کلیاتی دربارهی عهد قدیم
الف) دو نسخهی قدیمی عهد قدیم
مجموعهی عهد قدیم در اصل به زبان عبری، و اندکی از آن به زبان آرامی که هم خانوادهی عبری است، نوشته شده است. اما پس از فتوحات اسکندر مقدونی در قرن چهارم و رواج فرهنگ و زبان یونانی در سراسر حوزهی دریای مدیترانه وضعیت به گونهای شد که بسیاری از یهودیانی که در سراسر این مناطق پراکنده بودند دیگر زبان اولشان عبری نبود، بلکه به زبان یونانی سخن میگفتند. این امر موجب شد که در قرن سوم قبل از میلاد و در زمانی که بطلمیوس فیلادلفوس (285-247 ق.م.) بر مصر حکومت میکرد به دستور او مجموعهی عهد قدیم به زبان یونانی ترجمه شود. گفته میشود هفتاد و دو عالم در ترجمهی این مجموعه نقش داشتهاند؛ به همین سبب این نسخه به «سبعینیه» یا «هفتادین» (2) معروف شده و از آن با علامت «Lxx» که به عدد رومی به معنای هفتاد است یاد میشود. (3) مستند این قول نوشتهای مربوط به قرن دوم به نام «نامهی آریستیاس» (4) است. (5) گفته میشود بطلمیوس از کاهن اورشلیم درخواست کرد تا عالمانی را برای ترجمهی کتاب مقدس یهودی به مصر بفرستد و آن کاهن از هر قبیله شش نفر را فرستاد.
دانشمندان جدیدِ کتاب مقدسِ این داستان را به این صورت قبول ندارند. آنان میگویند این ترجمه به صورت تدریجی صورت گرفته و به تدریج بخشهایی به آن افزوده شده است. ابتدا اسفار خمسهی تورات در زمان بطلمیوس و سپس بقیهی کتابها به تدریج تا حدود سال 180 ق. م. ترجمه شده است. (6) همچنین گفته میشود این ترجمه بیشتر به سبب نیاز یهودیان یونانی زبان صورت گرفته است، تا دستور بطلمیوس. (7)
بنابراین ما با دو نسخهی قدیمی از مجموعهی عهد قدیم روبهرو هستیم، یکی نسخه عبری که یهودیان آن را کتاب مقدس عبرانی (8) مینامند و دیگری نسخهی یونانی که سبعینیه یا Lxx خوانده میشود. این دو ترجمه علاوه بر تفاوتهای جزئی محتوایی (9) دو تفاوت عمده دارند:
1. در نسخهی سبعینیه هفت کتاب مستقل وجود دارد که اثری از آنها در نسخهی عبری نیست. همچنین در کتابهایی که در هر دو نسخه وجود دارد، نسخهی سبعینیه فصلهایی اضافه دارد (کتابهای اضافی، کتابهای قانونی درجهی دوم یا کتابهای اپوکریفایی خوانده میشود).
2. ترتیب و تقسیم این دو نسخه با هم تفاوت دارد. گویا نسخه عبری با توجه به اهمیت یا وثاقت نویسنده تقسیم شده است. در ابتدای این مجموعه پنج سفر تورات و سپس کتابهای منسوب به انبیاست که «انبیا = نبییم» (10) خوانده میشود. در بخش سوم و آخرین بخش کتابهایی واقع شده است که «مکتوبات = کتوبیم» (11) یا نوشتهها خوانده میشود.
اما تقسیم نسخهی سبعینیه گویا برحسب موضوع است. (12) در ابتدا بخش تاریخی عهد قدیم واقع شده است که با پنج سفر تورات آغاز میشود. پس از آن کتابهای حکمت، مناجات و شعر و در پایان کتابهای پیشگویی آمده است. نکتهی دیگر اینکه برخی از کتابهایی که در نسخهی عبری یک کتاب واحد است، در نسخهی سبعینیه تقسیم شده و به صورت دو کتاب آمده است. بدین ترتیب کتابهای عهد قدیم مطابق ترتیب و چینش نسخهی عبری به قرار زیرند:
1. تورات، مشتمل بر پنج سفر پیدایش، خروج، لاویان، اعداد و تثنیه؛
2. انبیاء یا نبییم به دو بخش انبیای متقدم و متأخر تقسیم میشود و این دومی به نوبه خود به انبیای بزرگ و کوچک تقسیم میشود (مقصود از بزرگ و کوچک زیاد یا کم بودن حجم کتابهاست).
انبیای متقدم کتابهای یوشع، داوران، سموئیل و پادشاهان را شامل میشود و انبیای متأخر پانزده کتاب را دربر میگیرد که از این میان کتابهای اشعیا، ارمیا و حزقیال انبیای بزرگ خوانده میشوند و دوازده کتاب باقیمانده انبیای کوچک که عبارتاند از: هوشع، یوئیل، عاموس، عوبدیا، یونس، میکاه، ناحوم، حَبقوق، صَفَنیا، حجّی، زکریا و ملاکی.
3. مکتوبات یا نوشتهها شامل یازده کتاب میشوند که عبارتاند از: مزامیر داود، امثال سلیمان، ایوب، غزل غزلهای سلیمان، روت، مراثی اِرمیا، اِستَر، جامعه سلیمان، دانیال، عزرا و نحمیا، تواریخ ایام.
اما ترتیب کتابهای عهد قدیم مطابق نسخهی سبعینیه (البته غیر از کتابهایی که در نسخهی عبری نیست) به قرار زیر است:
1. کتابهای تاریخی که اسفار پنجگانهی تورات، یوشع، داوران، روت، دو کتاب سموئیل، دو کتاب پادشاهان، دو کتاب تواریخ ایام، عزراء، نحمیا و استر را شامل میشود. کتابهای سموئیل و پادشاهان و تواریخ ایام که در نسخهی عبری یک کتاب بودند در این نسخه هر یک دو کتاباند. همچنین عزراء و نحمیا که در نسخهی عبری یک کتاب بودند در اینجا از هم جدا هستند.
2. بخش دوم یعنی «حکمت و مناجات شعر» پنج کتاب ایوب، مزامیر داود، امثال سلیمان، جامعه سلیمان و غزل و غزلهای سلیمان را شامل میشود.
3. کتابهای پیشگویی شامل هفده کتاب میشود که به این قرار است: اشعیا، ارمیا، مراثی ارمیا، حزقیال، دانیال، هوشع، یوئیل، عاموس، عوبدیا، یونس، میکاه، ناحوم، حبقّوق، صفنیا، حجّی، زکریا و ملاکی. بنابراین تعداد کتابهای عهد قدیم بنابر نسخه سبعینیه بدون احتساب کتابهای اضافی 39 عدد و با احتساب آنها 46 عدد است. اما در نسخهی عبری با توجه به اینکه هفت کتاب اضافی در آن نیست برخی از کتابهای دیگر که در نسخه سبعینیه دو کتاباند در این نسخه یک کتاب هستند، تعداد کتابها کمتر است. علاوه بر این کتابهای دوازدهگانهی انبیای کوچک هم به دلیل کمی حجمشان در یک طومار نوشته میشده است و بنابراین گفته میشود که کتاب عهد قدیم یهود مشتمل بر 24 کتاب است. (13)
ب) فرایند قانونی شدن مجموعهی عهد قدیم
دانشمندان جدیدِ کتاب مقدس برای فرایندی که در آن برخی از نوشتهها جزو مجموعه کتاب مقدس به حساب آمده و برخی دیگر کنار گذاشته شدهاند از واژهی قانونی شدن (14) که از کلمهی کانون (15) به معنای قانون گرفته میشود، استفاده کردهاند. (16) وقتی از این واژه در رابطه با کتاب مقدس استفاده میشود مقصود از آن مشخص شدن محدودهی کتاب مقدس است؛ به گونهای که نوشتههای وحیانی که حجیت دارند، وارد کتاب مقدس شوند و آنهایی که این شرط را ندارند بیرون گذاشته شوند. (17) گفته میشود در سنت یهودی از این واژه استفاده نمیشده و به جای آن از واژهی «ناپاک شدن دست» استفاده میگردیده است. عالمان یهود در کتاب تلمود برای بیان اینکه کتابی حجیت دارد و مقدس است میگفتهاند: این کتاب دست را ناپاک میسازد و مقصودشان این بوده است که این کتاب حرمت دارد و نباید بر آن دست گذاشت. (18)
هم سنت یهودی – مسیحی و هم نقادان جدید کتاب مقدس این را قبول دارند که مجموعهی عهد قدیم را افراد مختلف به تدریج طی چندین قرن نوشته شدهاند. اما آنان در مورد ابتدا و پایان این قرنها و تاریخ نگارش و نویسندهی هر یک از این نوشتهها با هم اختلاف دارند. حال سخن اینجاست که برای شکلگیری چنین مجموعهای دو مرحله وجود دارد، یکی مرحلهی نگارش و تدوین و دیگری مرحلهی گزینش.
در واقع در مرحلهی دوم از بین کتابهای موجود برخی گزینش میشوند و جزو کتاب مقدس قرار میگیرند و بقیه کنار گذاشته میشوند. اما نکتهای که باید به آن اشاره کنیم این است که مرحلهی دوم، یعنی گزینش، که همان «قانونی شدن» است، نیز در رابطه با مجموعهی عهد قدیم به صورت تدریجی و طی چندین قرن صورت گرفته است؛ یعنی این فرایند از قرن چهارم پیش از میلاد آغاز شده و تا قرن دوم میلادی ادامه داشته است. (19)
نویسندهای یهودی میگوید تا قرن دوم میلادی این عقیده وجود داشت که کتابهای غزل غزلهای سلیمان و جامعه سلیمان دست را ناپاک نمیسازند. همچنین دربارهی الهامی بودن کتاب استر شک وجود داشته و برخی از عالمان یهود کتاب حزقیال نبی را به این دلیل که برخی از احکام مندرج در آن با تورات ناسازگار به نظر میرسیده است مخفی میکردهاند. (20) در کتاب تلمود آمده است:
آن شخص، یعنی حنین بن حزقیال، را باید به سبب یک برکت به یاد آورد که اگر او نبود کتاب حزقیال (از مجموعه کتابهای رسمی) حذف میشد، زیرا تصور میرفت مطالب آن با تورات تناقض دارد. وی چه کرد؟ سیصد پیمانه روغن برایش آوردند و او در بالا خانهای نشست و آن کتاب را تفسیر کرد (تلمود بابلی، حگیگا 13 الف). (21)
بنابراین تا زمان حنینا گمان میشد که احکام کتاب حزقیال با احکامی که در تورات آمده است سازگاری ندارد و این شخص با تفسیر خود این ناسازگاری را برطرف کرد. از موارد فوق به روشنی میتوان دریافت که فرایند قانونی شدن مجموعهی عهد قدیم فرایند سهل و سادهای نبود و احیاناً با نزاع و درگیری و مخالفتهایی همراه بوده است.
عهد قدیم دو نسخهی قدیمی متفاوت دارد و در واقع از چند قرن قبل از میلاد یهودیان عمدتاً با دو زبان و فرهنگ زیست میکردند. یک گروه از فرهنگ و زبان اجدادی، یعنی عبری و فرهنگ اسرائیلی، جدا نشده بودند و با آن انس داشتند؛ ولی گروه دیگر جذب فرهنگ یونانی شده و زبان و فرهنگ اجدادی را تا حدی رها کرده بودند. در واقع جریان شکلگیری و قانونی شدن مجموعهی عهد قدیم با توجه به این دو دسته از یهودیان دو مسیر متفاوت را طی کرده است، یکی در زبان عبری که به نسخهی عبری منتهی شده و دیگری در زبان یونانی که نسخهی سبعینیه نتیجهی آن بوده است.
نسخه عبری مشتمل بر سه بخش تورات، نبییم (انبیا) و کتوییم (نوشتهها) است. گاهی از فرایندی که این نسخه تا شکلگیری مجموعه طی کرده است به «قانون سه بخشی» یاد میشود و گویا هر یک از این سه بخش در دورهای خاص و طی فرایند مخصوصی شکل گرفته و قانونی شدهاند. گفته میشود (22) نویسندهی کتاب حکمت یشوع بن سیراخ (از کتابهای اپوکریفایی) در حدود سال 180 ق. م. کتاب مقدس سه بخشی را در نظر داشته که گفته است:
شأن صنعتگران با شأن کسی که خود را وقف اندیشیدن در شریعت خداوند متعال میکند متفاوت است؛ زیرا او در جستجوی حکمت گذشتگان است و عمرش در پیشگوییها سپری میشود (حکمت یشوع بن سیراخ، 39: 1).
از مقدمهای که نوهی یشوع بن سیراخ (مترجم کتاب به زبان یونانی) نوشته است بر میآید که این کتاب در اصل به زبان عبری نوشته شده و او در واقع کتاب جدش را به یونانی ترجمه کرده است (و البته اکنون تنها همین ترجمه یونانی در دست است). در این مقدمه، که مربوط به سال 132 ق. م. است، اشاراتی صریحتر به کتاب سه بخشی شده است:
ما تعالیم فراوان و گرانبهایی را از تورات، کتب انبیا و کتابهای بعدی آموختهایم… جد من یشوع مدتها احکام تورات، کتب انبیا و کتابهای پیشینیان را قرائت کرد… تفاوت بین زبان اصلی و ترجمه نه تنها در این کتاب بلکه در منابعی چون تورات، کتب انبیا و سایر کتابها نیز به چشم میخورد. (23)
از بخش پایانی سخن فوق بر میآید که در آن زمان، یعنی نیمهی دوم قرن دوم پیش از میلاد، علاوه بر وجود این سه بخش در کتاب مقدس عبری، ترجمهی هر سه بخش، چه به صورت کامل و چه ناقص، در زبان یونانی موجود بوده است. گفته میشود که فیلون اسکندرانی (حدود 15 ق. م – 50 م.) نسبت به این کتاب سه بخشی آگاه بوده، چرا که در عبارتی به «شریعت، کتب انبیا، مزامیر و دیگر نوشتهها» اشاره کرده است (cont. 25) و همچنین یوسیفوس (37-100 م.) «پنج کتاب موسی، کتب انبیاء و ما بقی کتابها» (Apion, 1: 39-41) را میشناخته است. همچنین نویسندهی انجیل لوقا در عهد جدید به گونهای به این سه بخش اشاره کرده: «در تورات موسی و صحف انبیا و زبور [مزامیر] دربارهی من مکتوب است» (لوقا، 24: 44). (24)
با این حال نویسندهای یهودی میگوید که در آن زمان (یعنی دو قرن قبل و بعد از میلاد) سه بخش به صورت مشخص برای کسی شناخته شده نبوده و بنابراین کسی با ذکر نام به آنها اشاره نکرده است. کتاب چهارم مکابیان [از کتابهای اپوکریفایی]، که تاریخ نگارش آن نیمهی اول قرن اول است (25)، تنها به دو بخش شریعت و انبیا اشاره میکند (18: 10)؛ این در حالی است که از کتابهای دانیال، مزامیر و امثال آن در این کتاب نام برده شده است (18: 13-16). گویا این موضوع که تنها به تورات و کتب انبیا اشاره شود روش معمولی بوده، چنان که در عهد جدید در موارد متعددی تنها به تورات و صحف انبیا اشاره شده است و سخنی از بخش سوم نیست (متی، 15: 17؛ 7: 12؛ 11: 13؛ 22: 40؛ لوقا، 16: 16؛ یوحنا، 1: 45؛ رومیان، 3: 21). همین موضوع در منابع خاخامی و طومارهای به دست آمده از یهودیانی که در بیابان عزلت گزیده بودند، دیده میشود. اینها نشان میدهد که بخش کتوبیم بسیار دیرتر از دو بخش دیگر قانونی شده و سه بخش این مجموعه طی سه مرحله مجزا و به مرور زمان قانونی شده است. (26)
از نامه اریستیاس، که تنها منبع چگونگی پیدایش ترجمهی سبعینیه است، برمیآید که قبل از پیدایش نسخهی سبعینیه کار ترجمهی متن عبری آغاز شده و آن عملی متعارف بوده است. در نامه اریستیاس آمده است که بطلمیوس پادشاه از دیمتریوس میخواهد که کتابخانه اسکندریه را تکمیل کند. دیمتریوس پس از تحقیق به پادشاه مینویسد که در کتابخانهی شما کتاب شریعت یهود و چند کتاب دیگر موجود نیست و این کتابها به زبان عبری هستند و ترجمهی یونانی آنها دقیق نیستند و همین امر موجب شده است که به آنها مراجعه نشود و لازم است افراد شریف و آگاه به شریعت این متون را به دقت ترجمه کنند (رسالهی اریستیاس، 2: 1-10). (27)
پس قبل از ترجمهی سبعینیه ترجمههای دیگری وجود داشته، اما چون دقیق نبوده ترجمهی مجدد ضروری شده است. به هر حال پادشاه نظر دیمتریوس را میپسندد و این عمل صورت میگیرد. رسالهی اریستیاس بر دقت این ترجمه بسیار تأکید میکند. همچنین از این رساله برمیآید که یهودیان یونانی زبان از این ترجمه استقبال زیادی کردهاند. (28) فیلون اسکندرانی هم میگوید که یهودیان یونانی زبان این حادثه را بسیار مهم تلقی کردهاند، (29) و دربارهی هفتاد و دو نفری که کتاب را به یونانی ترجمه کردند، مینویسد:
آنان… در کنج عزلت نشستند و مانند کسی که مجذوب شده باشد، با الهام قلم میزدند و هیچ کاتبی چیزی مخالف دیگران ننوشت، بلکه کلمه به کلمه یکسان نوشتند، مانند اینکه عاملی نامرئی به هر یک از ایشان املا کرده باشد، و همه میدانیم که همهی زبانها و به ویژه زبان یونانی اصطلاحات فراوانی دارد و میتوان با تغییر یک لفظ یا تمام جمله و تطبیق بیان با موقعیت، یک مطلب را به شیوههای گوناگون بیان کرد. ولی گفته میشود در مورد تورات ما چنین چیزی پیش نیامد و الفاظ یونانی مورد استفاده ایشان با کلدانی [یعنی عبری] آن عیناً مطابق بودند و برای رساندن مفاهیم مورد نظر دقیقاً مناسبت داشتند (فیلو، زندگی موسی، 4502-65). (30)
اما کتاب تلمود زمانی را که کتاب مقدس به یونانی ترجمه شد، دوران سیاه بنیاسرائیل مینامد. در این کتاب آمده است این هفتاد نفر در اتاقهای مختلفی نشستند و به همه الهام شد که تغییراتی به وجود آورند تا متن اصلی در نظر شاه ناخوشایند آید. بنابراین در واقع گویا بین این دو دسته از یهودیان نزاعی در این رابطه در جریان بوده است؛ (31) تا اینکه ظاهراً در پایان قرن اول، یهودیان در مجمعی که در شهر یاونه تشکیل دادند، نسخه عبری را پذیرفتند و نوشتههایی را که در این نسخه موجود نبود غیر قانونی اعلام کردند. ظاهراً در این زمان یا اندکی پس از آن پرونده بخش کتوبیم عهد قدیم بسته شده و کتابهای قانونی آن اعلام شده است. از آن زمان تاکنون کتاب مقدس یهودی به همین حجم و ترتیب کنونی، که قبلاً به آن اشاره شد، بوده است. از این زمان به بعد یهودیان نسخه سبعینیه را رها کردهاند. (32)
گفته میشود از سه بخش کتاب مقدس عبری، بخش نخست، یعنی تورات، حدود سال 400 ق. م.، بخش دوم، یعنی نبییم، حدود 200 ق. م. و بخش آخر، یعنی کتوبیم، نزدیک به سال 100 م. فرایند قانونی شدن را تمام کردهاند. (33)
یهودیان هر سه بخش کتاب مقدس خود را الهامی، اما درجات آنها را متفاوت میدانند؛ از نظر آنان تورات کلام خود خداست و بالاترین درجهی الهامی بودن را دارد؛ کتب انبیا درجهی نبوت را دارد، یعنی کلام خدا به واسطه شخص نبی آمده است و در نتیجه درجه دوم را دارد؛ مکتوبات پایینترین درجهی الهام را دارد و با روح القدس الهام شده است. اما در عمل فرقی بین این سه بخش نیست چون هر سه حجیّت دارند. (34)
اما نسخهی سبعینیه پس از اینکه یهودیان آن را کنار گذاشتند، فراموش نشد؛ چرا که مسیحیان اولیه به سراغ این نسخه رفتند و حتی گفتهاند تقریباً همه نقلهای عهد جدید از عهد قدیم از همین نسخهی سبعینیه است. (35) در سدههای نخست میلادی، مسیحیان، که با زبان یونانی بیشتر آشنا بودند، سراغ سنت یونانی رفتند و نسخهی یونانی را به عنوان عهد قدیم پذیرفتند. بنابراین کتابهای اضافی نسخهی سبعینیه به عنوان بخشی از کتاب مقدس پذیرفته شد. با این حال در همین سدههای نخست مسیحی اینکه کتابهای اضافی نسخهی یونانی جزو کتاب مقدس قرار گیرد، مخالفانی داشت و کسانی مانند میلتوس ساردسی (متوفای حدود 190 م.) و جروم (345-420 م.) طرفدار کنار گذاشتن کتابهای اضافی از کتاب مقدس و پذیرفتن کتاب مقدس عبری بودند. (36)
جروم برای تمییز بین این کتابها تلاش زیادی کرد و تنها کتابهای موجود در نسخهی عبری را قبول داشت. او در یکی از کتابهایش بعد از ذکر نوشتههای نسخهی عبری میگوید هر کتاب دیگری، اپوکریفا به حساب میآید. (37)
اما از سوی دیگر کسانی به شدت از ترجمهی سبعینیه دفاع میکردند و کتابهای اضافی را قانونی و مانند کتابهای عبری میدانستند. از معروفترین این شخصیتها اگوستین قدیس (354-430 م.) است که در شوراهای کلیسایی که در اواخر قرن چهارم در افریقا برگزار شد، حاضر بود و از قانونی شدن این کتابها دفاع کرد. این شوراها برخی از کتابها را به صورت قطعی قانونی به حساب آوردند. (38) او در کتاب معروف خود، شهر خدا، بر ارزش ترجمهی سبعینیه تأکید میکند و حتی کار مترجمان را الهامی و متمایز از دیگر ترجمههای در دسترس یونانی میداند:
“در حالی که مترجمانی وجود داشتند که این الهامات را از زبان عبری به یونانی ترجمه کردند، مانند اکیلا سیماخوس و تئودوتیون، همچنین ترجمهای که به سبب نامعلوم بودن صاحب آن، نسخهی پنجم نامیده میشود، کلیسا این ترجمهی سبعینیه را درست مانند اینکه تنها نسخه باشد دریافت کرده است و مسیحیان یونانی از آن بهره بردند و بیشتر ایشان از وجود نسخهای دیگر آگاه نیستند… با اینکه یهودیان… معتقدند که مترجمان سبعینیه در موارد زیادی اشتباه کردهاند، قضاوت کلیساهای مسیح این است که نباید [حجیت] کسی را بر حجیت این تعداد انسانهایی که برگزیدگان کاهن اعظم، الیعازر، بودهاند، ترجیح داد. زیرا حتی اگر یک روح قطعاً الهی در آنان عمل نکرده بود و آن هفتاد انسان دانشمند به شیوهی انسانها کلمات ترجمهی خویش را با یکدیگر مقایسه میکردند تا آنچه مورد قبول همه است، باقی بماند، هیچ مترجم واحدی را نباید بر آن ترجیح داد؛ ولی از آنجا که چنین نشانهی بزرگی از خدا در ایشان ظاهر شد، مسلماً اگر مترجم دیگری برای کتاب مقدس از عبری به هر زبان دیگر صداقت داشته باشد، در این صورت کار او باید با کار این هفتاد مترجم موافق باشد… زیرا همان روحی که در انبیا هنگام سخن گفتن از این امور وجود داشت، در آن هفتاد تن نیز هنگامی که نوشتههای آن انبیا را ترجمه میکردند، عمل کرد (اگوستین، شهر خدا، 18، 43). (39)”
به هر حال گفته میشود که در سدههای نخست مسیحی نسخهی سبعینیه را مسیحیان پذیرفتند و اضافات این نسخه را جزو کتاب مقدس قرار دادند، اما چه در آن زمان و چه در طول قرون وسطا عالمان مسیحی بین کتابهایی که تنها در نسخهی سبعینیه وجود داشت و نوشتههای موجود در هر دو نسخه فرق میگذاشتند و در واقع برای اولی اعتبار درجهی دوم (40) قائل بودند. هر چند سخن اگوستین چنین القا میکند که گویا هیچ تفاوتی بین این کتابها نیستند و همه به یکسان الهامی هستند:
“پس اگر مقتضی است که در این کتابهای مقدس تنها چیزهایی را بیابیم که روح خدا از طریق مردم گفته است، هرگاه چیزی در نسخههای عبری باشد، ولی در ترجمهی هفتاد یافت نشود، معلوم میشود روح خدا نخواسته آن را از طریق آن مترجمان، بلکه خواسته است که تنها از طریق انبیا بگوید. اما چیزهایی که در سبعینیه یافت میشود، ولی در نسخههای عبری نیست، همان روح خواسته است که آنها را از طریق سبعینیه بگوید و به این شیوه نشان دهد که هر دو گروه نبی بودهاند (اگوستین، شهر خدا، 18، 43). (41)”
دو فرقهی قدیمی مسیحی، یعنی کاتولیک و ارتدکس نسخهی یونانی را به عنوان کتاب مقدس خود پذیرفتند. با این حال بین این دو گروه نیز دربارهی برخی از کتابها اختلاف است (42) (رجوع شود به فصل «کتابهای قانونی درجه دوم»).
نکته شایان توجه این است که با جدایی تدریجی بخش شرقی و غربی امپراتوری روم و تقسیم کلیسا به دو بخش شرقی و غربی، زبان دینی این دو بخش نیز از هم جدا شد و بدین صورت زبان دینی بخش شرقی همان زبان یونانی باقی ماند، اما زبان بخش غربی به لاتین تبدیل شد. این امر باعث شد به تدریج ترجمههایی از کتاب مقدس به زبان لاتینی صورت گیرد. مهمترین ترجمه لاتینی، که مورد قبول کلیسای کاتولیک واقع شد، ترجمهی جروم بود که شامل عهد قدیم و عهد جدید میشود و به «ولگات» (43) معروف است. او عهد قدیم را از اصل زبان عبری در سالهای 392-450 م. به لاتین ترجمه کرد و کتابهای اضافی نسخهی سبعینیه را به عنوان ضمیمهی کتاب آورد. (44)
اما گروه متأخرتر مسیحی، که در قرن شانزدهم میلادی ظهور کرد، یعنی پروتستانها، نسخهی عبری را به عنوان عهد قدیم پذیرفتند، ولی در ترتیب کتابها ترتیب نسخهی سبعینیه را رعایت کردند. (45) البته در میان خود آنان هم اندک اختلافی دیده میشود. برای مثال لوتریها کتابهای اضافی نسخهی سبعینیه را در انتهای کتاب قرار دادند؛ زیرا اگرچه آنها را قانونی نمیدانستند، اما برای مطالعه و آموزش سودمند میشمردند، اما کالونیها آنها را به طور کلی از کتاب مقدس حذف کردند. (46)
کلیسای کاتولیک در شورای ترانت که در سال 1546 م. تشکیل شد، کتابهای اضافی را در کتاب مقدس گنجانید و هرگونه تفاوتی بین آنها را رد کرد. (47)
پینوشتها:
1. The Oxford Bible Commentary, p. 4.
2. Septuagint
3. Ibid., pp. 7-8; The New International Dictionary of the Bible, p. 916.
4. Letter of Aristeas
5. The Jewish Religion: A Companion, P. 453.
6. Loc. cit.; The New International Dictionary of the Bible, P. 916.
7. Loc. cit.
8. Hebrew Bible (= Hebrew Scripturs)
9. Loc. cit.
10. Neviim
11. Ketuvim
12. هلی، راهنمای کتاب مقدس، ص 171؛
The New International Dictionary of the Bible, P. 148; The Oxford Bible Commentary, p. 11.
13. The Oxford Companion to the Bible, p. 19 The Jewish Religion: A Companion, p. 50.
14. canonization
15. canon
16. Loc. cit
17. Encyclopedia Judaica, p. 817.
18. پیترز، یهودیت، مسیحیت و اسلام، ج 2، ص 62؛
The Jewish Religion: A Companion, p. 50
19. الکتاب المقدس، ص 48-50.
20. The Jewish Religion: A Companion, pp. 50-51.
21. یهودیت، مسیحیت و اسلام، ج 2، ص 61.
22. Encyclopedia Judaica, Vol. 4, p. 821.
23. اپوکریفای عهد عتیق، ص 167-168.
24. Ibid., Vol. 4, p. 221.
25. Harper’s Bible Dictionary, p. 219.
26. Encyclopedia Judaica, Vol. 4, p. 821.
27. یهودیت، مسیحیت و اسلام، ج 2، ص 53.
28. همان، ج 2، ص 54-55.
29. The Jewish Religion: A Companion, p. 453.
30. یهودیت، مسیحیت و اسلام، ج 2، ص 56.
31. Loc. cti.
32. سعید، المدخل الی الکتاب المقدس، ص 180-181؛ الکتاب المقدس، ص 49-50؛ Encyclopedia Judaic, vol. 4, pp. 822-824.
33. سعید، المدخل الی الکتاب المقدس، ص 179-181؛ الکتاب المقدس، ص 48-50؛ Ibid., pp. 821-824.
34. The Jewish Religion; A Companion, p. 50.
35. الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 1، ص 66؛ The Oxford Companion to the Bible, p. 66.
36. The Jewish Religion: A Companion, p. 50.
37. سعید، المدخل الی الکتاب المقدس، ص 182.
38. همان جا.
39. یهودیت، مسیحیت و اسلام، ج 2، ص 57-58.
40. سعید، المدخل الی الکتاب المقدس، ص 182.
41. یهودیت، مسیحیت و اسلام، ج 2، ص 58-59.
42. The Oxford Companion to the Bible, p. 5 and 79.
43. Vulgate
44. الفغالی، المدخل الی الکتاب المقدس، ج 1، ص 86-89؛ سعید، المدخل الی الکتاب المقدس، ص 52؛ Ibid., p. 753.
45. Ibid., p. 19.
46. سعید، المدخل الی الکتاب المقدس، ص 182-183؛ Ibid., p. 5.
47. همان، ص 183.
منبع مقاله :
سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم؛ (1396)، بررسی متنی و سندی متون مقدس یهودی – مسیحی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، پژوهشکدهی تحقیق و توسعهی علوم انسانی، چاپ اول.