چگونگی وحی بر پیامبران
دربارهی چگونگی و صورتهای مختلف وحی نیز در قرآن مجید توضیحات زیادی میتوان دید. اما این صورتهای مختلف وحی را در مورد پیامبراكرم، در احادیث و سیرهی رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) مفصلتر میتوان یافت، چه از زبانِ خود پیغمبر اكرم نقل شده باشد و چه یاران و صحابه خود شاهد بودهاند و بعد برای نسلِ بعد حكایت كردهاند. ما هم به همین ترتیب آنچه گفتهاند و شنیدهایم و خواندهایم مورد بررسی قرار میدهیم:
1) در قرآن
روشنترین بیانی كه در این باره هست این است:
«وَ مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ .وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنَا مَا کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَ لاَ الْإِیمَانُ وَ لکِنْ جَعَلْنَاهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَ إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ (42: 51-52)
هرگز نبود كسی را كه خدا با او سخن گوید، مگر به وحی، یا از پسِ پردهی (غیبِ عالَم)، یا رسولی فرستد تا به امر خدا هرچه او خواهد وحی كند. او والا و فرزانه است. و همچنین ما روح خود را به فرمان خویش برای وحی به تو فرستادیم، و از آن پیش كه وحی رسد تو ندانستی كه كتاب چیست و ندانستی كه ایمان چه بُوَد، ولی ما آن را نوری قرار دادیم تا هركه از بندگان خود را كه بخواهیم بدان نور هدایت كنیم، و اینك تو هدایت میكنی به راه راست.»
پس رابطهی غیبی میان خدا و خلق در سه صورت مختلف در این آیه بیان شده است. یكی از طریق وحی و «القاء در قلب» و یا چنان كه تعبیر دیگری در احادیث میبینیم «نَفْث فی الرّوع» دمیدن در ذهن و نفس است، دیگری صدائی است كه نبی اكرم میشنود ولی گوینده پیدا نیست. سومی فرشتهی وحی، حامل پیام الهی است، خواه خودش دیده شود یا نشود، پیامش شنیده میشود. و پیام به پیامبر گرامی نیز این سه صورت را داشته است. صورتهای مختلفهی وحی در آیات دیگر هم بیان شده است:
گاهی وصول وحی از راه كلامی است كه شنیده میشود ولی گوینده دیده نمیشود. این سخن گفتن پروردگار است با بندهی خود بدون واسطه و مستقیم. چنانكه در مورد موسی فرمود:
«وَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَکْلِیماً (4: 164)
و سخن گفت خدای با موسی، گفتی». و یا:
«فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِیَ یَا مُوسَى.إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ،إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَى (20: 11-13)
چون موسی بدان (آتش) نزدیك شد ندا رسید كه ای موسی، من پروردگار توام، پای افزار از خود دور كن، كه تو در وادی مقدس قدم نهادهای. و من ترا برگزیدم، پس گوش بده به سخن وحی». از میان درختی، آتشی روشن دیده میشد و خدا با موسی سخن گفت. پرستش خدای یگانه و برپا داشتن نماز مقرّر گردید. هم چنانكه در شب معراج برای پیامبر گرامی پیش آمد:
«ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى. فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى. فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى (53: 8-10)
آنگاه نزدیك آمد و نزدیكتر شد، به اندازهی دو كمان یا نزدیكتر از آن شد. پس خدا به بندهی خود وحی فرمود آنچه فرمود».
به یك جذبه زحق چون تیر بشتافت *** چو موئی، میم احمد از دو بشكافت
برون شد میم احمد از میانه *** احد گشت و یكی شد هر دوانه
زِرَشكِ قاب قوسین پیمبر *** فلك دو قوس دارد گردِ محور (1)
خداوند در روز قیامت با بندگان خود نیز گفت و گو كند، مگر با آنها كه گناهكارند:
«لاَ یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ (2: 174)
خداوند در روزقیامت با ایشان سخن نگوید»
و «لاَ یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ (3: 77)
و بدیشان ننگرد.»
زمانی هم وحی از نوع الهامی است كه گفتیم بر دل بندهای مینشیند به صورتی از دانش ضروری كه دفع آن مقدور نیست و شكی هم در آن باقی نمیماند. چنانكه در مورد مادر موسی «وَ أَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَ لاَ تَخَافِی وَ لاَ تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ (28: 7) و حواریّون مسیح «وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوَارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَ بِرَسُولِی قَالُوا آمَنَّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ (5: 111) نیز آمده است.
وقتی هم نوشتهای بر لوحی، چنانكه در حقّ موسی فرمود:
«وَ کَتَبْنَا لَهُ فِی الْأَلْوَاحِ (7: 145)
و نوشتیم برای او در آن الواح.»
اینها صورتهای مختلفی بود كه در قرآن مجید یاد شده بود.
پینوشت:
1.الهی نامهی عطار چاپ فؤاد روحانی ص 14-15.
منبع مقاله :
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیركبیر، چاپ سیزدهم