چه کنيم دعايمان به اجابت برسد؟ (5)
چه کنيم دعايمان به اجابت برسد؟ (5)
ج) مکان دعا
پيشوايان معصوم (ع) اماکني را معرفي کرده اند که دعا در آن مکان ها، بسيار به مرحله اجابت نزديک است.
چندين مورد از اين اماکن مقدسه را مختصراً بيان مي نمائيم:
1) عرفات و مشعر:
يکي از مکان هاي مقدس، سرزمين عرفات است. در روايتي آمده است که خداوند سبحان در روز عرفه به ملائکه مي فرمايد: آيا بندگان مرا که از اطراف عالم آمده اند، و ترک زينت کرده اند، و پوست هايشان خشکيده و غبار آلوده اند را نمي بينيد؟ مي دانيد از من چه مي خواهند؟ ملائکه مي گويند: پروردگارا آنها از تو بخشش و آمرزش مي خواهند. خداوند مي فرمايد: شاهد باشيد که من آنها را بخشيدم. (1)
روايتي از پيامبر اکرم (ص) نقل شده که خلاصه ي آن چنين است: خداوند در روز عرفات به ملائکه مي گويد:
اي فرشتگان به من نگاه کنيد به بندگانم که با موهاي پريشان و غبار آلوده از راه هاي دور بسوي من آمده اند.
شما را شاهد مي گيرم که دعاهاي آنها را اجابت کنم… و چون به مشعر روند خداوند ملائکه را شاهد مي گيرد که من دعوت آنها را اجابت مي کنم. (2)
2) مسجد:
امام صادق مي فرمايد: پدرم هرگاه حاجتي داشت آن را در موقع ظهر (از خداوند) طلب مي نمود، اول صدقه مي داد، مقداري عطر استعمال مي نمود، سپس به طرف مسجد مي رفت و در آنجا آنچه را مي خواست از خدا طلب مي کرد. (3)
پيامبر اکرم (ص) فرمود که خداوند تعالي فرمود:
خوشا بحال کسي که در خانه اش وضو بگيرد و مرا در خانه ام زيارت کند، آگاه باشيد که کرامت زيارت شونده بر زيارت کننده حق است. (4)
3) بيت الحرام:
امام صادق (ع) در ضمن روايتي فرمود: خداوند هفت قطعه ي زمين را از بين کل زمين اختيار نمود، بيت الحرام، حرم، محل قبور پيامبران و اوصياء و … (5)
4) باب کعبه:
امام صادق (ع) فرمود: نيست بنده اي که وضو بگيرد و سپس استلام حجرالاسود کند – دست بر حجرالاسود کشد- آنگاه دو رکعت نماز در مقام ابراهيم بجا آورد سپس برگردد و دست بر در کعبه گذارد و خداوند را حمد و ستايش کند آنگاه سؤال نکند چيزي را مگر آنکه خداوند به او عطا کند. (6)
5) حجر اسماعيل و زير ناودان:
در فقه الرضا آمده: در حجر اسماعيل زياد نماز بخوان، و در زير ناودان قرار گير و آنجا زياد دعا بکن. (7)
6) رکن يماني:
امام صادق (ع) فرمود: خداوند عزّ و جلّ در رکن يماني ملکي گذاشته که بر دعاي شما آمين مي گويد. (8)
7) مرقد امام حسين (ع):
دعا در جوار مرقد امام حسين (ع) از ارزش فراواني برخوردار است.
روايت شده که خداوند در عوض شهادت امام حسين (ع) چهار ويژگي به آن حضرت عطا فرمود:
1- در خاک مرقد آن بزرگوار شفا قرار داد.
2- اجابت دعا را در قبه و کنار قبر او قرار داد.
3- امامان معصوم (ع) را از نسل او انتخاب نمود.
4- روزهاي زيارت زائران مرقدش را، از عمر آنان به حساب نمي آورد. (9)
ابن عباس در ضمن حديثي از پيامبر اکرم(ص) نقل مي کند که فرمود: در زير قبه ي امام حسين (ع) دعا به اجابت مي رسد. (10)
امام صادق (ع) فرمود: هرکس حاجتي از خداوند متعال دارد، نزديک سر مبارک حضرت اباعبدالله الحسين بايستد و بگويد:
« يا ابا عبدالله، اشهد انک تشهد مقامي، و تسمع کلامي، و انک حي عند ربک ترزق، فاسأل ربک و ربي في قضاء حوائجي، فانها تقضي ان شاء الله تعالي». (11) اي ابا عبدالله! شهادت مي دهم که موقعيت مرا مشاهده مي کني و کلام مرا مي شنوي، تو زنده اي و در پيشگاه خداوند روزي داده مي شوي، پس از پروردگار خودت و پروردگار من برآورده شدن نيازهاي مرا بخواه. امام صادق (ع) فرمود: ان شاء الله حاجات او برآورده مي شود.
امام هادي (ع) فرمود: خداوند بقعه ها و سرزمين هايي دارد که دوست دارد مردم در آنها او را بخوانند و هرکس در آنجا دعا کند دعايش را مستجاب مي کند، و حرم امام حسين (ع) يکي از آن بقعه هاست. (12)
امام هادي (ع) فرمود: من از خداوند خواسته ام که بعد از من هر کس اين دعا را نزد قبرم بخواند، نيازهاي او برآورده شود. «ياعدتي عند العدد، و يا رجائي والمعتمد، و يا کهفي و السند، يا واحد يا احد، و يا قل هوالله احد، اسألک اللهم بحق من خلقته (13) و لم تجعل في خلقک مثلهم احداً، ان تصلي عليهم، و ان تفعل بي کذا و کذا» (14)
اي ذخيره ي من هنگام نيازها اي اميدم اي مورد اعتمادم اي پناهگاه من اي تکيه گاه من اي يکتا اي يگانه اي که اوست خداوند يکتا از تو درخواست مي کنم بارالها به حق کسي که او را از ميان آفريدگانت به صورت ويژه آفريدي و هيچ کسي را در آفرينشت مانندش قرار ندادي بر آنان درود فرست و برايم چنين و چنان کن- حاجتم را برآور-.
و مکان هاي ديگر در کتب مربوطه آمده که جهت اختصار از نقل آنها خودداري مي شود.
د) حالت دعا کننده
روحيه و حالات دعاکننده در کنار ساير شرائط، در استجابت دعا مؤثر است مانند بريدن از ديگران و فقط به خدا توجه تضرّع و گريه که قبلاً گذشت و به دو مورد ديگر به طور فشرده اشاره مي شود.
1) حالت روزه داري: يکي ديگر از حالاتي که در اجابت دعا مؤثر مي باشد روزه دار بودن است.
امام صادق (ع) فرمود: روزه دار خوابش عبادت، سکوتش تسبيح، عملش پذيرفته و دعايش مستجاب است. (15)
پيامبر اکرم (ص) فرمود: روزه دار دعايش رد نمي شود. (16)
2) حالت بيماري: پيامبر گرامي (ص) در ضمن روايتي فرموده است: … شخصي که بيماري را براي رضاي خدا عيادت کند، اگر مريض براي عبادت کننده دعا کند، خداوند متعال حتماً دعاي او را مستجاب مي فرمايد. (17)
دعاکنندگان به چند دسته تقسيم مي شوند
حکيم جلوه (ره) (18) در «رساله في بيان استجابه الدعاء» (19) دعاکنندگان را سه قسم مي کند که بطور خلاصه نقل مي کنيم:
1- گروهي که دعاي آنها مستجاب است مانند انبياء و ملائکه.
2- گروهي که دعاي آنها مستجاب نيست مانند کساني که معرفت به خداوند ندارند.
3- گروهي که اگر شرائط استجابت دعا را داشته باشند دعاي آنها مستجاب مي شود و اگر داراي شرائط نباشند دعاي آنها مستجاب نمي شود.
در ذيل برخي کساني را که در روايات به آنان وعده استجابت دعايشان داده شده، و سپس برخي ديگري را که واجد شرائط استجابت دعا نمي باشند و دعايشان مستجاب نمي گردد نام مي بريم.
گروهي که دعايشان مستجات است
1- روزه دار
2- حاجي و عمره گزار
3- مرزبان و مجاهد در راه خدا
4- امام عادل
5- شخص مظلوم
6- دعا به برادر ديني در غياب او
7- دعاي فرزند صالح در حق پدر و مادر خود
8- دعاي پدر صالح در حق فرزندش
9- کسي که در دعاهايش همه را بطور عموم دعا کند
10- دعاي شخص قبل از نازل شدن بلا
11- دعاي شخص در حال نعمت و سلامتي (چنين شخصي در هنگام بلا و سختي دعايش قبول مي شود)
12- دعاي توکل کننده ي به خدا اگر به غير او اعتماد نکند. (20)
گروهي که دعاهايشان به مرحله اجابت نخواهد رسيد
1- کسي که بدون حضور قلب دعا کند.
2- کسي که براي رسيدن به گناه، دعا کند. (21)
3- کسي که بر انجام گناه اصرار داشته باشد.
4- کسي که با زبان و قلب آلوده، نيت ناپاک و بدون توبه دعا کند.
5- کسي که با شکم پر شده از مال حرام، دعا کند.
6- کسي که به غير خدا اميد داشته باشد. (22)
7- کسي که ارتباط خود را با خويشان خود قطع کرده باشد. (23)
8- کسي که به دنبال کسب رزق و روزي نرود و در خانه مي نشيند و مي گويد: خدايا به من رزق و روزي ده، که به او گفته مي شود: آيا به تو امر نکرديم بدنبال روزي برو؟
9- مردي که زن بدکاره اش را لعن و نفرين کند، به او گفته مي شود: مگر امر (طلاق) زن را به تو واگذار نکرديم؟
10- مردي که مال خود را بدون اينکه شاهد بگيرد، قرض داده و قرض گيرنده انکار مي کند، به او گفته مي شود: آيا خداوند امر نفرمود هنگام قرض دادن شاهد بگير؟
12- کسي که به همسايه اش نفرين مي کند در حالي که مي تواند با فروختن منزل به جاي ديگر رود.
13- کسي که به وسيله ي دعا، از لطف و فضل خداوند مالي را به دست آورد و آن را در راهي که خير نيست مصرف کند و بعد دوباره از خداوند طلب مال نمايد، به او گفته مي شود: آيا به تو (مال) عطا نکرديم؟!
14- کسي که در حال امنيت و آسايش دعا نکند و در موقع نزول بلا دعا کند، ملائکه گويند: صداي صاحب اين دعا آشنا نيست و دعايش اجابت نمي شود. (24)
15- کسي که دوستش را نفرين کند. همچون نفرين پدر بر فرزند که از روي ناراحتي باشد.
چند پرسش و پاسخ
در قرآن و روايات اسلامي سفارش به دعا شده و آداب و شرائطي براي دعا و دعا کننده بيان شده است، و به وسيله دعا انسان در رسيدن به خواسته هاي خود راهنمائي گرديده است.
گاه درباره ي دعا و وعده پذيرش آن از سوي خداوند متعال، پرسش هايي مطرح مي گردد از اين قبيل:
چرا دعاي بعضي از مردم مستجاب نمي شود؟
اگر خداوند خلاف مصلحت کاري انجام نمي دهد پس فايده دعا چيست؟ و…
که پاسخ به آن ضروري است.
در اين مقاله به چند پرسش پاسخ مي دهيم.
1) سؤال:
با توجه به اين که خداوند متعال فرموده است «اجيب دعوه الداع» (25)
(من دعاي دعاکننده را اجابت مي کنم)، چرا دعاي بعضي از مردم مستجاب نمي شود؟
جواب:
1- ممکن است دعا و خواستن آنان همراه با ارکان استجابت دعا يا بعضي از آداب و شرائطي همراه نباشد و در نتيجه دعاي حقيقي محقق نشده باشد.
2- گاهي در استجابت دعا تأخير حاصل مي شود که دعا کننده صبر و تحمل اين فاصله زماني برايش مشکل است و تصور مي کند دعاي او مستجاب نشده است، در صورتيکه مستجاب شده، به روايات زير توجه کنيد.
عن اسحاق بن عمار قال: قلت لابي عبدالله (ع): «يستجاب للرجل الدعاء ثم يوخر، قال: نعم، عشرين سنه» (26)
اسحاق بن عمار مي گويد به امام صادق (ع) عرض کردم: آيا (ممکن) است که دعاي شخص به اجابت رسيده باشد لکن به تأخير افتد (و اثر استجابت دعا همان زمان آشکار نگردد)؟ فرمود: آري، تا بيست سال (ممکن است به تأخير افتد).
عن هشام بن سالم، عن ابي عبدالله (ع) قال: «کان بين قول الله عزّ و جلّ: «قد اجيبت دعوتکما» (27) و بين احد فرعون اربعين عاماً» (28)
امام صادق (ع) فرمود: ميان سخن خداي عزوجل (که به موسي و برادرش هارون) فرمود: « به راستي دعاي شما به اجابت رسيد» و ميان نابودي فرعون چهل سال به درازا کشيد.
عن عبد العزيز الطويل قال: قال ابو عبدالله (ع): « ان العبد اذا دعا لم يزل الله تبارک و تعالي في حاجته ما لم يستعجل». (29)
امام صادق (ع) فرمود: به راستي بنده چون دعا کند خداوند متعال در پي برآوردن حاجت او است تا زماني که آن بنده براي رسيدن به حاجتش شتاب نکند.
3- گاهي دعا با آداب و شرائط آن همراه است ولي خداوند متعال مي داند که صلاح و خير شخص در برآورده نشدن دعاي او است؛ زيرا ممکن است باعث فساد براي او و يا شخص ديگري شود، يعني اگر آن دعا مستجاب شود، دعا کننده پشيمان مي شود.
اين مسئله بسيار اتفاق افتاده است که شخص مايل بوده به چيزي دست يابد و همينکه به آن رسيده پشيمان شده است و از زيان و فساد آن به خدا پناه برده است، در اين مورد قرآن مجيد مي فرمايد: « عسي ان تکرهوا شيئاً و هو خير لکم و عسي ان تحبوا شيئاً و هو شر لکم و الله يعلم و انتم لا تعلمون» (30)
(چه بسا که چيزي را ناخوش داريد، ولي در حقيقت خير و صلاح شما در آن بوده است و بسا که چيزي را دوست بداريد و در واقع به زيان شما است؛ خداوند [پايان کارها را] مي داند و شما نمي دانيد).
حضرت علي (ع) فرمود: چه بسا انسان، حريص است که به چيزي دست يابد، ولي هنگامي که به آن دست يافت آرزو مي کند اي کاش به آن نرسيده دست نيافته بود. (31)
4- گاهي دعا کننده به جهت مستجاب نشدن ظاهر دعايش ناراحت است در حالي که مستجاب نشدن دعا به جهت رسيدن به درجات عالي در آخرت، يا دفع گرفتاري هاي دنيوي است و ثواب و پاداش اين راز و نياز براي آخرت او ذخيره شده است و يا شرور و آفات دنيوي که در انتظار او بوده در اثر همين توجه و راز و نياز از او دور شده است.
ابو سعيد خدري روايت کرده است که پيامبر اکرم (ص) فرمودند: هر مؤمني که خداوند متعال را – با دعائي که در آن قطع رحم يا گناه نباشد- بخواند، حتماً خداوند يکي از اين سه خصلت را به او عطا مي فرمايد:
– يا در اجابت دعايش تعجيل مي کند.
– يا ثواب آن براي آخرتش ذخيره مي شود.
– يا از او سختي و بدي را دفع مي کند- که خوبي آن مثل خوبي نتيجه ي دعا است.
ياران پيامبر گفتند: اي رسول خدا، پس زياد دعا کنيم حضرت فرمود: زياد خدا را ياد کنيد. (32)
مولاي متقيان علي (ع) در بياني نوراني مي فرمايد: چه بسا تأخير در اجابت دعاي بنده، به اين جهت است که اجر بيشتري ببرد و بيش از آنچه آرزو دارد پاداش ببيند. (33)
از اين مطالب مي توان نتيجه گرفت که در دعا نمودن فوائد زيادي است، که اگر به يکي نرسيد، مستحق رسيدن به ديگر فوائد آن مي شود.
2) سؤال:
اگر خداوند بزرگ، خلاف مصلحت و حکمت کاري انجام نمي دهد، پس فايده ي دعا چيست؟
جواب:
درخواست و دعا براي رسيدن به نعمتي مي تواند نوعي مصلحت و اظهار قدرداني از نعمت باشد.
چه بسا انسان تا احساس نياز به نعمتي يا چيزي نکند و اين نياز خود را آشکار نسازد اگر به آن نعمت دست يابد قدرداني لازم را بعمل نمي آورد و گاه باشد که از بهره مندي از آن نعمت سرباز زند.
ولي هنگامي که احساس کمبود و نياز کرد چون نعمت به او رسيد قبول کند و شاکر آن بشود.
بنابراين مي توان گفت:
ممکن است چيزي قبل از دعا و التماس کردن به مصلحت شخص نباشد ولي بعد از دعا، مصلحت و حکمت به آن تعلق گيرد.
در تشويق به دعا و نهي از بستن دهان و ترک دعا، و اين که دعا مقدرات را تغيير مي دهد و دعاکننده با دعا به منزلت و مقام خاصي مي رسد امام صادق (ع) به “ميسر بن عبدالعزيز” مي فرمايد:
اي ميسر! دعا کن و نيازت را از خدا بخواه، نگو که کار گذشته است (و آنچه مقدر شده همان شود و دعا اثري ندارد) همانا در پيشگاه خداوند متعال منزلت و مقامي است که جز با دعا و خواستن به آن نتوان رسيد، و اگر بنده اي دهان خود را ببندد و درخواست نکند، به او چيزي عطا نمي شود. پس درخواست کن تا به تو عطا شود.
اي ميسر! هيچ دري نيست که کوبيده شود، جز اينکه اميد آن رود که به روي کوبنده باز شود. (34)
3) سؤال:
يکي از ارکان استجابت دعا ايمان به ولي خدا در هر زمان است، ديده شده بعضي افراد غير مسلمان دعا مي کنند و مستجاب مي شود، يا بعضي از فرق اسلامي ايمان به ولي عصر – عجل الله تعالي فرجه الشريف- ندارند، و دعاي آنها مستجاب مي شود، راز مسئله چيست؟
جواب:
مستضعفين فرهنگي و فکري از اين شرائط مستثني هستند زيرا ايشان بر فطرت پاکشان باقي هستند و اگر ضعف فکري نداشتند يا آنها را در عقب ماندگي فرهنگي قرار نداده بودند و مانع رشد آنها نمي شدند و فرصت مي دادند تا حق براي آنها روشن شود ايمان مي آوردند، اين گروه از روي لجاجت و عناد دشمني با ولي خدا و پافشاري بر انکار حق ندارند، لذا چون از دل و جان و با فطرت پاک به خدا توجه مي کنند و دشمني با ولي خدا ندارند با حفظ شرائط ديگر، دعايشان مستجاب مي گردد.
بنابراين شرط ايمان به ولي خدا در هر زمان ثابت است از اين رو در روايت امام هادي (ع) شخصي به نام فتح که ادعاي ولايت مي کرد و در باطن ولايت نداشت؛ و همچنين طبق روايت امام باقر (ع) آن شخص که در پيامبري حضرت عيسي شک داشت، دعا و خواست آنها مورد اجابت و پذيرش واقع نشد.
4) سؤال:
برآورده شدن نيازهايي که انسان از خداوند سبحان طلب مي کند، يا مقدر است و يا مقدر نيست که در صورت اول، بطور ضروري انجام مي شود زيرا تقدير الهي بر آن تعلق گرفته است و در صورت دوم، انجام آن ممتنع است زيرا برخلاف تقدير الهي است، پس دعا در برآورده شدن نيازها، چه تأثيري دارد؟
جواب:
مقدرات الهي بدون اسباب محقق نمي شود و اگر برآورده شدن خواسته ي شخص، مقدر باشد بدون سبب و ابزار انجام نمي شود. دعا هم يکي از اسباب و ابزارهاي اجابت و برآورده شدن حاجت مي باشد به همين جهت است که پيامبر اکرم (ص) فرمود: « لا يرد القضاء الا الدعاء» يعني فقط دعا، قضاي الهي را بر مي گرداند. (35)
امام صادق (ع) فرمود: « الدعاء يرد القضاء بعد ما أبرم إبراما (36)» يعني دعا قضاي الهي را برمي گرداند بعد از اينکه انجام آن حتمي شده باشد.
امام صادق (ع) فرمود: « ان الدعاء يرد القضاء، ينقضه کما ينقض السلک و قد ابرم ابراماً» (37) پس مي توان گفت که دعا از اسباب و ابزارهايي است که خداوند متعال در جهان هستي مقدر نموده است و به همين جهت است که علماي ديني گفته اند دعا از قدر است و با دعا مقدرات تغيير مي کند. (38)
5) سؤال:
اگر حقيقت دعا، خواستن حقيقي از خدا و قطع اميد از غير او است، مقدسات و اولياء خدا را واسطه قرار دادن، يا از آنها طلب شفاعت نمودن، با توجه کامل به خدا چگونه سازگار است؟
جواب:
اگر دعا کننده آنها را چون خدا بداند و از آنها بخواهد که مشکل او را مستقلاً انجام دهند، اين يک نوع شرک است و فرد دعاکننده چون غلوّ کرده است، گناهکار به حساب مي آيد.
ولي از قرآن و روايات استفاده مي شود که اهل توحيد، هيچ گاه اين چنين متوسل نمي شوند، بلکه چون اولياء خدا را پاک و از مقربين الهي شمرده و مي دانند که دعاي آنها در پيشگاه الهي مستجاب مي شود، آنها را واسطه قرار مي دهند که از خداوند بخواهند تا خواسته ي اينها برآورده شود.
همانگونه که در قرآن کريم آمده برادران يوسف (ع) از پدرشان يعقوب (ع) که پيامبر و دعوت کننده ي به توحيد و يکتاپرستي بود، قبول کرد و براي آنها از خداوند طلب آمرزش نمود. خداوند هم توبه ي آنها را پذيرفت.
اگر فرزندان يعقوب پدرشان را داراي اراده و قدرتي مستقل از خداوند متعال مي دانستند، پيامبر خدا آنها را از اين کار شرک نهي مي نمود، ولي روشن است که فرزندان، پدرشان را واسطه قرار داده و از غير خدا به طور حقيقي قطع اميد کرده بودند. و اين شفاعت منافات با توحيد ندارد.
بايد اضافه کرد که اگر اين کار با توحيد منافات داشت خداوند آن را در قرآن به عنوان يک عمل پسنديده نقل نمي کرد، و اگر عمل ناپسند بود خداوند فرزندان يعقوب را بر اين کار سرزنش مي کرد.
خداوند در آيه ديگر براي آمرزش گناهان مردم، علاوه بر استغفار خودشان آنها را راهنمائي و تشويق مي کند تا پيامبر اکرم(ص) را نيز وسيله آمرزش خود قرار دهند و با طلب مغفرت آن حضرت از بخشش و رحمت خداوند بهره مند شوند از اين رو مي فرمايد:
« و لو انهم ظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله تواباً رحيماً). (39)
(اگر آنها هنگامي که به خود ستم مي کردند، به نزد تو مي آمدند، و از خدا طلب آمرزش مي کردند، و پيامبر هم براي آنها استغفار مي کرد، خدا را توبه پذير و مهربان مي يافتند).
ملاحظه مي کنيد که خداوند، آمدن در پيشگاه پيامبر و شفيع قرار دادن حضرت را براي آمرزش گناهان، نه تنها منع نمي کند، بلکه با اين جمله آنها را تشويق مي کند که به محضر رسول خدا (ص) بروند و از او بخواهند تا واسطه ي استغفار براي بندگان باشد.
خلاصه بايد گفت: واسطه شدن پيامبر و اولياي خدا به اذن خداست و با توجه کامل به خدا منافات ندارد زيرا طبق آيه فوق خداوند چنين ارشاد و راهنمائي کرده و قبول شفاعت از باب رحمانيت اوست، و اين خود يکي از راه هايي است که دعاي دعا کنندگان به واسطه ي قرب اين مقربين زودتر مستجاب شود.
6) سؤال:
آيا در کتب عامه رواياتي يافت مي شود که پيشينيان يا اصحاب رسول اکرم (ص) براي رسيدن به حاجت خود، خدا را به انبياء و اولياء قسم داده باشند يا به آنها متوسل شوند و بخواهند که براي پذيرش خواسته ايشان دعا کنند؟ يا اين گونه دعا و قسم به پيامبران و اولياء فقط در کتب و ادعيه شيعيان است؟
جواب:
در اين زمينه نه تنها در کتب و ادعيه شيعه بلکه رواياتي معتبر در کتب عامه نيز آمده است که به اختصار در سه قسمت نقل مي کنيم.
اول) دعا و توسل به حق پيامبر و آل او قبل از خلقت ايشان
در کتب عامه رواياتي در اين زمينه هست که بعضي از آنها به گفته بزرگانشان صحيح السند است از جمله حاکم نيشابوري در کتابش و جمع ديگر از علماي عامه اين روايت را نقل مي کنند که:
چون حضرت آدم از کرده ي خود پشيمان شد گفت: باز «يا رب اسألک بحق محمد لمّا غفرت لي»، پروردگارا تو را به حق محمد قسمت مي دهم که از خطاي من بگذري و مرا بيامرزي، خداوند گفت: چگونه محمد را شناختي در حالي که او را هنوز نيافريده ام؟
آدم گفت: خدايا چون مرا با دست خود آفريدي و از روحت در من دميدي، سر خود را بلند کردم ديدم بر پايه هاي عرش تو نوشته شده است «لا اله الا الله، محمد رسول الله» دانستم که تو بر نامت اضافه نمي کني جز نام محبوب ترين خلقت را.
خداوند گفت: راست گفتي اي آدم او محبوبترين خلق است بر من، به حق او مرا قسم دادي، من هم از تو گذشتم و گناهت را بخشيدم.
حاکم نيشابوري بعد از نقل اين حديث گويد سندهاي اين حديث صحيح است. (40)
روايت ديگري را در اين زمينه جلال الدين سيوطي و ابن مغازلي دو تن از بزرگان اهل سنت نقل کرده اند که ابن عباس از رسول اکرم (ص) از کلماتي که حضرت آدم از پروردگارش دريافت کرد (و با آنها توبه نمود) و خداوند توبه ي او را پذيرفت سؤال کرد.
حضرت فرمود: از خداوند متعال درخواست نمود به حق محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين که توبه او را بپذيرد، خداوند هم توبه او را پذيرفت. (41)
حاکم نيشابوري نقل مي کند که: در جنگ يهوديان خيبر با قبيله غطفان هميشه يهوديان شکست مي خوردند، يهوديان خيبر به اين دعا پناه برده و چنين دعا کردند: «اللهم انا نسألک بحق محمد النبي الامي الذي وعدتنا ان تخرجه لنا في آخر الزمان الاّ نصرتنا عليهم»، (بارخدايا از تو مي خواهيم به حق محمد پيامبر درس نخوانده که به ما وعده داده اي او را در آخرالزمان براي ما بفرستي، ما را بر اين قبيله پيروز کن).
يهوديان خيبر در هنگام جنگ اين دعا را مي خواندند و قبيله ي غطفان را شکست مي دادند. (42)
دوم) درخواست دعا از پيامبر و توسل به حضرت در زمان زندگاني پيامبر (ص)
در سنن ترمزي، و مسند احمد و مستدرک حاکم و کتب ديگر نقل شده:
مرد نابينائي نزد پيامبر (ص) آمد و گفت:
از خدا بخواه که به من عافيت عنايت فرمايد، پيامبر (ص) فرمود:
اگر بخواهي دعا مي کنم و اگر صبر کني براي تو بهتر است.
مرد نابينا گفت: براي عافيتم دعا کن، پيامبر (ص) به او دستور داد تا وضو بگيرد و اين دعا را بخواند:
«اللهم اني اسألک و اتوجه اليک بنبيک محمد نبي الرحمه، اني توجهت بک الي ربي في حاجتي هذه لتقضي لي، اللهم فشفعه فيَّ». (43)
بار خدايا من از تو سؤال مي کنم و به تو روي مي آورم به وسيله ي پيامبرت محمد پيامبر رحمت، (اي محمد!) من بوسيله تو روي مي آورم به سوي پروردگارم درباره اين خواسته هايم، تا حاجتم برآورده شود، خدايا او را در حق من شفيع قرار ده.
از اين روايت استفاده مي شود که:
1- درخواست دعا از پيامبر و اولياء الهي اشکالي ندارد و اگر اشکالي داشت پيامبر مرد نابينا را از اين درخواست نهي مي کرد.
2- پيامبر (ص) خواست هم مرد نابينا دعا کند و از خدا بخواهد و هم پيامبر را شفيع و واسطه قرار دهد، از اين رو به او دعاي فوق را آموزش داد.
3- آن مرد عمل کرد و با خواست خدا و شفاعت و دعاي پيامبر به خواسته خود دست يافت و بينا شد.
حاکم نيشابوري در ذيل داستان فوق مي گويد:
فدعا بهذا الدعاء فقام و قد ابصر (44).
يعني آن مرد با اين الفاظ دعا کرد، سپس بلند شد ايستاد در حالي که بينا شده بود.
ابن کثير دمشقي نقل مي کند که ابو طالب عموي پيامبر (ص) بيمار شده بود از پيامبر (ص) درخواست کرد تا حضرت از پروردگار براي شفاي او دعا کند، حضرت دعا کردند، در همان ساعت بيماري او برطرف شد و شفا يافت. (45)
علاوه بر شخص نبي اکرم (ص) رواياتي وارد شده که اصحاب رسول خدا (ص) از خويشاوندان حضرت مي خواستند که براي خواسته ي آنها دعا کنند و آن ها نيز دعا نموده و مستجاب مي شد که به واسطه اختصار نقل نمي شود. (46)
سوم) بعد از رحلت رسول اکرم (ص)
اصحاب بعد از رحلت رسول گرامي (ص) همچون زمان زندگي آن بزرگوار از حضرت مي خواستند که از خدا خواسته ي آنها را بخواهد، حديث زير در کتب عامه آمده.
مردي براي رفع نيازش نزد عثمان بن عفّان رفت و آمد مي کرد و او به مرد حاجتمند اعتنائي نمي نمود و نظري براي برآورده شدن خواسته اش نداشت.
شخص حاجتمند فرزند حنيف را ديده و او را از مشکلش آگاه ساخت، فرزند حنيف به او گفت: وضو بگير، سپس به مسجد برو و دو رکعت نماز بجا آور آنگاه بگو:
«اللهم اني اسألک و اتوجه اليک بنبيّنا محمد (ص) نبيّ الرحمه، يا محمد، انّي اتوجه بک الي ربي فتقضي لي حاجتي».
بار خدايا من از تو سؤال مي کنم و به تو روي مي آورم به وسيله ي پيامبرمان محمد پيامبر رحمتت، اي محمد به وسيله ي تو روي مي آورم به پيشگاه پروردگارم برآورده شود حاجاتم.
و بعد حاجتت را بگو.
سپس برو من تو را خواهم ديد.
مرد حاجتمند رفت و آنچه ابن حنيف گفته بود انجام داد؛ سپس به در خانه ي عثمان بن عفّان رفت، نگهبان در منزل او را به نزد عثمان برد و او را نزد عثمان در جاي خوبي نشاند؛
عثمان از حاجت او سؤال کرد و پس از شنيدن خواسته او، حاجتش را برآورد، سپس عثمان گفت: چرا خواسته خود را تا اين ساعت نگفتي، [از اين پس] هر خواسته و حاجتي داشتي بگو.
مرد [با حاجت برآورده شده] از خانه عثمان بن عفّان خارج شد، در راه ابن حنيف را ملاقات کرد، به او گفت: خدا به تو جزاي خير دهد، در خواسته ي من تأخير نينداختي و به او – عثمان بن عفّان- درباره ي من صحبت کردي.
ابن حنيف گفت: به خدا هيچگاه به او صحبت نکردم؛ لکن من شاهد بودم که مرد نابينائي نزد پيامبر (ص) آمد و از نابينائي و اينکه عصاکش و راهنمائي ندارد به حضرت شکايت کرد.
حضرت دستور دادند وضو بگيرد و دو رکعت نماز بگذارد و اين دعا را بخواند…
ابن حنيف گويد: هنوز جمع ما متفرق نشده بود که آن مرد نابيناي زمينگير بر ما وارد شد، به گونه اي که گويا نابينا و زمينگير نبوده است. (47)
درخواست دعا از پيامبر (ص) و اولياي الهي جهت برآورده شدن حاجات، و همچنين خدا را به وجود مقدس ايشان قسم دادن طبق روايات عامه مانعي ندارد و اصحاب پيامبر (ص) چنين مي کرده اند.
در کتب ادعيه شيعه اين نوع دعا و قسم زياد است که به جهت کوتاه شدن پاسخ از نقل آنها خودداري مي کنيم و خوانندگان مي توانند به صحيفه سجاديه، مصباح المتهجّد، اقبال الأعمال، عده الداعي، فلاح السائل، دعوات رواندي، موسوعه الأدعيه، موسوعه زيارات المعصومين(ع) و … مراجعه کنند.
پي نوشت ها :
1- عده الداعي: ص 55.
2- کنزالعمال: ج 5، ص 70، ح 12098.
3- جامع احاديث شيعه: ج 15، ص 236، ح 1.
4- ثواب الأعمال: 47، ح 2.
5- کامل الزيارات: ص 125، ح 3.
6- المقنعه: 389.
7- فقه الرضا: ص 222؛ مستدرک الوسائل: ج 3، ص 422، ح 1.
8- کافي: ج 4، ص 408، ح 11.
9- عده الداعي: ص 57.
10- کفايه الأثر: ص 17.
11- عده الداعي: ص 64.
12- مستدرک الوسائل: ج 10، ص 347، ح 3.
13- خلقتهم، نسخه.
14- عده الداعي: ص 65.
15- عده الداعي: ص 128.
16- عده الداعي: ص 128.
17- عده الداعي: ص 126.
18- سيد ابوالحسن طباطبائي جلوه (قدس سره) يکي از سه فيلسوف بزرگ اواخر قرن 13 و اوائل قرن 14 هجري به شمار مي آيد، وي استاد آيه الله شاه آبادي و ايشان استاد امام راحل (ره) در فلسفه و حکمت و عرفان بوده است.
19- رساله فوق را مؤسسه امام هادي (ع) تصحيح نموده و با مقدمه اي به سبک رجالي پيرامون زندگي حکيم جلوه (ره) منتشر کرده که اکنون به چاپ دوم رسيده است.
20- عده الداعي: ص 132-131.
21- عده الداعي: ص 152.
22- عده الداعي: ص 24.
23- مکارم الأخلاق: ص 284.
24- عده الداعي: ص 139-137.
25- بقره: آيه 186.
26- کافي: ج 2، ص 489، ح 4.
27- يونس: آيه 89.
28- کافي: ج 2، ص 489، ح 5.
29- کافي: ج 2، ص 474، ح 1.
30- بقره: آيه 216.
31- عده الداعي: ص 22.
32- عده الداعي: ص 30.
33- عده الداعي: ص 30-31.
34- کافي: ج 2، ص 466-467، ح 3.
مرحوم علامه مجلسي مي گويد: اينکه فرموده (و نگو که کار گذشته است) اين نهي امام (ع) دو وجه دارد:
اول اينکه اين گفتار باطل است زيرا اين گفتار يهود و برخي ديگر است [که مي گفتند دست خدا بسته است و کار تمام شده و قابل تغيير نيست] بلکه بايد ايمان به بداء [ و قدرت الهي داشت که حقايقي هست که بعد از مخفي بودن با دعا يا فعل ديگري آشکار مي گردد] و با اينکه خداوند سبحان هر روز در شأن و تجلي خاصي است و هر چه خواهد محو کند و هرچه بخواهد ثبت مي کند و قضا و قدر مانع دعا نيستند… خود دعا نيز از اسباب قضا و قدر و امر به دعا نيز از آن اسباب است.
دوم اين است که … اين کلام را مانع از دعا قرار ندهي که سبب اعتقاد بر بي قائده بودن دعاي تو شود [دعا به خودي خود مطلوب است چون عبادت بزرگي است و انسان را به مقام بلندي در نزد خدا مي رساند که بدون دعا نمي توان به آن رسيد.] مرآه المعقول: ج 12، ص 4.
35- بحارالأنوار: ج 90، ص 300، ضمن ح 37.
36- کافي: ج 2، ص 470، ح 7.
37- کافي: ج 2، ص 469، ح 1.
38- الميزان: ج 2، ص 41.
39- نساء: آيه 64.
40- المستدرک علي الصحيحين: ج 2، ص 672، ح 4228؛ المعجم الصغير: ج 2، ص 82.
41- الدر المنثور، ج 1، ص 60؛ مناقب علي بن ابيطالب(ع): ص 63، ح 99089.
42- المستدرک علي الصحيحين: ج 2، ص 289، ح 3042؛ البدايه و النهايه: ج 2، ص 378.
43- سنن ترمذي: ج 5، ص 569، رقم 3578؛ مسند احمد: ج 4، ص 138؛ المستدرک علي الصحيحين: ج 1، ص 458، رقم 1180. در ذيل اين حديث حاکم گويد: اسناد اين حديث صحيح است، همچنين اين حديث را حاکم در ص 700 رقم 1909 آورده و گفته: اسناد اين حديث صحيح است و در صحيح مسلم و صحيح بخاري آورده نشده است. مقدمه موسوعه زيارات المعصومين (ع): ص 215، ح 3.
44- المستدرک علي الصحيحين: ج 1، ص 707، ح 1929.
45- البدايه و النهايه: ج 6، ص 180.
46- صحيح بخاري: ج 2، ص 34؛ تاريخ مدينه دمشق: ج 26، ص 355؛ مقدمه موسوعه زيارات المعصومين: ص 218-219.
47- المعجم الکبير: ج 9، ص 30، ح 8311.
منابع تحقيق:
– قرآن کريم.
– اقبال الأعمال، سيد بن طاووس طبع حجري، دارالکتب الاسلاميه، تهران، تأليف علي بن طاووس.
– امالي، شيخ صدوق، نشر مؤسسه بعثت، قم، چاپ اول، 1417 ق.
– بحارالأنوار، علامه مجلسي، دارالکتب الاسلاميه، تهران 1376 ش.
– البدايه و النهايه، اسعماعيل بن کثير دمشقي، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1413هـ.
– تاريخ مدينه دمشق، ابن عساکر، دار الفکر، بيروت، 1421 هـ.
– تهذيب الأحکام، شيخ طوسي، دارالکتب الاسلاميه، تهران، 1390.
– ثواب الأعمال، شيخ صدوق، مکتبه الصدوق، تهران، 1391 هـ.
– جامع أحاديث الشيعه، آيت الله العظمي بروجردي، منشورات مدينه العلم، 1407 ق- قم.
– الجامع الصغير، جلال الدين سيوطي، دار الکتب العلميه، بيروت، 1401 هـ، چاپ اول.
– الخصال، شيخ صدوق، نشر جامعه مدرسين حوزه ي علميه قم، 1403 ق.
– الدعوات، قطب الدين رواندي، نشر مدرسه ي امام مهدي (ع)، قم، چاپ اول، 1407 ق.
– الدرالمنثور، عبدالرحمن سيوطي، مکتبه المرعشي، قم 1404 هـ.
– رساله في بيان استجابه الدعاء، حکيم جلوه، نشر مؤسسه پيام امام هادي (ع)، چاپ دوم، 1382 ش.
سنن ترمذي، محمد بن عيسي بن سوره، دار عمران، بيروت، بيروت، 1357 هـ.
– صحيح بخاري، محمد بن اسماعيل بخاري، بيروت، 1313 هـ.
– عده الداعي، احمد بن فهد حلّي، دارالکتب الأسلاميه، چاپ اول، 1407 ق.
– عيون أخبار الرضا (ع)، المطبعه الحيدريه، نجف اشرف، 1390هـ.
– فقه الرضا، مؤسسه آل البيت (ع)، قم، 1406 هـ.
– فلاح السائل، سيد بن طاووس، مرکز الاعلام الاسلامي، قم.
– کافي، شيخ کليني، دارالکتب الاسلامي، تهران، چاپ چهارم، 1365 ش.
– کامل الزيارات، شيخ ابن قولويه، مطبعه مرتضويه، نجف أشرف، 1365 هـ.
– کنزالعمال، علاء الدين متقي هندي، مؤسسه الرساله، بيروت 1409.
– مرآه العقول، علامه مجلسي، دارالکتب الإسلاميه، تهران، 1407 هـ.
– المستدرک علي الصحيحين، حاکم نيشابوري، دارالکتب العلميه، بيروت 1411 هـ.
– مستدرک الوسائل، ميرزاي نوري، مؤسسه آل البيت (ع)، چاپ اول، مشهد، 1407 هـ.
– مسند احمد، احمد بن حنبل، دار احياء، بيروت.
– مصباح المتهجّد، شيخ طوسي، نشر مؤسسه فقه الشيعه، بيروت، چاپ اول، 1411ق.
– المعجم الکبير، سليمان بن احمد طبراني، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1397 هـ.
– مقدمه موسوعه زيارات المعصومين (ع)، مؤسسه امام هادي (ع)، قم 1425 هـ.
– المقنعه، شيخ مفيد، مؤسسه نشر اسلامي (جامعه مدرسين علميه قم)، چاپ چهارم، 1417 هـ.
– مکارم الأخلاق، شيخ طبرسي، نشر دارالبلاغه، چاپ دوم، 1411 ق.
– مناقب علي بن ابيطالب(ع)، علي بن محمد واسطي (ابن المغازلي)، المکتبه الاسلاميه، تهران، چاپ دوم، 1403 هـ.
– من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق، تحقيق علي اکبر غفاري، نشر جامعه ي مدرسين علميه قم، چاپ سوم ربيع المولود، 1414.
– الميزان، علامه طباطبايي، نشر جامعه ي مدرسين حوزه ي علميه قم، چاپ چهارم، 1414 ق.
– وسائل الشيعه، شيخ حرّ عاملي، مؤسسه آل البيت (ع)، چاپ دوم، 1414ق.
کتاب چه کنيم دعايمان به اجابت برسد
/ع