خانه » همه » مذهبی » کتاب اقدس

کتاب اقدس

کتاب اقدس

روانشاد استاد سید محمد محیط طباطبایی (خرداد 1281- مرداد 1371) محقق، نویسنده، خطیب، معلم، منتقد، فرهنگبان، تاریخ دان، نسّابه، ادیب، شاعر و روزنامه نگار آزاده، مبارز، کوشا، نکته سنج، مبتکر و پرآوازه ی عصر ما

0033630 - کتاب اقدس
0033630 - کتاب اقدس

 

نویسنده: استاد سید محمد محیط طباطبایی

 


مقدمه: ذبیح الله نعیمیان

مدخل:

روانشاد استاد سید محمد محیط طباطبایی (خرداد 1281- مرداد 1371) محقق، نویسنده، خطیب، معلم، منتقد، فرهنگبان، تاریخ دان، نسّابه، ادیب، شاعر و روزنامه نگار آزاده، مبارز، کوشا، نکته سنج، مبتکر و پرآوازه ی عصر ما است که علاوه بر تسلط بر زبان های فارسی، عربی، انگلیسی و فرانسوی، باز زبان های کهن شرقی: پهلوی، سغدی، خوارزمی، اوستایی و سُریانی نیز (به اقتضای تحقیقات و پژوهش های علمی خود) آشنایی نسبی داشت و دقت نظر و گستره ی معلومات و قوّت و حافظه اش مورد قبول بلکه اعجاب اندیشمندان بود. به نوشته ی آقایان حیبب یغمایی، دکتر جعفر شهیدی، باستانی پاریزی و ایرج افشار، «به اتقاق دانشمندان و استادان و شاعران و نویسندگان و محققان و صاحب نظران معاصر، استاد سید محمد طباطبایی در فنون ادب و تبحر در علوم و تحقیق، صاحب نظری است مسلّم و مَتَّبَع، و این دقایق در مقالات و قطعات آن جناب که بی انقطاع در جراید و مجلات و رادیو انتشار یافته و می یابد گواهی است عدل» .(1)
کارنامه ی علمی و فرهنگی استاد محیط، اوراق زرینی دارد. مدیریت توانای مجله های وزینی چون آموزش و پرورش و محیط در دهه ی 1310-1320)ش، سرپرستی و اجرای حدود 20 سال برنامه ی علمی و جذاب «مرزهای دانش» در سالهای 1338-1357، رایزنی فرهنگی ایران در دهلی، بغداد، دمشق، بیروت و پاریس در سال های 1327-1334؛ و عضویت در فرهنگستان زبان و ادب ایران (1369به بعد) بعضی از این اوراق زرین اند. پروفسور آصف فکرت، درباره ی برنامه ی «مرزهای دانش»، گفته است: «برای من آن برنامه، یک کلاس پیشرفته ی ادبیات و تاریخ و فرهنگ بود. استاد محیط که سخن می گفت، در ذهن من در آن روزها چنان بود که شاهنشاهی مقتدر در قلمروش فرمان براند و فرمانش بی چون و چرا روان باشد. او هم فرمانروای قلمرو ادب و تاریخ و فرهنگ بود. با قدرت سخن می گفت که به آنچه می گفت دانا بود و بر آن تسلط داشت. نام هم نام سنگین و پرصلابتی بود: مرزهای دانش…».
علاوه بر تألیف چندین کتاب ارزشمند (هم چون نقش سید جمال الدین اسدآبادی در بیداری مشرق زمین و تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران)، نگارش متجاوز از 2500 مقاله در مطبوعات مختلف (مهر، تعلیم و تربیت، ارمغان، گوهر و…) و ایراد 600 خطابه در همایش های گوناگون داخل و خارج کشور – و همگی علمی و تحقیقی – در موضوع تاریخ، جغرافیا، ادبیات، زبان، کتاب شناسی، هنر و…، حاصل تکاپوی بیش از شصت سال فعالیت علمی و فرهنگی استاد را تشکیل می دهد که به جاست بازماندگان دانشمند وی به تدوین و انتشار آن ها- در قالب مجموعه ی آثار – همت گمارند.
انجمن آثار ملی، با افتخار، در سال 1357جایزه ی یک میلیون ریالی خود را به پاس مجموع تحقیقات و خدمات و آثار یک محقق در طی عمرش، به وی تقدیم کرد. نیز در همان سال، مجموعه ی مقالات ده ها استاد و دانشمند را (که به هدف پاسداشت مقام عالی علمی و اخلاقی محیط توسط آقایان حبیب یغمایی و دکتر سید جعفر شهیدی و دیگران، گردآوری شده و با عنوان محیط ادب به چاپ رسیده بود) در مجلس دوستانه ی فرهنگی، دکتر علی اکبر سیاسی به جناب محیط اهدا کرد.
مقامات بلند علمی و منش اخلاقی استوار او، شهره ی مجامع علمی بود و فرهیختگان و پژوهشگران بسیاری، از علامه طباطبایی (مؤلف تفسیر ارجمند المیزان) و استاد مرتضی مطهری گرفته تا دکتر عبدالحسین زرین کوب، دکتر عباس زریاب خویی، دکتر باستانی پاریزی، دکتر سید جعفر شهیدی، دکتر محمد اسماعیل رضوانی، دکتر محمد امین ریاحی، پرفسور آصف فکرت، امیری فیروزکوهی، سید محمد علی جمال زاده، سید حبیب یغمایی، سید محمد رضا جلالی نایینی، انجوی شیرازی، عبدالعلی کارنگ، احمد اقتداری، ایرج افشا و دیگران، به توصیف مکارم اخلاق و احوال وی رطب اللسان بوده و هستند.
به گفته ی دکتر زرین کوب: «استاد محیط طباطبایی، خود تاریخ زنده و پویای یک قرن بود؛ تاریخ یکی دو قرن قبل از خود را نیز با مطالعه ی مستمر، با کنجکاوی و موشکافی، از آن خود کرده بود. در آن چه در تاریخ و ادبیات قرنهای اخیر مربوط می شد قول او راه گشا بود». دکتر عباس زریاب خویی، که از اواسط دهه ی 1320 با محیط از نزدیک در تماس بوده، از «حافظه ی نیرومند» او یاد می کند که «مخزنی آکنده از معلومات و اطلاعات بسیار وسیع و گرانبها در تاریخ، ادب و فرهنگ ایران و اقوام مهاجر» بود و می افزاید: «اطلاعات او در مورد تاریخ قاجار و نیز رویدادهای زمان معاصر، شرح حال رجال سیاسی و ادبی، سوابق اخلاقی، و اجتماعی و سیاسی آنان بسیار چشم گیر بود. این گونه اطلاعات درباره ی رجال معاصر و قریب به زمان ما در آن دوران، در کمتر کتاب یا مجموعه ای دیده می شد و یا اصلاً دیده نمی شد».
انجوی شیرزای، محیط را «پژوهشگری پرمایه، جامع و شایسته ی نام خویش» شمرده و با اشاره به تکاپوی مستمرّ نیم قرنه ی وی در جستجوی نسخه های مخطوط و کتاب های چاپی تازه در کتابخانه های تهران، می نویسد: «این آسان نیست که یک نفر بیش از هفتاد سال غرق در مطالعه و تحقیق باشد. استاد محیط بیش از هزار رساله و مقاله ی علمی، ادبی، انتقادی و تحقیقی دارد. در دهها کنفرانس و سمینار و کنگره ی علمی و تحقیقی در خارج و داخل شرکت کرده بود».
باستانی پاریزی، که در کلاس محیط درباره ی تاریخ تمدن جدید را درک کرده، مدعی است که در آن ساعات معدود، «به اندازه ی سالها و قرن ها از محضر پر برکت آن استاد ضعیف نو از بهره بردم… استادی که در فضیلت و مردمی و استغناء و بی باکی و خیرخواهی و دفاع از حقوق جامعه ضرب المثل است». سید محمد علی جمال زاده بر ویژگی هایی چون پر اطلاعی، ژرف بینی، بی غرضی و انصاف در استاد محیط انگشت تأکید می نهد: «استاد ارجمند و امروز یکتا محقق واقعی بی غرض و مرض و خالی از تعصب و با مطالعه و اطلاع و ژرف بینی ما، آقای سید محمد محیط طباطبایی…» و بالاخره احمد اقتداری معتقد است که:
«استاد محیط، محیط فضل و آداب است و در جمع استادان شمع اصحاب. اما گذشته از جلالت قدر و علوّ مرتبت علمی و پختگی و وسعت اطلاع، امروزه، بحق، استاد همه ی ادب پروران ایران است و به خاطر زبان و ادب کهنسال فارسی چه رنجها که برده است و چه دردها که در دل نهفته است… وجود گرامی اش کم نظیر است و در کشاکش دوران، چون سنگ آسیا، قدیم و قویم و در پاسداری از ادب فارسی و فرهنگ ایرانی، پا برجا و استوار مانده است».(2)
استاد محیط در اواسط دهه ی 1350شمسی در ماهنامه ی وزین گوهر (مدیر مسئول: مرتضی کامران) اقدام به درج یک سلسله مقالات علمی و انتقادی راجع به تاریخ و متون تاریخی و کلامی مهم بابیان و بهائیان (هم چون نقطه الکاف و مطالع الانوار) اقدام نمود که چنان که انتظار می رفت با استقبال فراوان محققان و پژوهشگران روبه رو شد و متقابلاً واکنش خصمانه ی وابستگان به آن دو فرقه را برانگیخت و موجب پاسخ گویی استاد شد.

کتابشناسی آثار بابیت و بهائیت از منظر استاد محیط

می دانیم که دو کتاب یا دو گونه کتاب تاریخ قدیم و جدید در میان بابیان و گروه های منعشب از آنان رواج داشته است. تاریخ قدیم در دهه ی 1270ق و تاریخ جدید نیز در اواخر دهه ی 1290ق شکل گرفته است. ظاهراً نویسنده ی تاریخ قدیم یک نفر اصفهانی بود و تا 1290 تنها مرجع تاریخی این گروه قرار داشته است و در دوره ای نوشته شده است که اعدام شیخ علی عظیم (شیخ علی ترشیزی) شاگرد سید کاظم رشتی و (به نظر استاد محیط) جانشین مسلم علی محمد باب، در 1268ق. و پس از سوء قصد نافرجام به ناصرالدین شاه به دستور او، زمینه را برای میدان داری و ریاست برادران نوری (بهاء الله و صبح ازل) آماده ساخت. این زمان، هنوز بابیت از درگیری های فرقه ای آن دو برادر رنگ نگرفته بود.
تاریخ جدید توسط یک یا چند نفر، اما، در دوره ای نوشته شده است که دو شاخه ی بابیت (ازلیت و بهائیت) با یکدیگر در نزاع داغ فرقه گرایانه بودند و از سوی دیگر، سران بهائیت تصمیم گرفته بودند روابط خود را با دربار قاجار و ناصرالدین شاه بهبود بخشند و از اینرو، در تاریخ جدید، دشنام های فراوان پیشین را کنار نهادند و ثناگوی شاه شدند؛ چنان که با بهره گیری از رسائل میرزا ملکم خان (با بهره ی تلفیقی از عین عبارات او) و شیوه ی نگارشی رسائل آخوندزاده (به ویژه در رساله ی گفت و گوهای جمال الدوله هندی و کمال الدوله در دین سیتزی از زبان سیاح بیگانه) دنبال مخاطبان جدیدی می گشتند. مؤلف این کتاب جدید نامعلوم بود. عده ای، میرزا ابوالفضل گلپایگانی و گروهی، مانکجی هاترایای گجراتی زردشتی را نویسنده ی آن می دانستند. میرزا ابوالفضل گلپایگانی، به گونه ای غیر مستقیم میرزا حسین همدانی (تهرانی بنا به نسخه ی مانکجی)، منشی مانکجی را نویسنده آن دانسته است.
در هر حال، در این مقطع، پروفسور ادوارد براون که با سران مختلف ازلیان و بهائیان ارتباط داشت، به انتشار تاریخ قدیم بابیت در 1328ق /1910م دست زد و به اعتماد قول میرزا ابوالفضل گلپایگانی، آن را به حاجی میرزا جانی کاشانی مربوط دانست.
در مقالات «کتابی بی نام با نامی تازه» و «تاریخ قدیم و جدید» به خامه ی محیط طباطبایی، کیفیت نامگذاری تاریخ منتشر شده توسط ادوارد براون – با همکاری شیخ محمدخان قزوینی – به نقطه الکاف، و فضای تاریخی تدوین تواریخ بابیت بررسی شده است.(3) براون پیش از آن به دنبال تاریخ قدیمی بود که تاریخ جدید از آن اقتباس شده بود. از این رو، با دیدن دو نسخه در میراث کنت گوبینو، که نقطه الکاف به عنوان یک بخش از آن خوانده شده بود، به انتشار تاریخ یاد شده دست زد. نکات زیر، برخی از مواردی است که اسناد محیط طباطبایی به آن ها توجه کرده است:
1. نسخه ی مورد استفاده ی ادوارد براون، نه دارای اسم مؤلف است و نه دارای عنوان کتاب، و تاریخ تحریر و تاریخ انتقال آن به پاریس. اما شباهت حوادث تاریخ قدیم و جدید، باعث شده است آن نسخه را نسخه ی تاریخ قدیم و نویسنده آن را حاجی میرزا جانی (معروف به نقطه کافی، مؤلف رساله ی نقطه الکاف) بداند، در حالی که طرفین ازلی و بهائی، یعنی مدعیان جانشینی باب، در موقع انتشار آن، این نسبت را با اطمینان تلقی نمی کردند.
2. رساله ای که براون، عنوان رساله را از آن اقتباس کرده و در 1279ق تحریر یافته، نوشته ای تاریخی نبوده، بلکه رساله ای کلامی است و کتاب به علتی نامعلوم یا به اشتباه آن را به تاریخ قدیم بابیه متصل کرده است. در ضمن، تاریخ تألیف این رساله 1264 یا 1267ق می باشد، در حالی که مقدمه ی تاریخ قدیم در 1270ق تألیف یافته است.
3. نه تنها از حاجی میرزا جانی کاشانی در بعضی از حوادث، در این کتاب به عنوان «ناقل یا منقول عنه» یاد شده، اساساً او دو سال جلوتر از تألیف قدیم در گذشته است و نویسنده این تاریخ، احتمالاً محمدرضا نام اصفهانی می باشد که در بغداد بوده است و حاجی میرزا جانی، که براون تاریخ قدیم را به او نسبت داده، نامی است که نخستین بار میرزا ابوالفضل گلپایگانی، آن را در رساله ی اسکندریه ذکر کرده است. به ادعای گلپایگانی منشی مانکجی که از طرف او مأمور نوشتن تاریخ بابیه شده بود، نزد او آمد و از او درخواست همکاری نمود. او نیز وی را به تاریخ حاجی میرزا جانی کاشانی حوالت داد.
4. استاد محیط طباطبایی معتقد است همه ی نسخه های تاریخ قدیم – که در هیچ موردی با نام مؤلف همراه نبوده – بر خلاف ادوارد براون، هرگز از میان نرفته و محیط طباطبائی، دست کم از شش نسخه ی آن خبر داشته و سه نسخه را با نسخه ی گوبینو مقایسه کرده است. او یادآور شده است که غیر از نسخه ی گوبینوی کتابخانه پاریس، دو نسخه ی دیگری که او دیده، رساله ی اعتقادیه ی نقطه الکاف را در ابتدا ندارند و شاهدی دیگر بر نام مؤلف و نام کتاب تاریخ قدیم در آن ها نیست؛ چنان که نسخه ی مانکجی در بمبئی نیز فقط نام میرزا حسین تهرانی را بر خود دارد.
محیط طباطبایی در مقاله ی «از تحقیق و تتبع تا تصدیق و تبلیغ فرق بسیار است» (4) یکی دیگر از منابع تاریخی بابیان به نام تاریخ زرندی را بررسی کرده است. پیش از بررسی دیدگاه او و برای درک بهتر از جایگاه تاریخی این نوشته، در ذیل در خصوص سیر تاریخی کتاب های تاریخی شاخه های بابی توضیح داده شده است.
انتشار کتاب موسوم به نقطه الکاف توسط ادوارد براون، ناخرسندی بهائیان را به دنبال داشت و آنها این کار را اقدامی به سود رقیبان ازلی خویش تلقی کردند. از این رو به دستور عبدالبهاء، میرزا ابوالفضل گلپایگانی در پاسخ به آن، به تألیف تاریخ مستقلی به نام کشف الغطاء دست زد که به علت مرگ او ناتمام ماند و مهدی گلپایگانی آن را تمام کرد و آن را در عشق آباد از 1330 تا 1334ق، مننتشر کردند و البته به دلیل تغییر جوّ سیاسی خاورمیانه پس از فروپاشی امپراطور تزاری (حامی پیشین بهائیت، حاکمیت بریتانیا بر فلسطین، و هراس از تقابل با پروفسور انگلیس، نسخه های کشف الغطاء را به سرعت جمع نمودند و سوزاندند. چنان که پس از آن، تحریر نسخه ی محمد قاینی نبیل (اهل عالین) در 1300ق، به سود بهاء تمام شد. عجیب آنکه، بعد از او فقط محمد تقی همدانی در احقاق الحق از آن نقل قول کرده است و البته مانند براون او را نمی شناخت. سه سال بعد، عباس افندی با تصرفاتی، آن را به سود پدرش و به عنوان جانشینی برای تاریخ قدیم و جدید تحریر کرد و در 1307 قمری به براون در عکا هدیه داد. عبدالحسین آواره (آیتی بعدی) نیز در خلأ حاصل از سوختن کشف الغطاء در 1917م. کواکب الدریه را از 1918 تا 1921م. نوشت، اما بازگشت او از بهائیت، آن کتاب را از اعتبار ساقط کرد. پس از آن آواره خود را آیتی نام نهاد. بعد از مدتی با تلاش شوقی افندی، کتابی انگلیسی با عنوان امواج نور یا داون بریکرز به عنوان تاریخ نبیل زرندی (ملاح محمد نبیل زرندی شاعر مداح میرزا حسینعلی بهاء) در 1927 یا 1932م. منتشر شد. عبدالبهاء مقدمه ی سیاح جعلی را حذف کرد و کتاب را مقاله ی سیاح نامید. این کتاب بعداً به عربی و با عنوان مطالع الانوار منتشر گشت و از عربی نیز به فارسی برگردانده و به عنوان تلخیص تاریخ نبیل منتشر شد. این کتاب، که در هیچ کدام از نوشته های پیشین نامی از آن نرفته بود، مورد تردید بسیاری قرار گرفت. جالب آن است که این کتاب که هیچ سابقه ی ذهنی از آن وجود نداشت، بنا به اشاره ای در آن، در سال 1305. یعنی دو سال پیش از سفر ادوارد براون به عکا تألیف شد و روشن نیست چرا به او هدیه داده نشد.
محیط طباطبایی با گزارش این سیر تاریخی در پاسخ به منتقدی به نام دکتر علی مراد داودی – استاد فلسفه ی دانشکده ی ادبیات تهران که گویا گرایش های بهائی دارد – او را در اینکه مطالع الانوار را نگاشته ی شوقی افندی می داند، با خود هم رأی خوانده و این شاهد تاریخی را آورده است که چرا تاریخ نویسان قدیمی به جای استناد به محتویات آن تاریخ، به منقولات شفاهی دیگران تکیه کرده اند؛ کتابی که می توانست پاسخ مناسبی در برابر نسخه ی تاریخ قدیم منتشر شده توسط ادوارد براون باشد. چنان که اشاره نکردن عبدالبهاء به این کتاب در تذکره الوفا را شاهدی بر صحت نظر خود مبنی بر جعل کتاب یاد شده توسط شوقی افندی دانسته است. محیط طباطبائی که از وارد شدن به بحثهای فرقه ای گریزان است، در پاسخ به نقدی مفصل و فرقه ای از جانب نواب زاده اردکانی در همان نشریه ی بهائی، بر ابعاد کتاب پژوهی خود تأکید کرده و حمله ی فرقه گرایانه او را به علامه محمد خان قزوینی و ادوارد براون در چاپ کتاب قدیم به دور از انصاف دانسته است. چنان که نقد خود بر آنان را متضمن تأیید نظر بهائیان در جعلی بودن نسخه ی گوبینو، که به سود ازلیان بود، ندانسته و پژوهش خود را به دور از نزاع بهائیان با ازلیان خوانده است. وی به دسته ی دیگر از نقدهای او پاسخ داده و سرانجام او به انکار اصل تاریخ قدیم متمایل یافته است؛ امری که راه بحث را می بندد.
به رغم تکرار این نکته از جانب محیط طباطبائی که او به دنبال تأیید یا رد طرفین نزاع نیست، گروهی از طرفین تحقیق کتاب شناسی او را از این منظر نگریستند و بر او خرده ها گرفتند. از این رو، او در مقاله دیگری به نام «ادامه ی بحث درباره ی نقطه الکاف» به بعضی از نقدها پاسخ داده و بر مدیعات خود، به ویژه بطلان استناد تاریخ قدیم به میرزا جانی و اصفهانی بودن مؤلف، تأکید کرده است.(5)
محیط طباطبایی در مقاله ی «کتاب اقدس» در مورد کتاب شناسی این اثر میرزا حسینعلی بهاء بحث نموده است. این کتاب در 1290 یا 1292ق تدوین شد. وی در ایام پیری و در 1308ق، پسرش میرزا محمد علی غصن اکبر و میرزا آقاجان کاشی را برای چاپ و انتشار آثارش به بمبئی روانه کرد و برای بستن دهان عیب جویان، آنان را در اعمال اصلاحات مورد نیاز ترغیب نمود و به آنان اجازه ی لازم را داد. از این رو، اختلاف های فاحشی در متون خطی – به دلیل اصلاح آنان در زمان حیات بهاء- و نیز میان آن ها با متون چاپی رخ داده است. طباطبائی با تأکید بر این مطلب، به دنبال حل این معماست که چرا بهائیان از چاپ مجدد این کتاب که روزگاری به دنبال آن بودند، امتناع کردند. او این پاسخ را اگر چه صحیح، اما کافی نمی دانند که خوف بهائیان از زمینه ی بروز خرده گیری های عربی دانان بر اشتباهات فراوان و فاحش ادبی در این متن عربی، علت پرهیز از چاپ مجدد آن است. وی در نهایت این جمع بندی را کرده است که بازماندگان عباس افندی غصن اعظم اگر بخواهند به انتشار آن دست یازند، ناگزیرند به انتشار نسخه ی اصلاح شده ی غصن اعظم اگر بخواهند به انتشار آن دست یازند، ناگزیرند به انتشار نسخه ی اصلاح شده غصن اکبر رقیب عباس افندی دست یازند و این امر از منظر اختلافات فرقه ای به زیان آنهاست و از این رو، از انتشار آن پرهیز دارند.(6)
محیط طباطبایی در نوشتار دیگری به عنوان «برهان قاطع»، از قول ضیاءالحکما خاطره ای از مرحوم حکیم میرزا حسن جلوه (پسر عم ضیاءالحکما) درباره ی حضور وی در جلسه ی استادش، میرزا حسین نوری، با سید علی محمد باب و ناتوانی باب از پاسخ به پرسشهای فلسفی او، نقد کرده که بسیار مغتنم و خواندنی است.(7)
استاد محیط در مقاله ی رساله ی خالویه یا ایقان، به دنبال بررسی اصرار بهاء بر تصحیح و تجدید همه ی متون ایقان بر اساس نسخه ی ملا علی اکبر شهمیرزادی است. بهاء در سال 1269 به بغداد رسید و پس از احیای بعضی درگیریهای قبلی، به مدت دو سال با نام درویش محمد به نقشبندیان سلیمانیه پیوست و پس از آن به دعوت برادرش، میرزا یحیی صبح ازل، به بغداد بازگشت و با خواندن برادر کوچک تر به نام حضرت ازل و مستور کردن او، و خواندن خود با نام حضرت بهاء امور بابیان را به عهده گرفت. او پس از سال 1269ق، برای دومین بار در سال 1275ق امر خود را اظهار کرد، ولی قبول عام نیافت و در معرض خطر قرار گرفت. با آمدن سید محمد تاجر شیرازی، دایی مسلمان و مخالف علی محمد باب، بهاء در 1277ق برای اثبات حقانیت باب طی دو شبانه روز رساله ی خالویه را در دو باب نگاشت که بعداً به کتاب ایقان تغییر نام یافت. او در این رساله به اشاراتی، بر فشار سنگینی اشاره کرده است که بر اثر اظهار امرش، جدایی دو گروه ازلیان و بهائیان و سومین مرحله ی اظهار امر بهاء در 1280ق، اهمیت بیشتری یافت.(8)
محیط طباطبایی در نوشتار دیگری با نام «عظیم پس از باب و پیش از ازل» به اثبات ریاست شیخ علی عظیم پس از اعدام باب و ابطال جانشینی فرد دیگری مانند میرزا یحیی صبح ازل همت گمارده و در این خصوص از شواهد تاریخی و تصریح تواریخ بابی بهره گرفته است.(9)
چنان که فوقاً اشاره شد، یکی از مقالات استاد در مجله ی گوهر، تطبیق نسخه های مختلف کتاب مقدس بهائیان: اقدس، (نوشته ی حسینعلی بهاء) با یکدیگر است که به طور مستند نشان می دهد مطالب این کتاب را (هم چون دیگر تألیفات عادی بشری) اطرافیان بهاء در زمان چاپ، برای جلوگیری از ایراد اهل نظر، بارها دست کاری نموده و «اغلاط املایی و ادبی و دستوری» آن را «تصحیح» کرده اند.
مقاله ی محققانه ی استاد در این زمینه را با عنوان «کتاب اقدس» در ذیل می خوانید:
کتاب اقدس

مقاله ای از استاد محیط طباطبائی(10)

نخستین بحث کتابشناسی که قبلاً به نظر خوانندگان ماهنامه ی تحقیقی گوهر رسید مربوط به کتاب تاریخ قدیم و جدید بابیه بود که دنباله ی آن به موضوع کتاب مطالع الانوار، ترجمه ی داون بریکرز [و] تألیف شوقی افندی، کشیده شد که پس از چاپ و انتشار، به ملا محمد نبیل، شاعر زرندی مداح میرزا حسینعلی بهاء نسبت داده شده بود. این بحث چند تن از مبلغان و پیش کسوتان معروف هر دو دسته ی بابی و بهائی را برانگیخت تا بر آن خرده بگیرند و رد و انتقادی بنگارند که پاسخ آن ها نیز بعداً در ضمن مقالات تکمیلی به استحضار خوانندگان حقیقت جو رسید.
اینک می خواهیم بحث تازه ی کتاب شناسی را در مورد کتاب اقدس تصنیف میرزا حسینعلی بهاء بر پژوهندگان بی طرف عرضه داریم و برخی نکات و دقایق را که در طی مراجعه و مقایسه ی نسخه های متعدد خطی و چاپی این کتاب دریافته ایم، بر بساط پژوهش و سنجش قرار دهیم تا نظر خوانندگان را به سیر نظر درباره ی آن جلب کند.
پیش از آغاز بحث، باید راجع به کیفیت تصنیف این کتاب نظری افکند و دید با وجودی که از تاریخ جدایی فرزندان میرزا بزرگ نوری در 1280ق و تشکیل دو فرقه ی بهائی و ازلی و تفرقه ی میان آن ها از سال 1285، هر دو گروه در کشور عثمانی زیر اسم بابی به سر می بردند و بنا به تعهداتی که هنگام توقف بغداد و قبول تابعیت سپرده بودند درباره ی عقیده ی مذهبی خود، که نوعی از تصوف معرفی شده بود، حق هیچ گونه تبلیغ و ترویج شفاهی و کتبی نداشتند و به همین سبب در طول مدت چهل سال، قادر به جذب افرادی از عنصر عرب و ترک و ارناؤط حتی به تعداد شماره ی انگشتان دو دست نشدند و هر کاری انجام می دادند، خواه در عکا و خواه در قبرس و از پیش در آدرنه و بغداد، در پرده ی استتار انجام می گرفت و مربوط به همان عدّه ایرانی بود که از کاشان و اصفهان و شیراز و تبریز و بلده ی نور و تکرار ادعا و سکوت، عاقبت در سال 1290 یا 1292ق دفتری مشتمل بر شش هفت هزار کلمه به نام اقدس به زبان عربی برای تسجیل انفصال و استقلال خود از بابیان، در عکا تدوین شد که صورت های متعددی از آن به خط چند تن خطاط که با خود از ایران برده بودند در پرده ی استتار نوشته و به اتباع مطمئن سپرده شد. در ضمن تکرار استنساخ، نسخه ها گاهی به دست افراد عربی دانی می افتاد که در آن آثار ضعف انشاء ماده ی ادبی می جستند.
در سال 1308 که مدتی بود میرزا حسینعلی به واسطه ی پیری و بیماری، کارهای دنیوی و دینی خود را میان دو پسرش: عباس افندی (غُصن اعظم) و میرزا محمد علی (غُصن اکبر) قسمت کرده بود و هر کدام در بخشی از امور دسته جمعی مشغول انجام بودند، میرزا محمد علی را که خطی زیبا داشت با میرزا آقاجان کاشی خادم که از آغاز ادعا تا این تاریخ همواره یار و خادم وفادار بهاء مانده بود به بمبئی فرستاد تا کتاب ها و نوشته های او را به چاپ برسانند. در ضمن بدیشان اجازه داد که در اصلاح عبارات کتاب ها تا جایی که زبان عیب جو بسته شود از سعی لازم دریغ نورزند. در نتیجه، صورت چاپ شده ی آثار بهاء نسبت به صورت خطیِ قبل از انتشار آنها، اختلاف صورت پیدا کرد.
اکنون پس از تقدیم مقدمه، به اصل مطلب می پردازیم. از نسخه های چاپی و خطی اقدس که تا بیست و پنج سال پیش، گاهی دیده بودم، هرگز ذهن متوجه به امکان وجود اختلاف صورت و کم و بیش در مندرجات آنها نشده بود، تا آن که بیست و چهار سال پیش از نسخه ی اقدس چاپ حروف سربی بغداد را در آن شهر دیدم که از مطابقه ی چند نسخه ی خطی با یکدیگر، به تفاوت های موجود در آن ها پی برده و در پاورقی صفحه ها ضبط کرده بود. صرف نظر از اختلاف کلمه و کلمات، گاهی در برخی از صفحات آن تا چند سطر هم کم و بیشی دیده می شد. تا آنکه چند سال پیش، به نسخه ی چاپ ممتاز و معتمد که در حیات مصنّف و با اجازه صریح او، به وسیله میرزا محمد علی غصن اکبر پسرش و میرزا آقاجان خادم کاشی در بمبئی اندکی پیش از مرگ صاحب کتاب به ضمیمه ی مقداری از نامه های عربی بهاء به اشخاص مختلف برخوردم که در یک مجموعه ی مشتمل بر 380 صفحه با خط نَسخ خوب و خوانا به
چاپ رسیده که تنها 64 صفحه ی آن به متن اقدس اختصاص یافته و 315 صفحه ی دیگرش شامل نامه های بی عنوانی می شود که محلّ فصل و وصل غالب آن ها در متن مشخص و معین نشده است. متأسفانه در این موقع، نسخه ی اقدس چاپ بغداد یا نسخه ی خطی مربوط به قبل از تاریخ 1308 هجری نخستین چاپ کتاب، در دسترس نبود تا با مطالعه، معلوم دارد آیا اختلاف نسخه ها در نسخه ی چاپ استاندارد بمبئی هم وجود دارد یا نه؟
پنج سال پیش از این، شادروان حبیب الله عتیقه فروش اصفهانی چند جلد کتاب چاپی و خطی از آثار بهائیان را که در بمبئی به چاپ رسیده بود با دو مجموعه ی خطی از مکاتیب میرزا حسینعلی را برای فروش و تقدیم بر این جانب عرضه داشت که از آن میانه یک مجموعه اش در 1294 هجری یعنی شانزده سال پیش از مرگ بهاء نوشته شده بود و جلب توجه مرا کرد. پس از تعیین بهای کتاب ها، از او خواستم مجموعه ی 94 را یکی دو روز در دسترس من بگذارد و با اجازه ی او، از اول و آخر بخش اول آن مجموعه، زیراکسی برداشته شد.
خط این مجموعه به خط متعارف میرزا محمد علی و میرزا عباس و برخی از نویسندگان نزدیک به میرزا حسینعلی فوق العاده نزدیک بلکه بیشتر به خط عباس افندی پیش از دوران پیری و لرزش دست و خط شباهت دارد.
خوشبختانه چند نسخه از این مجموعه ی خطی و چاپی را یکی از کتاب دوستان معاصر خریده و اکنون در تصرف دارد و نمی دانم که او بدان چه در این مقاله از بابت نسخه شناسی مجموعه ی مکاتیب معهود گفته می شود آگاهی یافته یا نه؟
محتویات این مجموعه «94» عبارت است از:
1. کتاب اقدس که در پایانش تاریخ چهارشنبه 7 صفر المظفر 1294دارد. در ذیل آخرین صفحه، صورت مکتوبی از بهاء به یکی از مریدان او نوشته شده که طرف مکاتبه معلوم نیست.
2. کلمات مکنونه ی فارسی که بعداً در حاشیه صفحات آن چیزهایی افزوده شد و تاریخ آن 14 صفر 1294است.
3. سرّ مکنون عربیه که در همان زمان به همان قلم نوشته شده ولی رقم تاریخ ندارد.
4. نوشته ای است مفصل در اثبات حقانیت دعوی بهاء که نویسنده ی آن شاید عبدالبهاء یا میرزا آقاجان باشد. چه، در ضمن آن می نویسد: «این عریضه ای است از این عبد موسوم به عبد حاضر لدی العرش به سوی شاریان رحیق… و به لسان پارسی عرض می شود…» .
5. مکتوبی است کوتاه از بهاء به آقاجمال بروجردی که پیش این دو فرقه، بعدها معروف به کفتار، و مطرود شده بود.
6. مکتوبی است به شیخ مرتضی انصاری علیه الرحمه که شاید هرگز به دست آن مرحوم نرسیده باشد.
7. مکتوب دیگری است که مخاطب آن معلوم نیست.
8. نوشته ای است مفصل بر رد [برادر بهاء، میرزا یحیی صبح ازل] به طرفداری از بهاء که با خط بدی در کنار صفحه ی اولش این عنوان را یافته است: «کتاب حب حبیب و بطلان ازل» .
9. دعایی برای شفای بیمار از بها.
10. لوح سلطان ایران یا عریضه ی بهاء به ناصرالدین شاه در سلب تهمت شرکت بابیان در سوء قصد به شاه.
11. زیارت نامه ی بدیع که باید 9 مرتبه رو به طرف مشرق بخوانند.
12. مناجات گونه ای از بهاء که در حاشیه ی آن دعای کارگشایی او نوشته شده است.
13. مکتوبی به خط متوسط، که طرف خطاب بهاء در این نامه محمد علی دهجی است که پیک نامه بر بهاء در ایران بود و در همین نامه هم مأموریت داشته که به کرمان و شهر بابک و حسن آباد و بهرام آباد برود و پیام برساند.
آن چه که از این مجموعه، مورد نظر ما در این مقاله قرار دارد همانا اقدس، یعنی بخش اول آن مجموعه است که چهارده سال پیش از چاپ استاندارد بمبئی، به خط یکی از یاران نزدیک، به بهاء نوشته شده و در آخر آن این عبارت «خَتَمتَها فی یوم چهارشنبه 7شهر صفرالمظفر سنه 1294» است. از روی جمله ی «ختمتها» قرینه اصالت خاص به دست می دهد که گمان خطّ مؤلف بودن را پیش می آورد.
این نسخه دو یا چهار سال (نسبت به دو قول منقول) بعد از تدوین اصل کتاب قلمبند شده و نمی دانیم آیا نسخه ای بدین قدمت در اختیار حضرات بهائی در فلسطین و ایران هست یا نه؟
پنج شش سال پیش آنان می خواستند به مناسبت تصادف سال 1390 هجری با صدمین سال قمریِ تدوین اقدس، کتاب مزبور را در صورت تازه ای با تشریفات جشن یادبود مخصوصی انتشار بدهند و پس از سال های متمادی که دیگر به هیچ وجه نسخه ی خطی و چاپی تازه ای از آن در اختیار مریدان قرار نگرفته بود اقدس چاپ جدید در دسترس ایشان قرار دهند. نمی دانم چه باعث شد که بار دیگر بلاحاصل، و تصمیم به سکوت و نسیان امر گرفته شد. شاید موضوع زبان کتاب، باعث بر این تصمیم به فروگذاشت شده باشد. چه، در میان این فرقه به ندرت پیرو عرب زبانی پیدا می شود که از این متن عربی بتواند استفاده کند و آنان که زبان عربی را نیکو آموخته باشند از درک معنی و لفظ عبارات، آن لذتی را که از یک اثر ادبی و مذهبی و اخلاقی معروف عربی می برند انتظار نخواهند داشت. چنان که می دانیم نود و هفت درصد کسانی که در آسیا و امریکا و آفریقا به این اسم و رسم شناخته شده اند، فارسی زبان مادری ایشان است و به زبان اقدس که عربی خاصی است کوچک ترین آشنایی ندارند. در این صورت انتشار ترجمه ی فارسی آن، به طور مسلم بر چاپ متن عربی خیلی ترجیح دارد. عجیب است که در طی صد سال متوالی، هرگز حضرات در صدد ترجمه ی این کتاب مهم خود به زبان دیگری اعم از فارسی و انگلیسی و اردو و ترکی و غیره برنیامده اند و تاکنون اگر احیاناً به زبان دیگری ترجمه شده باشد از طرف مسیحیان روسی و امریکایی بوده، چنان که تومانیسکی خاورشناس روس در 1899 میلادی ترجمه ای از اقدس به روسی کرد و در 1961 این دفتر به وسیله ی الدرو میلر، از داعیان پروتستانی امریکایی، که سال ها در ایران زیسته بودند، به زبان انگلیسی ترجمه و چاپ و انتشار یافت، در صورتی که هنوز یک فرد یا هیئت بهائی در شرق و غرب دست به چنین اقدامی نزده است، این مسامحه و دفع الوقت در ترجمه و تفسیر و چاپ متن اقدس به تدریج تولید چنین بدگمانی کرده که این فرقه بدین کتاب اساسی خود توجهی ندارد، در صورتی که جز آن هم مبنایی برای تشخیص وظایف و تکالیف شرعی خود نمی توانند سراغ کنند.
اقدس از حیث حجم مطلب تخمیناً به اندازه ی یک نهم کتاب خدا است که جمع کلمات قرآن کریم بنا به محاسبه ای شصت و شش هزار کلمه می باشد و هفت هزار کلمه ی عربی برای ترجمه یا چاپ تازه چندان تولید زحمت و صرف وقت نمی کند. پس این بی توجهی را باید معلول علت اساسی دیگری دانست که برای امثال اغیار درست آشکارا نیست.
وقتی به این متن قدیمی اقدس دسترسی حاصل شد که چهار سال پس از تاریخ تدوین اصل و چهارده سال پیش از تاریخ نخستین انتشارش تحریر یافته و همه ی قرائن نسخه شناسی از خط و کاغذ و اسلوب تحریر، اصالت و قدمت نسخه را تأیید می کرد، موقع را برای تطبیق آن با نسخه ی چاپ استاندارد بمبئی غنیمت شمرد و آن ها را با یکدیگر از آغاز تا انجام سنجید. در ضمن تطبیق به ندرت صفحه ای از نسخه ی چاپی را با متن خطی قدیم «94» مطابق یافت، بلکه موارد اختلاف در 64صفحه به بیش از دویست مورد می رسید که در صفحه ی 57 و 60 حتی چند سطر متوالی از نسخه ی چاپی حذف شده بود.
نسخه ی خط 1294 چنین به پایان می رسد:
«هذا سبب الاتحاد لو انتم تعلمون و العله الکبری للاتفاق و التمدن لو انتم تشعرون. انّا جعلنا الامرین علامتین لبلوغ العالم و هوالاس الاعظم نزلناه فی الواح اخری، و الثانی نزل فی هذا اللوح البدیع، ختمتها فی یوم چهارشنبه 7شهر صفرالمظفر سنه ی 1294» . در صورتی که نسخه ی چاپ بمبئی بدین سان پایان می پذیرد:
«…و الثانی نزل فی هذا اللوح البدیع. قد حرم علیکم شرب الافیون انّا نهیناکم عن ذلک نهیاً عظیماً فی الکتاب و الذی شرب انّه لیس منی، اتقوا الله یا اولی الالباب» .
بدین ترتیب، معلوم می شود حرمت شرب افیون یا به عبارت دیگر کشیدن تریاک بدین صراحت سال ها بعد از تدوین کتاب اقدس و در حین اقدام به طبع، بر آن افزوده شده است.
پس از تطبیق نسخه ی چاپی با نسخه ی خطی، موارد اختلاف را در کنار صفحه ها بر حاشیه ها یادداشت کرد و به بررسی آنها پرداخت و دریافت آنچه که در نسخه ی چاپی غالباً تغیر یافته همانا کلماتی بوده که از نظر قواعد زبان عربی به نظر ناشران مجاز کتاب، درست نیامده و بنا به اجازه ای که از طرف بهاء در دست داشتند به اصلاح و تبدیل آن ها پرداخته اند.
این اصلاحات، گاهی املایی بوده مانند عفی در سطر 7 از صفحه 5نسخه ی خطی که به عفای چاپی اصلاح شده و یا آن که از نظر نحوی، تصور اشکالی می شده مانند «ان یبلغ رشدهمِ» خطی که «ان یبلغوا رشدهم» در نسخه ی چاپی شده است.
این نوع تغییر کلمات، قسمت اعظم اختلاف را در بر می گیرد و کم کردن چند سطر در صفحه های 57 و 60گویی به رعایت بلاغت لازم شده ولی افزایش حکم تریاک در پایان نسخه ی چاپی شاید بنا به ضرورتی مربوط به موقع چاپ صورت گرفته باشد و آن موضوع دخالت فقهای شیعه ی ایران در کار کشیدن تنباکو و توتون و تأثیر فوق العاده ای که فتوای حرمت دود در ایران بخشیده بود سران این فرقه را هم به بذل همتی وادار ساخته است.
به هر صورت چنانکه در نسخه ی «هو صاحب الحب و الوفاق فی بیان…» که در 1315هجری هنگام بالا گرفتن اختلاف میان فرزندان میرزا حسینعلی در بمبئی به چاپ رسیده میرزا محمد علی غصن اکبر و میرزا آقاجان خادم اجازه ی تجدید نظر در نوشته های بهاء و از جمله اقدس داشته اند و بر این اساس، آن چه را که در اقدس از آرایش و افزایش و کاهش لفظ عبارت روا دیده اند به کار برده اند و در نتیجه میان اقدس خطی و چاپی اختلاف صورت فوق العاده به وجود آورده اند.
پیش از آن که نسخه ی اقدس چاپ بغداد انتشار یابد، مردم عرب زبان عراق و سوریه و فلسطین و مصر به ندرت از وجود چنین کتابی در دست حضرات آگاهی داشتند و دوراندیشی عقلای فرقه در دور نگاه داشتن کتاب اقدس از چشم قوم عرب، شاید تنها مربوط به مخالفت وجود چنین کتابی با صورت ظاهر ادعای آنان نبوده که فرقه ای از صوفیه شمرده می شدند، بلکه برای عدم استحضار فضلا و ادبای عرب بر اسلوب تحریر چنین کتابی بوده که لااقل در هر صفحه ی آن از لحاظ عربی نویسی به طور متوسط سه چهار مورد قابل اعتراض به نظر می رسید.
پیش از بروز اختلاف میان فرزندان بهاء، چنین معمول شده بود که اقدس را با وصیت نامه ی بهاء یا کتاب عهد[ی] و مجموعه ی سؤال و جوابی درباره ی احکام غیر منصوص با هم بنویسند، در یک مجموعه که نسخه ای از آن به خط زین المقربین در سال 1310 به اختیار انور ودود (مهاجر بهائی زاده و برگشته ی از حیفا و عکا) بود که از آن در کتاب ردیه ی خود جمله ها و کلیشه های متعدد نقل کرده است و نوشته که نسخه ی دیگری از همین مجموعه را یکی از خویشاوند او به موزه ی بریتانیا داده است. بعدها که موضوع کتاب عهدی منتفی شد و اغصان آن شجره مورد سب و طعن بهائیان قرار گرفتند، گویی در میان آن رساله ی سؤال و جواب فارسی با متن عربی اقدس جنسیتی دیده نمی شد که هر دو را از پهلوی اقدس عربی جدا کردند. مسلم است هر بهائی و بهائی زاده ی طرفدار عباس افندی و شوقی افندی که میرزا محمد علی غصن اکبر و میرزا آقاجان خادم را ناقض و دشمن و سزاوار سب و لعن می داند، حاضر نیست کتابی را که این دو تن هنگام چاپ به اصلاح آن همت گماشته اند و حتی الامکان از نقاط قابل اعتراض آن کاسته اند به چشم رضا و رغبت بنگرد و یا آن که به تجدید چاپ و انتشار آن همت گمارد. چه، این اقدس، در حقیقت، اقدس غصن اکبری نه غصن اعظمی، از طرف دیگر، صرف نظر کردن از اصلاحات و تغییرات مسطور و مطبوع و بازگشت به صور خطی نامطبوع، بار دیگر سراسر متن اقدس را در معرض انتقاد ناقدان خودی و بیگانه قرار می دهد و به اشکالات املایی و صوفی و نحوی و بیانی آن ناگزیر از اشاره خواهند بود. پس همان بهتر که این کتاب ماجرا را مانند هشتاد سال گذشته نادیده بگیرند و از آن مانند مجردات نامقیّد و غیر قابل مشاهده سخن بگویند.

پی‌نوشت‌ها:

1. محیط ادب، مجموعه ی سی گفتار به پاس پنجاه سال تحقیقات و مطالعات سید محمد محیط طباطبایی، به کوشش حبیب یغمایی و…، تهران، از انتشارات مجله ی یغما، اسفند 1357، مقدمه ی کتاب.
2.اظهارات فرهیختگان فوق، در خلال مقالاتشان در کتاب محیط ادب و دیگر آثار آمده است.
3. سید محمد محیط طباطبایی، «کتابی بی نام با نامی تازه» ، گوهر، سال 1353، ش11 و 12، صص952-961؛ سید محمد طباطبایی، «تاریخ قدیم و جدید» ، گوهر، سال 1354، ش5، صص 343-348و ش6، صص 426-431.
4. سید محمد محیط طباطبائی، «از تحقیق و تتبع تا تصدیق و تبلیغ فرق بسیار است» ، گوهر، سال 4، ش 2 (شماره ی مسلسل38)، صص 113-120زده و ش3 (شماره ی مسلسل39)، صص200-208.
5. سید محمد محیط طباطبایی، «ادامه ی بحث درباره ی نقطه الکاف»، گوهر، سال 4، ش6، (شماره ی مسلسل42)، صص 466-471 و ش7، (شماره ی مسلسل43)، صص556-562.
6. سید محمد محیط طباطبایی، «کتاب اقدس» ، سال 4، ش10، دی ماه 2535 (شماره ی مسلسل 46)، صص 820-824، و ش 11 و12، بهمن و اسفند 2535 [1355] (شماره ی مسلسل 47و48)، صص906-910.
7. سید محمد محیط طباطبایی، «برهان قاطع»، گوهر، سال 5، ش7 (شماره ی مسلسل 55)، صص 501-507.
8. سید محمد محیط طباطبایی، «رساله ی خالویه یا ایقان»، سال5، ش11 و 21 (شماره مسلسل 59-60)، صص 822-831.
9. سید محمد محیط طباطبایی، «عظیم پس از باب و پیش از ازل»، گوهر، سال 6، ش3 (شماره مسلسل 66)، صص 178-183، و گوهر، سال6، ش4 (شماره ی مسلسل64)، صص 271-277.
10. نقل از: مجله ی گوهر، سال4، ش10، 11 و 12، دی – اسفند 1356، صص820-824 و 906-910.

منبع مقاله: فصلنامه تاریخ معاصر ایران، سال دوازدهم، شماره چهل و هفت و چهل و هشت، پاییز و زمستان 1387

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد