پرستش، از نيازهاي اساسي انسان است.
پرستش يعني حالتي كه انسان از ناحية باطني خود به حقيقتي كه او را آفريده است و خود را در قبضة قدرت او ميبيند، توجه داشته باشد و خودش را نيازمند و محتاج او ببيند.
عبادت، قطع نظر از هر فايده و اثري كه داشته باشد، خود يكي از نيازهاي روحي بشر است و انجام ندادن آن موجب عدم تعادل و اضطراب در روح مي باشد.
در ميان عبادات، نماز از جايگاه ويژه اي برخوردار است. به گونه اي كه اين عمل به عنوان ركن اساسي دين معرفي شده است[1] و اين جايگاه رفيع، به خاطر نقش و تأثيرگذاري شگرف آن در آرامش روح و روان، دورنگه داشتن انسان از پليدي ها و آثار تربيتي آن است. اگر انسان نماز را با شرايطي كه شارع مقدس بيان فرموده است انجام دهد، خصلت ها و فضيلت هاي انساني در وجودش زنده مي شود و انسان را به سوي تربيت عالي بشري رهنمون مي گرداند.
خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد: «اقم الصلوة اِنَّ الصلوة تَنهي عن الفحشاءِ و المنكرِ» نماز را به پادار، كه همانا نماز انسان را از هر كار زشت و منكري باز مي دارد.[2]البته وقتي نماز اين خاصيت را خواهد داشت كه انسان آن را با آداب و شرايط خاص خودش بجا آورد و نماز را كامل و درست انجام دهد و با حال معنوي و معرفت ويژه، اين عبادت روح نواز را انجام دهد. امام علي ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: هر كه نماز را با معرفت به حق به جاي آورد، آمرزيده است.[3]بنابراين، خاصيت بازدارندگي نماز به دليل همان توجه قلبي به خدا و فرمان او و خاصيت معنوي نماز است و هر قدر انسان نماز را بيشتر با حضور قلب و توجه به معنا و فلسفه نماز و محتواي آن بخواند، به همان اندازه براي او سازنده تر و به حالش مفيد تر خواهد بود. و اگر انسان بخواهد بداند كه از نماز چقدر بهره مي برد، بايد ببيند نماز تا چه اندازه در عمل و رفتار او اثر گذاشته است.[4]
اهميت حضور قلب
در ضرورت تحصيل حضور قلب، همين بس كه بدانيم نماز بي حضور قلب، نماز حقيقي نيست و وقتي نماز از حقيقت و باطن خود جدا شد و به صورت يك عمل بي روح در آمد، تمام فوايدي كه در آيات و روايات، براي نماز آمده، در چنين نمازي وجود ندارد و چه بسا موجب دوري از خدا هم بشود.[5] (البته اين بدان معنا نيست كه ما نماز را ترك كنيم) چرا كه انسان دراين حالت فكر مي كند كه به وظيفه اش عمل كرده است و حال آنكه نمازي بدون روح رابه درگاه خالق منان فرستاده است. احاديث فراواني بر اين مطلب تصريح مي كنند كه ميزان قبولي نماز، بستگي به ميزان حضور قلب در نماز دارد. امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: «ان العبد لَيُرفعُ لُه مِن صلاتِهِ نصفُها او ثُلُُثُها او رُبُعها او خُمسها و ما يَرفَعُ له الاّ ما اَقبلَ عليه بقلبه»[6] همانا از نماز انسان نصفش، ثلثش، ربعش، خمسش بالا برده مي شود و آن مقداري از نماز كه توجّه قلبي داشته باشد بالا برده مي شود. در روايت ديگر امام باقر ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: «بهتر است كه توجه قلبي در نمازت داشته باشي، پس همانا آن مقدار از نمازت كه با توجه قلبي خوانده اي محسوب مي شود.»[7]بنابراين، بدون حضور قلب، آثار لازم بر نماز مترتب نخواهد شد. اين گونه نمازها نه تنها عامل بازدارنده در برابر گناه نيست، چه بسا موجب خود بيني و خود بزرگ بيني هم بشود، چرا كه با نماز خواندن، يك احساس كاذب در جهت قرب به خدا پيدا مي شود و اين احساس كاذب، موجب دوري از خداوند متعال مي گردد كه خود بلايي عظيم است.
البته دانستن اين مطلب بسيار ضروري است كه حضور قلب از شرايط صحت نماز نيست؛ يعني با نبودن حضور قلب نماز باطل نمي شود و از لحاظ فقهي اشكال ندارد و ليكن چنين نمازي، قالبي و بي فضيلت بوده و اثر معراجي خود را نداشته و بالا نمي رود.