1- شرط اول: گناه از روي جهالت و ناداني انجام گرفته باشد.
مطابق آيه شريفه «إنّما التّوْبَةُ عَلَي اللهِ لِلّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجِهالَةٍ ثُمّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريبٍ فَاؤلئِكَ يَتُوبُ اللهُ عَلَيْهِمْ وَكانَ اللهُ عَلِيماً حَكِيماً؛ پذيرش توبه بر خدا است، نسبت به كساني كه از روي جهالت، كار زشت انجام ميدهند، آنگاه زود توبه ميكنند. خدا توبه اينان را ميپذيرد و خدا دانا و حكيم است».(1)
البته يعني اينكه؛ گناهكار اگر آگاهي هم دارد آگاهي او نسبت به زشتي كار تأثيري در او نميگذارد، بلكه بسان افراد ناآگاه، كارهاي بد را انجام ميدهد مانند جريان برادران حضرت يوسف(ع) (2) كه همگي زشتي ظلم را درك ميكردند، ولي به دليل خودخواهي يا حسادت يا هوي و هوس چنان برخورد كردند كه گويي نسبت به زشتي كار خود به كلي ناآگاه بودند.(3)
بنابراين كار زشتي كه از روي هوي و هوس انجام گيرد، پس از ندامت و تحقق توبه، قابل بخشش است،ولي عملي كه از روي عناد و لجاجت و تكبر از انسان سر زند، مشمول رحمت بيكران الهي نميگردد، زيرا پشيماني از شخص لجوج حاصل نميگردد. البته گاهي اتفاق افتاده است كه يك نفر لجوج از عناد خود دست بر ميدارد و در مقابل حق، سر فرود ميآورد، در اين گونه مواقع معلوم ميشود كه عناد او از روي جهالت بوده است.(4)
2- شرط دوم: توبه به تأخير نيفتد.
مطابق آيات شريفه «ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ»(5) و «وَلَيْستِ التَّوْبَةُ لِلّذِينَ يَعْمَلُونَ السّيّئِاتِ حَتّي إذا حَضَرَ أحَدُهُمُ الْمَوْتُ؛ براي گروهي كه كارهاي زشت انجام ميدهند و در لحظهاي كه مرگ آنان فرا ميرسد توبه ميكنند، توبهاي نيست»،(6) ميتوان نتيجه گرفت كه توبه پيش از فرا رسيدن مرگ پذيرفته ميشود.(7)
3- شرط سوم: گناه و خطا اصلاح و جبران گردد، يعني حق الله و حق الناس ادا شود.
اين نكته از آياتي كه توبه را مقيد به اصلاح كرده است، استفاده ميشود:
«أنّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءً بِجِهالَةٍ ثُمّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأصْلَحَ فَإنّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ هر كس از شما از روي جهالت عمل زشتي مرتكب شود و سپس توبه نمايد و عمل صالح انجام دهد، در آن صورت خداوند آمرزنده و مهربان است».(8)
علامه طباطبايي ميگويد: مقيد كردن توبه به اصلاح براي اين است كه دلالت كند توبه وقتي محقق ميشود كه از روي حقيقت و واقع باشد، زيرا كسي كه حقيقتاً به سوي خداي سبحان بازگشت كرد و به وي پناه برد، هرگز خود را به پليدي گناه آلوده نميكند. اين است معناي توبه، نه فقط اين كه بگويد: أتوب إلي الله اما در دل همان آلودهاي باشد كه بوده است.(9)
پيام آيه اين است كه پس از ندامت ميبايد در عمل به جبران گناهان پرداخت. اگر حق الله از دست رفته، واجبات الهي قضا شود و اگر حق الناس پامال شده، به نوعي تدارك گردد و رضايت صاحب حق به دست آيد.
4- رسول خدا(ص) فرمود: آيا ميدانيد توبه كننده چه كسي است؟ گفتند: نه، حضرت فرمود: «هرگاه بندهاي توبه كند و دشمنانش را راضي نگرداند و در عبادت خويش نيفزايد، نيز لباس خويش را تغيير ندهد و دوستانش را عوض نكند، همچنين محل نشستن خود را تغيير ندهد و رختخواب و متكايش را عوض ننمايد، نيز اخلاق و نياتش را دگرگون نسازد و دلش را نگشوده و دستش را باز ننمايد، همچنين آرزويش را كوتاه نكند و زبانش را حفظ ننمايد و زيادي نيروي خود را از بدن نگيرد، توبه كننده نيست. اگر بدين خصال پايداري كند، تائب است».(10)
هرچند روايت بالا ممكن است در صدد بيان مرتبه عالي توبه باشد اما به هر حال بيانگر لزوم تغييرات در حوزه انديشه و عمل و در جنبههاي مختلف شخصيتي و روشهاي زندگي توبه كننده است. بدون شرايط فوق، اصل تحقق توبه زير سؤال ميرود، از اين رو در روايت از كلمه «ليس بتائب» استفاده شده است، يعني شخصي كه در عمل خود بازنگري نكند، توبهكار نيست، نه اين كه توبه واقع شده، ولي مورد قبول و پذيرش حق تعالي نباشد.
5- نتيجه
بنابراين؛ سه اصل در تحقق توبه شرط است كه عبارت است از: گناه از روي جهالت انجام گرفته باشد، هرچه سريع تر توبه صورت پذيرد و به تاخير نيافتد و نهايت اينكه در صدد باشد كه خطا را اصلاح و جبران كند.
البته در برخي از روايات، افزون بر سه اصل مذكور، امور ديگري تعريف شده كه بيانگر مرتبه كامل توبه است!
پينوشتها:
(1) نساء/ 17
(2) يوسف/ 89
(3) بحار الانوار، ج 6، ص 32
(4) ترجمه الميزان، ج 4، ص 390
(5) نساء/ 17
(6) نساء/ 18
(7) ترجمه الميزان، ج 4، ص 390
(8) انعام/ 54
(9) ترجمه الميزان، ج 7، ص 148 ـ 149
(10) بحار الانوار، ج 6، ص 36