خانه » همه » مذهبی » کسالت در نماز

کسالت در نماز

کسالت در نماز معلول عوامل متعددى مى تواند باشد که مهم ترین آنها غفلت از خداوندى است که در نماز با او سخن مى گوییم . اصولاً نماز براى توجّه به حق است « و اقم الصلاه لذکرى » و یاد خداوند در نماز در صورتى امکان پذیر است که غفلت از خداوند بر دل انسان مستولى نباشد . غفلت از خداوند نیز به دلیل توجّه انسان به غیر خدا است . کسى که به غیر خدا متوجه است و قبله جان و دل او غیر خدا است ، نمى تواند به او توجّه داشته باشد و خدا هم براى انسان دو قلب قرار نداده است تا با یکى ، به خدا توجّه شود و با دیگرى به غیر خدا ( ما جعل الله لرجلٍ فى جوفه من قلبین ) . این عامل اصلى کسالت در نماز است .
یکى از چیزهایى که باعث مى شود انسان در خواندن نمازهایش احساس تنبلى کند و آن را به تأخیر بیندازد ، این است که فلسفه خواندن نماز برایش جا نیفتاده است ، و او هیچ نیازى براى خواندن نماز احساس نمى کند ولى چون مسلمان است و مکلّف و به او گفته شده که نماز خواندن واجب است ، او تعبداً و یا مجبوراً آن را به جا مى آورد .
تنبلى و تن پرورى ، یکى دیگر از عوامل ترک نماز است که در برخى افراد دیده مى شود که به صورت همیشگى و یا گاهى اوقات ، آنان را از نماز باز مى دارد زیرا وقتى از تارکان نماز پرسیده مى شود چرا نسبت به نماز بى توجه هستید پاسخ خاصى نمى دهند و چنین وانمود مى کنند که بى حالند و با خواندن نماز ، خسته و کسل مى شوند ! !
اساساً افراد تنبل و تن پرور ، اراده قوى نسبت به انجام امور معنوى ندارند و لذا همواره در مسیر زندگى خود با مشکل مواجهاند و چون عبادت کردن نیز از امورى است که نیازمند روح آزاد و اراده محکم و قوى است ، بنابراین افرادى که تنبل و تن پرور باشند نمى توانند به انجام آن موفق گردند .
از آنجایى که در عبادت ، روح ، تن را وادار به عبادت مى کند لذا باید روح ، بزرگ باشد تا بدن به دنبال آن حرکت کند . اساسا انسان هایى که داراى روح بزرگ هستند ، جسمشان به زحمت مى افتد و هرگاه اراده کنند ، جسم در اختیارشان قرار مى گیرد .
نبود انگیزه نیایش
انسان براى انجام هر کارى ، نیاز به انگیزه درونى یا بیرونى و انگیزه مادى یا معنوى دارد و منشأ انگیزه هاى درونى ، نیازهاى زیستى یا نیازهاى معنوى و متعالى است . چرا ما هر روز خوردن صبحانه و نهار و شام را تکرار مى کنیم و هیچ گاه نمى گوییم از خوردن نهار خسته ایم و کسل هستیم بلکه با فرا رسیدن وقت نهار احساس مى کنیم یک عامل درونى ما را به طرف غذا سوق مى دهد و اگر چند ساعتى به تأخیر افتد ، اوقات مان تلخ مى شود و ممکن است پرخاشگرى هم بکنیم . علت این امر نیازهاى زیستى و فیزیولوژیکى است یعنى ، وقتى مواد غذایى ، آب وأ در بدن کم مى شود ، عضلات معده شروع به انقباض و فعالیت مى کنند به گونه اى که ما را متوجه کنند که بدن نیاز به مواد غذایى دارد و این نیاز تبدیل به یک میل و یک حالت روانى مى شود . در نتیجه ما با ولع سر سفره غذا مى رویم و هر روز نیز این کار را تکرار مى کنیم و هیچ گاه نیز دلسرد و دلزده نمى شویم . به موازات این نیازهاى مادى ، بعد غیر مادى وجود ما نیز براى ادامه حیات و بقا نیاز به غذا دارد و باید غذاى متناسب با آن تأمین شود . خداوند که آفریدگار جسم وجان ماست ، همه نیازهاى ما را تأمین کرده و جالب اینجاست که ما بازاى این نیازها ، چیزهایى است که با طبع ما بسیار سازگار است . خداوند ، جهان مادى را با انواع و اقسام مواد غذایى رنگارنگ و مطبوع خلق کرده است تا نیازهاى مادى ما تأمین شود . آموزه هاى دینى از جمله نماز ، روزه و سایر عبادات را نیز براى ما به عنوان غذا مقرر فرموده و در قالب دین و از طریق وحى به پیامبران نازل کرده است . ما باید به این حقیقت پى ببریم که براى ادامه حیات معنوى ، نیازمند غذاهاى معنوى هستیم .
بنابراین اقامه نماز براى همه انسان ها در واقع تأمین یک نیاز است نه صرفاً انجام یک تکلیف محض و علت اینکه خداوند پنج وعده نماز را در شبانه روز براى ما واجب کرده است ، در واقع پاسخ به همین نیاز به معنویت است والا خداوند احتیاجى به نماز ما ندارد .
نبود احساس نیاز
هنگامى که این انگیزه ایجاد شود و انسان احساس کند به چیزى نیازمند است ، به دنبال آن مى رود و همه کوشش خود را براى رسیدن به آن ، به کار مى گیرد . اگر انسان به عبادت و نماز ، احساس نیاز کند با کمال اشتیاق به آن رو مى آورد و مى کوشد آن را به بهترین وجه و زیباترین شکل ممکن انجام دهد . میان کارى که انسان از روى کراهت و اجبار انجام مى دهد و کارى که خود را نیازمند به آن مى یابد و از سر نیاز به آن اقدام مى کند ، از نظر شکل و محتوا و صلابت و استوارى تفاوت بسیارى هست . مهم آن است که انسان نیازش را احساس کند .
دلیل آنکه ما نیاز به نماز را احساس نمى کنیم ، معرفت اندکى است که نسبت به خداوند و رابطه خود با او و میزان احتیاج خود به او داریم . ما به هنگام عبادت با خواسته هاى کوچک و ناچیز در مقابل او قرار مى گیریم و همین موجب بى توجهى به نماز و خداوند مى گردد و چه بسا با حواس پرتى کامل و بدون هیچ احساس نیازى ، بدن را در مقابل او قرار مى دهیم و دل را به کوچه و بازار مى سپاریم ! !
اگر که روى دل اندر برابرت دارم
من این نماز را نماز نشمارم
مرا غرض ز نماز آن بود که یک ساعت
غم فراق تو را با تو راز بگزارم
وگرنه این چه نمازى بود که من بى تو
نشسته روى به محراب و دل به بازارم
1 امام خمینى درباره لزوم احساس نیاز به نماز مى فرماید : « قلب ما باور نکرده است که سرمایه سعادت عالم آخرت و وسیله زندگانى و روزگارهاى غیر متناهى نماز است . ما نماز را سربار زندگى خود و تحمیل و تکلیف مى دانیم ! علاقه و محبت به چیزى از درک ثمره و نتایج آن سرچشمه مى گیرد . علاقه و شیفتگى ما به دنیا براى این است که نتیجه و ثمره آن را دریافته ایم و قلبمان به آن ایمان دارد و به همین دلیل بى هیچ دعوت و سفارش و موعظه اى به دنبال دنیا و در صدد کسب آن هستیم . ما چون نیاز خود به دنیا را به خوبى احساس کرده ایم و آن را سرمایه و ارز مى شمریم و حفظ موجودیت خود را به دست آوردن آن مى دانیم به آن توجّه کامل داریم و در تحصیل آن مى کوشیم . اگر همین احساس را در مورد حیات آخرت داشته باشیم و به آن ایمان بیاوریم و عبادت و خصوصاً نماز را سرمایه زندگى ابدى و کلید سعادت آن جهانى بدانیم ، با کمال اشتیاق به نماز رو مى آوریم و شرایط حصول و قبول آن را با جان و دل فراهم مى کنیم و هیچ گونه زحمت و رنج و تکلیفى در خود احساس نمى کنیم . »
2 همچنین بى میلى به عبادت و نماز ، نشانگر بروز مشکلى در زوایاى وجودى انسان است که باید به ریشه کنى آنها اقدام کنند مانند :
. 1 حب نفس و دوست داشتن بیش از حد خود ،
. 2 جاى گیرى حب دنیا و رزق و برق آن در دل او ،
. 3 استفاده از غذاى حرام و ناپاک ،
. 4 تکرار گناه به حدى که دل سیاه گردد و شوق عبادت گرفته شد . با تفحص در نفس خود باید علت را پیدا کرد و مداوا نمایند وأ .
پى نوشت ها :
. 1 حضور قلب در نماز ، ( بوستان کتاب ، چاپ پنجم ، 1382 ) ، ص . 2
. 113 امام خمینى ، آداب الصلاه ، ( مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى ) ، ص 45 و 46 ، با کمى تغییر و تصرف .

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد