خانه » همه » مذهبی » چگونه مي‌گوييم اصول دين تحقيقي است ولي كسي كه با تحقيق اسلام را باطل دانست مرتد مي‌شود؟

چگونه مي‌گوييم اصول دين تحقيقي است ولي كسي كه با تحقيق اسلام را باطل دانست مرتد مي‌شود؟

دين تحقيقي است‌ نه تحميلي يا تقليدي.
از آن جا كه دين و مذهب با روح و فكر مردم سروكار دارد و اساس و شالودة آن بر اساس يقين و ايمان استوار است، ‌خواه و ناخواه راهي جز منطق و استدلال نمي‌تواند داشته باشد، اصولا اسلام و هر مذهب حق از دو جهت  نمي‌تواند جنبة تحميلي داشته باشد: 1. بعد از آن همه دلائل روشن و استدلالات منطقي و معجزات آشكار نيازي به اين موضوع نيست، آنهايي متوسل به زور و تحميل مي‌شوند كه فاقد منطق باشند نه اسلام كه داراي منطق روشن و استدلال هاي نيرومند است.
2. اصولاً دين كه از  يك سلسله اعتقادات قلبي ريشه و مايه مي‌گيرد ممكن نيست تحميلي باشد، زور شمشير و قدرت نظامي در اعمال و حركات جسماني ما مي‌تواند اثر بگذارد نه در افكار و اعتقادات ما».[1]خداوند از انسانها خواسته است كه با آگاهي كامل از اسلام و با انگيزه‌هاي پاك و آزادي اسلام را بپذيرد، لذا نفي اكراه (لا اكراه في الدين؛[2] در دين اجباري نيست)، با آشكار شدن حق از باطل همراه شده است؛ «قد تبيّن الرشد منَ الغيّ؛[3] و اين بيانگر اين نكته است كه اصل اولي در اسلام بر پذيرش آگاهانه و آزادانه معارف اسلام است، زيرا وسايل هدايت و راهنمايي و دلائل مستحكم و منطقي حق بيان شده است و هر كسي كه منصفانه با مسائل برخورد نمايد، از اين همه دلائل به حقانيت اسلام پي خواهد برد، از اين رو در اسلام به تفكر و تحقيق توجه بسياري شده است و عقل به عنوان يكي از منابع شناخت در كنار قرآن و سنّت و  اجماع قرار داده شده است و آيات و روايات بسياري بر اهميت تفكر و تحقيق وارد شده است، تعابيري مانند: «انّ في ذلك لآيات لقومٍ يتفكّرونَ»؛[4] در اينها نشانه‌هايي است براي گروهي كه تفكّر مي‌كنند. «انّ  في ذلك لآيات لقومٍ يعقلون»؛[5] در اينها نشانه‌هايي است براي گروهي كه تعقل مي‌كنند. «انّما يتذكّر اولوا الباب»؛[6] تنها صاحبان عقل پند مي‌گيرند و از تقليد در مسائل اعتقادي مذمت شده  است: «قالوا بل نتّبع ما الفينا عليهِ آباؤنا او لوكانَ اباؤهُم لايعقِلونَ شيئاً و لا يهتَدون»؛[7] مي‌گفتند بلكه پيروي مي‌كنيم از آنچه پدرانمان را بر آن يافته‌ايم! آيا نمي‌دانند كه پدرانشان تعقل نكرده بودند و هدايت نشدند.

فلسفه حكم مرتد در اسلام
ارتداد از مادة ردّ مشتق شده و به معناي رجوع و برگشت است.[8] در اصطلاح ديني ارتداد در دو صورت به كار مي‌رود: 1. برگشت و انكار دين اسلام؛ 2. انكار بعضي آموزه‌هاي مسلم و ضروري دين، براي مثال شخصي بعد از پذيرفتن اسلام به هر علتي از آن رو برتابد و منكر حقانيت اسلام شود و براي خود آيين ديگري برگزيند يا آيين ديگري هم انتخاب نكند، و يا با وجود اعتراف بر حقانيت اسلام يك يا چند آموزه ضروري آن، مانند نماز و روزه و حكم قصاص را انكار كند.»[9] بنابراين يك نوع توجه و التفات در معناي ارتداد نهفته است و فقهائي مانند صاحب جواهر (ره)،[10] مقدس اردبيلي،[11] سيد محمد كاظم يزدي،[12] و مرحوم امام خميني (ره)،[13] و گلپايگاني (ره)،[14] شيخ جواد تبريزي،[15] فاضل لنكراني،[16] مكارم شيرازي[17] و مقام معظم رهبري[18] شرط حكم مرتد را توجه و التفات منكر به قيد ضروري دين ذكر كرده‌اند. همچنين «برخي از فقها شرط اجراي حكم مرتد را صرف عقيدة ارتداد نمي‌دانند بلكه آن را مقيّد به ابراز و آشكار كردن مرتد مي‌دانند».[19] در واقع ارتداد محيط پاك عقيده و ايمان را آلوده مي‌سازد و از اين نظر جامعه را در معرض تباهي قرار مي‌دهد و با توجه به اين كه ايمان، نقش بنيادين در رفتار و اخلاق انسانها دارد از اين رو مرتد نه تنها خود را به گمراهي مي‌افكند بلكه با آشكار كردن انحراف خويش ديگران را نيز در معرض سقوط فكري و اخلاقي قرار مي‌دهد. به عبارت ديگر آزادي انسانها نبايد موجب تجاوز به حقوق ديگران شود و براين اساس تجاهر به ارتداد و فسق و پرده دري و هتك مقدسات مردم و تضييع حقوق آنان و آلوده كردن محيط سالم جامعه به حكم عقل و شرع ممنوع است. شخص مسلمان سابقه‌دار در اسلام اگر علنا مرتد شد و مقدسات ديني را زير سؤال ببرد همچون غدة سرطاني خواهد بود كه به تدريج به پيكر سالم جامعه سرايت مي‌كند و چه بسا از بعضي توطئه‌هاي سياسي عليه اسلام و جامعه مسلمين حكايت مي‌كند. از يك منظر ارتداد محصول يك خطاي فكري نيست تا به ترميم عقلي نيازمند بوده و با رفع شبهه برطرف شود، مرتدي كه در قرآن مورد خشم الهي قرار گرفته است كسي است كه كفر را بر ايمان ترجيح داده تا در پناه آن عيش دنيوي بيشتري كند. «با توجه به آيات مربوط به ارتداد شايد اينگونه به نظر مي‌رسد كه اسلام با اين كار درصدد آن است كه حصار ايمان اسلامي را حفظ كند، در حقيقت اسلام بعد از اين كه مردم ايمان آوردند نظام اسلامي را مكلف كرده است كه از ايمان مردم حفاظت و حراست كند اين وظيفة نظام و حكومت اسلامي است».[20] با اين بيان مرز تحقيق و ارتداد از يكديگر كاملاً متمايز مي‌شود، محقق به دنبال كشف حقيقت و واقعيت است و داراي انگيزه پاك و وجداني آگاه است. برخلاف مرتد كه حقيقت و  واقعيت را پشت سر مي‌گذارد و با آگاهي به حقانيت احكام اسلامي آن را انكار مي‌كند. در حقيقت مرتد مجازات جحود و انكار عالمانة خود از حقيقت را مي‌بيند. بنابراين ممانعت از ارتداد هرگز با ايجاد محدوديت و پژوهش هاي اعتقادي و طرح پرسش هاي فكري و ميدان يافتن گفتگوهاي ديني تلازم ندارد. زيرا آزادي پژوهش و تحقيق همواره مورد قبول اسلام بوده و در همان عصري كه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ بر كيفر مرتدان تأكيد مي‌ورزيدند. زمينة بحث و گفتگوي آزاد را هم براي پژوهشگران فراهم مي‌آوردند و آنان را از آزادي و امنيت كامل برخوردار مي‌كردند. بنابراين اينكه هر كس با تحقيق به مطلبي رسيد و لو برخلاف اسلام مرتد مي‌شود، صحيح نيست و دائرة تحقيق با ارتداد كاملاً جدا است. اما اينكه در سؤال فرض شده كه ممكن است كسي با تحقيق به بطلان اسلام پي ببرد، فرض محالي است زيرا حقانيت اسلام با دلائل مستحكم و منطقي به اثبات رسيده است و «خاتميت و كمال نهايي دين اسلام مورد اتفاق همه فرقه‌هاي مسلمين است».[21]براي حقانيت اسلام و اصول آن همين بس كه احكام نوراني و اصول آن با مرور زمان دستخوش تحوّل نگشته و هيچ كس نتوانسته است با دليل و برهان بر مباني اسلام اشكال و ايراد وارد نمايد، زيرا خداوند اين دين را كامل و جامع دانسته است؛ «اليوم اكملت لكم دينكُم و اتممتُ عليكُم نعمتي و رضيتُ لكُم الاسلامَ ديناً»؛[22] امروز (عيد غدير) كامل كردم براي شما دينتان را و تمام نمودم بر شما نعمتم را و راضي شدم براي شما اسلام را به عنوان دين. همچنين فرموده است: «هو الذي ارسلَ رسولهُ بِالهدي و دينِ الحقِّ ليُظهرهُ علي الدّينِ كلّهِ و لو كَرهَ المشركُونَ»؛[23]  خداوند كسي است كه پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاد تا بر تمام اديان برتري دهد و لو مشركان ناراحت باشند. بنابراين ادعاي باطل دانستن اسلام از روي تحقيق ادعايي بدون دليل است و بيشتر شباهت به شوخي دارد تا سخن جدّي.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. ناصر مكارم شيرازي، تفسيرنمونه، دار الكتب الاسلاميه، 74، ج 2، ص 201 ـ 206.
2. محمد حسن قدردان ملكي، آزادي در فقه و حدود آن، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه، 82، ص 135 ـ 152.
3. مقام معظم رهبري، آزادي از منظر اسلام و غرب، مجلة انديشه حوزه، سال 4، شماره 2.

پي نوشت ها:
[1] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 74، ج 2، ص 205..
[2] . بقره/256.
[3] . همان.
[4] . روم/21.
[5] . روم/24.
[6] . رعد/19.
[7] . بقره/170.
[8] . راغب اصفهاني، مفردات في غريب القرآن، تهران، نشركتاب، 1404، ج 2، ص 386.
[9] . قدردان قراملكي، محمدحسن، آزادي در فقه و حدود آن، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه، 1382، ص 135.
[10] . نجفي، محمدحسن، جواهر، بيروت، دار احياء التراث العربي، ج 6. ص 46 و 49.
[11] . مقدس اردبيلي، مجمع الفائده و البرهان، موسسه النشر الاسلامي، 1417، ج 13، ص 340.
[12] . يزدي، سيد كاظم، عروة الوثقي، مكتب وكلاء الامام الخميني، 1410 ق، ج 1، ص 54.
[13] . توضيح المسائل مراجع، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 78، ص 84 و 85.
[14] . همان.
[15] . همان.
[16] . همان.
[17] . همان.
[18] . رساله اجوبه الاستفتاءات، ج 1، ص 92.
[19] . قدردان ملكي، محمد حسن، آزادي در فقه و حدود آن، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه، 82، ص 142.
[20] . خامنه اي، سيد علي، آزادي از منظر اسلام و غرب، ‌مجلة انديشه حوزه، سال 4، شماره 2، ص 39.
[21] . جوادي آملي، ولايت فقيه، ولايت فقاهت و عدالت، مركز نشر اسراء، 78، ص 65.
[22] . مائده/3.
[23] . صف/9.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد