سوره اعراف، آيه 172:«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنىِ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتهَُمْ وَ أَشهَْدَهُمْ عَلىَ أَنفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلىَ شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَاذَا غَفِلِين»؛ و هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذريّه آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم؟ گفتند: «چرا، گواهى داديم» تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين [امر] غافل بوديم.
اين آيه كه به «آيه ميثاق» يا «آيه ذرّ» معروف است از آيات متشابه قرآن است و حاكي از عهدي است كه قبلا در مكاني خاص ميان پروردگار و بندگانش تبادل شده است. بر اساس گفته هاي اكثر مفسرين، انسان ها در آن عالم نه با وجود جسماني، بلكه با وجود غير مادي خود كه متناسب با مكان غير مادي است با خداوند روبرو شده اند و اين ميثاق كه “آيا من پروردگار شما نيستم؟” از ارواح انسان ها گرفته شده است.[1] اما در ساير موارد ميان مفسران اختلاف نظرهايي وجود دارد؛ در نتيجه در اينجا ديدگاه علامه را ذكر مي كنيم كه مشابه ديدگاه ملاصدرا نيز مي باشد:
از ديدگاه علامه انسان موجودي چند بعدي و چند ضلعي است كه يكي از ابعاد وجود او در عالم طبيعت نمودار است و ابعاد ديگرش در عوالم ديگر، مانند عالم ملكوت حضور دارد و در همين عالم ملكوت است كه خداوند از انسان عهد گرفته و انسان نيز به حقيقت ربوبيت پي برده و آنرا تصديق كرده است. بنابراين منظور از عالم ذر عالم ملكوت است كه انسان با جنبه ملكوتي خود در آنجا حضور يافته و عهد سپرده است. انسان در عالم ملكوت مجرد از ماده است و حجابي پيش رويش نيست و لذا مي تواند خدا را به عنوان رب و خود را به عنوان بنده مشاهده نمايد. در عالم ملكوت همين موجودات با انتساب به خداوند حضور دارند، به همين دليل اگر كسي عالم ملكوت را مشاهده كند بطور حتم موحّد كامل مي شود. در واقع در عالم ملكوت است كه انسان با علم حضوري ربوبيت حق تعالي را مشاهده مي كند.[2] بنابراين سوال «الست بربكم» در عالم ملكوت از انسان پرسيده شده و انسان نيز كه با علم حضوري ربوبيت خداوند را مشاهده كرده است پاسخ «بلي» مي دهد.
اما علت فراموشي اين عهد توسط انسان ها چيست؟ بايد اين نكته را مورد توجه قرار داد كه اصل ميثاق كه همان معرفت به ربوبيت پروردگار است در فطرت همه انسان ها قرار دارد؛[3] اما اينكه اين پرسش مورد فراموشي انسان ها قرار مي گيرد دليلش نزول به عالم طبيعت است. برخي فلاسفه معتقدند روح قبل از ورودش به جسم همه چيز را مي دانست؛ پس از ورود به تن و آميختن با ماده دانسته هايش را فراموش كرده است. آموختن هاي ما در اين دنيا تنها وسيله اي است براي “دوباره به ياد آوردن دانسته هاي فراموش شده”.[4] در واقع خود وجود مخلوقات و نيز عوارض مادي طبيعت، گناهان و لذت هاي دنيوي مانند پرده و حجابي است كه مانع از مشاهده حقايق ادراك شده در عالم ذر مي شود. به بيان ديگر وجود دنيوي انسان ها مانع از شهود خداوند تبارك شده است.بنابراين اگر بتوان از توجه به خود رها و به تعبيري از خود بي خود شد، قطعا مي توان خداوند را هم چون عالم ذر يا همان عالم ميثاق مشاهده كرد و مخاطب همين خطاب شد.[5]
پي نوشت:
[1] . مفهوم و مصداق عالم ذر از ديدگاه صدرالمتالهين شيرازي و علامه طباطبايي، علي محمد ساجدي و مريم سليماني، فلسفه و كلام اسلامي، بهار و تابستان1393،ص58
[2] . طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1417ق، ج8، ص318- 327
[3] .طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1417ق، ج8، ص316
[4] .دائره المعارف بزرگ اسلامي، موسوي بجنوردي، كاظم ، تهران: مركز دائره المعارف بزرگ اسلامي، چاپ اول، 1377ش، ذيل ماده افلاطون
[5] . طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1417ق، ج8، ص320-321؛ مفهوم و مصداق عالم ذر از ديدگاه صدرالمتالهين شيرازي و علامه طباطبايي، علي محمد ساجدي و مريم سليماني، فلسفه و كلام اسلامي، بهار و تابستان1393،ص75