کلیات امامت
مفهوم و جایگاه امامت
پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) مهمترین بحثی که در جامعه نوپای اسلامی مطرح شد، خلافت و جانشینی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. گروهی بر اساس آرای بعضی از صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خلافت ابوبکر را پذیرفتند و گروه دیگر معتقد شدند که جانشین پیامبر بنابر تعیین آن حضرت، امام علی (علیه السلام) است. در زمانهای بعد، دسته اول به عامّه (اهل سنّت و جماعت) و گروه دوم به خاصّه (تشیع) معروف شدند.
نکته قابل توجه اینکه اختلاف شیعه و سنّی تنها در شخص جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیست؛ بلکه در دیدگاه هر یک، «امام» معنا و مفهوم و جایگاه ویژهای دارد که این دو مذهب را از یکدیگر متمایز میکند.
برای روشن شدن موضوع، معنای امام و امامت را بررسی میکنیم تا تفاوتِ دیدگاهها آشکار شود.
«امامت» در لغت به معنای پیشوایی و رهبری است. «امام» کسی است که سرپرستی یک گروه را در مسیری مشخص بر عهده میگیرد. در اصطلاحِ علم دین، امامت به گونههای مختلف تفسیر شده است.
به نظر اهل سنّت، امامت حاکمیتی دنیوی (و نه منصبی الهی) است که از رهگذر آن، جامعه مسلمین سرپرستی و اداره میشود. از نظر اهل تسنّن از آنجا که هر جمعیتی به پیشوا و بزرگی نیاز دارند جامعه مسلمین نیز پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باید برای خود رهبری برگزیند و چون برای این گزینش، راه و رسم ویژهای در دین ترسیم نشده است، انتخاب جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میتواند از راههای مختلف همچون رجوع به آرای اکثریت مردم یا بزرگان آنها یا وصیت خلیفه پیشین یا حتی کودتا و غلبه نظامی باشد.
ولی شیعه که امامت را ادامه نبوّت و امام را حجت خدا در میان خلق و واسطه فیض او به مخلوقات میداند، معتقد است که «امام» تنها به تعیین الهی است که از زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و یا امام پیشین معرفی میشود. این ایده به دلیل جایگاه رفیع و بلند امامت در تفکر شیعی است که امام را نه تنها سرپرست و مدیر جامعه مسلمین، که بیان کننده احکام الهی و مفسّر قرآن کریم و راهبر راه سعادت میداند.
نیاز به امام
پس از روشن شدن دیدگاهها، بجاست به این سؤال پاسخ دهیم که با وجود قرآن و سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چه نیازی به امام و رهبر دینی – آن گونه که شیعه معتقد است – وجود دارد؟
پاسخ، این است که در دیدگاه شیعه، امامت، تداوم رسالت و پیامبری است؛ یعنی اگرچه امام، نبی نیست، ولی کارهای نبی را انجام و ادامه میدهد و به همین دلیل باید ویژگیهای او را دارا باشد، جز اینکه به او وحی نمیشود. در اینجا درباره شؤون امام و وظایف او بحث میکنیم تا ضرورت وجود او پس از پیامبر روشن شود.
امام، مفسر قرآن و بیانگر احکام
همان دلیلی که نیاز به پیامبر را بیان میکند، بیانگر نیاز مردم به «امام» نیز هست؛ زیرا از سویی، اسلام، آخرین دین و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) آخرین پیامبر خداست؛ بنابراین، اسلام باید پاسخگوی تمام نیازهای بشر تا قیامت باشد. از سوی دیگر، قرآن کریم، اصول و کلیات احکام و معارف الهی را بیان کرده و تبیین و توضیح آن به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) واگذار شده است. (1) روشن است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در جایگاه رهبر مسلمین، مطابق نیازها و ظرفیت جامعه اسلامی زمان خود به بیان آیات الهی پرداخته است و لازم است برای او جانشینان لایقی باشند که همچون او به دریای بیکران علم خدا متصل باشند تا آنچه را پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، تبیین نفرموده است، بیان کنند و نیازهای جامعه مسلمین را در هر زمان، پاسخ گویند.
در روایتی که شیعه و سنّی از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کردهاند، آمده است:
اِنّی تارِکٌ فیکُمُ ما اِن تَمَسَّکُتم به لَن تَضِلّوا بعدی، کتاب الله و عترتی – اهل بیتی – … (2)
به راستی که من دو چیز گران بها در میان شما باقی میگذارم که تا وقتی به این دو چنگ بزنید، هرگز پس از من گمراه نخواهید شد. [آن دو عبارتند از:»] کتاب خدا و عترتم (اهل بیتم).
طبق این حدیث، هیچ زمانی خالی از حضور عترت پیامبر در کنار قرآن نخواهد بود.
امام، حافظ و نگهبان دین
پس از پایان گرفتن دوره پیامبری حضرت موسی و عیسی (علیه السلام) این دو دین بزرگ الهی گرفتار تحریفهای فراوان شد، به گونهای که امروز در عالم یهود و مسیحیت امکان دسترسی به دین صحیح، وجود ندارد.
در مکتب حیات بخش اسلام نیز همین خطر وجود داشته و دارد که پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) افراد و گروههایی از روی دشمنی یا نادانی، معارف اسلامی را به انحراف و بیراهه بکشانند، چنانکه چنین کردند و شد آن چه شد؛ اما آنچه قرآن و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را از تفسیرهای غلط و باطل حفظ کرد، سخنان امامان (علیهم السلام) و روشنگریهای ایشان بوده است. اگر امامان نبودند، امروز امت اسلامی، هیچ معیار روشنی برای فهم درست قرآن و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نداشت.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
ان الله لم یدع الأرض بغیر عالم و لولا ذلکَ لم یعرف الحق من الباطل؛ (3)
به راستی خداوند هیچگاه زمین را بدون عالم [=امام] نگذاشته و اگر جز این بود، حق از باطل شناخته نمیشد.
همچنین حضرت در حدیث دیگری میفرماید:
إنَّ الارضَ لا تخلوا إلّا و فیها إمامٌ کَیما إن زاد المؤمُنونَ شیئاً رَدّهُم و إن نَقَصُوا شیئاً اتَمَّهُ لَهُمُ (4)؛
همانا زمین از امام خالی نیست تا اگر مؤمنان چیزی [به دین] اضافه کردند (5) برگرداند و اگر چیزی از آن [دین] کم کردند تکمیل کند.
با توجه به بیان قطعی و روشن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که ائمه (علیهم السلام) را همتای قرآن دانسته و پیروی از قرآن و عترت یعنی هر دو در کنار هم را تنها راه نجات معرفی کرده است، شیعیان برای دسترسی به معارف قرآن و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مکتب امامان معصوم (علیهم السلام) به عنوان حافظان دین ایمان آوردند تا از انحرافها و تحریفها در امان بمانند.
رهبری و اداره امور جامعه
بدیهی است که هیچگاه جامعه و مردم، از حاکم و رهبر و مدیر، بی نیاز نیستند. در اسلام نیز اهمیت زیادی به امر حکومت داده شده است؛ زیرا یک حاکم اسلامی و الهی، نقش بسیار مهمی در صلاح جامعه دارد. نیز بسیاری از احکام اسلام تنها در سایه حکومت اسلامی، امکان اجرا مییابند؛ مثل احکام حدود و دیات، جهاد و سایر احکام اجتماعی.
یکی از وظایف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تشکیل حکومت و اجرای احکام اجتماعی اسلام بود. پس از آن حضرت این وظیفه باید به وسیله جانشین معصوم او انجام بگیرد. اگر امامت نباشد، حکومت در دست افرادی قرار میگیرد که نه دانش کافی برای مدیریت جامعه دارند و نه در عمل، از خطا و لغزش درامانند. بنابراین کاملترین شکل مدیریت جامعه، آن است که حاکم اسلامی، امام معصوم باشد تا مردم، بهتر و بیشتر به اطاعت خدا بپردازند. (6)
البته روشن است که در همه زمانها شرایط تشکیل حکومت اسلامی به رهبری امامان معصوم (علیهم السلام) فراهم نبوده است و حاکمان جائر و پیشوایان ستمگر، آنها را از حق حاکمیت الهی محروم کردهاند؛ ولی این واقعیت، نیاز مردم را به حاکم الهی و معصوم، واقعیتر و عینیتر کرده است؛ به گونهای که دوره غیبت معصوم، دوره انتظار حکومت امام و حاکمیت او بر عالم، شمرده میشود و این شأن از شؤون امام، بیش از سایر وظایف او مورد درخواست عمومی است.
امام، الگوی کامل و مربی مردم
«امام» به عنوان انسان کامل، الگوی جامعی در همه ابعادِ انسانی است. بشر به چنین نمونهای نیاز جدی دارد تا با دست گیری و هدایت او – آن گونه که در خور کمال انسانی است – تربیت شود و در پرتو راهنماییهای این مربی آسمانی، از انحرافها و دامهای نفس سرکش خود و شیطانهای بیرونی، محفوظ بماند.
از مطالب بالا روشن شد که نیاز مردم به امام، یک نیاز حیاتی است. برخی از وظایف امام به شرح زیر است:
– تفسیر صحیح قرآن و معارف دین و بیان احکام؛
– رهبری و اداره امور جامعه (تشکیل حکومت)؛
– حفظ دین از تحریف؛
– تزکیه نفوس و هدایت معنوی مردم. (7)
ویژگیهای امام
جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که ضامن تداوم حیات دین و نیز پاسخ گوی نیازهای بشر است، به تناسب جایگاه والای پیشوایی و رهبری، ویژگیهایی دارد که مهمترین آنها عبارتند از:
1. تقوا و پرهیزکاری و برخورداری از ملکه عصمت به گونهای که کوچکترین گناهی از او سر نمیزند.
2. علم و دانش که از علم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سرچشمه گرفته و متصل به علم الهی است؛ بنابراین پاسخ گوی همه نیازها در همهی زمینههای مادی و معنوی، دینی و دنیایی است.
3. آراستگی به فضائل و سجایای اخلاقی در بالاترین درجات؛
4. توان اداره جامعه بشری و مدیریت صحیح آن بر اساس آموزههای دینی.
با توجه به صفات یاد شده برای امام، بدیهی است که انتخاب چنین فردی از توان و دانش مردم، بیرون است و تنها خداوند است که به سبب علم بی نهایت خود میتواند پیشوایان و جانشینان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را برگزیند. بنابراین از مهمترین ویژگیهای امام، منصوب بودن او از سوی خداست.
با توجه به اهمیت این ویژگیها، به اختصار درباره هر یک توضیح میدهیم:
1. علم
امام که سِمت پیشوایی و رهبری مردم را بر عهده دارد، لازم است دین را در تمام زوایای خود بشناسد و به قوانین آن آگاهی کامل داشته باشد. نیز با دانستن تفسیر آیات قرآن و احاطه کامل به سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به تبیین معارف دین پرداخته، به همه سؤالات مردم در موضوعات مختلف پاسخ دهد و آنها را به بهترین شیوه، راهنمایی کند. بدیهی است که چنین مرجع علمیای میتواند مورد اعتماد و تکیهگاه تودهها قرار گیرد. چنین پشتوانه علمیای تنها به واسطه اتّصال به علم الهی میتواند وجود داشته باشد؛ به همین دلیل، شیعه معتقد است علم امامان و جانشینان واقعی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برگرفته از علم بی کران خدایی است.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) درباره علامتهای امامِ بر حق میفرماید:
امام، آگاهترین فرد است به حلال و حرام خدا، و احکام گوناگون، و اوامر و نواهی او و هر چه مردم نیازمند آن هستند. (8)
2. عصمت
یکی از صفات مهم امام و شرایط اساسی امامت، «عصمت» است و آن، ملکهای است که از علم به حقایق و ارادهای قوی به وجود میآید. امام به سبب برخورداری از این دو، از ارتکاب هر گناه و خطایی خودداری میکند. امام، هم در شناخت و تبیین معارف دینی و هم در عمل به آنها و هم در تشخیص مصالح و مفاسد جامعه اسلامی، معصوم از لغزش است.
برای عصمت امام، دلائل عقلی و نقلی (از قرآن و روایات)، وجود دارد. مهمترین دلیلهای عقلی عبارتند از:
الف. حفظ دین و راه و رسم دینداری، در گرو عصمت امام است؛ چون امام مسؤولیت حفظ دین از تحریف و هدایت دینی مردم را بر عهده دارد و نه تنها سخن او، که رفتار او و تأیید و عدم تأییدش نسبت به عمل دیگران، در رفتار جامعه تأثیر میگذارد؛ پس باید در فهم دین و عمل به آن از هر لغزشی محفوظ باشد تا پیروان خود را به گونه صحیح هدایت کند.
ب. یکی از دلایل نیاز جامعه به امام، این است که مردم در شناخت دین و اجرای آن، مصون از خطا نیستند. حال اگر پیشوای مردم نیز چنین باشد، چگونه میتواند مورد اعتماد کامل آنها قرار گیرد؟ به بیان دیگر، اگر امام معصوم نباشد، مردم در پیروی از او و انجام همه دستوراتش، دچار تردید خواهند شد. (9)
آیاتی از قرآن نیز بر لزوم عصمت امام دلالت دارد که یکی از آنها آیهی 124 سوره بقره است. در این آیه شریف آمده است که پس از مقام نبوت، خداوند مقام والای امامت را نیز به حضرت ابراهیم (علیه السلام) عطا فرمود. آنگاه حضرت ابراهیم از خداوند درخواست کرد که مقام امامت را در نسل او نیز قرار دهد. خداوند فرمود: «عهد من [امامت] به ستمکاران و ظالمان نمیرسد»؛ یعنی منصب امامت، مخصوص آن دسته از ذرّیه ابراهیم (علیه السلام) است که ظالم نباشند.
حال با توجه به اینکه قرآن کریم، شرک به خدا را ظلم بزرگ دانسته و نیز هرگونه تجاوز از دستورات الهی (=گناه) را ظلم به نفس برشمرده است، هر کس در برههای از زندگی خود، مرتکب گناهی شده، مصداق ظالم است و شایسته مقام امامت نخواهد بود.
به بیان دیگر، بدون شک حضرت ابراهیم (علیه السلام) «امامت» را برای آن دسته از ذریّه خود که در تمام عمر گناهکار بوده و یا در آغاز، نیکوکار بوده و سپس بدکار شدهاند، درخواست نکرده است. بنابراین دو دسته باقی میماند:
1. آنان که در آغاز، گناه کار بودهاند و سپس توبه کرده و نیکوکار شدهاند.
2. آنها که هیچگاه مرتکب گناهی نشدهاند.
خداوند در کلام خود، دسته اول را استثنا کرده است. نتیجه اینکه مقام «امامت» تنها به دسته دوم اختصاص دارد. (10)
3. مدیریتِ اجتماعی
از آن جا که انسان، موجودی اجتماعی است و اجتماع بر روح و روان و رفتار او تأثیر فراوانی دارد، لازم است برای تربیت صحیح و رشد او به سوی قرب الهی، زمینههای اجتماعی مناسب پدید آید و این در سایه تشکیل یک حکومت الهی، ممکن خواهد بود. بنابراین امام و پیشوای مردم باید توان اداره امور جامعه را دارا باشد و با استفاده از تعالیم قرآن و سنّت نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) و بهره گیری از عناصر کارآمد، حکومتی اسلامی را پیریزی کند.
4. آراستگی به کمالات اخلاقی
امام که پیشوا و راهبر جامعه است باید از همه بدیها و رذائل اخلاقی دور باشد و در مقابل، همه کمالات اخلاقی را در عالیترین حدّ آن دارا باشد؛ زیرا او به عنوان انسان کامل بهترین الگو برای پیروان خود به شمار میرود. امام رضا (علیه السلام) فرمود:
برای امام نشانههایی است: او داناترین … پرهیزکارترین، بردبارترین، شجاعترین، سخاوتمندترین و عابدترینِ مردم است. (11)
به علاوه او در مقام جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، در پی تعلیم و تربیت انسانهاست. بنابراین خود باید پیش از همگان و بیشتر از مردمان، به اخلاق الهی آراسته باشد.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید:
کسی که [به امر خدا] خود را امام مردم قرار داده است، بر اوست که پیش از تعلیم دیگران به تعلیم خود همّت گمارد، و باید دیگران را به وسیله رفتار خود تربیت کند پیش از آنکه با گفتار تربیت کند. (12)
5. نصب از سوی خدا
از دیدگاه شیعه، امام و جانشین پیامبر تنها به دستور خدا و انتخاب او انجام میگیرد و پیامبر، امام پس از خود را معرفی میکند. بنابراین هیچ فرد یا گروهی حق دخالت در این امر را ندارند. ضرورت نصب امام از سوی خداوند دلیلهایی دارد، از جمله:
الف. به فرموده قرآن، حاکم مطلق بر همه چیز خداوند است و همه باید تنها از او اطاعت کنند. بدیهی است این حاکمیت میتواند از سوی خداوند به هر کسی که شایستگی دارد، داده شود. بنابراین، همان گونه که پیامبر به وسیله خدا انتخاب میشود، امام نیز به تعیین الهی، بر مردم ولایت مییابد.
ب. پیش از این برای امام، ویژگیهایی را از قبیل عصمت و علم و … بیان کردیم. روشن است که یافتن و شناختن کسی که دارای این صفات – آن هم در عالیترین درجه – باشد تنها به وسیله خداوندِ دانای به آشکار و نهان، امکان پذیر است. همان گونه که خداوند در قرآن کریم به ابراهیم میفرماید: «من تو را پیشوای مردم قرار دادم». (13)
از سیرهی پیامبر اکرم استفاده میشود که آن حضرت امامت را امری الهی دانسته و انتخاب امام را در اختیار خدا میدانست. در سیرهی ابن هشام آمده است:
بنی عامر بن صعصعه خدمت رسول خدا رسیدند. حضرت آنان را به سوی خدا دعوت کرد. در این هنگام یک نفر از آن گروه به نام بحیرة بن فراس گفت: «اگر با تو بر اسلام بیعت کردیم و خداوند تو را بر مخالفینت غلبه داد، آیا ما در خلافت بعد از تو سهمی داریم؟» پیامبر فرمود: «امر خلافت به دست خداست و هر جا بخواهد، قرار میدهد». در این هنگام بحیرة گفت: «آیا ما جان خود را برای دفاع از تو بدهیم؛ ولی وقتی خداوند تو را بر دشمنان غلبه داد، خلافت به غیر ما برسد؟ ما احتیاجی به اسلام تو نداریم.» (14)
بیانی جامع و زیبا از امام رضا (علیه السلام)
در پایان این گفتار، مناسب است بخشی از بیانِ زیبای پیشوای هشتم، حضرت رضا (علیه السلام) درباره مقام و ویژگیهای امام را بیاوریم:
آنها [که در امر امامت اختلاف کردند و گمان کردند که امامت، امری انتخابی است] نادانی کردند… مگر مردم، مقام و منزلت امامت در میان امت را میدانند تا روا باشد که به اختیار و انتخاب ایشان واگذار شود؟
همانا امامت، قدرش والاتر و شأنش بزرگتر و منزلتش عالیتر و مکانش رفیعتر و عمقش ژرفتر از آن است که مردم با عقل خود به آن برسند یا با آرای خود، آن را دریابند… .
همانا امامت، مقامی است که خدای عزوجل، بعد از رتبه نبوّت و خُلّت [=مقام خلیل اللّهی] در مرتبه سوم به ابراهیم (علیه السلام) اختصاص داد … امامت، خلافت خدا و خلافت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و مقام امیرالمؤمنین (علیه السلام) و میراث حسن و حسین (علیهما السلام) است.
به راستی که امامت، زمام دین و مایه نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزّت مؤمنان است … . کامل شدن نماز، روزه، حج و جهاد و … نیز حفظ مرزها به سبب امام [و پذیرفتن ولایت] است.
امام، حلال خدا را حلال، و حرام او را حرام میکند [و مطابق حکم واقعی پروردگار، حکم میکند] و حدود الهی را به پا میدارد و از دین خدا حمایت کرده، با حکمت و موعظه نیکو و دلیل رسا به راه پروردگار دعوت مینماید.
امام مانند خورشید طلوع کننده است که نورش عالم را فرا میگیرد و خودش در افق است؛ به گونهای که دستها و دیدگان به او نرسد. امام، ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره راهنما در شدت تاریکیها و در راههای شهرها و کویرها و در گرداب دریاها [و نجات دهنده از انواع فتنهها و نادانیها] است… .
امام، انیسی همراه، پدری مهربان، برادری تنی، مادری نیکوکار به فرزند کوچک و پناهگاه بندگان در مصیبتهای بزرگ است. امام، کسی است که از گناهان پاک و از عیبها برکنار است. او به دانش، مخصوص و به خویشتن داری و حلم، نشانه دار است… . امام، یگانه روزگار خویش است؛ کسی به [ساحت] او نزدیک نمیشود و هیچ دانشمندی با او برابر نمیگردد. نه کسی جای او را میگیرد و نه برای او مثل و مانندی یافت میشود … .
پس کیست که بتواند امام را بشناسد یا انتخاب امام برای او ممکن باشد؟ هیهات هیهات! (15) اینجا خردها گم گشته و عقلها سرگردان و حیران شده است. [اینجا] دیدهها بی نور، بزرگان کوچک، حکیمان متحیّر … و سخن دانان درماندهاند از اینکه بتوانند یکی از شؤون یا فضیلتهای امام را توصیف کنند و آنان همگی به عجز و ناتوانی اعتراف میکنند!… . (16)
منابع بیشتر برای مطالعه و پژوهش
-بحارالانوار، ج 23، باب وجوب معرفة الامام.
– کافی، ج 1، کتاب الحجة.
– فصلنامه انتظار موعود، شماره 1، مقاله مبانی اعتقادی مهدویت.
– امامت و مهدویت، آیت الله صافی گلپایگانی.
– منتخب الاثر، آیت الله صافی گلپایگانی.
پینوشتها:
1. خداوند خطاب به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «ما ذِکر [قرآن] را بر تو فرستادیم تا آنچه را بر مردم نازل شده است برای ایشان بیان کنی» (سوره نحل، آیه 44).
2. کمال الدین، ج 1، ب 22، ح 53، ص 446.
3. کافی، ج 1، باب أن الأرض لاتخلو من حجة، ح 5، ص 178.
4. همان، ح 2.
5. بر اثر اشتباه یا نقص علم.
6. البته در زمان غیبت معصوم، این وظیفه به وسیله امام (علیه السلام) به عالمان و فقیهان سپرده شده است و آنها هستند که در صورت فراهم شدن شرایط، حکومت تشکیل میدهند و در رأس حکومت اسلامی قرار میگیرند. نمونه آن، حکومت جمهوری اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (قدس سره) است.
7. گفتنی است که «تشکیل حکومت» توسط امام معصوم، وابسته به زمینهها و شرایط آن است؛ ولی سایر وظایف، حتی در زمان غیبت، انجام میگیرد، اگرچه در زمان ظهور امام و حضور آشکارش در میان مردم، ملموس و عینی است. نکته دیگر اینکه آنچه در این بخش گفته شد، نیاز مردم به امام در حیات معنوی آنهاست؛ اما نیاز مجموعه عالم به «وجود امام» در بحث «فوائد امام غایب» خواهد آمد.
8. بحارالانوار، ج 25، ح 32، ص 165.
9. به علاوه اگر امام مصون از خطا نباشد، باید به دنبال امام دیگری بنود تا نیاز مردم را پاسخ دهد و اگر او نیز محفوظ از خطا نباشد، امام دیگری لازم است و این رشته همچنان تا بی نهایت ادامه خواهد یافت و چنین امری از نظر فلسفی، باطل است.
10. عیون اخبار الرضا، ج 2، باب فی علامات الامام، ح 1، ص 192.
11. تفسیر المیزان، ذیل آیه 124 سوره بقره.
12. نهج البلاغه (فیض الاسلام)، حکمت 70.
13. سوره بقره، آیه 124.
14. سیره ابن هشام، ج 2، ص 132؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 84؛ سیره ابن کثیر، ج 2، ص 158.
15. «هیهات» در عربی برای دور شمردن و بعید دانستن یک کار استفاده میشود.
16. کافی، ج1، کتاب الحجه، باب نادر جامع فی فضل الامام و صفاته، ح 1، ص 198.
منبع مقاله :
نگین آفرینش (1) (درسنامه دوره عمومی معارف مهدویت)، مؤلفان: محمدامین بالادستیان، محمدمهدی حائری پور و مهدی یوسفیان، ناشر: انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود، چاپ 64، اسفند 1393