خداوند متعال مى فرماید:«إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ. وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ»[1] ؛ «سرپرست شما تنها خداست و پیامبر او و آنان که ایمان آورده اند؛ همانان که نماز را بر پا مى دارند و در حال رکوع، زکات مى دهند. و کسانى که ولایت خدا و پیامبر و افراد با ایمان را بپذیرند (پیروزند؛ زیرا) حزب خدا پیروز است».
صدقه دادن حضرت على علیه السلام در نماز از احادیث متواتر و مسلّمات شیعه و سنّى[2] است.
گفتنى است معنى غرق شدن در توجّه به خدا این نیست که انسان بى اختیار شود و حواس خود را از دست بدهد بلکه با اراده خویش توجّه خود را از آنچه در راه خدا و براى خدا نیست بر مى گرداند[3] و در صورتى که کار خداپسندانه باشد نسبت به آن متوجّه مى شود. لذا شنیدن صداى فقیر و کمک به او، توجّه به غیرخدا و اشتغال به امور مادّى نیست که با حضور قلب منافات داشته باشد، بلکه آن هم در واقع توجّه به خداست.[4]
بنابراین ایشان در همان حال که خدا را با نماز بندگى مى نمود، بندگى دیگرى را بر آن افزود. هم چنان که نورى را بر روى نورى بیافزاید. چه بسا فرق میان حضور قلب و حال وصال امام در حال نماز با مقامات فناى برخى عرفا و حالت خلسه برخى اهل معرفت در این باشد که امام به خوبى مى تواند در مقامات متعدّد حضور یابد اما آن گروه از عرفا هنگامى که در مقام فنا هستند به آسانى نمى توانند متوجّه اطراف خود باشند در حالى که اراده الهى امام معصوم حاکم بر مقامات و موقعیت هاست، لذا مى تواند با شوق به مناجات به مقامى دست یابد که درد کشیدن تیر از پا را احساس نکند.
چنان که درباره یاران امام حسین علیه السلام گفته شده است: «لایسمون الم الحدید»؛ «درد شمشیر و نیزه دشمن را حس نمى کردند». در همان هنگام اگر وظیفه اى و یا عبادتى به سراغ آنها مى آمد مى توانستند خود را در موقعیت جدید قرار دهند و به وظیفه الهى خود عمل کنند. چنان که امام على علیه السلام به فقیر کمک کرد و امام حسین علیه السلام و یارانش به نماز اوّل وقت توجّه داشتند.
پاورقی:
1- مائده 5، آیات 56 و 55.
2- ر.ک: محب الدین طبرى، ذخائر العقبى، ص 882 ؛ قاضى شوکانى، فتح الغدیر، ص 503 ؛ جامع الاصول، ج9، ص 4784 ؛ اسباب النزول، واحدى، ص 1485 ؛ لباب النقول، سیوطى، ص6ـ105 ؛ تفسیر طبرى، ص 7ـ165 ؛ تفسیر فخر رازى، ج 3، ص 8ـ431 ؛ تفسیر درالمنثور، ج 2، ص9 ـ393 ؛ کنزالعمال، ج 6، ص 391.
3- تفسیر نمونه، ج4، ص 428.
4- سعید شمس، پرسمان قرآنى نماز، سبط اکبر، پاییز 1387ش، سوّم، ص 102 به نقل از: ناصر مکارم شیرازى، پیام قرآن، ج9، ص 212ـ211.
صدقه دادن حضرت على علیه السلام در نماز از احادیث متواتر و مسلّمات شیعه و سنّى[2] است.
گفتنى است معنى غرق شدن در توجّه به خدا این نیست که انسان بى اختیار شود و حواس خود را از دست بدهد بلکه با اراده خویش توجّه خود را از آنچه در راه خدا و براى خدا نیست بر مى گرداند[3] و در صورتى که کار خداپسندانه باشد نسبت به آن متوجّه مى شود. لذا شنیدن صداى فقیر و کمک به او، توجّه به غیرخدا و اشتغال به امور مادّى نیست که با حضور قلب منافات داشته باشد، بلکه آن هم در واقع توجّه به خداست.[4]
بنابراین ایشان در همان حال که خدا را با نماز بندگى مى نمود، بندگى دیگرى را بر آن افزود. هم چنان که نورى را بر روى نورى بیافزاید. چه بسا فرق میان حضور قلب و حال وصال امام در حال نماز با مقامات فناى برخى عرفا و حالت خلسه برخى اهل معرفت در این باشد که امام به خوبى مى تواند در مقامات متعدّد حضور یابد اما آن گروه از عرفا هنگامى که در مقام فنا هستند به آسانى نمى توانند متوجّه اطراف خود باشند در حالى که اراده الهى امام معصوم حاکم بر مقامات و موقعیت هاست، لذا مى تواند با شوق به مناجات به مقامى دست یابد که درد کشیدن تیر از پا را احساس نکند.
چنان که درباره یاران امام حسین علیه السلام گفته شده است: «لایسمون الم الحدید»؛ «درد شمشیر و نیزه دشمن را حس نمى کردند». در همان هنگام اگر وظیفه اى و یا عبادتى به سراغ آنها مى آمد مى توانستند خود را در موقعیت جدید قرار دهند و به وظیفه الهى خود عمل کنند. چنان که امام على علیه السلام به فقیر کمک کرد و امام حسین علیه السلام و یارانش به نماز اوّل وقت توجّه داشتند.
پاورقی:
1- مائده 5، آیات 56 و 55.
2- ر.ک: محب الدین طبرى، ذخائر العقبى، ص 882 ؛ قاضى شوکانى، فتح الغدیر، ص 503 ؛ جامع الاصول، ج9، ص 4784 ؛ اسباب النزول، واحدى، ص 1485 ؛ لباب النقول، سیوطى، ص6ـ105 ؛ تفسیر طبرى، ص 7ـ165 ؛ تفسیر فخر رازى، ج 3، ص 8ـ431 ؛ تفسیر درالمنثور، ج 2، ص9 ـ393 ؛ کنزالعمال، ج 6، ص 391.
3- تفسیر نمونه، ج4، ص 428.
4- سعید شمس، پرسمان قرآنى نماز، سبط اکبر، پاییز 1387ش، سوّم، ص 102 به نقل از: ناصر مکارم شیرازى، پیام قرآن، ج9، ص 212ـ211.