خانه » همه » مذهبی » کلرمون گانو و تشبيه نور در قرآن

کلرمون گانو و تشبيه نور در قرآن

کلرمون گانو و تشبيه نور در قرآن

گروه زيادي از خاورشناسان، تمثيل يا تشبيه نور [در آيه‌ي 35 از سوره‌ي نور] را مورد بررسي قرار داده‌اند، که برخي از آنها عبارتند از:

tashbihenoordarquran - کلرمون گانو و تشبيه نور در قرآن
tashbihenoordarquran - کلرمون گانو و تشبيه نور در قرآن
نويسنده: عبدالرحمن بَدَوي

 

گروه زيادي از خاورشناسان، (1) تمثيل يا تشبيه نور(3) [در آيه‌ي 35 از سوره‌ي نور] را مورد بررسي قرار داده‌اند، که برخي از آنها عبارتند از:
1- د.ب. مکدونالد: دائرة‌المعارف اسلام، ويرايش نخست، مدخل «الله».(2)
2- ر. بِل: ريشه‌هاي اسلام، صفحه‌ي 115. (3)
3- کِلرمون گانو: چراغ و درخت زيتون در قرآن، مجله‌ي تاريخ اديان، شماره‌ي 81، سال 1920م، صفحات 213 تا 259. (4)
4- اشپاير: داستانهاي کتاب مقدس در قرآن، صفحه‌هاي 62 تا 66. (5)
5- بوهل: درباره‌ي مقايسه‌ها و تشبيه‌ها در قرآن، مجله‌ي شرقي، شماره‌ي 2، سال 1924م. صفحات 1 تا 11. (6)
حقيقت آن است که مسأله مورد بحث، در تمام اين کتابها و نوشته‌ها، مربوط به تمثيل يا تشبيه نور الهي است که در سوره‌ي نور آمده است: اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَيْتُونَةٍ لاَ شَرْقِيَّةٍ وَ لاَ غَرْبِيَّةٍ يَکَادُ زَيْتُهَا يُضِي‌ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَيْ‌ءٍ عَلِيمٌ‌ (7).
اين آيه مرجع بيشتر صوفيان مسلمان و پايه و اساس همه‌ي مکاتب اشراقي در اسلام است. حال ببينيم، اين دانشمندان و خاورشناسان، چگونه ميان متن قرآن و متون کتاب مقدس ارتباط برقرار نموده‌اند.
مکدونالد (8) مي‌گويد: «از خلال بافت آيه‌ي سوره‌ي نور، پيداست که اشاره‌اي است به خدمت الهيِ رايج در کليساها و ديرها؛ نيز تصويري که اين آيه ارائه مي‌دهد، برگرفته از قربانگاههاي تابناکِ هيکل است. همچنين، اين عبارتِ قرآني با «نورِ جهان» در انجيل و «نورِ نورها» در اعتقادنامه‌ي نيقيه ارتباط دارد».
نمي‌توان از اين ادعا، بدون ذکر نکاتي قابل توجه، گذشت:
1- در هيکل از نورهاي زيادي (انوار) سخن مي‌رود، ولي در قرآن تنها از نوري که آسمانها و زمين را در برگرفته، سخن گفته شده است.
2- در اعتقادنامه‌ي نيقيه که مکدونالد از آن ياد کرده نوشته شده که خداوند نوري است از نور، (9) در حالي که در قرآن آمده است: نور علي نور، يعني نور خالص. بنابراين، معناي دو متن متفاوت است.
3- شاعران عصر جاهلي همچون امرؤالقيس، به توصيف چراغهاي راهبانِ [در حال اعتکاف] پرداخته‌اند؛ (10) گويي نور از تنهايي اعتکاف و گوشه‌نشيني، از چراغها مي‌گريزد. با اين حال، محمد (صلی الله عليه و آله و سلم) هرگز اين تشبيه رايجِ آن روزگار را به عاريه نگرفته و نور الهي را به آن توصيف نکرده است، چون چنين کاري، به منزله‌ي کفر بود.
با توجه به اين سه دليل، تأکيد مي‌کنيم که نگرش مکدونالد نادرست است.
کلرمون گانو، نگرش ديگري را ارائه مي‌دهد و گمان مي‌بَرَد که تشابه و همخواني ميان اين آيه‌ي قرآن و عبارتي از سفر زکريا در عهد قديم را کشف کرده است. در اين سفر آمده است: فرشته‌اي که با من صحبت مي‌کرد، مرا مثل شخصي که خوابيده باشد، بيدار کرد. سپس از من پرسيد: «چه مي‌بيني؟» جواب دادم: «چراغداني از طلا مي‌بينم که هفت چراغ دارد و بر سر آن روغنداني هست که به وسيله‌ي هفت لوله‌اي که به آن متصل است به چراغها روغن مي‌رساند. همچنين، دو درخت زيتون مي‌بينم که يکي در طرف راست و ديگري در طرف چپِ چراغدان قرار دارد». سپس از فرشته پرسيدم: «اي سرورم! اينها چيستند و چه معنايي دارند؟» گفت: «نمي‌داني؟» گفتم: «نه، نمي‌دانم». گفت: «اين هفت چراغ نشانه‌اي هستند از چشمان خداوند که همه جاي دنيا را زير نظر دارند». سپس پرسيدم: «آن دو درخت زيتونِ دو طرف چراغدان و آن دو شاخه‌ي زيتونِ کنار دو لوله‌ي طلا که از آنها روغن مي‌ريزد، چه هستند؟» گفت: «نمي‌داني؟» گفتم: «نه، نمي‌دانم». آن‌گاه او به من گفت: «آنها نشانه‌ي دو مردي هستند که خداوند، مالک تمامي جهان، آنها را برگزيده و مسح کرده تا او را خدمت کنند». (11)
کاملاً پيداست که دو متن قرآن و تورات، هيچ شباهتي با هم ندارند؛ سفر زکريا به توصيف چراغداني از طلا مي‌پردازد با هفت چراغ که بالاي آن روغنداني است با هفت لوله‌ که در سمت راست و چپ چراغدان، دو درخت زيتون قرار دارد، امّا در قرآن اثري از اين چيزها نيست چه در سفر زکريا، تنها از هفت چراغ سخن گفته شده است در حالي که متن قرآن تنها از يک چراغ سخن آورده و اين مطلب با آنچه در سفر زکريا آمده، به کلي، متفاوت است زيرا خداوند يکي است نه هفت تا. همچنين، قرآن تنها از يک درخت زيتون سخن گفته است نه دو درخت؛ اين درخت هم نه در سمت راست است و نه چپ (لاشرقيه و لاغربيه) چون روحاني و معنوي است و آنچه روحاني است محدود به مکان و زمان نيست. به راستي چقدر عبارت سفر زکريا از آيه‌ي قرآن دور است!
به نظر مي‌رسد کلرمون گانو، به زودي از رأيي که داده، عقب‌نشيني نموده و تفاوتِ آشکار ميان اين دو متن را دريافته است؛ از اين‌رو، گفته است: «اگرچه محمد از شيوه‌هاي يهودي- مسيحي، گوهر و جانمايه‌ي تمثيل خود را الهام گرفته است ولي به نظر مي‌رسد که او به طور عمد، از چگونگي تصويرآفرينيِ اين شيوه‌ها از منبع نور که جايگاه مهمي در دو متن يافته، دوري گزيده است؛ در نتيجه در قرآن از چراغداني با هفت چراغ که در رؤياي ذکريا ديده شده، خبري نيست».(12) امّا، طبق اين سخن، از رؤياي زکريا چه باقي مي‌ماند؟ جز چراغ! و اين براي تأکيد بر وجود تشابه و همخواني ميان عبارت سفر زکریا و آيه‌ي قرآني مورد بحث، به هيچ وجه کافي نيست.
همچنين، کلرمون گانو، به اين سخن پناه مي‌برد که اثبات کند، محمد در تصويرآفرينيِ «نور» [در آيه‌ي موردنظر] از چشم‌اندازهاي چراغهاي درخشان کليساي قسطنطنيه و ديگر کليساهاي قدس، استفاده کرده است؛ (13) امّا اين سخن هم وي را مددي نرسانده است، چه خود، اعتراف مي‌کند که «محمد، به عنوان زائر يا مسافر، هرگز پايش به قدس نرسيده است». (14)
با اين حال، چون کلرمون، هيچ دليلي بر گفته‌ي خود نمي‌يابد، ناچار به اين سخن روي مي‌آورد که تميم‌ داري، تمام اطلاعات درباره‌ي آيين يهود را به محمد (صلی الله عليه و آله و سلم) آموخته است. او مي‌گويد: «به نظر مي‌رسد، تميم ‌داري، تأثير زيادي بر انديشه‌ي محمد و برخي عملکردهايش داشته است… محمد تا آن‌جا از اطلاعات تميم بهره برد که تصوير او از باورها، سنتها و آيينهاي مسيحيّت شرقي کامل شد». (15) با اين همه، کلرمون گانو، پندارش را بر چه چيز بنا نهاده است؟ پيداست که وي نگرش خود را به گونه‌اي تعريف شده و مشخص، بنياد ننهاده است، چون هيچ مأخذي را ارائه نمي‌کند و برهاني بر آن نمي‌نمايد. از اين‌رو، آنچه وي گفته از يک سري توهّماتِ ساختگي فراتر نمي‌رود.

پي‌نوشت‌ها:

1- Clermont Ganneau
2- D. B. Mackdonald, Art. “Allah”, Encycl, of Islam, 1er edi
3- R. Bell: Origin of Islam, P 115. Sqq
4- Clemont Ganneau: La Lampe et L”olivier dans le Coran, Revue de l”histoire des religions, 81, 1920, PP. 213-259
5- Speyer. Die Biblischer Erzáhlungen in Koran, PP 62-66 Sqq
6- Buhl: Vber verqleichungen und Gleichmisse im Qύrân, Acta Orientalia, 2, 1924, PP. 1-11
7- نور (24)، آيه‌ي 35: «خداوند نور آسمانها و زمين است. مثل نور او چون چراغداني است که در آن چراغي و آن چراغ در شيشه‌اي است. آن شيشه گويی اختري درخشان است که از درخت خجسته‌ي زيتوني که نه شرقي است و نه غربي، افروخته مي‌شود.و نزديک است که روغنش- هر چند بدان آتشي نرسيده باشد- روشني بخشد. روشني بر روي روشني است. خدا هر که را بخواهد با نور خويش هدايت مي‌کند و اين مثلها را خدا براي مردم مي‌زند و خدا به هر چيزي داناست».
8- Macdonald
9- Phôs ek Phôtis [درباره‌ي اين باورنامه نک: آشتياني؛ تحقيقي در دين مسيح، ص345، نيز: جان ناس: تاريخ جامع اديان، ترجمه‌ي علي اصغر حکمت، ص634، (و)].
10- [مي‌توان اين چامه را از امرؤالقيس ياد کرد:
يُضيءُ سَناه او مصابيحُ راهبِ * * * اَمالَ السَّليطَ بالذُّبال المُفَتَّل
فروغِ تندر، چون فروغ چراغهاي کُهبُدان است که چون روغن بر پتيله‌اش ريخته گردد، فروغش پرتوفشان شود. نک: زوزني: شرح المعلقات السبع، ص38؛ و يا اين چامه که در آن، ستارگان به چراغهاي ترسايانِ گوشه‌نشين مانند گشته است:
نظرتُ اليها و النّجُومُ کانّها * * * مصابيحُ رُهبانِ تُشَبُّ لِقُفال
در حالي که ستارگان به چراغهاي کُهبدان ترسا، مي‌مانستند، آتش را که روشني‌بخش کاروان بود، نگريستم. نک: ديوان المرؤالقيس، چاپ حنّا فاخوري، ص60. (و)].
11- عهد قديم، سفر زکريا، باب 4، آيه‌هاي 1 تا 14.
12- La Lampe et L”oliver dans le Coran, P. 246
13- ibid, p. 238
14- ibid, p. 243
15- ibid, pp 247-248
بر پايه‌ي آنچه شرح احوال‌نويسان آورده‌اند، تميم‌داري، پوراوس، ترسايي بوده بزدل که به سال نهم هجرت گردن به آيين اسلام نهاد. او را نخستين کسي دانسته‌اند که در مسجد، چراغ برافروخت؛ و براي آغازين بار، از سوي فرمانرواي اسلامي روزگارش، اجازه يافت به داستان‌سرايي پردازد. او پس از کشته شدن عثمان به شام رفت و تا پايان زندگي‌اش در سال 40 هـ .ق، در آن‌جا ماند. در کتابهاي روايي و حديثي سنيّان، باز گفته‌ي «جسّاسه» از او، بنام است که چونان رويدادي براي پيامبر بازگو کرده است. نک: ابن حجر عسقلاني: الاصابه في تمييز الصحابة، تحقيق احمد عبدالموجود و علي محمد معوض، ج1، صفحات 487 و 488؛ ابن اثير: اُسد الغابة، تحقيق احمد عبدالموجود و علي محمد معوض، ج1، صفحات 428 و 429؛ درباره‌ي بازگفته‌ي «جساسه» و بررسي آن نک: محمود ابوريه: اضواء علي السنة المحمدية، ص188 نيز: محمدهادي معرفت: التفسير و المفسرون، ج2، صفحات 107و108. (و).

منبع مقاله :
بدوي؛ عبدالرحمن، (1392)، دفاع از قرآن در برابر آراي خاورشناسان، برگردان: حسين سيّدي، مشهد: انتشارات به نشر، چاپ پنجم

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد