کسالت در نماز معلول عوامل متعددى مى تواند باشد که مهم ترین آنها غفلت از خداوندى است که در نماز با او سخن مى گوییم . اصولاً نماز براى توجّه به حق است « و اقم الصلاه لذکرى » و یاد خداوند در نماز در صورتى امکان پذیر است که غفلت از خداوند بر دل انسان مستولى نباشد . غفلت از خداوند نیز به دلیل توجّه انسان به غیر خدا است . کسى که به غیر خدا متوجه است و قبله جان و دل او غیر خدا است ، نمى تواند به او توجّه داشته باشد و خدا هم براى انسان دو قلب قرار نداده است تا با یکى ، به خدا توجّه شود و با دیگرى به غیر خدا ( ما جعل الله لرجلٍ فى جوفه من قلبین ) . این عامل اصلى کسالت در نماز است .
یکى از چیزهایى که باعث مى شود انسان در خواندن نمازهایش احساس تنبلى کند و آن را به تأخیر بیندازد ، این است که فلسفه خواندن نماز برایش جا نیفتاده است ، و او هیچ نیازى براى خواندن نماز احساس نمى کند ولى چون مسلمان است و مکلّف و به او گفته شده که نماز خواندن واجب است ، او تعبداً و یا مجبوراً آن را به جا مى آورد .
تنبلى و تن پرورى ، یکى دیگر از عوامل ترک نماز است که در برخى افراد دیده مى شود که به صورت همیشگى و یا گاهى اوقات ، آنان را از نماز باز مى دارد زیرا وقتى از تارکان نماز پرسیده مى شود چرا نسبت به نماز بى توجه هستید پاسخ خاصى نمى دهند و چنین وانمود مى کنند که بى حالند و با خواندن نماز ، خسته و کسل مى شوند ! !
اساساً افراد تنبل و تن پرور ، اراده قوى نسبت به انجام امور معنوى ندارند و لذا همواره در مسیر زندگى خود با مشکل مواجهاند و چون عبادت کردن نیز از امورى است که نیازمند روح آزاد و اراده محکم و قوى است ، بنابراین افرادى که تنبل و تن پرور باشند نمى توانند به انجام آن موفق گردند .
از آنجایى که در عبادت ، روح ، تن را وادار به عبادت مى کند لذا باید روح ، بزرگ باشد تا بدن به دنبال آن حرکت کند . اساسا انسان هایى که داراى روح بزرگ هستند ، جسمشان به زحمت مى افتد و هرگاه اراده کنند ، جسم در اختیارشان قرار مى گیرد .
نبود انگیزه نیایش
انسان براى انجام هر کارى ، نیاز به انگیزه درونى یا بیرونى و انگیزه مادى یا معنوى دارد و منشأ انگیزه هاى درونى ، نیازهاى زیستى یا نیازهاى معنوى و متعالى است . چرا ما هر روز خوردن صبحانه و نهار و شام را تکرار مى کنیم و هیچ گاه نمى گوییم از خوردن نهار خسته ایم و کسل هستیم بلکه با فرا رسیدن وقت نهار احساس مى کنیم یک عامل درونى ما را به طرف غذا سوق مى دهد و اگر چند ساعتى به تأخیر افتد ، اوقات مان تلخ مى شود و ممکن است پرخاشگرى هم بکنیم . علت این امر نیازهاى زیستى و فیزیولوژیکى است یعنى ، وقتى مواد غذایى ، آب وأ در بدن کم مى شود ، عضلات معده شروع به انقباض و فعالیت مى کنند به گونه اى که ما را متوجه کنند که بدن نیاز به مواد غذایى دارد و این نیاز تبدیل به یک میل و یک حالت روانى مى شود . در نتیجه ما با ولع سر سفره غذا مى رویم و هر روز نیز این کار را تکرار مى کنیم و هیچ گاه نیز دلسرد و دلزده نمى شویم . به موازات این نیازهاى مادى ، بعد غیر مادى وجود ما نیز براى ادامه حیات و بقا نیاز به غذا دارد و باید غذاى متناسب با آن تأمین شود . خداوند که آفریدگار جسم وجان ماست ، همه نیازهاى ما را تأمین کرده و جالب اینجاست که ما بازاى این نیازها ، چیزهایى است که با طبع ما بسیار سازگار است . خداوند ، جهان مادى را با انواع و اقسام مواد غذایى رنگارنگ و مطبوع خلق کرده است تا نیازهاى مادى ما تأمین شود . آموزه هاى دینى از جمله نماز ، روزه و سایر عبادات را نیز براى ما به عنوان غذا مقرر فرموده و در قالب دین و از طریق وحى به پیامبران نازل کرده است . ما باید به این حقیقت پى ببریم که براى ادامه حیات معنوى ، نیازمند غذاهاى معنوى هستیم .
بنابراین اقامه نماز براى همه انسان ها در واقع تأمین یک نیاز است نه صرفاً انجام یک تکلیف محض و علت اینکه خداوند پنج وعده نماز را در شبانه روز براى ما واجب کرده است ، در واقع پاسخ به همین نیاز به معنویت است والا خداوند احتیاجى به نماز ما ندارد .
نبود احساس نیاز
هنگامى که این انگیزه ایجاد شود و انسان احساس کند به چیزى نیازمند است ، به دنبال آن مى رود و همه کوشش خود را براى رسیدن به آن ، به کار مى گیرد . اگر انسان به عبادت و نماز ، احساس نیاز کند با کمال اشتیاق به آن رو مى آورد و مى کوشد آن را به بهترین وجه و زیباترین شکل ممکن انجام دهد . میان کارى که انسان از روى کراهت و اجبار انجام مى دهد و کارى که خود را نیازمند به آن مى یابد و از سر نیاز به آن اقدام مى کند ، از نظر شکل و محتوا و صلابت و استوارى تفاوت بسیارى هست . مهم آن است که انسان نیازش را احساس کند .
دلیل آنکه ما نیاز به نماز را احساس نمى کنیم ، معرفت اندکى است که نسبت به خداوند و رابطه خود با او و میزان احتیاج خود به او داریم . ما به هنگام عبادت با خواسته هاى کوچک و ناچیز در مقابل او قرار مى گیریم و همین موجب بى توجهى به نماز و خداوند مى گردد و چه بسا با حواس پرتى کامل و بدون هیچ احساس نیازى ، بدن را در مقابل او قرار مى دهیم و دل را به کوچه و بازار مى سپاریم ! !
اگر که روى دل اندر برابرت دارم
من این نماز را نماز نشمارم
مرا غرض ز نماز آن بود که یک ساعت
غم فراق تو را با تو راز بگزارم
وگرنه این چه نمازى بود که من بى تو
نشسته روى به محراب و دل به بازارم
1 امام خمینى درباره لزوم احساس نیاز به نماز مى فرماید : « قلب ما باور نکرده است که سرمایه سعادت عالم آخرت و وسیله زندگانى و روزگارهاى غیر متناهى نماز است . ما نماز را سربار زندگى خود و تحمیل و تکلیف مى دانیم ! علاقه و محبت به چیزى از درک ثمره و نتایج آن سرچشمه مى گیرد . علاقه و شیفتگى ما به دنیا براى این است که نتیجه و ثمره آن را دریافته ایم و قلبمان به آن ایمان دارد و به همین دلیل بى هیچ دعوت و سفارش و موعظه اى به دنبال دنیا و در صدد کسب آن هستیم . ما چون نیاز خود به دنیا را به خوبى احساس کرده ایم و آن را سرمایه و ارز مى شمریم و حفظ موجودیت خود را به دست آوردن آن مى دانیم به آن توجّه کامل داریم و در تحصیل آن مى کوشیم . اگر همین احساس را در مورد حیات آخرت داشته باشیم و به آن ایمان بیاوریم و عبادت و خصوصاً نماز را سرمایه زندگى ابدى و کلید سعادت آن جهانى بدانیم ، با کمال اشتیاق به نماز رو مى آوریم و شرایط حصول و قبول آن را با جان و دل فراهم مى کنیم و هیچ گونه زحمت و رنج و تکلیفى در خود احساس نمى کنیم . »
2 همچنین بى میلى به عبادت و نماز ، نشانگر بروز مشکلى در زوایاى وجودى انسان است که باید به ریشه کنى آنها اقدام کنند مانند :
. 1 حب نفس و دوست داشتن بیش از حد خود ،
. 2 جاى گیرى حب دنیا و رزق و برق آن در دل او ،
. 3 استفاده از غذاى حرام و ناپاک ،
. 4 تکرار گناه به حدى که دل سیاه گردد و شوق عبادت گرفته شد . با تفحص در نفس خود باید علت را پیدا کرد و مداوا نمایند وأ .
پى نوشت ها :
. 1 حضور قلب در نماز ، ( بوستان کتاب ، چاپ پنجم ، 1382 ) ، ص . 2
. 113 امام خمینى ، آداب الصلاه ، ( مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى ) ، ص 45 و 46 ، با کمى تغییر و تصرف .
یکى از چیزهایى که باعث مى شود انسان در خواندن نمازهایش احساس تنبلى کند و آن را به تأخیر بیندازد ، این است که فلسفه خواندن نماز برایش جا نیفتاده است ، و او هیچ نیازى براى خواندن نماز احساس نمى کند ولى چون مسلمان است و مکلّف و به او گفته شده که نماز خواندن واجب است ، او تعبداً و یا مجبوراً آن را به جا مى آورد .
تنبلى و تن پرورى ، یکى دیگر از عوامل ترک نماز است که در برخى افراد دیده مى شود که به صورت همیشگى و یا گاهى اوقات ، آنان را از نماز باز مى دارد زیرا وقتى از تارکان نماز پرسیده مى شود چرا نسبت به نماز بى توجه هستید پاسخ خاصى نمى دهند و چنین وانمود مى کنند که بى حالند و با خواندن نماز ، خسته و کسل مى شوند ! !
اساساً افراد تنبل و تن پرور ، اراده قوى نسبت به انجام امور معنوى ندارند و لذا همواره در مسیر زندگى خود با مشکل مواجهاند و چون عبادت کردن نیز از امورى است که نیازمند روح آزاد و اراده محکم و قوى است ، بنابراین افرادى که تنبل و تن پرور باشند نمى توانند به انجام آن موفق گردند .
از آنجایى که در عبادت ، روح ، تن را وادار به عبادت مى کند لذا باید روح ، بزرگ باشد تا بدن به دنبال آن حرکت کند . اساسا انسان هایى که داراى روح بزرگ هستند ، جسمشان به زحمت مى افتد و هرگاه اراده کنند ، جسم در اختیارشان قرار مى گیرد .
نبود انگیزه نیایش
انسان براى انجام هر کارى ، نیاز به انگیزه درونى یا بیرونى و انگیزه مادى یا معنوى دارد و منشأ انگیزه هاى درونى ، نیازهاى زیستى یا نیازهاى معنوى و متعالى است . چرا ما هر روز خوردن صبحانه و نهار و شام را تکرار مى کنیم و هیچ گاه نمى گوییم از خوردن نهار خسته ایم و کسل هستیم بلکه با فرا رسیدن وقت نهار احساس مى کنیم یک عامل درونى ما را به طرف غذا سوق مى دهد و اگر چند ساعتى به تأخیر افتد ، اوقات مان تلخ مى شود و ممکن است پرخاشگرى هم بکنیم . علت این امر نیازهاى زیستى و فیزیولوژیکى است یعنى ، وقتى مواد غذایى ، آب وأ در بدن کم مى شود ، عضلات معده شروع به انقباض و فعالیت مى کنند به گونه اى که ما را متوجه کنند که بدن نیاز به مواد غذایى دارد و این نیاز تبدیل به یک میل و یک حالت روانى مى شود . در نتیجه ما با ولع سر سفره غذا مى رویم و هر روز نیز این کار را تکرار مى کنیم و هیچ گاه نیز دلسرد و دلزده نمى شویم . به موازات این نیازهاى مادى ، بعد غیر مادى وجود ما نیز براى ادامه حیات و بقا نیاز به غذا دارد و باید غذاى متناسب با آن تأمین شود . خداوند که آفریدگار جسم وجان ماست ، همه نیازهاى ما را تأمین کرده و جالب اینجاست که ما بازاى این نیازها ، چیزهایى است که با طبع ما بسیار سازگار است . خداوند ، جهان مادى را با انواع و اقسام مواد غذایى رنگارنگ و مطبوع خلق کرده است تا نیازهاى مادى ما تأمین شود . آموزه هاى دینى از جمله نماز ، روزه و سایر عبادات را نیز براى ما به عنوان غذا مقرر فرموده و در قالب دین و از طریق وحى به پیامبران نازل کرده است . ما باید به این حقیقت پى ببریم که براى ادامه حیات معنوى ، نیازمند غذاهاى معنوى هستیم .
بنابراین اقامه نماز براى همه انسان ها در واقع تأمین یک نیاز است نه صرفاً انجام یک تکلیف محض و علت اینکه خداوند پنج وعده نماز را در شبانه روز براى ما واجب کرده است ، در واقع پاسخ به همین نیاز به معنویت است والا خداوند احتیاجى به نماز ما ندارد .
نبود احساس نیاز
هنگامى که این انگیزه ایجاد شود و انسان احساس کند به چیزى نیازمند است ، به دنبال آن مى رود و همه کوشش خود را براى رسیدن به آن ، به کار مى گیرد . اگر انسان به عبادت و نماز ، احساس نیاز کند با کمال اشتیاق به آن رو مى آورد و مى کوشد آن را به بهترین وجه و زیباترین شکل ممکن انجام دهد . میان کارى که انسان از روى کراهت و اجبار انجام مى دهد و کارى که خود را نیازمند به آن مى یابد و از سر نیاز به آن اقدام مى کند ، از نظر شکل و محتوا و صلابت و استوارى تفاوت بسیارى هست . مهم آن است که انسان نیازش را احساس کند .
دلیل آنکه ما نیاز به نماز را احساس نمى کنیم ، معرفت اندکى است که نسبت به خداوند و رابطه خود با او و میزان احتیاج خود به او داریم . ما به هنگام عبادت با خواسته هاى کوچک و ناچیز در مقابل او قرار مى گیریم و همین موجب بى توجهى به نماز و خداوند مى گردد و چه بسا با حواس پرتى کامل و بدون هیچ احساس نیازى ، بدن را در مقابل او قرار مى دهیم و دل را به کوچه و بازار مى سپاریم ! !
اگر که روى دل اندر برابرت دارم
من این نماز را نماز نشمارم
مرا غرض ز نماز آن بود که یک ساعت
غم فراق تو را با تو راز بگزارم
وگرنه این چه نمازى بود که من بى تو
نشسته روى به محراب و دل به بازارم
1 امام خمینى درباره لزوم احساس نیاز به نماز مى فرماید : « قلب ما باور نکرده است که سرمایه سعادت عالم آخرت و وسیله زندگانى و روزگارهاى غیر متناهى نماز است . ما نماز را سربار زندگى خود و تحمیل و تکلیف مى دانیم ! علاقه و محبت به چیزى از درک ثمره و نتایج آن سرچشمه مى گیرد . علاقه و شیفتگى ما به دنیا براى این است که نتیجه و ثمره آن را دریافته ایم و قلبمان به آن ایمان دارد و به همین دلیل بى هیچ دعوت و سفارش و موعظه اى به دنبال دنیا و در صدد کسب آن هستیم . ما چون نیاز خود به دنیا را به خوبى احساس کرده ایم و آن را سرمایه و ارز مى شمریم و حفظ موجودیت خود را به دست آوردن آن مى دانیم به آن توجّه کامل داریم و در تحصیل آن مى کوشیم . اگر همین احساس را در مورد حیات آخرت داشته باشیم و به آن ایمان بیاوریم و عبادت و خصوصاً نماز را سرمایه زندگى ابدى و کلید سعادت آن جهانى بدانیم ، با کمال اشتیاق به نماز رو مى آوریم و شرایط حصول و قبول آن را با جان و دل فراهم مى کنیم و هیچ گونه زحمت و رنج و تکلیفى در خود احساس نمى کنیم . »
2 همچنین بى میلى به عبادت و نماز ، نشانگر بروز مشکلى در زوایاى وجودى انسان است که باید به ریشه کنى آنها اقدام کنند مانند :
. 1 حب نفس و دوست داشتن بیش از حد خود ،
. 2 جاى گیرى حب دنیا و رزق و برق آن در دل او ،
. 3 استفاده از غذاى حرام و ناپاک ،
. 4 تکرار گناه به حدى که دل سیاه گردد و شوق عبادت گرفته شد . با تفحص در نفس خود باید علت را پیدا کرد و مداوا نمایند وأ .
پى نوشت ها :
. 1 حضور قلب در نماز ، ( بوستان کتاب ، چاپ پنجم ، 1382 ) ، ص . 2
. 113 امام خمینى ، آداب الصلاه ، ( مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى ) ، ص 45 و 46 ، با کمى تغییر و تصرف .