خانه » همه » مذهبی » چگونگی بهره برداری جریان امامت از فرهنگ تقیه (8)

چگونگی بهره برداری جریان امامت از فرهنگ تقیه (8)

چگونگی بهره برداری جریان امامت از فرهنگ تقیه (8)

تقیه، چنان که می دانیم، عبارت از قرار گرفتن شخص در موقعیت سختی از خطر است که متوجه مکتب، جان، ناموس، مال و عرض او می شود. وی در این موقعیت به اتخاذ روشی نیاز می افتد

SA4911 - چگونگی بهره برداری جریان امامت از فرهنگ تقیه (8)
sa4911 - چگونگی بهره برداری جریان امامت از فرهنگ تقیه (8)

 

 

تمایز تقیه با نفاق و دو رویی

برای آن که تمایز این سه موضوع را از یکدیگر به درستی دریابیم، ابتدا باید تعریف درستی از هر کدام ارائه دهیم.
تقیه، چنان که می دانیم، عبارت از قرار گرفتن شخص در موقعیت سختی از خطر است که متوجه مکتب، جان، ناموس، مال و عرض او می شود. وی در این موقعیت به اتخاذ روشی نیاز می افتد که او را حفظ نماید. حفظ در این موقعیت علاوه بر حکم دینی یک حکم عقلی نیز هست.
نفاق یا دورویی، خصلت نکوهیده ای است که اغلب به داعی جاسوسی، گاهی نیز به داعی فقر شخصیتی و بی مایگی اخلاقی انجام می گیرد. در موضوع نفاق مسأله ای به عنوان حفظ خود و یا مکتب و امثال آن مطرح نبوده، پای ضرورت و ناچاری یا اجبار نیز در میان نیست، مگر زمانی که شخص گرفتار شده باشد.
از مقایسه ی دو تعریف در می یابیم که نفاق در نقطه ی عکس تقیه قرار می گیرد، هرچند که نوع عمل در هر دو ممکن است به یک صورت نمایش داده شود؛ یعنی در تقیه شخص از جرگه ی مؤمنان است و در میان منافقان یا کافران و مشرکان گرفتار شده است و راه رهایی را می جوید؛ لیکن در نفاق آن شخص در واقع از جرگه ی آنها در میان مؤمنان است و راه فریب را می پیماید.
به عبارت دیگر، این دو مفهوم اگرچه در برونداد خود وجهه ی مشترک و واحدی دارند و لذا خیلی زود با هم اشتباه گرفته می شوند، برونداد هر دو این است که واقعیت سخن یا عمل شخص با حقیقت آن دو تاست، اما پس از دقت و امعان نظر در ساخت و ساز و ماهیت هر کدام در می یابیم که این دو مفهوم دو ماهیت مغایر و متضاد با یکدیگر دارند؛ تقیه از بار مثبت، و نفاق از بار منفی مایه گرفته است.
به عبارت دیگر، تقیه عملی است که شخص آن را برای حفظ محترمات شرعی مانند صیانت از خود، مکتب و مذهب، ناموس، مال و عرض خود انجام می دهد و عقل آن را توجیه می کند. بنابراین جنبه ی شخصی و منفعت پرستی یا زیادخواهی ندارد، لیکن عقل برای نفاق چنین توجیهی نمی کند، زیرا عملی است در راستای منفعت پرستی، چه جنبه ی شخصی داشته باشد مثل دورنگی هایی که شخص برای جلب منفعت خود انجام می دهد، و یا آن که دارای جنبه های گروهی و سازمانی باشد، مثل اعمال نفوذ در دستگاه های دیگر اجتماعی برای کشف اسرار درونی و اهداف آنان که معمولاً از سر دشمنی واقع می شود و همین نیز علاوه بر متغیرهای یاد شده تمایزی دارد با تقیه که صرفاً به منظور حفظ خود و متعلقات خود بدون داشتن نیت دشمنی واقع می شود.
آینه ی عرف سالم نیز به خوبی تفاوت این دو مفهوم را تشخیص می دهد. مثلاً کسی حقیقت امر را پنهان نگه می دارد تا از تعرض متجاوز در امان بماند و کسی دیگر سعی می کند در درون دستگاهی نفوذ کند یا با القای کذب و بستن ترهات واهی به شخص سرشناس و کلیدیی نزدیک شود تا اسرار را سرقت نماید.
در واقع «این یک، گلیم خویش همی می کشد ز موج»؛ درحالی که «آن، سعی می کند که بچاپد حریف را».
به راستی آیا میزان تشخیص هر دو از نظر عقل سالم عرف به یک اندازه است؟
اما یک نکته در این میانه پنهان می ماند و آن این است که چرا عقل این را تقبیح نمی کند و آن را تقبیح می کند؟ پاسخ آن نیز روشن است، زیرا در تقیه اضرار به غیر و صدمه رساندن به دیگران وجود ندارد؛ به عکس نفاق که هدفی جز آن ندارد. مثال: در یک تصور فرمالیستی یک نفر شیعه را در نظر می گیریم که در کشوری با حاکمیت مذهب تسنن می خواهد از روی تقیه نماز بگزارد؛ به نهج تسنن وضو می گیرد، و مثل آن نماز می گزارد و اگر نمایز به جماعت برپا بود در آن شرکت می کند.
می بینیم عمل تقیه ای او هیچ زیانی به اهل سنت و مذهب آنان وارد نکرد، جز این که با این علم از بروز شق عصای امت و تحریک مردم با شنا به خلاف جریان آب نیز خودداری شده است و چون که عملش بنا به مذهب تشیع حالت تقیه داشته است در نزد شارع مقبولیت و اجر الهی دارد، زیرا او در آن حالت چنان وظیفه ای داشته، که به آن عمل نموده است.
در نقطه ی مقابل او کسی را تصور می کنیم که دارای هدف تروریستی است. در هیأتی مؤمنانه و مقدس مأب همراه با خضوع و خشوع کامل همه جا ظاهر می شود و به هنگام سخن و دفاع از مواضع رسمی و عقاید دینی، پرشورتر از علمای اسلام است. آن گاه این شخص وارد حرم مطهر یکی از فرزندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می شود و بمبی را در نقطه ی ازدحام جمعیت منفجر می کند که صدها تن را کشته و زخمی ساخته، و بنای متبرکی را که جز آن میراث فرهنگی نیز به حساب می آید، ویران می سازد.
با ین توصیف ها به این نتیجه می رسیم که میان تقیه و نفاق در هدف و ماهیت برونداد تغایر شدید و تضاد اصولی است، هرچند که در شکل ظاهری عمل و برونداد مشابهت احساس می شود.

تمایز تقیه از دروغ

روایی از دروغ اجباری و توریه در موقعیت تقیه، و برخورد آن با آموزه های سیاسی شیطانی «الاغراض تبرر الوسایل» (هدف وسیله را توجیه می کند) نیز با عنایت به رمز تمایز تقیه با نفاق روشن می شود.
در آموزه ی یاد شده آن چه عموماً مد نظر قرار دارد، جلب منفعت شخصی یا سازمانی از غیر است. شخص در حال اجرای نقشه ی خویش است و برای رسیدن به ناچار به قتل نفس محترمه می شود. آن قاعده به او اجازه ی ارتکاب آن را می دهد، در حالی که تقیه به هیچ وجه چنین اجازه ای به شخص داده نمی شود، زیرا آن چه در تقیه مد نظر است، تنها موضوع حفظ و ایجاد مصونیت از نفوذ و تجاوز غیر است، و برای دستیابی به چنین نتیجه ای اگر چاره منحصر در ادای دروغ یا اجرای توریه باشد، رخصت به شخص داده می شود.
پس اولاً در مکتب تقیه برای دستیابی به منافع شخصی یا سازمانی و زیاده خواهی در آن، نه دروغ مجاز شمرده شده است و نه توریه و نه هیچ حیله ی دیگر، مگر در جنگ، که آن موضوعاً به استثنای مفرق خارج از این بحث است.
ثانیاً موضوع تقیه و روش های آن همچون دروغ مصلحتی، منحصر به اعتقاد شیعه نیست، تمام فرقه های مذهبی اسلامی در آن نظر ایجابی دارند و بنا به شیوه ی اجتهاد خود در آن فتوا می دهند.

خاتمه- تقیه از نگاه امام خمینی (قدس سره)

امام خمینی (قدس سره) تقیه را به لحاظ عناوینی که می گیرد قابل تحلیل دانسته است، زیرا آگاهی تقیه به مورد خود و گاهی به عامل آن و گاهی به متعلق خود نسبت داده می شود و لذا در تحلیل امام (قدس سره) تقیه در مقام شناخت فی نفسه به دو قسم بخش می شود؛ خوفی و مداراتی.
هر کدام از این دو بخش دارای خصوصیاتی هستند که به متعلق به مصداق آن برمی گردد همچون نوع خوفی آن که می تواند به دلیل ترس از جان، عرض، مال و مایملک شخص باشد. همچنین ممکن است به خاطر ترس بر غیر خود از قبیل برادران و خواهران ایمانی و یا بر خطری باشد که حوزه ی اسلام را تهدید می کند. مثل این که ترک آن باعث پراکندگی مدعا و شعار اسلامیان گردد و این تفرقه موجب آسیب دیدن اصل دین خدا بشود.
ایشان تقیه ی مداراتی را از این جهت مطلوب می شناسد که رعایت آن موجب دوستی مخالفان و جلب مودت شان می گردد و این عاملی برای وحدت کلمه بین مسلمانان و تقویت آنان است. البته این نوع تقیه منافع دیگری نیز دارد که امام در بحث خود متعرض آن شده است (امام خمینی، 1385، 176).
در نگاه واقع بینانه، عمیق و تحلیلی امام راحل (قدس سره) به این مسأله، تقیه منحصر به شخص مکلف عادی نیست، بلکه وظیفه ای است که گاهی ممکن است دامن فقهای عظام، رؤسای مذهب و زمامداران ملک و ملت را نیز بگیرد و حتی ممکن است احیاناً شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز به آن مبتلا گردد.
مؤید این نظر حدیثی است که از طریق عامه و خاصه در مورد پروایی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از تازه مسلمانان نسبت به تجدید بنای کعبه داشته است. ابن بطریق از صحیح مسلم، حدیثی را از عایشه نقل می کند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «اگر این بستگان تازه مسلمان نورهیده از شرک تو نبودند، کعبه را خراب می کردم و با خاک یکسان می نمودم آن گاه از نو برای آن دو درب شرقی و غربی می زدم و از سمت حجر شش ذرع به آن می افزودم. در متنی که ابن هشام در سیوطی آورده است این جمله نیز اضافه شده است: چنان که جدم ابراهیم کرده است» (ابن بطریق، 1407ه، 317).
امام خمینی (قدس سره) با التفات به حدیثی از عبدالله بن یعفور تقیه ی مداراتی را، به خصوص – در ارتباط با اهل تسنن عبادتی می داند که سایر عبادات با آن معنا پیدا می کنند. در این حدیث امام صادق (علیه السلام) می گوید:
بر دین خود پروا کنید و آن را به وسیله ی تقیه پوشیده نگه دارید. به راستی آن که تقیه ندارد ایمان ندارد. شما در میان سایرین مثل زنبور عسل می مانید که اگر پرندگان بدانند چه در چنته ی اوست چیزی از او باقی نمی گذارند. مردم هم اگر بدانند در درون شما چه می گذرد و شما به ما اهل بیت ارادت می ورزید شما را با زبان خود می خورند و آشکار و نهان شما را نیش می زنند» (کلینی، 1365، 218/2).
امام (قدس سره) با التفات به این مناط قطعی حکم، وجوب تقیه ی مداراتی را نشأت گرفته از ترس نمی داند، چه نظر ایشان این مصالح نوعی است که وجوب آن را سبب گردیده است، و بنابراین در چنین شرایطی، ولو خود شخص و دیگران در امنیت کامل و در حالت عادی باشند، رعایت تقیه و رازداری واجب است (خمینی، 1385، 201).
امام راحل (قدس سره) راز وجوب این نوع تقیه را چنان که گفته شد صلاح حال مسلمانان به وسیله ی جلب وحدت کلمه و جلوگیری از پراکندگی شان می داند و التزام به این امر باعث می شود که مسلمانان در بین سایر ملل دنیا خوار و زبون نباشند و زیر سلطه ی بیگانه قرار نگیرند. ناگفته روشن است که بدون مواظبت بر تقیه و مراقبت از شوکت اسلام، یکپارچگی امت اسلام و قدرت آنان تبدیل به ضعف و به تابع آن زوال و انقراض دولت اسلامی می شود، و این در حالی است که به قول امام (قدس سره) «تقیه بدان خاطر وضع شده است که مذهب حق بماند و اگر آن نبود این اقلیت دینی در طول تاریخ در میان اکثریت بارها در معرض زوال و نابودی قرار می گرفت» (خمینی، 1381، 147/2).
با این حال چنان که گفته شد رعایت تقیه تا جایی است که به بقای مذهب بیانجامد، بدیهی است در صورتی که متعلق تقیه مسائل کلیدی و تعیین کننده ای باشد که ارتکاب تقیه در مورد آنها سبب هدم اساس دین و مذهب گردد، خلاف غرض شارع مقدس را برآورده می سازد و مردود است و این همان نکته ای است که امام (قدس سره) در دنباله ی این فقره بدان اشاره نموده است. یعنی التفات به مورد و عاقل تقیه، چنان که در خصوص افراد سرشناس دینی مصداق پیدا می کند. این افراد به دلیل شاخص بودن شان در میان مردم اگر در موردی تقیه کند که موجب درس آموزی منفی دیگران باشد، عملاً اساس دین و مذهب را زیر سؤال می برند. بنابراین چنین مواردی از دایره ی شمول حکم تقیه خارج است و آنان باید از ارتکاب آن بپرهیزند (ر.ک. خمینی، 1381، 148/2).
عمل غیر تقیه ای و استشهادی همه ی «شهداء الفضیله» ی خط ولایت در طول تاریخ نمونه ی چنین پرهیزی بوده است و نمونه ی مصداقی آن را در اقدام شجاعانه ی مرحوم شیخ فضل الله نوری (قدس سره) در اوایل سده ی حاضر شاهد بودیم. آن شهید بزرگوار رفتن بالای دار را بر زندگی زیر پرچم انگلیس و یا برگشتن از عقاید خود به سبک تقیه ترجیح داد، زیرا به روشنی می دید که مشاهده ی این اعمال سبب سستی عقاید اهل حق و تردید در اصالت آن خواهد گشت.

نتیجه گیری از بحث

نتیجه ای که از بحث می گیریم این است که سازمان عقیدتی مکتب اهل بیت (علیهم السلام)، به جز خصوصیت های محتوایی که عامل اصلی ماندگاری آن بوده است، برای تضمین تداوم و انتقال آن به نسل های آتی از عامل برونی نیرومندی در روش های عملی استفاده می کرده است که در مکتب شیعه ی امامیه به عنوان سپر تقیه شناخته می شود.
نکته ی مهمی که نویسنده در پی اثبات و تبیین آن بوده این است که هرگز نباید پیروزی و تحقق یک حکومت بر مبنای فرهنگ امامت را پایان برنامه تلقی کرد و سپر را به دور انداخت، زیرا دلیل لزوم عقلی آن در عصر حاکمیت مکتب نیز، همان دلیل وجودی آن است، بدین معنا که علت مانایی آن ضرورت تداومی است که در حال حاکمیت مکتب، همانند دوره ی حاکمیت اختناق و ستم وجود دارد، یعنی عامل خوف. تنها فرق نمود شناختی آن در این است که در این جا خوف از تجزیه ی قدرت و استهلاک و اضمحلال شوکتی است که رمز آن در وحدت و اتحاد فرق اسلامی نهفته است و آن در سایه ی رعایت اصل تقیه است، وگرنه از نقطه نظر ماهیتی یا پدیدار شناختی تفاوتی با آن ندارد.
بنابراین رعایت تقیه، چه در زمانه ی خفقان و وحشت و چه در عصر امن و امان و غلبه و حاکمیت به عنوان جزء رئیسه ی مذهب و مکتب الزامی است، لیکن توجه به تمایز شیوه ها و روش ها مسأله ی بسیار مهمی هستند که نباید نادیده گرفته شود.
دستامد بررسی هایی که در این نوشتار پیرامون مسأله ی تقیه انجام شد ما را به این حقیقت آگاه می سازد که تقیه یک عمل طبیعی ساده در نمود فرار از خطر برای ماندن نیست. تقیه رکن مهمی در سازمان اعتقادی شیعه به مثابه دستگاه امنیت دهنده ای است دارای قوانین و برنامه های پیچیده و علمی که آگاهی بدان ها نیاز به فراگرفتن و آموزش دارد. جز این ها تقیه تا موقعیت یک فرهنگ را نباید قادر به ادا و ایفای نقش ویژه ی خود نخواهد بود و این امر تأکیدی دوباره بر ضرورت آموزش اصل و برنامه ها، روش ها و شیوه ها، موقعیت ها و سایر امور مربوط به آن است.
امنیت برترین موهبت الهی برای فرد و جامعه ی انسانی است. اسلام بر ضرورت تأمین آن به عنوان یک هدف تأکید نموده است:
«وَعَدَ اللهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الارضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ اَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَاُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» (نور، 55).
در این آیه خداوند پس از آنکه وعده ی جانشینی مؤمنان خوش کردار را به جای تبهکاران می دهد، توانمند ساختن دین پسندیده و استقرار امنیت و امان اجتماعی را به منظور توانایی بر عبادت خدا و نفی شرک مطرح می سازد، و جز آن را چیزی در شمار تجاوز اخلاقی می داند.
بدیهی است رسیدن به اهداف عالیه ی هر مکتب و دینی جز در پناه سپر امنیت میسر نیست و بدون داشتن امان از دشمن و نفوذ تخریبی وی، آن اهداف تحقق نخواهند یافت.
با این رویکرد در نوشتار خود به این نکته واقف می شویم که موقعیت تقیه عموماً خوفی است (حتی در گونه ی مداراتی (1)). البته نباید خوف را در یک معنای بسیط معنا کرد و از آن ترس در اثر زبونی و سستی فهمید، چه آن که این امر در موقعیت قدرت و غلبه و حاکمیت نیز وجود دارد.
ترس از لو رفتن نقشه ی نظامی و یا طرح علمی و یا پروژه ی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و غیره چیزی است که در همه ی زمان ها و جوامع در همه ی موقعیت های امن و خطر برای همه ی مردم و حکومت ها رخ می نمایاند و از آن واهمه دارند، و به نوعی به تحفظ و پنهان کاری روی می آورند، اما این دلیل بر ضعف آنها نیست.
نتیجه ی مجموعی و عصاره ی تمامی بحث را در این یک جمله می توان بیان کرد که تقیه راهبردی دایمی برای همه ی انسان هایی است که مکتبی دارند و بدان متعهدند.

پی‌نوشت‌ها:

1) خوف از تشتت امت و استیلای تدریجی دشمن در اثر بروز تفرقه و تجزیه ی قدرت عمومی.

منابع و مآخذ
1) قرآن کریم.
2) امام علی (1376)، نهج البلاغه، ترجمه ی محمد دشتی، ضمیمه المعجم المفهرس لالفاظ نهج ابلاغه، قم، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین (علیه السلام).
3) امام سجاد (1376)، الصحیفه السجادیه، یک جلد، قم، دفتر نشر الهادی.
4) ابن ابی الحدید معتزلی (1404ه)، شرح نهج البلاغه، 20 جلد در 10 مجلد، قم، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی.
5) ابن بطریق، یحیی بن حسن حلی (1407ه)، العمده، یک جلد، قم، انتشارات جامعه ی مدرسین.
6) ابن سعد، محمد بن سعد بن منبع الهاشمی البصری (1410ه)، الطبقات الکبری، ج2، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط1.
7) ابن هشام، عبدالملک ابومحمد (1363)، السیره النبویه لابن هشام، افست ایران از روی نسخه مهر، تهران، انتشارات ایران.
8) البرقی، احمد بن محمد بن خالد (1371ه)، المحاسن، قم، دارالکتب الاسلامیه.
9) ابن فهد حلی، جمال الدین احمد بن محمد (1407ه)، عده الداعی، یک جلد، دارالکتاب الاسلامی.
10) ابن منظور، محمد بن مکرم (بی تا)، لسان العرب، 15 جلد، بی نا.
11) پژوهنده، محمد حسین (1383)، جایگاه گفت و گوی ادیان در کتاب، سنت و سیره، اندیشه ی حوزه، پیاپی 46، (خرداد و تیر)، مشهد، ارگان دانشگاه علوم اسلامی رضوی.
12) دیلمی، حسن بن ابی الحسن (1412ه)، ارشاد القلوب، دو جلد در یک مجلد، انتشارات شریف رضی.
13) حر عاملی، شیخ ابوجعفر محمد بن حسن (1409ه)، وسائل الشیعه، 29 جلد، قم، مؤسسه آل البیت.
14) حمیری قمی، عبدالله بن جعفر (بی تا)، قرب الاسناد، تهران، انتشارات کتابخانه نینوی.
15) خمینی، الامام السید روح الله الموسوی (1385ه)، الرسائل، قم، مؤسسه ی اسماعیلیان.
16) خمینی، الامام السید روح الله الموسوی (1381ه)، المکاسب المحرمه، دو جلد، قم، مطبعه مهر.
17) خوانساری، میرزا محمد باقر (بی تا)، روضات الجنات، 8 جلد، قم، مکتبه اسماعیلیان.
18) شریعتی، علی (1378)، شیعه، مجموعه آثار شماره 7، تهران، انتشارات الهام، چاپ هفتم.
19) طبرسی، محمد بن مسعود طبرسی (1380ه)، تفسیر العیاشی، 2 جلد، چاپخانه علمیه تهران.
20) طبرسی، ابومنصور احمد بن علی (1413ه)، الاحتجاج، 2 جلد، تهران، انتشارات اسوه.
21) طریحی، شیخ فخرالدین (بی تا)، مجمع البحرین، 6 جلد، بی نا.
22) طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، معروف به شیخ الطائفه (1365)، التهذیب، 10 جلد، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
23) عسکری خانقاه، اصغر و کمالی، محمد شریف (1380)، انسان شناسی عمومی، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت)، چاپ دوم.
24) عیاشی، محمد بن مسعود (1380ه)، تفسیر العیاشی، دو جلد، تهران، چاپخانه علمیه اسلامیه.
25) فراهیدی، خلیل بن احمد (بی تا)، العین، 8 جلد، بی نا.
26) کلینی، محمد بن یعقوب (1365)، الکافی، 8 جلد، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
27) مجلسی، محمدباقر (1404ه)، بحارالانوار، 110 جلد، بیروت، مؤسسه الوفاه.
28) معارف، مجید (1374)، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، تهران، مؤسسه فرهنگی و هنری ضریح، چاپ اول.
29) نوری، حاج میرزا حسین طبرسی (1408ه)، مستدرک الوسائل، 18 جلد، قم، مؤسسه ال البیت.
نشریه امامت شناسی 88-87.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد