خانه » همه » مذهبی » چگونگي شکل گيري علم کلام در کنار فلسفه در عصر ائمه(ع)را توضيح دهيد؟ آيا تمايزي بين آنها هست؟

چگونگي شکل گيري علم کلام در کنار فلسفه در عصر ائمه(ع)را توضيح دهيد؟ آيا تمايزي بين آنها هست؟

بهتر است پاسخ را از تعريف علم و نيز چگونگي شكل گيري يك علم آغاز كنيم, علم يا دانش در اينجا به معني مجموعه اي از گزاره هاست كه به يك موضوع مربوطند و كما بيش با يك روش و يا روش هاي نزديك، به هم درباره آن موضوع بحث مي كنند و با انگيزه اي واحد، گرد هم جمع آوري شده اند. بنابراين هر علم را مي توان به اجزايي مختلف تحليل كرد كه عبارتند از موضوع, مسائل, هدف, روش تحقيق, پيش فرض هاي تصوري و تصديقي, و ….[1] و بايد دانست كه هيچ علمي كامل به دنيا نمي آيد, بلكه اين اجتماع مسائل همگون درباره يك موضوع است كه در طول زمان دانشمندان را وادار به تدوين يك علم جديد مي كند. به عنوان مثال دانشي كه امروزه فلسفه دين ناميده مي شود، عبارت است از مجموعه بحث هايي كه زماني به صورت پراكنده و در علوم مختلف در حوزه دين شناسي مورد مطالعه قرار گرفته اند.
علم كلام هم تابع همين قانون است. يعني آنچه در آغاز وجود داشته است، چيزي به جز مجموعه اي از باورهاي ديني و چند پرسش و پاسخ از بزرگان دين نبوده است. اما با روي دادن حوادثي هم چون داستان سقيفه و جنگ هاي داخلي مسلمين و تشكيل گروه خوارج، بحث هاي عقيدتي گسترش يافت. با ورود فلسفه به عالم اسلام و نيز ارتباط روز افزون مسلمين با ساير ملل و مسلمان شدن ملت هاي ديگر كه باورهاي پيشين خود را وارد فرهنگ مسلمين مي كردند، و همچنين ايجاد فرق گوناگون مذهبي و دخالت آشكار و پنهان حكومت ها، از برخي از عقايد و جريان هاي فكري، باعث شد كه مسائل اختلافي و مبتلا به عقيدتي، هر روز افزوده شوند. بحث هايي هم چون حادث يا قديمي بودن قرآن. چگونگي كلام خداوند. جبر و اختيار, و … جزء مباحث اختلافي و جنجال بر انگيز به شمار مي رفتند.[2]از آن جا كه هر عقيده و باوري در حوزه دين يا متكي به عقل است و يا مستند به قرآن و حديث, لاجرم افراد براي دفاع از باورهاي خود، نيازمند مطالعه بيشتر درباره مبادي و پيش فرض هاي عقايد مختلف شدند و به مرور همه اين بحث هاي همگون در يك علم تدوين شدند. بنابراين هر چند مباحث عقيدتي از زمان صدر اسلام و نيز قرن اول هجري وجود داشته و مورد بحث و گفتگو بوده اند،[3] ولي سابقه تدوين علم كلام را بايد در قرن بعد جستجو كرد. اصطلاح كلام و متكلمين در رواياتي كه از زمان امام صادق ـ عليه السّلام ـ رسيده اند وجود دارد. به عنوان مثال بر اساس روايتي كه در اصول كافي آمده است؛ امام عليه السلام كسي را پي شاگردان متكلم خود مي فرستد، تا براي مناظره با فردي شامي دعوت كنند.[4] شاگرد نامدار امام صادق ـ عليه السّلام ـ هشام بن حكم از متكلمين زبردست زمان خويش بوده است و حضرت بيش از ديگر شاگردان به هشام اهتمام و توجه داشته اند.[5] نتيجه آن كه اهل بيت عليهم السلام از علم مربوط به عقايد با نام كلام ياد كرده اند. بعد از تدوين و منسجم شدن اين علم, و با توجه به ويژگي هاي آن, دانشمندان علم كلام اين علم را تعريف كرده اند: علم كلام علمي است كه وظيفه آن تبيين و دفاع از عقايد ديني است[6] و در اين راه از روش هاي مختلف استدلال هم چون برهان, جدل, و حتي خطابه استفاده مي كند.[7] به علاوه كه منبع مطالعاتي بسياري از مباحث كلامي آيات قرآن و يا احاديث معصومين ـ عليهم السّلام ـ مي باشد؛ يعني روش تحقيق آن ها نقلي است. يعني علم كلام در دو بخش عقلي و نقلي قابل دسته بندي است,  مثلاً مباحث اثبات وجود خدا و صفات باري تعالي و نيز اثبات نبوت و برخي از صفات پيامبران، هم چون عصمت و معجزه داشتن، مبتني بر استدلال عقلي هستند؛ ولي مباحثي هم چون  تفاوت مراتب انبياء, تعداد امامان, كيفيت بهشت و جهنم, حساب و برزخ و …. منبعي به جز نقل و وحي ندارند.
فلسفه، كوشش عقلاني بشر در جهت شناخت حقايق هستي است. غرض از فلسفه شناخت جهان به وجه كلي است. كه از طريق وجود شناسي صورت مي بندد. روش مطالعه و تحقيق در فلسفه منحصر به عقل و استدلال برهاني است. فلسفه خود را علمي آزاد دانسته و به هر نتيجه اي صورت گرفته است[8]. در روايات اهل بيت چيزي كه بتوان آن را اشاره به علم فلسفه دانست وجود ندارد, ولي در آيات قرآن و روايات معصومين عليهم السّلام تآكيد فراواني بر عقل و تعقل شده است.[9] يعني استفاده از استدلال عقلي و برهان مورد تأييد و تأكيد متون ديني مي باشند. بنابراين اگر مراد از فلسفه صرفاً كوشش عقلاني باشد، مي توان در احاديث رسيده از ائمه هدي عليهم السّلام، مؤيدي براي آن يافت ولي اگر منظور تمامي آن چيزي باشد كه فلسفه ناميده مي شود, چنين مطلبي در روايات يافت نمي شود.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاريخ علم كلام در ايران و جهان اسلام, دكتر علي اصغر حلبي, انتشارات اساطير.
2. درآمدي بر علم كلام, علي رباني گلپايگاني.
 
پي نوشت ها:
[1]. رك: بكار, عثمان؛ طبقه بندي علوم؛ ترجمه: جواد قاسمي؛ مشهد, بنياد پژوهش هاي اسلامي, 1381, ص 19.
[2] . رك: زنجاني, فضل الله؛ تاريخ العلم الكلام في الاسلام, مشهد؛ بنياد پژوهش هاي اسلامي؛ 1417 ق؛ ص 19.
[3] . رك: رباني گلپايگاني, علي؛ ما هو علم الكلام؛ قم؛ دفتر تبليغات اسلامي؛ 1376؛ ص 69 ـ 81.
[4] . كليني, محمد بن يعقوب؛ الاصول من الكافي؛ تحقيق: علي اكبر غفاري؛ تهران؛ دارالكتب الاسلاميه؛ 1388 ق؛ ج 1؛ ص 171.
[5] . رباني گلپايگاني؛ همان؛ ص40.
[6] . همان, ص 30.
[7] . رك: همان؛ ص 47 ـ 54.
[8] . در اين مورد رك: مطهري, مرتضي؛ آشنايي با علوم اسلامي, منطق و فلسفه, تهران, انتشارات صدرا, بخش فلسفه.
[9] . رك: جوادي آملي, عبدالله؛ تبيين براهين اثبات خدا؛ قم؛ نشر اسراء؛ 1378؛ ص 122 ـ 135.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد