خانه » همه » مذهبی » چگونه ائمه(ع) واسطه فیض خداوند هستند و اگر چنین است چرا؟مگر نمی توانیم به طور مستقیم با خدا صحبت کنیم؟ اصلا مسأله شفاعت و توسل چه جایگاهی دارد؟

چگونه ائمه(ع) واسطه فیض خداوند هستند و اگر چنین است چرا؟مگر نمی توانیم به طور مستقیم با خدا صحبت کنیم؟ اصلا مسأله شفاعت و توسل چه جایگاهی دارد؟

نخست باید دانست که دعا و مناجات مستقیم ما با خداوند منافات ندارد که امامان(ع) نیز واسطه فیض باشند، هم چنان که وقتی ما به طور مستقیم دعا می کنیم و از خدا می خواهیم که باران ببارد، اما خداوند از طریق ابرها باران را بر ما نازل می کند، بنابراین اگر از نظر فلسفی و معرفتی ثابت شود که پیامبر و امام واسطه فیض هستند و حلقه وصل میان واجب و ممکن می باشند اگر چه ما به طور مستقیم هم از خدا بخواهیم ولی خداوند با واسطه آنان فیض را بر ما نازل می کند.باید توجه داشت که مسأله شفاعت و مسأله توسل دو مطلب مستقل هستند شفاعت یکى از معارف با تعریف و شرایط خاص خود و توسل نیز یکى دیگر از معارف است ظاهرا آنچه در این سؤال مورد نظر شماست مسأله توسل به اولیاى الهى است. به همین جهت ما ابتدا به توضیحى پیرامون توسل و سپس پیرامون شفاعت مى پردازیم.

الف) توسل در لغت؛

به معناى تمسک جستن به وسیله اى براى نیل به مقصود است. از آن جا که خداوند، جهان هستى را بر اساس نظام اسباب و مسببات قرار داده است و فیض خود را تنها از طریق مجارى و اسباب اعطا مى کند «أبى الله ان یجرى الاشیاء الاّ بالاسباب» (بحارالانوار، ج 2، ص 90).
انسان براى رسیدن به مقصود خویش، باید به اسباب و وسایط متوسّل شود؛ مثلاً اگر بخواهد زمین خشک و بایرى راتبدیل به مزرعه اى سر سبز و یا باغى آباد کند، باید زمین را شخم بزند، نهال یا دانه و بذر درون زمین بکارد، به موقع کود و آب بدهد، به اندازه لازم سم پاشى کند و… اگر مى خواهد به طبقه دوم یا سوم یک ساختمان برسد، باید از پله هاى آن بالا رود، یا سوار آسانسوز یا پله برقى شود وهمینطور در سایر کارهاى روزمره زندگى، انسان به اسباب و وسایل براى رسیدن به مقصود خود تمسّک و توسّل مى جوید. بر این اساس، توسّل لازمه زندگى انسان در جهان هستى است؛ جهانى که بر آن قانون اسباب و مسببات حکم فرما است.
بنابراین، خداوند که هستى عالم از او است و ادامه هستى و هر حرکت و تغییرى وابسته به او و ناشى از فیض او است، خود براى اعطاى فیض خویش، مجارى و اسبابى را قرار داده است. بر همین اساس، خداوند امورى را به عنوان اسباب و وسایل در جهت تقرب ونزدیکى به درگاه خویش و برآمدن حاجات، قرار داده است و ما را به توسل به آن امور، امر کرده است: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله؛؛ اى مؤمنان پرواى الهىداشته باشید و به سوى او وسیله تحصیل کنید» (مائده / 35).
با توجه به اطلاق کلمه «وسیله» آیه شریفه، این کلمه معنایى وسیع و گسترده دارد و شامل هر آنچه که صلاحیت نزدیک کردن انسان به پیشگاه خداوند را دارد، مى شود. همچنان که نماز و روزه، احسان به یتیم، دستگیرى از مستمندان، خدمت به خلق خدا و… وسیله تقرب به خداوند هستند؛ استمداد به ارواح مطهر پیامبران و اولیاى الهى و درخواست دعا از آنان نیز وسیله تقرب به خداوند است که در روایات و سیره معصومین بر آن تأکید شده است. پیامبر اکرم به شخصى نیازمند که – به ایشان مراجعه کرده بود – شیوه توسل را یاد مى دهد: «اللهم انى اسألک و اتوجه الیک بنبیک نبى الرحمه…» (سنن ابن ماجه، ج 1، ص441؛ مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 138؛ الجامع الصغیر سیوطى، ص 59).
و روایات بسیار زیادى که در این زمینه وارد شده است. بنابراین، حقیقت توسّل به اولیاى الهى، تمسّک به اسباب و وسایل قرب به خداوند است.تمسک به اولیاى الهى، به معناى اعتقاد به استقلال آنان از خداوند، در تأثیر گذارى و برآمدن حاجات نیست؛ بلکه توسّل به اولیاى الهى، همراه با این اعتقاد است که تنها خداوند است که مستقل از غیر و بى نیاز از غیر، در عالم هستى تأثیر مى گذارد. و غیر از او، تأثیرگذارى همه اسباب و وسایل تحت قدرت و اراده و خواست خداوند و متکى به آن خواهد بود.
با توجه به حقیقت توسّل ضرورت آن آشکار مى شود، زیرا عالم هستى بر اساس نظام اسباب و مسببات استوار است و تمسک به اسباب و وسایل، براى نیل به مقصود و تحصیل کمالات مادى و معنوى، لازمه این نظام است و خداوند نیز انسان را در جهت کسب کمالات معنوىو قرب به درگاه خویش، امر به تمسک به وسایل، یعنى، امر به توسل کرده است.
در این راستا، علاوه بر اعمال صالح و نیک مثل انفاق به مستمندان خدمت به خلق خدا، برآوردن نیازهاى هم نوعان و عباداتى همچون نماز و روزه – که مورد رضایت خداوند و به منظور تقرب به درگاه الهى تشریع شده است – مى توان به انسان هاى پاک و معصوم و وارسته اىکه مرضى خداوند و از مقربان درگاه الهى اند، (همچون انبیاى الهى و به ویژه پیامبر خاتم و ائمه معصومین(ع« توسّل جست. در حقیقت توسل به اولیاى الهى، به معناى واسطه (و سبب) قرار دادن آن انسان هاى پاک و مقرب درگاه الهى و طلب دعاى خیر آنان در حق متوسلان است.
هر انسانی مستقیما می تواند با خداوند ارتباط برقرار کند و طلب فیض کند ولی برای این که قطعا از فیوضات الهی بهره مند گردد و درخواست او برآورده گردد به اولیای الهی متوسل می شود تا به واسطه مستجاب بودن دعای اولیای الهی، او به حاجت خود برسد چنان که فرزندان یعقوب(ع) از پدر درخواست کردند که به درگاه خداوند برای آنان طلب آمرزش کنند و حضرت یعقوب(ع) آنان را از چنین کاری باز نداشت و به آنان نگفت که خود به طور مستقیم به درگاه خداوند دعا کنید. بلکه به آنان وعده داد که از درگاه خداوند بر آنان طلب آمرزش خواهد کرد: «قال سوف استغفر لکم ربی انه هو الغفور الرحیم» (توبه ، آیه 80).
گفتنى است علت این که خداوند به پیامبران و اولیاى الهى، چنین نقشى را داده تا مردم به آنان به عنوان واسطه و سبب بنگرند، این است که اولا خداوند، با این کار، اولیاى خود را در کانون توجه و اقبال مردم قرار می دهد تا در عمل، مردم با مراجعه به آنان و الگوگیرى از آنان، به طریق هدایت و سعادت دست یابند. ثانیا از آن جا که اولیاى الهى، انسان هایى مثل خود ما هستند، خیلى زود و راحت مى توانیم با آنان رابطه عاطفى و نزدیک برقرار مى کنیم و همین ارتباط سریع، ما را به این اسوه ها نزدیک مى کند و ما را در معرض هدایت آنان قرارمى دهد.

ب ) معناى لغوى شفاعت؛

شفاعت از ماده «شفع» به معناى «زوج» در مقابل ماده «وتر» به معناى «فرد» گرفته شده است و به معناى این است که شخصى در کنار شخص دیگر قرار گیرد و با وساطت خود، او را در رسیدن به خواسته و حاجتش یارى دهد. شفاعت در محاورات عرفى و گفتگوى روزمره مردم غالبا به معناى وساطت و در خواست شخص آبرومندى از بزرگى براى عفو مجرمى یا ترفیع درجه و پاداش خدمتگزارى، به کار مى رود.
در حقیقت شخصى که متوسل به شفیع مى شود، نیروى خود را به تنهایى کافى نمى بیند، به این جهت نیروى خود را با نیروى شفیع ضمیمه مى کند و در نتیجه آن را مضاعف نموده تا به آنچه مى خواهد نایل شود.

معناى اصطلاحى شفاعت؛

شفاعت عبارت است از وساطت یک مخلوق میان خداوند و مخلوقى دیگر. چه در دنیا و چه در آخرت؛ چه وساطت در رسانیدن خیر و چه وساطت در دفع شر و ضرر.
یکى از مظاهر رحمت واسعه خداوند، مغفرت و آمرزش است. مغفرت و آمرزش الهى مانند هر رحمت دیگر خداوند از طریق مجارى خاص و براساس قانون و نظام اسباب و مسببات به بندگان مى رسد.
به عنوان مثال، همان گونه که رحمت هدایت الهى، از طریق وسائط به مردم مى رسد و انبیاء و وحى و کتب آسمانى که براى هدایت مردم فرستاده شده اند، وسائط هدایت و واسطه خروج از ظلمات به نور هستند؛ رحمتِ مغفرت و آمرزش الهى نیز از طریق مجارى خاصى به مردممى رسد. یعنى فیض مغفرت الهى نیز از قانون و نظام اسباب و مسببات مستثنى نیست و از طریق اسباب و وسائط به بندگان مى رسد. شفاعت در مغفرت، عبارت است از «وساطت در رسیدن مغفرت و آمرزش الهى به بندگان گنه کار». بنابراین حقیقت شفاعت، رسیدن فیض مغفرت وآمرزش الهى از طریق مجارى و اسباب آن، به بندگان است.
به تعبیر استاد شهید مطهرى: شفاعت، در حقیقت همان مغفرت الهى است که وقتى به خداوند که منبع و صاحب خیرها و رحمت هاست نسبت داده مى شود، با نام «مغفرت» خوانده مى شود و هنگامى که به وسائط و مجارى رحمت منسوب مى گردد، نام «شفاعت» به خودمى گیرد، (مجموعه آثار، ج 1، ص 259). بنابراین در شفاعت، شفیع میان خداوند و بنده گنه کار واسطه مى شود و سبب مى شود که آمرزش و مغفرت الهى شامل حال انسان گنه کار بشود.
ممکن است این شفاعت در دنیا باشد و در همین دنیا مغفرت الهى شامل حال گنه کار گردد مانند شفاعت توبه، و ممکن است در آخرت و روز رستاخیز باشد مانند شفاعت اولیاى الهى براى گنه کاران در روز قیامت.

شرایط شفاعت:

شفاعت اولیاى الهى در روز قیامت براى گنه کاران و واسطه شدن آنان در رساندن رحمت، مغفرت و آمرزش الهى، بدون حساب نیست، بلکه این که کسانى مورد شفاعت قرار گیرند، متوقف بر شرایطى است که در آیات و روایات بیان شده است.
1- رضایت خداوند: همان گونه که در تبیین شفاعت گذشت، شفاعت از سوى خداوند آغاز مى شود. شفاعت، فیض مغفرت الهى است که مانند تمام فیوضات از جانب خدا اعطا مى شود و شفیعان اسباب و وسائط و مجارى این فیض هستند. فیاض و اعطا کننده این رحمت خداوند است. به همین جهت در آیات و روایات شرط اصلى و اساسى شفاعت این است که مورد رضایت و پسند خداوند باشد. شفیعان کسانى هستند که خداوند آنان را براى این امر پسندیده و به آنان اجازه شفاعت داده است «یومئذ لا تنفع الشفاعه الا من اذن له الرحمن و رضى له قولا؛ در آن روز شفاعت سودى ندارد مگر کسى که خداى رحمان به او اجازه دهد و سخن او رابپسندد»(طه، آیه 109).
شفاعت شوندگان نیز کسانى هستند که مورد رضایت و پسند خداوند باشند «ولا یشفعون الا لمن ارتضى؛ (شفیعان) شفاعت نمى کنند مگر براى کسى که موردرضایت و پسند خداوند باشد» (انبیاء، آیه 28). یعنى شفاعت شفیعان در حق کسى مؤثر واقع مى شود که به مقام ارتضاى الهى نایل آمده باشد. یعنى هم اصل شفاعت از سوى خداوند و اعطاى اوست و هم شفیعان راخداوند براى این مقام تعیین کرده و هم شفاعت شوندگان کسانى هستند که خداوند مى خواهد.
2- گنه کارانى مورد شفاعت قرار مى گیرند که گناهان آنان، اصل ایمانشان را به خطر نیفکنده باشد. به همین جهت در منابع دینى آمده است که کافر و مشرک در روز قیامت شفاعت نمى شوند و شفاعت شفاعت کنندگان به حال آنان سودى نخواهد داشت و از کسی شفاعت می کنند که ستون های دین او سالم باشد.
گفتنی است اهل سنت نیز توسل به بزرگان را حتی اگر پیامبر و امام نباشد، جایز می دانند چنان که در کتب و مدارک معتبر اهل سنت آمده، که هرگاه قحطى و خشکسالى پیش مى آمد، عمر از طریق توسل به عباس عموى پیامبر، طلب باران مى کرد و مى گفت: «هذا واللَّه الوسیله الى اللَّه و المکان منه؛ به خدا سوگند، عباس وسیله به درگاه الهى و داراى قرب و منزلت نزد اوست». «اللهم انّا نتوسّل الیک بعمّ نبیّنا فاسقنا؛ خدایا ما به وسیله عموى پیغمبرمان به تو روى مى آوریم، پس سیرابمان کن» (اسدالغابة، ج 3، ص 165). و یا مى گفت: «اللهم انّا نستسقیک بعمّ نبیّک و نستشفع الیک بشیبه»؛ (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 7، ص 274 و صحیح بخارى، ج 2، ص 16 و ج 4، ص 209؛ صحیح ابن خزیمه، ج 2، ص 338 و صحیح ابن جبان، ج 7، ص 111.) «خدایا ما به وسیله عموى پیامبرت از تو باران مى خواهیم و روى سفید او را به درگاه تو شفیع مى آوریم».
برخی از اهل سنت تنها توسل به اولیای الهی در حال حیات را قبول دارند اما شیعیان و بسیاری از اهل سنت توسل به اولیای گذشته را نیز جایز می دانند. چنان که انس بن مالک مى گوید: روزى که فاطمه بنت اسد فوت کرد، پیامبر دستور دادند قبرى را حفر کنند، آنگاه خود حضرت وارد قبر شد، و در آن خوابید و چنین دعا کرد: «اللهم اغفر لامّى فاطمة بنت اسد، و وسّع علیها مدخلها، بحق نبیّک و الانبیاء الذین من قبلى؛ خدایا مادرم فاطمه بنت اسد را بیامرز، و جایگاه او را وسعت بخش، به حق پیامبرت و پیامبران قبل از من». (وفاء الوفاء سمهودى، ج 3، ص 898؛ کنزالعمال، ج 12، ص 148، ح 34425 و المعجم الکبیر، ج 24، ص 352).

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد