طلسمات

خانه » همه » مذهبی » کتاب بحار الانوار

کتاب بحار الانوار

علامه مجلسی (ره ) و کسانی که همانند ایشان بوده و هستند, دارای دو گونه کار در زمینه احادیث اند: 1- گردآوری و طبقه بندی , 2- نقد و بررسی . کسی که اندک اطلاعی در مورد آثار علامه مجلسی (ره ) داشته باشد به آسانی در می یابد که روش آن مرحوم در بحارالانوار گردآوری و طبقه بندی بوده است . کاری که هر محققی در آغاز کار تحقیق باید به آن بپردازد. کار علامه مجلسی در زمان خود کار بسیار لازم و ضروری بوده است ; چرا که شیعه قرن ها در تحت فشار دستگاه های حکومتی بوده و از همین رو بسیاری از احادیث و آثار آن نابود شده بود و یا در خطر نابودی قرار داشت . بقای کتاب و حدیث نیز در آن زمان به نوشتن و انتشار دستی وابسته بوده است . از این رو اگر کتابی نوشته نمی شد واز روی آن نسخه های متعدد منتشر نمی گردید, از بین می رفت ; چنان که آثار فراوانی از بزرگان عالم اسلام به همین دلیل و به دلیل حوادث و پیشامدها, از بین رفته است . علامه مجلسی (ره) در روزگار کوتاهی که فرصتی برای شیعه پدید آمده بود (نسبت به تاریخ اسلام ) همت نهاد و کتاب های رو به نابودی شیعه را از اقصی نقاط عالم اسلام گردآوری و به طبقه بندی احادیث و تبویب آنها همت گماشت , حاصل این کار مجموعه گران قدر ‹‹بحارالانوار›› و نیز ‹‹عوالم بحرانی ›› است . شأن محقق در مرحله تتبع تنها گردآوری است ; اما علامه مجلسی (ره) چهره دیگری دارد که آن چهره نقد و بررسی است . کتاب شریف ‹‹مرآه العقول ›› -که شرح و نقد علمی ودقیق کتاب گران قدر کافی است – این جایگاه علامه را به روشنی آشکار می سازد. متأسفانه برخی که از وادی تحقیق دورند, تنها یک چهره کار را دیده اند; گرچه آن نیز در جای خود کاری لازم و ضروری بوده است (گردآوری ) و اگر بنا باشد محدث روایاتی را که فقط به نظر او صحیح می رسد گردآوری کند, این کار عوارض بسیار نامطلوبی را در پی خواهد داشت : اولا, بسیاری از احادیث به دلیل عدم نقل (به ویژه در گذشته ها) متروک و محجور می ماند و کم کم از بین می رفت . ثانیا, نظر محدث نوعا نظری است اجتهادی که بر طبق مبانی خود آن را برمی گزیند. چه بسیار مواردی که محدثی حدیثی را صحیح می داند ولی محدث دیگر بر طبق ادله آن را رد می کند و برعکس . بنابراین حذف روایات , بستن راه تحقیق به روی دیگران است . چه بسا امروز حدیثی فهمیده نشود; ولی فردا همان حدیث راه گشای آیندگان باشد و… و یا با نقطه نظرهای اجتهادی تازه , راه برای اثبات صحت سند آن فراهم گردد. مطلب اول- توضیحی درباره روایات متعارض : بسیاری از روایاتی که به ظاهر متعارض می نمایند, در واقع متعارض نیستند; بلکه مکمل و قرینه همدیگرند. توهم تعارض در این گونه روایات , از نگاه ابتدایی و بدون تأمل ناشی می شود, در حالی که با تأمل , می توان این روایات به ظاهر متعارض را جمع کرد. گاه روایتی حکمی عمومی را بیان می کند و روایت دیگر, مواردی خاص را از شمول حکم خارج می نماید, یا روایتی حکمی را با اطلاق بیان می کند و روایت دیگر قیدهای آن حکم را مشخص می نماید; مثلا روایتی می گوید: ‹‹ربا حرام است›› و روایتی دیگر می گوید: ‹‹ربای بین پدر و فرزند اشکال ندارد›› وقتی مردم در برابر این دو سخن قرار می گیرند می فهمند که مقصود واقعی متکلم این است که ربا برای غیر پدر و فرزند حرام است . یا روایتی می گوید: ‹‹همه مردم بر اموال خود مسلطند›› و روایتی دیگر می گوید: ‹‹تصرفات مالی مریض در مرض موت , منوط به اذن وارث است ›› و روایتی دیگر می گوید: ‹‹سفیه , حق تصرف در اموال خود را ندارد››. از این سخنان فهمیده می شود که مراد گوینده از سخن اول , همه انسان ها غیر از سفها و غیر از مریض نزدیک به مرگ است . این شیوه , در زبان قانونگذاری بشری و هم در زبان عرفی متداول است . مطلب دوم- عوامل پیدایش تعارض در روایات : مهم ترین عواملی که باعث تعارض در روایات می شود, به شرح زیر می باشد: 1. یکی از دو روایت متعارض , جعلی باشد. فقیه , در جست و جوی روایات صحیح , ملاک هایی را رعایت می کند که در علم رجال به آن پرداخته می شود. سند بعضی از روایات موجود در منابع روایی , صحیح نیستند و به عنوان روایات ضعیف , کنار گذاشته می شوند; لیکن غیر فقیه به بررسی های سندی نمی پردازد و با همسان انگاری همه روایات , آن ها را متعارض می پندارد. 2. در بین روایاتی که واجد شرایط اعتبار سندند تعارض پیش می آید. در این صورت احتمال دارد یکی از دو روایت در واقع جعلی بوده است , ولی نشانه های جعلی بودن آن از بین رفته است . در چنین مواقعی فقیه با قراین دیگری , صحیح را از سقیم باز می شناسد. 3. یکی از دو روایت متعارض , بر اثر ‹‹تقیه›› صادر شده باشد. جو اختناق خفقان حاکم در زمان امامان معصوم (ع ), گاه آنان را مجبور می ساخت که سخنی را مطابق یکی از مذاهب اهل سنت بگویند. این حالت که به آن ‹‹تقیه›› گفته می شود, یا برای حفظ جان مخاطب بوده است و یا برای خطری که خود امام را تهدید می کرده است . قطعا وقتی این روایت , در کنار روایتی که بدون حالت تقیه صادر شده است , قرار گیرد, با آن متعارض می شود. بازشناسی موارد از وظایف فقیه است . 4. اشتباه در استنساخ روایت. گاه روایتی دارای سند صحیحی است و از روی تقیه نیز صادر نشده است؛ اما در ثبت آن اشتباهی رخ داده است که معنای روایت را عوض می کند و آن را با روایت دیگری متعارض می کند. در این موارد نیز قواعدی وجود دارد که بر اساس آن ها فقیه باید با ظرافت و دقت ویژه ای مشکل را حل کند. 5. مفقود شدن بخشی از روایت . گاه بخشی از روایت , که می تواند مفسر بخش دیگر آن باشد, به عللی در گذر تاریخ به دست ما نرسیده است و این باعث می شود که معنای ناقص و ناصحیحی از بخش باقی مانده به دست آید و با روایات دیگر متعارض شود. از جمله عواملی که در مفقود شدن بخشی از قرائن روایات دخیل است می توان به امور زیر اشاره کرد: الف . اعتماد راوی بر قراین حالی و فضای فکری زمان خود و ذکر نکردن آن ها در روایت و از بین رفتن آن قراین در زمان ما. ب . فراموشی یا خطای راوی در نقل قراین . ج . از بین رفتن بخشی از روایات بر اثر آتش سوزی , مخفی نمودن به خاطر ترس از حکام جور و سپس اندراس آن که قرینه روایات دیگر بودند. مطلب سوم – علاج روایات متعارض : از آن جا که در زمان حیات معصومین (ع ) بسیاری از این عوامل باعث پیدایش روایات متعارض شده است , خود آنان راه علاج روایات متعارض را آموزش داده اند. راهی که می تواند فقیه را در شناخت رأی صحیح امام معصوم (ع ) یاری کند. بنابراین , وجود روایات متعارض , نشانه تعارض در دین یا عدم عصمت ائمه اطهار(ع ) نیست . روایات متعارض گرچه فهم احکام دینی را برای فقیه دشوار می کند, خود دین راه علاج آن را آموزش داده است و با رعایت قواعد آن , این مشکل برطرف می شود, یا به حداقل می رسد. برای شناخت کامل دیدگاه دین در یک مسئله , نمی توان تنها به یک روایت بسنده کرد, بلکه باید همه آیات و روایات و دلایل عقلی مربوط به آن مسئله را به دقت بررسی کرد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 2/100114775)

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد