بر اساس فرهنگ اسلامى، تغییرات مثبت یا منفى حد ایستایى ندارد و نمى توان آن را در چارچوب کمیت و اندازه درآورد. از آنجایى که بشر از نقطه صفر وجود خود، به دو سوى دگرگونى (کمال و حرمان) تا بى نهایت مى تواند سیر کند؛ قادر است در تغییر و تحول مثبت تا خلافت الهى، پیش رود و یا در دگرگونى منفى تا مسیر زوال و حیوان صفتى و گمراهى فرو غلطد. آدمى مى تواند در کمال تا جایى پیش رود که حالات او – بر اساس گفتار خداوند متعال در حدیث معراج – به این نقطه رسد که: «هرگاه بنده [ راه یافته به یقین ]مرگش فرا رسد، فرشتگان باپیمانه اى از آب کوثر و پیمانه اى از شراب در دست، بر بالین او حاضر مى شوند و روح او را سیراب مى سازند تا سکرات و سختى مرگ بر او اثر نگذارد. او را به بشارت بزرگى مژده مى دهند و به او مى گویند: تو پاک هستى و منزلگاه تو نیز پاک است؛ تو بر عزیز کریم – که دوست و نزدیک به تو است – وارد مى شوى.
پس روح او از دست فرشتگان پرواز مى کند و در کمتر از یک چشم بر هم زدن به سوى خدا صعود مى کند و از بین او و خداوند متعال، همه حجاب ها و پرده ها برطرف مى گردد. خداوند مشتاق او است و آن روح کنار چشمه اى نزدیک عرش مى نشیند …[ خداوند به او مى گوید:] هر چه مى خواهى از من طلب کن تا به تو عطا کنم و از من تمنا کن تا به تو کرم نمایم. این بهشت براى تو است و تو سزاوار آن مى باشى و این جوار رحمت من است، پس در آن جاى گیر …».در خصوص شرح این روایت نگا: راهیان کوى دوست، ص 211 – 218.
همچنین مى تواند در ضلالت تا حدى پیش رود که حضرت رسول«صلى الله علیه وآله» باطن کردارشان را در شب معراج چنین گزارش کرده است: «سپس … با قومى روبه رو شدم که در برابرشان سفره هایى از گوشت پاکیزه و سفره هایى از گوشت پلید و ناپاک وجود داشت و آنها گوشت پاکیزه را [ کنار ]گذاشته، از همان گوشت خبیث و [ پلید ]مى خوردند. از جبرئیل«علیه السلام» پرسیدم: اینان کیستند؟ گفت: اینها کسانى اند که حلال را رها کرده و حرام مى خورند … سپس گذشتم؛ پس با جمعى رو به رو شدم که لب هاى شان مانند لب هاى شتر بود، گوشت از پهلوى شان بریده شده و در دهان شان انداخته مى شد؛ [ به جبرئیل ]گفتم: اینان چه کسانى اند؟ گفت: ایشان افرادى اند که به مردم طعنه زده و به دنبال عیب این و آن بوده اند (از اینجا به آنجا سخن برده و فتنه بر پا کنند). سپس گذشتم؛ و به گروهى برخورد کردم که سرهاى شان، به سنگ هاى سخت کوفته مى شد [ به جبرئیل ] گفتم: اینان چه کسانى اند؟ گفت: اینان کسانى اند که مى خوابند و نماز عشا را به جا نمى آورند … سپس گذشتم؛ جمعى دیگر را مشاهده کردم که هر یک از آنها مى خواست از جاى خود بلند شده و بایستد [ امّا] به جهت بزرگى شکم خود، نمى توانست، [ به جبرئیل ]گفتم: اینان چه کسانى اند؟ گفت: آنان کسانى اند که ربا مى خورند، [ از گور] بر نمى خیزند مگر مانند برخاستن کسى که شیطان بر اثر تماس، آشفته سرش کرده است …».بحارالانوار، ج 6، ص 239 – 241، ح 59.
انسان ها بر اثر افعال خود متحول اند و این تحول حدّ ایستایى ندارد؛ برخى روحانى محض و گروهى جسمانى محض .
یک گره مستغرق مطلق شدندهمچو عیسى با ملک ملحق شدند
نقش آدم لیک معنى جبرئیل رسته از خشم و هوا و قال و قیل
از ریاضت رسته و ز زهد و جهادگوییا از آدمى او خود نزاد
قسم دیگر با خران ملحق شدندخشم محض و شهوت مطلق شدند
وصف جبرئیلى در ایشان بود، رفت تنگ بود آن خانه و آن وصف زفت
مرده گردد شخص کاوبى جان شودخر شود چون جاى او بى آن شود
مثنوى معنوى، دفتر 4، ابیات 1506 – 1511.
به هر روى، به فرموده علامه طباطبائى«رحمه الله»: «ما اگر قابل فهم حقایق قرآن و ادراک مقامات انسان هاى کامل نمى بودیم، به ما خطاب نمى فرمودند که «تعالوا»، بیایید بالا».به نقل از استاد حسن زاده آملى: در آسمان معرفت، ص 295. در این خصوص نگا: ارمغان آسمان، ص 11 – 37.
بهترین راه براى بقاى تحولات و تغییرات مثبت، استمرار و تداوم بخشى به اعمال حسنه و نیک و فضایل پسندیده و پایبندى و ثبات قدم در سلوک معنوى است. اگر این دو امر – که عمدتاً در پرتو محاسبه اعمال محقق مى گردد – جدّى گرفته شود و بدان عمل گردد، فضایل نصب العین و ملکه آدمى خواهد گشت.تهذیب الاخلاق، ص 82 و 83.
پس روح او از دست فرشتگان پرواز مى کند و در کمتر از یک چشم بر هم زدن به سوى خدا صعود مى کند و از بین او و خداوند متعال، همه حجاب ها و پرده ها برطرف مى گردد. خداوند مشتاق او است و آن روح کنار چشمه اى نزدیک عرش مى نشیند …[ خداوند به او مى گوید:] هر چه مى خواهى از من طلب کن تا به تو عطا کنم و از من تمنا کن تا به تو کرم نمایم. این بهشت براى تو است و تو سزاوار آن مى باشى و این جوار رحمت من است، پس در آن جاى گیر …».در خصوص شرح این روایت نگا: راهیان کوى دوست، ص 211 – 218.
همچنین مى تواند در ضلالت تا حدى پیش رود که حضرت رسول«صلى الله علیه وآله» باطن کردارشان را در شب معراج چنین گزارش کرده است: «سپس … با قومى روبه رو شدم که در برابرشان سفره هایى از گوشت پاکیزه و سفره هایى از گوشت پلید و ناپاک وجود داشت و آنها گوشت پاکیزه را [ کنار ]گذاشته، از همان گوشت خبیث و [ پلید ]مى خوردند. از جبرئیل«علیه السلام» پرسیدم: اینان کیستند؟ گفت: اینها کسانى اند که حلال را رها کرده و حرام مى خورند … سپس گذشتم؛ پس با جمعى رو به رو شدم که لب هاى شان مانند لب هاى شتر بود، گوشت از پهلوى شان بریده شده و در دهان شان انداخته مى شد؛ [ به جبرئیل ]گفتم: اینان چه کسانى اند؟ گفت: ایشان افرادى اند که به مردم طعنه زده و به دنبال عیب این و آن بوده اند (از اینجا به آنجا سخن برده و فتنه بر پا کنند). سپس گذشتم؛ و به گروهى برخورد کردم که سرهاى شان، به سنگ هاى سخت کوفته مى شد [ به جبرئیل ] گفتم: اینان چه کسانى اند؟ گفت: اینان کسانى اند که مى خوابند و نماز عشا را به جا نمى آورند … سپس گذشتم؛ جمعى دیگر را مشاهده کردم که هر یک از آنها مى خواست از جاى خود بلند شده و بایستد [ امّا] به جهت بزرگى شکم خود، نمى توانست، [ به جبرئیل ]گفتم: اینان چه کسانى اند؟ گفت: آنان کسانى اند که ربا مى خورند، [ از گور] بر نمى خیزند مگر مانند برخاستن کسى که شیطان بر اثر تماس، آشفته سرش کرده است …».بحارالانوار، ج 6، ص 239 – 241، ح 59.
انسان ها بر اثر افعال خود متحول اند و این تحول حدّ ایستایى ندارد؛ برخى روحانى محض و گروهى جسمانى محض .
یک گره مستغرق مطلق شدندهمچو عیسى با ملک ملحق شدند
نقش آدم لیک معنى جبرئیل رسته از خشم و هوا و قال و قیل
از ریاضت رسته و ز زهد و جهادگوییا از آدمى او خود نزاد
قسم دیگر با خران ملحق شدندخشم محض و شهوت مطلق شدند
وصف جبرئیلى در ایشان بود، رفت تنگ بود آن خانه و آن وصف زفت
مرده گردد شخص کاوبى جان شودخر شود چون جاى او بى آن شود
مثنوى معنوى، دفتر 4، ابیات 1506 – 1511.
به هر روى، به فرموده علامه طباطبائى«رحمه الله»: «ما اگر قابل فهم حقایق قرآن و ادراک مقامات انسان هاى کامل نمى بودیم، به ما خطاب نمى فرمودند که «تعالوا»، بیایید بالا».به نقل از استاد حسن زاده آملى: در آسمان معرفت، ص 295. در این خصوص نگا: ارمغان آسمان، ص 11 – 37.
بهترین راه براى بقاى تحولات و تغییرات مثبت، استمرار و تداوم بخشى به اعمال حسنه و نیک و فضایل پسندیده و پایبندى و ثبات قدم در سلوک معنوى است. اگر این دو امر – که عمدتاً در پرتو محاسبه اعمال محقق مى گردد – جدّى گرفته شود و بدان عمل گردد، فضایل نصب العین و ملکه آدمى خواهد گشت.تهذیب الاخلاق، ص 82 و 83.