عقل شريفترين نيرو در وجود انسان و يكي از دو حجتي است كه خداوند براي هدايت بشر قرار داده است. و در به سعادت رسيدن انسان نقش ارزندهاي ايفا ميكند. به همين جهت در آيات و روايات از جايگاه والايي برخوردار است. قرآن كريم با بيانهاي مختلف انسانها را به تفكر و خردورزي دعوت كرده و بياعتنايان به تعقل را مورد توبيخ و مذمت شديد قرار داده است؛ تا آن جا كه افرادي كه از انديشه و تعقل گريزانند، به عنوان پستترين جنبندگان معرفي شدهاند: «انّ شر الدواب عندالله الصم البكم الذين لا يعقلون».[1]روايات اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ نيز عقل را در مقامي بس والا نشانده و در تمجيد عقل و انديشه، گوي سبقت را از تمامي خردستايان عالم ربودهاند. در اين ميان حديث هشام بن حكم از امام موسي بن جعفر ـ عليهم السّلام ـ درخششي ويژه دارد. امام كاظم در اين حديث شريف ضمن بر شمردن پارهاي از ويژگيهاي عقل و عاقلان ميفرمايد: «خداي را بر مردمان دو حجت است: حجتي بيروني و حجتي دروني. حجت برون همانا پيامبران و امامانند و حجت درون عقل و خرد آدميان.»[2]و در روايتي ديگر آمده است: بهرهگيري از هر چيز تنها در ساية عقل امكان ميپذيرد و تفكر در آفرينش موجودات، هدايت انسان به سوي پروردگار را در پي ميآورد.
نيروي خرد، آدمي را به جهان ماوراي محسوسات فرا ميخواند، و پيروي از آن، وي را به شناخت توحيد و ربوبيت و فراگيري علم و دانش ميكشاند.[3]با توجه به مطالب فوق به نظر ميرسد بهترين راه براي رشد عقلاني و شكوفايي آن انديشه ورزي، تفكر و به كارگيري عقل است، چنان كه دعوت قرآن به تفكر و تأمل، كه با واژههاي مختلفي هم چون نظر، تدبر، تفكر، اعتبار،تذكر و تفقه صورت پذيرفته دليلي گويا است بر اين حقيقت.
امّا در مقابل، عواملي وجود دارد كه باعث بازدارندگي رشد و شكوفايي عقل ميگردند. قرآن كريم با توجه دادن آدمي به اين موانع، مخاطبان خود را از پيروي آنها بر حذر داشته است كه عبارتند از:
1ـ پيروي از ظنّ و گمان
يكي از موانع رشد و شكوفايي عقلاني پيروي از ظن و گمان است. خداوند متعال در اين زمينه ميفرمايد: «و ما يتبع اكثرهم الّا ظنا ان الظن لا يغني من الحق شيئاً»؛[4] و بيشتر آنها، غير از گمان (و پندارهاي بياساس) پيروي نميكنند، همانا گمان هرگز انسان را از حق بينياز نميسازد (و به حق نميرساند).
از آن جا كه دست يابي به يقين در همة امور روزمره زندگي، كاري دشوار و يا غيرممكن است، اغلب آدميان اساس زندگي خود را بر ظن و گمان بنا كرده و با تكيه بر آن به زندگي خويش ادامه ميدهند. يكي از لغزشگاههاي انديشة صحيح آن است كه آدمي اين خوي و عادت را به ساحت تفكر عقلاني وعلمي نيز سرايت دهد و به جاي پيروي از يقين به گمان وحدس اكتفا كند. اين امر به ويژه در مورد مسايل اساسي و زير بنايي انديشه بشري، هم چون اعتقادات ديني، زيانهاي جبران ناپذير به بار ميآورد.
2ـ تقليد
يكي ديگر از موانع تعقل صحيح اين است كه آدمي، به جاي آن كه آزادانه و محققانه انديشه كند، مهار تفكر خود را به دست ديگران سپارد و خارج از چارچوب باورها و اعتقادات آنان نيانديشد. ويژگي بسياري از مردم اين است كه باورهاي عمومي و اجتماعي را به سادگي و بدون تفكر وتأمل ميپذيرند. قرآن كريم در برابر كساني كه پيروي از نياكان را مبناي عمل خود قرار دادهاند، ميفرمايد:
«و اذا قيل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفينا عليه اباءنا او كان اباءهم لا يعقلون شيئاً و لا يهتدون»؛[5] و چون به آنان گفته شود از آن چه خدا نازل كرده است پيروي كنيد، ميگويند نه بلكه از چيزي كه پدران را بر آن يافتهايم پيروي ميكنيم. آيا اگر پدرانشان چيزي را درك نميكرده وبه راه صواب نميرفتهاند (باز هم در خور پيروي هستند؟).
يعني اگر پدران و نياكان شما، عقل خود را به كار نگرفته و به راه صحيح هدايت نيافتند آيا شما نيز ميخواهيد، همانند ايشان بيخردي پيشه سازيد؟!
3ـ شتاب زدگي
«و يدع الانسان بالشر دعائه بالخير و كان الانسان عجولاً؛[6] و انسان (به واسطة شتاب زدگي) به سراغ بديها ميرود آن گونه كه نيكيها را ميطلبد.
در اين آيه خداوند يكي از علل مهم بازدارندگي رشد و شكوفايي عقلاني را عدم مطالعه كافي در امور ميداند و ميفرمايد: آنها به خاطر دستپاچگي وعجله و عدم دقت و تدبر در امور، گاه چنان به دنبال بديها ميشتابند كه گويي به دنبال خيرات و سعادتها ميروند. چنان به سوي پرتگاه پيش ميروند كه گويي بهترين محل امن و امان است و چنان به سوي ننگ و عار ميروند كه گويي مسير افتخار است.
يعني عجله و سطحي نگري و ترك تدبر، بر درك و ديد آنها حجاب ميافكند تا آن جا كه بدي را نيكي و بدبختي را خوشبختي و بيراهه را صراط مستقيم ميپندارند.
در تفسير الميزان آمده است كه منظور از عجول بودن انسان اين است كه هر گاه چيزي را ميطلبد با خونسردي به سراغ آن نميرود و پيرامون جهات صلاح و فساد آن انديشه و تفكر نميكند تا جهات خير آشكار گردد و آن را طلب كند، بلكه به محض اين كه چيزي توجه او با به خود جلب ميكند بيمطالعه به دنبال آن ميرود و چه بسا شر است و زيان ميبيند.[7]انسان گاه در قضاوتهاي عقلانياش، شتاب ميكند و به صرف فراهم آمدن اطلاعاتي اندك دربارة يك موضوع به نتيجهگيري ميپردازد. و چنان ميپندارد كه به تمامي جوانب مسأله احاطه كامل داشته و هيچ نكتهاي در پس پرده ابهام باقي نمانده است. اين گونه اظهار نظرهاي شتاب زده يكي از لغزشگاههاي انديشه است. قرآن كريم با اشاره به اندك بودن سرماية علمي بشر وكافي نبودن آن براي برخي از داوري فرمايد: «و ما اوتيتم من العلم الا قليلاً»[8]؛ و به شما از دانش جز اندكي داده نشده است.
4ـ تمايلات نفساني
در آياتي از قرآن هواپرستي و تمايلات نفساني علت كوري قلب و عدم قدرت بر تشخيص حقايق معرفي شدهاند: «افرايت من اتخذالهم هواه و اضله الله علي علم و ختم علي سمعه و قلبه و جعل علي بصره غشاوة فمن يهديه من بعد الله أفلا تذكرون».[9] (آيا نميبيني کسي که هواي نفس خويش را معبود خود قرار داده و خداوند او را گمراه کرده است در حالي که ميداند و با علم خودش مرتکب اين خطاها ميشود، و خداوند بر گوش و دل او مُهر ميزند و بر چشمش پرده مياندازد، پس چه کسي است غير از خدا که او را هدايت کند؟ آيا متذکّر نميشويد).
هر گاه گرد و غبار گرايشهاي نفساني به چهرة ديدگان انديشه بنشيند، انديشه و تفكر نيز ممكن نخواهد بود:
حقيقت سرايي است آراسته
هوا و هوس گرد برخاسته
نبيني كه هر جا كه برخاست گرد
نبيند نظر گر چه بيناست مرد
حب و بغضها و جهتگيريهاي تعصب آميز، مسير تفكر عقلاني را منحرف كرده، آن را از فعاليت باز ميدارند.[10]خلاصه آن كه بهترين راه براي رشد و شكوفايي عقلاني، بكار گيري عقل، تفكر و خردورزي است. و عواملي مانند تمايلات و هواهاي نفساني، شتاب زدگي، تقليد و پيروي از حدس و گمان موجب بازدارندگي رشد و شكوفايي عقلاني ميگردند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ مصباح يزدي، محمد تقي، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه امام خميني(ره).
2ـ مصباح يزدي، محمد تقي، معارف قرآن (انسان شناسي)، قم، مؤسسه امام خميني(ره).
3ـ مطهري، مرتضي، انسان کامل، تهران، انتشارات صدرا.
4ـ هادوي تهراني، مهدي، مباني کلامي اجتهاد، چاپ اول، تهران، انتشارات نگين.
پي نوشت ها:
[1] . انفال/22.
[2] . محمد بن يعقوب الكليني، الكافي، بيروت، دار التعاريف للمطبوعات، 1411، ص60، ح12.
[3] . حكيمي، محمد رضا و ديگران، الحياة، تهران، نشر فرهنگ اسلامي، 1367ش، ج1، ص113ـ119.
[4] . يونس/34.
[5] . بقره/170.
[6] . اسراء/11.
[7] . طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج13، ص51.
[8] . اسرا/85.
[9] . جاثيه/23.
[10] . ر.ك: مصباح يزدي، محمد تقي، اخلاق در قرآن، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، 1376، ج1، ص261ـ273؛ و مكارم شيرازي، ناصر و ديگران، پيام قرآن، ج1.