خانه » همه » مذهبی » چگونه مي توان با قرآن ارتباط بهتري برقرار كرد؟

چگونه مي توان با قرآن ارتباط بهتري برقرار كرد؟

براي برقراري ارتباط با قرآن لازم است ابتدا جايگاه و منزلت قرآن و پس از آن نياز خود را به آن بدانيم. پس از آن بايد بدانيم چه زماني، كجا و چگونه قرآن بخوانيم و چه شرايطي بايد داشته باشيم. بنابراين ابتدا به ذكر نكاتي درباره قرآن مي پردازيم تا شأن قرآن و نياز ما به آن مشخص شود:
1. شناخت شأن و مقام قرآن
جهل به موقعيت قرآن موجب مى‏ شود كه نتوانيم ارتباط صحيحى با قرآن بر قرار سازيم و با آن مأنوس شويم. از اين رو ادامه ارتباط غلط، زدگى و تنفّر را در پى خواهد داشت.
«وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدِي إِلى‏ صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» آنانكه علم و آگاهى به آنها داده شده است مى‏ بينند كه حقيقتا آنچه بسويت از جانب پروردگارت فرو فرستاده شده است، همان حق (مقصود) مى‏ باشد و بسوى شاهراه پر جاذبه خداى شكست ناپذير بسيار ستوده رهنمايى مى‏ كند.[1] طبق اين آيه كساني كه قرآن را مي شناسند و به جايگاه آن آشنا هستند، مي توانند حقيقت آنرا دريابند. قرآن كريم در ارتباط با انسان، مقاماتى را داراست‏ كه بايد با شناخت آن مقامات با قرآن ارتباط برقرار كرد.  در واقع انسان چون مقام و شأن و جايگاه عظيم قرآن را نمي داند نمي تواند با آن ارتباط برقرار كند.

قرآن داراي مقاماتي چون مقام هدايت و رهبرى، تذكر و ارشاد و بشارت و انذار و… مي باشد. از ميان اين مقامات، مقامى خاص وجود دارد كه در آيه 82 سوره اسراء به آن اشاره شده است: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً». و پيوسته از قرآن فرو مى ‏فرستيم آنچه را كه مايه شفاء و رحمت براى مؤمنين مى‏ باشد و ستمگران را چيزى جز سرمايه باختگى نمى‏ افزايد. اين مقام، «مقام طبابت» روح و فكر بشر مى ‏باشد؛ اصلاح انديشه فاسد و درمان فساد اخلاقى و آلودگى روح، و اين مقامى است كه بشر به بن‏ بست رسيده، دربدر، بدنبال يافتن آن در جستجو و تكاپوست. اين مقام در واقع شأن انحصارى خداوند عالم مى‏ باشد؛ اين خداست كه درمان كننده دردها و امراض بشر مى‏ باشد. بارزترين جلوه طبابت خداوند، از طريق كلامش، قرآن و اوليائش، پيامبر و اوصياء پيامبر متحقق گشته است. «يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ» اى مردم از جانب پروردگار شما بسويتان محتوايى سراسر انذار و بشارت و يكپارچه بهبودى بخش امراض مستقر در سينه‏ هاست و سراسر هدايت و رحمتى گسترده براى مؤمنين است‏.[2] 2.اعتراف به مرض خود
قرآن طبيب است و ما بيمار و دردمند؛ اين حقيقت بزرگ را تا واقف نشويم و به آن معترف نگرديم از خوان گسترده قرآن بهره ‏مند نخواهيم شد. من وقتى جهلى در خود نبينم و درد و مرضى نشناسم، نيازى به قرآن نخواهم داشت و رجوعم به قرآن بى‏ معنى خواهد بود و نه تنها قرآن جلوه ‏اى نخواهد داشت، بلكه مطالعه ‏اش زدگى و تنفّر و گريز از قرآن را نتيجه خواهد و به آنجا منتهى خواهد شد كه «قرآن سخنان وارونه و دروغ و افسانه خيالى است كه عمرش بسر رسيده است»:
 «وَ إِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هذا إِفْكٌ قَدِيمٌ». و چون به حقيقت قرآن راه نيافتند پس خواهند گفت اين سخنى وارونه و دروغى كهنه است.[3] وقتى خود را مريض يافتيم از درد به خود پيچيده، دربدر سراغ طبيب را خواهيم گرفت. در اين جستجو بايد به اين درك و معرفت رسيد كه همه همچون ما مريض و درمانده‏ اند و عاجز از طبابت؛ تا به اين درك و تجربه نرسيم و از طبابت ديگران مأيوس نشويم عشق به قرآن و طبابتش نخواهيم داشت عشقى كه شرط درمان و بهبودى است.
3. توجه به گستردگي معارف قرآن
قرآن كريم به تمام حوزه‏ هاى معارف انسانى، در آنچه كه به درمان و هدايت و رشد فكر و روح بشر مربوط مى‏ شود، نظر داشته، روشنگري ها و ضوابط و احكام آنها را بيان فرموده است و هيچ مسأله ‏اى نيست كه قرآن آن را فرو گذاشته و نظر قطعى خود را در آن زمينه بيان نكرده باشد؛ اين وسعت برخورد و قاطعيت در حكم، از استحكام پايگاه قرآن، ناشى مى ‏شود، كه سخن خالق عالم است و محيط بر همه عوالم، و آگاه بر مصلحت بشر است و در حلّ معضلات  خبرگى دارد:
 «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمِين‏» و بتدريج بر تو كتاب را فرو فرستاديم در حاليكه بيانگر هر چيزى است و سراسر هدايت و رحمت و مژده‏ اى است براى تسليم شدگان‏.[4] حال ببينيم چطور مي توانيم با چنين كتابي ارتباط برقرار كنيم:
1. رابطه قرآن و معصوم
فراموش نكنيم كه اين طبيب، مستقيما با ما سخن نخواهد گفت و بايد توسط طبيب ناطقى او را به سخن در آورد و اين همان نياز به معصوم مى ‏باشد كه تمام طبابت قرآن را اخذ كرده و در عمق جانش نشانده به مقام هم ترازى با قرآن رسيده و صلاحيّت تفسير را پيدا كرده است: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ …»[5] 
اميرالمومنين عليه السلام مي فرمايد: «ذلك القرآن فاستنطقوه و لن ينطق و لكن أخبركم عنه». آن قرآن عظيم الشأن است پس او را به سخن در آوريد در حاليكه هرگز سخن نخواهد گفت ليكن من از جانب قرآن شما را آگاه مى ‏كنم.[6] دقت در آيات و روايات و سيره پيامبر ما را به حقيقت شأن قرآن و معصوم (ع) رهنمايى مى‏ كند؛ و مي بينيم كه با كمك معصومان است كه مي توان كلام خدا را درك كرد.
2. تعبد و تسليم در مقابل قرآن
بايد در برابر قرآن همچون «راسخان در علم»[7] بود كه بى‏ چون و چرا و با آرامش كامل به تمامى قرآن أعمّ از «محكم و متشابه» ايمان آورده‏ اند چه حقيقت آن را دريابند و چه در حجاب قرار گيرند، چرا كه اينان ريشه در سرزمين علم دوانده، از آن تغذيه نموده، همچون درختانى تنومند به غلظت و استحكام رسيده ‏اند و در نتيجه بيش از هر كس ديگر به حجم عظيم مجهولات و ناچيزى علم بشرى پى برده ‏اند.
امام علي عليه السلام در اين باره مي فرمايد: «اى پرسشگر با دقت بنگر پس آنچه را كه قرآن تو را بر آن چيز از صفت خدا دلالت نمود پس به آن اقتدا نما و به نور هدايت آن- قرآن- روشنى بدست آور و آنچه را كه شيطان تو را بردانستن آن وادار نمود، از آنچه در كتاب بر عهده تو واجب نيست و نه در سنت پيامبر (ص) و ائمه هدايت اثرش موجود نمى‏ باشد، پس علمش را به خداى سبحان واگذار، چرا كه آن (عمل) نهايت حق خدا بر تو مى‏ باشد». در پايان خطاب، حضرت مى‏ فرمايند: «پس بر آن حد و مرز اكتفا كن و عظمت خداى سبحان را با اندازه عقلت اندازه مگير كه از هلاك شدگان خواهى گرديد».[8] يعني در مواردي از قرآن كه برايمان قابل درك نيست، بر خدا توكل كنيم و سعي كينم ايمانمان را حفظ كنيم و نبايد تنها با تكيه بر عقل اندك خود توقع داشته باشيم كه همه معارف را درك كنيم كه از هلاك شدگان خواهيم بود.
3.تعبد همراه علم
اكثريت توده ‏هاى مردمى مسلمان به تقليد و پيروى از آباء و اجداد و محيط تربيتى خويش به تمامى قرآن ايمان دارند و كوچكترين شبهه‏ اى بخود راه نمى ‏دهند، ليكن اين ‏ايمان تا با نور معرفتى همراه نشود در فكر و روح آنان كارساز نبوده از بركات قرآن در محروميّت بسر خواهند برد، از اين رو با استفاده از عشق آنان به قرآن بايد كوشيد مردم را به حقايق قرآن آشنا كرد و حد و مرزهاى ارتباط با قرآن را به آنان آموخت تا از بركات قرآن بهره‏ مند گرديم و شرمسار شكايت رسول خدا (ص) در قيامت نباشيم:
 «وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً». و رسول خدا فرمود: پروردگارا به يقين قوم من اين قرآن را مطرود از زندگى تلقى نمودند.[9] در غير اين صورت چنين ايمانى در برابر هجوم سخت فرهنگ بيگانه از دست خواهد رفت و ديگر نه مشمول شكايت پيامبر كه محكوم غضب خدا و رسولش خواهيم بود. بايد در قرآن تدبر كرد و از سطحي نگري به معارف خودداري نمود.«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها» آيا آنها در قرآن تدبّر نمى‏ كنند، يا بر دلهايشان قفل نهاده شده است؟![10]   4. خواندن قرآن از جواني:
«من قرأ القرآن و هو شابّ مؤمن إختلط القرآن بلحمه و دمه و جعله اللّه مع السّفرة الكرام البررة و كان القرآن حجيزا عنه يوم القيمة …». هر كه قرآن را بخواند در حاليكه جوانى است مؤمن، قرآن با گوشت و خونش عجين گشته و خداوند او را با سفيران بزرگوار و نيكو رفتارش قرار دهد و قرآن روز قيامت از او دفاع خواهد كرد.
چنان چه بارها شنيده ايم كه پرورش و تربيت روح در جواني تاثير بسي عميق تر خواهد داشت. زماني كه ديگر سني از انسان گذشت و روح او به گناهان خو كرد و لطافت اوليه خود را ازدست داد، رسيدن به كمالات و فهم معاني و معارف براي او سخت خواهد شد.
 5. توجه به مكان هاي مناسب تدبر در قرآن
خانه: در روايات تأكيدات فراوان بر لزوم انس با قرآن، در منزل وارد شده است تا آنجا كه از فقدان آن، هشدار داده، آثار بسيار شومش به كرات گوشزد گرديده است و در مقابل از بركات عظيم ارتباط قرآن سخن به ميان آمده است. قرآن تأثير فراوان در خانواده همسر و فرزندان و وابستگان نزديك دارد، صوت نافذ و زيباى قرآن در فضاى خانه، روح و روان اهل بيت، خصوصا كودكان و نوجوان را تحت تأثير قرار داده آنان را بسوى حقيقت طلبى و انس با قرآن سوق مى‏ دهد.
مسجد: مسجد خانه خداست و زيارتگاه مخصوص او، و مؤمنين، با هم نه تنها برادرند و اهل يك خانه؛ بلكه اعضاى يك پيكرند و داراى روحى واحد؛ پس مسجد، تجلى‏ گاه نور خداست و خانه مؤمنين؛ خانه‏ اى كه به بركت نور خدا در دل ساكنين آن، منوّر گشته از آن بانگ توحيد و صلاى ايمان بگوش مى‏ رسد؛ مردانى كه معشيت زندگى، آنان را از ياد محبوب و توجه به حال برادران باز نداشته، دلهاشان از خوف روز قيامت، در تلاطم و اضطراب بسر مى‏ برد:
 «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ، يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ». نور خدا در خانه ‏هايى مستقر است كه خدا اجازه داده است رفعت يابد و نامش در آن ياد شود، برايش در آن، صبحگاه و شامگاه به تسبيح مشغول هستند مردانى كه تجارت و خريد و فروش آنان را از ياد خدا و اقامه نماز و دادن زكات باز نمى‏ دارد در حاليكه از روزى كه دلها و ديدگان دگرگون مى‏ شود، پيوسته در هراس بسر مى‏ برند.[11]  6. زمان مناسب
قرآن ديدار با خداست، از اين‏رو، بايد زنده‏ ترين حالات و اوقات را به قرآن اختصاص داد و در خدمت قرآن بسر برد؛ براى زنده ‏ترين حالات، وقت خاصى را نمى‏ توان معيّن كرد، ليكن با توجّه به تحوّلات شب و روز، اغلب مى‏ توان با كمى دقت در برنامه‏ ريزى روزانه، مناسب‏ترين حالات را با مناسب‏ترين اوقات طبيعت، همزمان نمود. وقت طلوع و غروب خورشيد، دو وقت مهم، در تحولات شبانه روزى است كه يكى جانشين ديگرى مى‏ گردد و اوضاع و شرايط جوّى خاصى را پديد مى‏ آورد كه با قبل از خود، بسيار متفاوت است؛ اين جريان طبيعى بر وجودهاى لطيف و حساس، تأثيرات عميقى را مى ‏تواند بجاى گذارد و به انسان، طلوع و غروب زندگى و گذر سريع عمر را هشدار دهد و انسان را سخت به انديشه در عاقبت زندگى و مقصد حركتش وادار نمايد؛ از اين‏رو، آغاز تحوّل تا حصول تحوّل در اين دو وقت، جهت تدبّر در قرآن، خلوت و مناجات با پروردگار و محاسبه و مشارطه با نفس بسيار تاكيد شده است. اين دو وقت، از اوقات استجابت دعاست، از اين رو شيطان، سعى فراوان در اغفال انسان از اين دو وقت دارد؛ در روايات نيز تأكيد شده است مبادا از اين اوقات غفلت شود:
 امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «إذا تغيرت الشّمس فأذكر اللّه عزّ و جلّ و إن كنت مع قوم يشغلونك فقم وادع». هر وقت خورشيد مغيّر گشت پس خداى عزيز و جليل را ياد كن و اگر با قومى‏ هستى كه تو را سرگرم مى‏ كنند پس- از ميانشان- برخيز و دعا نما.[12] امير مؤمنان در مورد صفات پرهيزكاران فرمود: «آن‏ها شب هنگام بر پا ايستاده، قرآن را شمرده و باتدبر تلاوت مي‏ كنند و جان خود را با آن محزون مي‏ سازند. داروي درد خود را از آن مي‏ گيرند. هرگاه به آيه ‏اي برسند كه در آن تشويق است، با علاقه فراوان به آن روي مي‏ آورند و چشم جانشان با شوق بسيار در آن خيره مي‏ شود و آن را همواره نصب العين خود قرار مي‏ دهند و هرگاه به آيه ‏اي برسند كه در آن بيم و انذار است، گوش و دل را براي شنيدنش باز كرده، فكر مي‏ كنند! صداي ناله آتش سوزان دوزخ و به هم خوردن زبانه هايش در گوش جانشان طنين انداز است».[13]

پي نوشت:
[1] .سبأ،6
[2] . يونس، 57
[3] . احقاف، 11
[4] .نحل،89
[5] . و ما اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى، نحل، 44
[6] . نهج البلاغه، خطبه 158
[7] . هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْباب. آل عمران،7
[8] . نهج البلاغه، خطبه اشباح 91
[9] .فرقان،30
[10] .محمد،24
[11] . نور،36-37
[12] . پژوهشى پيرامون تدبردر قرآن،ولى الله نقى پور فر،اسوه، تهران،1381،چاپ چهارم، ص: 94-55
[13] .نهج البلاغه، خطبه184

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد