در شماره قبل
به مباحثی چون حسین(ع) معلم تمام انسان ها و ظهور حقایق کربلا (حقیقت همراه)
پرداخته شد و در این شماره به سایر حقایق کربلا (حقیقت منتظر، حقیقت تشنه،
حقیقت منتقم، حقیقت پیرو، عاشق و مرید و حقیقت کور)
می پردازیم. با نظردهی
خود ما را یاری کنید.
2.
حقیقت منتظر
حقیقت
دیگری که در
کربلا خود را نشان داد، حقیقت منتظر و مترصد بود؛ افرادی که در اطراف و
اکناف منتظر
امام بودند؛ نه بیعت شکنانی که عهد و پیمان خود را در اندک زمانی زیر
پا گذارند.
حقایق منتظر، در مسیرهای مختلف، از مکه تا کربلا به امام پیوستند و به
کربلا آمدند.
اینان
آغاز راه را می شناختند و همراه را ارج می نهادند و در پی
اتصال بودند.
نمونه آنها نافع بن هلال است. او از اشراف کوفه، قاری قرآن و راوی
حدیث بود؛
سرداری بزرگ که در رکاب حضرت امام علی (علیه السلام)، در جنگ هی صفین، جمل
و نهروان
جانبازی ها کرد. امام (علیه السلام) شب عاشورا از خیمه بیرون آمد تا صحرا و
تپه هی اطراف
را بررسی کند؛ نافع بن هلال هم از خیمه بیرون آمده بود و حضرت را
همراهی می
کرد. سید الشهداء (علیه السلام) از او سؤال کرد: چرا همراه من می آیی؟ پاسخ
داد: ی پسر
رسول خدا صلی الله علیه وآله! دیدم شما
به طرف سپاه
دشمن می روید؛ بر
جان شما
بیمناک شدم؛ از این رو، آمدم. امام فرمود: اطراف این صحرا را بررسی می کردم
و تا ببینم فردا دشمن از کجا حمله خواهد کرد.
سپس
امام به او فرمود: در تاریکی
شب، از این مسیر (راهی که میان دو کوه بود) برو و خودت را نجات بده!
نافع
گفت:
خود را بر قدم های
حضرت افکندم و عرض کردم: ای پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! مادرم در عزایم
بگرید؛ اگر چنین کنم و تو را رها نمایم؛ پروردگار جهان بر من منت
نهاد که در جوار شما به شهادت برسم.[1]
3.
حقیقت تشنه
بعضی
از
افراد حقایقی
تشنه اند؛ اما در آغاز داری هدف روشنی نیستند و باید آگاه شوند و سپس
سیراب گردند تا به یقین برسند. گاه یک
پیام، یک حرکت یا یک تذکر
[2]
در شرایطی مناسب،
آنها را با
هدف و آرمان، همسو و همساز می گرداند. تجلی این ویژگی در کربلا، در خصوص
افرادی چون
حرّ و زهیر بن القین روی داد. به زعم تاریخ، زهیر حتی با منازل مسیر
حرکت امام
حسین (علیه السلام)، از مکه تا کربلا، فاصله ی از جهت طی طریق و اطراق
نداشت؛ اما در
آغاز از امام فاصله می گرفت و از دیدار با وی ابا می نمود و آن گاه
که مقدمات
اتصال او با امام توسط همسرش فراهم شد و امام به سوی او آمد و دقایقی با
او صحبت کرد،
تحولی عجیب و شگرف در روحیه او روی داد؛ مانند دریایی به تلاطم افتاد
و از فداکارترین یاران حقیقت طلب در واقعه بزرگ تاریخ، یعنی عاشورا
شد.
4.
حقیقت منتقم
این
نوع
حقیقت، شامل
افرادی است که بنا به عللی از حضور در متن واقعه معذور بودند؛ اما بعد
از رویداد عاشورا، به عنوان یک نیروی معارض یا قدرت پنهان
[3]
ظاهر شدند. بسیاری از
این افراد، در
زمان واقعه یا بحبوحه انقلاب، امکان حضور نداشتند؛ اما اشتیاق حضور
را در دل
داشتند و بعد از واقعه، مثل آتشفشانی خاموش، دوباره فعال شدند؛ نمونه آن،
قیام هی بعد
از سال 61 هجری، مثل قیام مختار ثقفی، قیام زید بن علی (قیام زیدیه)،
شهدی فخ و… است.
5. حقیقت پیرو، عاشق و مرید
این
نوع
حقیقت یا
واقعیت نهادینه انسانی، شامل افرادی است که سال ها بعد از یک جریان یا
واقعه تاریخی
زاده می شوند؛ اما از لابلی نقل ها و تاریخ، حقیقت را می شناسند و به
آن ارادت می
ورزند. آنان این عشق را درونی کرده، همواره با شجاعت از آن یاد می کنند
و به صورت
پیرو و عاشق باقی می مانند.
عشق آتشین به
آن حقیقت دیرین، همه وجوه
زندگی، حتی
اخلاق و رفتار آنها را همجنس و همسو با آن حقیقت می کند؛ به طوری که
آنان تشبه و
تمثل به آن را جست وجو می کنند؛ مانند بسیاری از مریدان اباعبدالله (علیه السلام)
در زمان ائمه(ع) بعد و یا شیعیان معاصر و مخلص امام حسین(علیه السلام) که
هم در پیروی
شاخص هستند و هم در عشق، پایدار و هم مرید جاودانی راه مولا به شمار
می روند.
6.
حقیقت
کور
این
حقیقت، شامل آن دسته از افرادی است که چراغ را می بینند؛ اما
تاریکی را
برمی گزینند؛ راه را می بینند؛ ولی بی راهه را می پیمایند و جالب این که
این حقیقت و
تبلور آن در هیئت انسانی، هم در زمان واقعه، هم در اوج رویداد و هم پس
از آن و حتی
قرن ها بعد از آن، همواره کور و سطحی و نارسا باقی می ماند. اغلب مردم
کوفه و شام،
در سال 61 هجری، این گونه بودند.
نکته ی که در
خصوص کوفیان قابل
ذکر است، این
که آنان داری فرهنگ ثابت و اراده پایداری نبودند و از جهات منفی،
یعنی عهدشکنی
و بی وفایی شهره بودند. مردم این شهر، در مقاطع مختلف، مواضع متفاوتی
داشته اند؛
گاهی موضع آنها در دفاع از اهل بیت علیهم السلام بوده، با شجاعت
بی نظیری،
جانب اهل بیت علیهم السلام را تقویت کرده اند؛ چنان چه پایداری آنها باعث
شکست ناکثین
در جنگ جمل گردید؛ اما در جنگ صفین و یا در زمان امام حسن (علیه السلام)،
در مقابل
معاویه کوتاه آمدند و در قضیه کربلا کاملاً عهدشکنانه عمل کردند و جالب
این که حضور
آنان در کنار حقیقت منتقم، مثل مختار، نیز موضع دیگری از آنها را به
نمایش می گذارد.[4]
حقیقت
کور، گاهی به هدف می زند و گاهی نیز پا بر کف خود
می گذارد و با
انگشت خویش، دیدگان خود را از حدقه خارج می کند. در واقعه کربلا،
تابلویی بسیار
شیوا و گویا از حقیقت کور معاصران سال 61 هجری به نمایش گذاشته
شد.
… پایان
پی نوشت ها: