در ابتدا لازم است يادآوري شود كه در معني و تفسير قرآن بايد قرائن موجود همچون آيات ديگر، رواياتي كه از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ به عنوان مفسران اصلي قرآن به ما رسيده است، و همچنين قرائن عقلي را بايد در نظر گرفت آنگاه نتيجه گرفت، و به هيچ وجه حق نداريم ولو اين که مطلب کوچکي باشد را بر آيات قرآن تحميل كنيم، چون اين عمل تفسير به رأي شمرده ميشود، كه عقاب و عذاب سختي در پي دارد.[1]فرق فطرت و فاطر فاطمه: فطرت و فاطر، از مادة «فطر» است كه در اصل به معناي شكافتن طولي است، ولي كاربرد فطرت در قرآن، همان خلقت و ايجاد نمودن، و ابداع است، و فاطر يعني خالق و ايجاد كننده[2] و فاطم و فاطمه از ريشه «فطم» به معناي از شير گرفتن نوزاد، و جدا، و قطع شدن آمده،[3] و فاطمه را بدان جهت فاطمه گويند كه از شر و بديها فاصله دارد، و يا به اين خاطر كه او و شيعيانش از آتش جهنم بدورند و… .[4]از بيان فوق بدست آمد، كه فاطمه با فاطر و يا فطرت ربط لغوي ندارند، و بر ربط غيرلغوي هم دليلي در ذيل آيهي مذكور نيافتيم، هرچند در ذيل برخي آياتي ديگر رواياتي وارد شده كه بعداً بيان ميشود.
اما معناي آية مورد پرسش: آنچه از روايات به دست ميآيد، دو معني در بين آن معروفتر و مشهورتر است، كه به برخي روايات در اين زمينه اشاره ميشود.
الف: فطرت توحيدي: عدهي كثيري از مفسرين، فطرت را به معناي فطرت توحيدي، اسلام، دين[5] گرفتهاند كه روايات عديدهاي اين امر را تأييد ميكند، از جمله امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: …هي الاسلام فطرهم الله حين اخذ ميثاقهم علي التوحيد…[6]و همچنين امام باقر ـ عليه السّلام ـ فرمود: فطرهم علي المعرفة به[7] يعني خداوند مردم را بر معرفت و شناخت خويش آفريده و اين معرفت را در خمير ماية آنها قرار داده است.
ب: ولايت: در مجموعهاي از روايات فطرة الله: به ولايت تفسير شده است، منتهي در برخي از آنها در كنار توحيد و رسالت آمده، مانند آنچه که از امام صادق ـ عليه السّلام ـ نقل شده است كه حضرت فرمود: علي التوحيد، و محمد رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ و علي اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ ، [8] و در برخي از آنها فقط به ولايت تفسير شده است، مانند آنچه امام باقر ـ عليه السّلام ـ فرمود: هي الولايه[9] يعني فطرت همان ولايت است، البته بايد توجه كرد كه بين اين روايات تنافي و تضاد نيست؛ چون توحيد مراتبي دارد يكي از مرتبههاي آن توحيد افعالي است، و اين مرتبه نيز شاخههايي دارد كه يكي از آنها توحيد در ولايت است، و ولايت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و ائمه اطهار در طول ولايت خداوند متعال است.[10] لذا تنافي و تضاد برداشته ميشود، چون معرفت به ولايت ائمه ـ عليهم السّلام ـ برگشت به توحيد دارد.
با توجه به آنچه گفته شد، آيهي مذكور به صورت مستقيم شامل فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ نميشود مگر به اين صورت كه بگوئيم: ولايت ائمه ـ عليهم السّلام ـ از فاطمه ـ سلام الله عليها ـ جدا نيست، چون همه نور واحدند، ولي با توجه به آيات و روايات عديدهاي كه در فضيلت صديقه اطهر، فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ داريم هيچ نيازي نيست كه ما با تلاش و توجيه آيهي مذكور را منطبق بر حضرت كنيم، و يا آن حضرت را مشمول آيه بدانيم، براي استفاده و بهرهبرداري بيشتر به برخي آيات و روايات وارده در شأن و منزلت صديقه اطهر اشاره ميكنيم:
الف: آيات:
1. آيهي تطهير «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[11] خدا چنين اراده فرموده كه رجس (ناپاكي و گناه) را از شما خاندان نبوت ببرد و شما را پاك و منزه گرداند، حدود 16 نفر از صحابه، و 300 نفر از غير صحابه نقل كردهاند كه آيهي فوق، در منزل ام سلمه، درباره پنج تن آل عبا (پيامبر، علي، فاطمه، حسن و حسين ـ عليهم السّلام ـ ) وارد شده است.[12]2. آية مباهله: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ…»[13] پس بگو (اي پيامبر) بياييد ما و شما با فرزندان و زنان خود با هم به مباهله برخيزيم (يعني در حق يكديگر نفرين كنيم) تا دروغگويان را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازيم، به اتفاق شيعيان[14] و اكثريت قاطع اهل سنّت[15] مراد از «نسائنا» فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ است.
3. «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ»[16] پس حضرت آدم از خداوند كلماتي را فرا گرفت و آن كلمات را وسيلة قبولي توبة خويش قرار داد، و خداوند توبة او را پذيرفت، در روايتي از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ رسيده است كه آن كلمات اين بود: أسألک بحق محمد و علي و فاطمة و الحسن و الحسين الا ثبت علي فتاب، به حق محمد، علي، فاطمه، حسن و حسين توبة مرا قبول فرما.
4. «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمهُنَّ»[17] هنگامي كه (خداوند) ابراهيم را با كلماتي امتحان فرمود، و او به خوبي از عهدة امتحان برآمد.
در روايتي امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: مراد از «كلمات» همان است كه حضرت آدم دريافت نمود يعني اسألك بحق محمد و علي و فاطمه و الحسن و الحسين»[18] پروردگارا، به حق محمد، علي فاطمه و حسن و حسين از تو درخواست مينمايم كه توبة مرا بپذيري.
و همچنين آيهي مودت[19] و سورة كوثر و… در شأن و عظمت فاطمة زهرا ـ سلام الله عليها ـ وارد شده اند.
ب: روايات: فضائل حضرت در روايات بيش از آن است كه بتوان عناوين آنها را فقط بيان نمود، لذا پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: الويل ثم الويل لمن شكّ في فضل فاطمة.[20]واي سپس واي، و خشم و عذاب خدا بر كسي كه در فضيلت فاطمه شك كند،. كه در اينجا به عناوين برخي از آنها اشاره ميكنيم:
1. فاطمه كسي است كه وقتي پا به دنيا گذاشت، مكه و جهان با نور او نوراني شد، فلما سقطت الي الارض اشرق منها النور؛[21]2. زهرا كسي است كه هنگام به دنيا آمدن به توحيد و رسالت و ولايت شهادت داد: و قالت اشهد ان لا اله الا الله و ان ابي رسول الله و ان بعلي سيد الاوصياء… ،[22]3. و فاطمه كسي است كه 75 روز يا 95 روز بعد از پدر ملائكه با او سخن مي گفتند: انما سمّيت فاطمة محدّثة لان الملائكة كانت تهبط من السماء….؛[23]4. و زهرا كسي است كه وقتي در لحظات آخر عمر پدر بزرگوارش اشك ميريخت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: و اللذي بعثني بالحق لقد بكي بكائل عرش الله، ما حوله من الملائكة و السموات و الارضون، و ما فيها[24] قسم به آن كسي كه مرا به رسالت برانگيخت همانا از گرية تو عرش خداوند و ملائكه و آسمانها و زمين و تمام موجودات گريستند.
نتيجه اين شد، كه آية مورد سؤال به صورت مستقيم ربطي به فاطمة زهرا ـ سلام الله عليها ـ ندارد، و همچنين بين فاطر و فطرت، و بين فاطمه از نظر لغوي ارتباطي نيست.
ولي آيات عديدهاي چون آية تطهير، مباهله، مودت، سورة كوثر و روايات كثيرهاي بر فضيلت آن بانوي با عظمت دلالت دارد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. فاطمة زهرا، علامه اميني، با تحقيق محمد اميني نجفي، ص49ـ334.
2. فرهنگ سخنان فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ محمد دشتي.
3. فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ سيدمحمد كاظم قزويني.
4. فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ بانوي نمونة اسلام، ابراهيم اميني.
پي نوشت ها:
[1] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، داراحياءالتراث العربي، ج89، ص107ـ111.
[2] . راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، دفتر نشر كتاب، چاپ دوم، 1404هـ ، ص382.
[3] . المنجد، بيروت، دارالمشرق، چاپ بيست و يکم، ص588.
[4] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، داراحياء للتراث العربي، ج43، ص10و14.
[5] . ابوعلي طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت دارالمعرفه، چاپ دوم، 1408 هـ ، ج7-8، ص474.
[6] . فيض كاشاني، محسن، تفسير الصافي، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، چاپ سوم، 1402 هـ ، ج4، ص132.
[7] . همان، ج4، ص132.
[8] . همان، ص132.
[9] . همان، ص131.
[10] . سبحاني، جعفر، منشور جاويد، قم، انتشارات اسلامي، ج2، ص336ـ345.
[11] . احزاب/ 33.
[12] . اميني، عبدالحسين، فاطمه زهرا، با تحقيق از محمد اميني، تهران، انتشارات استقلال، چاپ اول، 1376، ص53ـ55 و ر.ك: الغدير، ج1، ص50؛ ج3، ص24و196؛ ج5، ص416؛ ج6، ص170؛ ج9، ص348.
[13] . آل عمران/ 61.
[14] . فاطمه زهرا، همان، ص68و69.
[15] . ر.ك: مسلم، صحيح كتاب فضائل الصحابه، ج4، ص1871، ح32، احمدبن حنبل، مسند، ج1، ص185؛ و سنن ترمزي، ج5، ص638، ح3724، و…
[16] . بقره/ 37.
[17] . بقره/ 124.
[18] . ر.ك: بحارالانوار، پيشين، ج11، ص176 و ر.ك: قندوزي، ينابيع الموده، ص97.
[19] . شوري/ 23.
[20] . رحماني، فاطمه زهرا، ص102، به نقل از مجلة مبلغان شماره 32، ص18.
[21] . بحارالانوار، پيشين، ج16، ص80و81، ج43، ص2و3.
[22] . همان، ج43، ص3.
[23] . همان، ج26، ص75.
[24] . همان، ج22، ص491و484.