کیستی شیعه و بایسته های آن از نظر اهل بیت (ع)
کیستی شیعه و بایسته های آن از نظر اهل بیت (ع)
منبع : راسخون
الحمدلله الذی جعلنا من المتسکین بولایه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب و الائمهًْ المعصومین (ع)
جايگاه و اهميت موضوع بحث از نگاه معصومين عليهم السلام :
آنچه مسلم است، از آنجا كه امامان (ع)، شأن و مقام هدايت جامعة بشري را بر مبناي قرآن و تعاليم دين مبين اسلام برعهده داشتهاند، و اساساً در مبارزه با هرگونه خط انحرافي، در دو حوزة ايمان و عمل، اسلام را تبيين و در اشاعة فرهنگ اصيل تشيع مضايقه نكرده. بنابراين، بايد گفت در اين رهگذر ايشان نسبت به اصول برنامههاي تبليغي اسلام، بنيادگرا و قاطع بوده. اما در موضوع مورد بحث، آنچه كه از برخورد امامان (ع) استفاده ميشود صلابت و قاطعيت همه جانبه، در پيادهسازي فرهنگ غني و همه جانبة شيعي است، تا آنجا كه در رابطه با نقصها و كاستيهاي احتمالي در عقايد و اعمال مدعيان تشيع و شيعه نماها به طور جدي ،برخورد كرده، و طي يك نوع فرهنگسازي، آرمان و ايدهآل فرد و جامعة شيعي را براي مخاطبين،و مراجعين ترسيم مينمايند، تا با در نظر گرفتن آن هدف متعالي، اراده مسلمين و شيعيان را تقويت و آنها را در اين سمت و سو حركت دهند. كه براي نمونه مواردي از آنها را از نظر ميگذارنيم.
و پس از ذكر آنها به نكاتي چند در ارتباط با موضوع مورد بررسي، خواهيم پرداخت. امّا قبل از آن، به جهت تكميل و تحكيمِ اهميّت و جايگاه موضوع، خاطر نشان ميگردد، تعبيري در روايات براي تقبيح و نكوهش مُتُشّيعين يا همان (شيعه نماها)، با عنوان (انتحال الشيعهًْ) آمده است، يعني؛ كساني با اينكه شيعه نيستند، خود را با، نفاق و فريبكاري و مخفيكاري به تشيع ميزنند و گوئي با تظاهر خود، در صدد بازيگري هستند به عنوان نمونه، امام صادق (ع) فرمود: آيات قرآن دربارة منافقين، كساني كه خود را به دروغ به تشيّع نسبت دهند «هِيَ في مَنْ يَنْتَحَلُ التَّشيُّعْ»؛(1) در حديثي هم از امام باقر (ع) آمده است، كه وقتي ابن كوّاء (از سران خوارج) معناي (و علي الاعراف رجالٌ …) را پرسيد، حضرت فرمود: «اصحاب اعراف مائيم، كه ياران خود را از چهرههاشان ميشناسيم و هر كه ما را نشناسد و ما او را انكار كنيم اهل دوزخ است»
شيعه واقعي
شخصي به اميرالمؤمنين علیه السلام گفت: فلاني بسيار گناه مي كند امّا در ين حال از شيعيان شماست.
اميرالمؤمنين علیه السلام فرمود: يك يا دو دروغ در نامه اعمال تو نوشته شد. اگر بسيار گناه مي كند و ما را دوست دارد و دشمن دشمنان ماست يك دروغ گفتي زيرا او دوستدار ما است نه شيعه ما. در حالي كه تو گفتي او شيعه ماست. (شيعه كه اهل گناه نيست)(2)
ويژگيهاي شيعه
«ابواسماعيل» گويد: به امام باقر علیه السلام عرض كردم فدايت شوم شيعه در محيطي كه ما زندگي مي كنيم بسيار زياد است.
امام علیه السلام فرمود: آيا توانگر به فقير توجه دارد؟ آيا نيكوكار از خطاكار در مي گذرد؟ و آيا نسبت به يكديگر همكاري و برادري دارند؟
عرض كردم: نه.
حضرت فرمود: آنها شيعه نيستند شيعه كسي است كه اين كارها را انجام دهد.(3)
اين گونه برخورد كنيم
«ايّان بن صلت» گويد: به امام رضا علیه السلام عرض كردم «عباسي» به من خبر داده است كه شما شنيدن «غنا» را جايز مي دانيد.
امام علیه السلام فرمود: آن كافر دروغ گفته است. اين چنين نبوده است بلكه قضيه از اين قرار بود كه او دربارة شنيدن غنا از من سؤال كرد و من به او خبر دادم: مردي به خدمت ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (امام باقر علیه السلام ) رسيد و از شنيدن غنا سؤال كرد، او در جواب گفت: به من بگو هرگاه خداوند حق و باطل را در يك جا جمع كند غنا با كداميك از حق و باطل خواهد بود؟
آن مرد گفت: با باطل.
ابوجعفر علیه السلام به او گفت: همين تو را بس است كه خود بر عليه خود حكم كردي (غنا را جزء باطل به حساب آوردي) اين سخن من با عباسي بود.
در برخي بحثها كار به اينجا مي رسد كه از طرف مقابل خود سؤال كنيم كه اگر حق و باطل را كنار هم گذاريم اين كار يا اين فكر و يا اخلاق جزء كدام خواهد بود؟
از جمله نكات و پيامهاي تربيتي معصومين (ع)که در برخورد با شيعه نمائي میتوان نام برد:
1 – گاهي شيعه بودن و دوستي اهل بيت (ع)، با هم يكي فرض و تلقي ميشود، در حالي كه ممكن است كسي، دوستدار باشد ولي شيعه و پيرو راستين نباشد.
2 – تشيع، فقط يك عنوان و شعار نيست، بلكه يك فرهنگ و آرمانِ عمل گرايانه است.
3 – ميزان اطاعت از اوامر، و پرهيز از ناهي اهل بيت (ع)، ملاك ارزيابي تشيّع، شيعيان است.
4 – اساساً شيعيان اهل بهشت هستند، ولي دوستان، و دوستان اهل بيت (ع)، و دشمن، دشمنان ايشان، هم در عرصههاي دنيا و قيامت، با سختي و بلاها پالايش شده و اهل نجات خواهند بود.
بررسي واژگاني
كلمات و واژههائي مانند: ]تشيع و شيعه، رافضي، اهل حق، عدليّه، فرقة ناجيه (گروه اهل نجات) خاصه، مذهب حقه،(خاصه در مقابل عام و مذهب حقه همان به مذهب شيعه و پيروان آن اطلاق ميشود)[، كه جملگي مشترك معنوي بوده و بر گروه و جمعيتي خاص، اطلاق ميگردند. و البته در ميان آنها (شيعه) بيشتر از ديگر عنوانها شايعتر و رايجتر است.
بنابراين، قبلاً ساير كلمات را توضيح داده و سپس در پايان به صورت كامل به واژة مزبور (شيعه)
و مشتقات آن خواهيم پرداخت ؛
اهل حق از آنجا كه علي (ع) حق مجسم است، و به فرمودة پيامبر (ص): (عليٌ مع الحق و الحق مَعَ عليّ)(4) پس اهل حق نيز پيروان اميرالمؤمنين و شيعيان اهل بيت هستند.
عدليّه
معتقدان به صفت «عدل» دربارة خداوند متعال، ديدگاه معتزله و شيعه دربارة خدواند، در مقابل جبريه و اشاعره «پيروان ابوالحسن اشعري» كه معتقد به حسن و قبح عقلي و صفت عدل در خدا نيستند.
رافضي
رفض به معناي ترك كردن و ردّ كردن است. در مباحث كلامي «رافضيه» به شيعه اطلاق شده است،آن هم از سوي اهل سنّت و به قصد طعنو نكوهش. از ديد آنان اسلام در رويّه و سيرة شيخين (ابوبكر و عمر) متبلور است و چون شيعه سنّت آن دو را قبول ندارد و مردود ميشمرد به عنوان «رافضي» از آن ياد ميشود.
شيعه
اصل شيعه گروهي از مردم است و استعمال آن در مورد يك نفر، دو نفر و گروه و مرد و زن، چه در لفظ چه در معني يكسان ميباشد و از نظر استعمال غلبه كرده است بر هر كس كه پندارد علي و فرزندانش را دوست ميدارد تا آنجا كه نام ويژه و اختصاصي آنها شده است.(5)
و اين كلمه از «مشايعت» (كه به معناي پيروي و دنباله روي باشد) ريشه گرفته است.
تشيّعِ اصطلاحي
تشيّع از ريشة «شيعه» است. شيعه در اصطلاح ديني به گروهي از مسلمانان گفته ميشود كه هم به علي علیه السلام و اهل بيت پيامبر محبت و عشق ميورزند، هم آنان را با امر و نصّ الهي و نصب پيامبر، جانشينان بر حق و بلا فصل رسول خدا صلی الله علیه و آله ميشناسند و هم به امامت و پيشوايي امامان معصوم در همة زمينهها گردن مينهند. چنين اعتقادي «تشيّع» ناميده ميشود.
فرقههاي شيعه و ساير انشعابات آن
همة فرقههايي كه به امامت بلافصل اميرالمؤمنين علیه السلام معتقدند و امامت را به نصّ الهي و تعيين پيامبر ميدانند شيعهاند. در عين حال، اختلافاتي هم در ميان است كه موجب پيدايش فرقههاي مختلف شده است، فرقههايي كه برخي هم از بين رفته و تنها نامي از آنها باقي است.از جمله مهمترين فرقهها كه نام شيعه دارند عبارتند از:
1. «اثني عشريه».
2. «غُلاهًْ»
4 – «زيديّه»
5 – «اسماعيليه
شناخت عقايد فرقههاي شيعه از كتب خود آنان، بهترين و مطمئنترين راه است و داوري برخي مؤلفان غير شيعه دربارة پيروان اهلبيت، اغلب غرض ورزانه يا ناشي از كم اطّلاعي است.(6)
عقايد شيعه
قبل از پرداختن به اعتقادات مذهب شيعه شود، آنچه از بحث گذشته بدست ،این است که تنها مذهب (شيعة اثني عشريه) يا همان پيروان دوازده امام (ع) است، كه جامعيت كافي و وافي را داراست، و فرقة مزبور، (اثني عشريه) همواره مورد تائيد و تمجيد امامان معصوم (ع) بودهاست؛
امّا عقايد و باورهاي شيعه، كه در حقيقت، خاستگاه و نقطة عزيمت امتيازات او با ديگر فرق اسلامي و شاخههاي شيعي است به دو دسته قابل تقسيم است:
1 – عقايد مشترك
2 – عقايد خاصه
عقايد مشترك، همان باورهاي عمومي دين مبين اسلام است، كه اعتقاد به آنها، شخص را از جرگه غير مسلمان، به اسلام هدايت ميكند
عقايد خاصّه:
آن اعتقادات خاصّي است كه شيعه در اوج يقين و بدون هيچگونه شك و ترديد به آنها باور دارد، و باوري است قلبي و ايماني است راسخ كه در التزام عملي محضه همراه با تسليم (بدون چون و چرا و قيد و شرط) به آنها پايبند.
با چنين رويكردي در زمينة عقايد، شيعه به بايدها و نبايدهاي اعتقادي باور دارد كه طِي چند روايت نوراني بيان ميگردد:
انكار چهار چيز باعث خروج از تشيع است.
ذكر سند به نقل از عماره از پدرش: امام صادق علیه السلام فرمودند:
«هر كس چهار چيز را منكر شود از شيعيان ما نيست.
1 – اعتقاد به معراج.
2 – اعتقاد به سؤال و جواب در قبر.
3 – اعتقاد به بهشت و جهنم.
4 – شفاعت».(7)
آنچه يك شيعه بايد معتقد باشد.
ذكر سند حديث به نقل از فضل بن شاذان: امام رضا علیه السلام فرمودند:
«هر كس شرايط ذيل را دارا باشد قطعاً مؤمن است و از شيعيان ما اهل بيت عليهمالسّلام محسوب ميشود:البته در اینجا فقط به 3 عنوان اشاره میکنیم؛
1 – اقرار به يگانگي خداوند.
2 – انكار شبيه داشتن خداوند.
3 – به پاداش و عذاب در روز قیامت اعتقاد داشته باشد».(8)
احکـام شـیعـه
«فقه اماميه (ع)، حافظ احكام اسلام ناب و قرآن مجید و مجري قوانين الهي»
در اين راستا كلام اميرالمؤمنين (ع) كه خود مفتخر به جانشيني بلافصل پيامبر عظيم الشأن اسلام است در بيان شرايط امامت خواندني است.
اميرمؤمنان علیه السلام در ضمن خطبهاي در شرايط امام شش شرط اساسي را لازم ميداند:
1. بخيل نباشد؛
2. عالم و دانشمند و آگاه به احكام و قوانين اسلام باشد؛
3. خوش خلق و از خشنونت اخلاقي دور باشد؛
4. ظالم و ستمگر نباشد؛
5. رشوه خوار نباشد؛
6. امام نبايد قوانين اسلام را تعطيل كند بلكه بايد مجري قوانين و حافظ احكام اسلام و قرآن باشد.
بایستههای شیعه (احکام و اخلاق فردی و جمعی)
حمد و سپاس، خداوندی را که پروردگار عالمیان است و درود بی حد و انتها بر محمّد و آل معصوم و طاهرین آن حضرت.
امّا بعد..
چنین گوید: ابوجعفر محمّد بن علی بن حسین بن موسی معروف به ابن بابویه فقیه، این کتاب که خداوند رحمت خود را نثار او کند.
]حديث 1[
ذکر سند.. به نقل از ابی بصیر: امام صادق علیه السلام فرمود:
«شيعيان ما همواره پرهيزگارند و در عبادت و بندگي خالصانهي خداوند از هيچ تلاشي دريغ ندارند. آنان افرادي وفادار و امانت دارند. از محبت به دنيا دوري ميكنند و در پرستش خداوند كوشا هستند.
آنان به خواندن نمازهاي مستحبي شبانه روز مقيّد هستند. معمولاً روزها روزه ميگيرند، اموال و داراييهاي خود را با پرداخت وجوهات شرعيه پاك نگه ميدارند، و در صورتي كه حج بر آنان واجب شود به حج مشرّف ميشوند و از ارتكاب هر كار حرام دوري ميكنند».(9)
]حديث 2[
ذكر سند.. به نقل از حسين بن خالد: امام رضا علیه السلام فرمود:
«شيعيان ما همواره در تمام عرصههاي زندگي تسليم دستورات ما هستند. آنان براي هر كاري كه ميكنند به سخنان ما استناد كرده، با دشمنان ما مخالفت ميكنند. بدانيد هر كس اينگونه نباشد و ادّعاي تشيّع كند هرگز از ما اهل بيت علیهم السلام نيست».(10)
]حديث 3[
ذكر سند.. به نقل از ابان بن عثمان: امام صادق علیه السلام فرمود:
«كسي كه تقيّه نكند به هيچوجه دين ندارد ]اگرچه ادعاي دين داري نمايد[ و كسي كه پرهيزگار نباشد ]اگرچه ادعاي مؤمن بودن داشته باشد[».(11)
[حديث4[
ذكر سند.. به نقل از مفضّل بن عمر: امام صادق علیه السلام فرمودند:
«دروغ ميگويد كسي كه خيال ميكند از شيعيان ماست امّا در عمل، به فرهنگ غير ما اهل بيت علیه السلام استناد ميكند. ]و اعمال و رفتارش نشاني از سيره و روش ما اهل بيت علیهم السلام ندارد[».(12)
]حديث5[
ذكر سند.. به نقل از حسن بن علي خزاز كه گويد: از امام رضا علیه السلام شنيدم كه فرمودند:
«عدهاي هستند كه محبت و مودّت ما اهل بيت عليهمالسّلام را دستاويز خود قرار دادهاند، در صورتي كه خطر آنان براي شيعيان ما از دجّال بيشتر است.
عرض كردم: چگونه چنين چيزي ممكن است يابن رسول الله؟
حضرت فرمودند: ايشان در ظاهر، مدّعي محبت و ولايت ما اهل بيت عليهمالسّلام هستند امّا در واقع با دشمنان ما ارتباط دوستي برقرار ميكنند و نسبت به دوستان ما دشمني ميورزند؛ و اين رفتار دوگانهي آنان باعث ميشود امر بر شيعيان ما مشتبه شود».(13)
]حديث 6[
ذكر سند.. به نقل از مفضّل بن زياد عبدي: امام صادق علیه السلام فرمودند:
«ما اهل بيتي هستيم كه راست گفتار و راست كرداريم؛ به خوبي ميدانيم كه تمامي كوشش شما فراگيري معلومات ديني است و تمام تلاش و كوشش دشمنان شما نابودي شما و فرهنگ شماست. قلبهاي آنان مملو از حقد و كينهي شما است. آنان همواره هرچه از شما ميشنوند را تحريف ميكنند و به گونهاي ديگر جلوه ميدهند. شما را مشرك و بت پرست ميخوانند و مورد تهمت و افترا قرار ميدهند. همين گناه براي آنان نزد خداوند بس است».
]حديث 7[
ذكرسند.. به نقل از حمران بن اعين: امام صادق علیه السلام فرمودند:
«روزي امام سجاد در خانهي خود نشسته بودند. عدّهاي پشت در آمده و در خانه را كوبيدند. حضرت به كنيز خود فرمود: ببين كيست.
كنيز رفت و آمد، عرضه داشت: عدّهاي از شيعيان شما هستند. به محض شنيدن اين خبر، حضرت چنان از جاي برخاست و به طرف در خانه دويد كه نزديك بود به زمين بخورد؛ امّا همين كه حضرت درب خانه را باز كرد نگاهي به آن عدّه كرد و بدون هيچ عكسالعملي به داخل خانه برگشت و فرمود: دروغ ميگويند! ]اينان از شيعيان ما نيستند[ كجاست آثار تشيّع آنها؟ كجاست آثار عبادت در چهرههايشان؟ كو چهرههايي كه اثر سجده در آن باشد؟
– شيعيان ما با عبادتها و ژوليدگيشان شناخته ميشوند. بر اثر عبادت زياد، بينيهاي آنان زخم و پيشانيهاي آنان بر اثر سجده پينه بسته است.
– شكمهاي آنان فرو رفته و لاغر شده است.
– لبهاي آنان خشكيده است.
– عبادت خداوند، چهرهي آنان را در هم كشيده است.
– شب بيداريها، جوانيشان را تحت تأثير قرار داده و دگرگون كرده است.
– روزه داري در روزهاي گرم، بدنهاي آنان را گداخته است.
– زماني كه مردم ساكت و بي فايدهاند، آنان مشغول تسبيح خدا هستند.
– زماني كه مردم خوابند، آنان به نماز ايستادهاند.
– و زماني كه مردم ]بر اثر غفلت از خدا[ به تفريح و شاديهاي كاذب مشغولند، ]از خوف خدا و اعمال خود و هراس از آنچه بعد از اين دنيا در پيش دارند[ مضطرب و نگرانند.
– در جامعه با زهد و دوري از دنيا معروفند.
– گفتار آنان هميشه سرشار از مهرباني است.
– و تمامي هدف و آرزوي آنان بهشت برين است».(14)
]حديث 8[
ذكر سند.. حديث قبلي به نقل از شخصي كه از امام صادق علیه السلام پرسيد:
– صفات و خصوصيات مؤمن را برايم شرح دهيد.
– حضرت فرمودند:
«علائم و نشانههاي مؤمن عبارتند از:در اینجا از 45 نشانه ی ذکر شده به 4 مورد اشاره میکنیم؛
1 – در حفظ دين و ارزشهاي مذهبي خود محكم و استوار است.
2 – در عين حالي كه كوبنده است، درشت خو و لجوج نيست بلكه نرم و آرام است.
3 – اعتقاد و ايمان او در حدّ يقين است و هيچ شكّي نسبت به اعتقادات خود ندارد.
4 – در يادگيري علم، حريص است.
]حديث 9[
ذكر سند.. حديث قبلي به نقل از ابی العلاء: امام صادق علیه السلام فرمودند:
«مؤمن کسی است که همه از او حساب میبرند امّا او از هیچ کس و هیچ چیز واهمه ندارد؛ به این دلیل که مؤمن همیشه حدود و قوانین الهی را رعایت میکند. این یکی از مهمترین علامات هر مؤمن است».(15)
]حديث 10[
ذكر سند.. حديث به نقل از یکی از یاران که گفت: امام صادق علیه السلام فرمودند:
«مؤمن چنان به (گفتار و عملکرد و افکار) خود اعتماد و اطمینان دارد که گویا بیش از هفتاد مؤمن به رأی او اعتماد دارند».(16)
و اکنون از خیل روایات، به عنوان ختام مِسک، به دو روایت نورانی و امیدبخش در خصوص متعهدین به عقیده، اخلاق و احکام حقة شیعی گوش جان میسپاریم.
روایت اول :
مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی، با سند خود، از محمّدبن مسلم نقل نموده که گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم که میفرمود: «هر کس خدای خود را عبادت کند و امامی را که از طرف خدا معین شده است نپذیرفته باشد عبادت و سعی او مقبول نخواهد بود گرچه در عبادت خود کوشا باشد بلکه او گمراه و متحیر میباشد و خداوند بر اعمال او خشم خواهد نمود و مثَل او مثل گوسفندی است که گله و چوپان خود را گم کرده و سرگردان باشد و از این سو و آن سو رود و چون شب فرار رسد و خود را به گلهای رساند و با آنان به خوابگاه برود به گمان این که این همان گله و چوپان اوست، صبحگاه بنگرد که آن گله و چوپان از او نیست و باز متحیر و سرگردان بماند و چون باز گله و چوپانی را ببیند و گمان کند او گله و چوپان اوست و به آنان ملحق شود چوپان آن گله او را براند و فریاد کند که به گله و چوپان خود بازگرد و او سرگردان و متحیر بماند و از این سو و آن سو گریزان باشد و چوپانی نباشد که او را به چراگاه و یا مأوای خود بازگرداند و در این حال باشد تا ناگهان گرگی فرصت را غنیمت دانسته او را طعمة خود قرار دهد.»
سپس فرمود: «ای محمّدبن مسلم! به خدا سوگند، این چنین است حال کسانی از این امت که برای آنان امامی از طرف خداوند عزّوجلّ نباشد (و او را به امامت نپذیرفته باشند)، او نیز حیران و سرگردان و گمراه خواهد بود و اگر با این حال بمیرد با کفر و نفاق مرده است.»
تا این که فرمود، «بدان، ای محمّدبن مسلم! که ائمة جور و پیروان آنان از دین خدا جدا هستند. آنان گمراه و مردم را نیز گمراه کردهاند و اعمالی که انجام میدهند (طبق فرمودة قرآن) مانند خاکستری است که باد تند بر آن بوزد و چیزی از آن را نتوانند به دست آورند و این همان گمراهی دور (از حق) است.»
و در همان کتاب، از عبدالله ابن ابی یعفور نقل شده که گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: من با مردم معاشرت و مخالطه دارم و زیاد تعجب میکنم از مردمی که امامت و ولایت شما را نپذیرفتهاند و امامت و ولایت فلان و فلان (یعنی ابوبکر و عمر) را پذیرفتهاند و اهل امانت و راستی و وفا هستند از سویی مردمی را میشناسم که امامت و ولایت شما را پذیرفتهاند و چنان امانت و راستی و وفا که آنان دارند را دارا نیستند!
عبدالله بن ابی یعفور میگوید: سخن من که به اینجا رسید امام صادق علیه السلام استوار نشست و با خشم روی مبارک خود را به من نمود و فرمود: «دین ندارند کسانی که ولایت امام جائر و ظالم را که از طرف خدا منصوب نیست پذیرفتهاند و ملامتی نیست بر کسانی که دین خود را از امام عادل منصوب از ناحیة خداوند گرفتهاند.» من گفتم: آیا راستی آنان دین ندارند و اینان را باکی نیست؟! فرمود: «آری، آنان دین ندارند و اینان را باکی نیست.»
سپس فرمود: «مگر گوش به سخن خداوند ندادهای که میفرماید: «خداوند ولی مؤمنین است و آنان را از تاریکیها خارج و داخل نور (هدایت) مینماید»؛ یعنی از تاریکیهای گناهان خارج و به وسیلة توبه و مغفرت وارد نور (هدایت) میفرماید و این به علت پذیرفتن آنان است ولایت هر امام عادل من عندالله را «و آنان که کافر شدند اولیا و رهبرانشان طاغوت است که آنان را از نور خارج و به ظلمات و تاریکی داخل مینماید» و مقصود خداوند ازاین آیه این است که آنان دارای نور اسلام بودند و چون ولایت امام جائر و ظالم را پذیرفتند از نور اسلام خارج شدند و به ظلمات و تاریکی کفر داخل گردیدند تا این که خداوند آتش را بر آنان واجب نمود «و آنان همیشه در آتش مخلّد خواهند بود.»(17)
روایت دوم :
مرحوم کلینی در کتاب کافی، با سند خود، از عمروبن ابی المقدام نقل نموده که گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود: با پدرم امام باقر علیه السلام وارد مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله شدیم و چون بین قبر و منبر رسیدیم به عدهای از شیعیان برخورد نمودیم، پس پدرم برآنان سلام کرد و سپس فرمود:
«به خدا سوگند، من از بوی شما خشنود میشوم و شما را دوست میدارم. پس شما نیز به من کمک دهید و در دین خود اهل تقوا و ورع و کوشش باشید و بدانید که ولایت ما جز با ورع و اجتهاد و کوشش (در بندگی خدا) به دست نمیآید و هر کدام شما که ولایت و امامت یکی از ما را پذیرفته است باید همانند او عمل کند.»
سپس فرمود: «شما شیعة خدا و انصار او هستید و شمایید سابقین اول و سابقین آخر و سابقین در دنیا و سابقین در آخرت به بهشت، همانا ما به امر خداوند و ضمانت او و ضمانت رسول خدا صلی الله علیه و آله بهشت را برای شما ضمانت کردهایم. به خدا سوگند، کسی بیش از شما به درجات بهشت نمیرسد پس برای رسیدن به درجات بهشتی بکوشید، همانا شمایید پاکان و طیّبون و زنان شما نیز پاک و طیباتاند.
هر زن مؤمنهای از شما حوراء بهشتی است و هر مرد مؤمنی از شما صدّیق خواهد بود. همانا امیرالمؤمنین علیه السلام به غلام خود قنبر فرمود: بشارت باد تو را و تو نیز دیگران را بشارت ده و خشنود باش. به خدا سوگند، رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رحلت نمود و بر امت خود خشمگین بود جز بر شیعیان (علی علیه السلام ).» سپس فرمود:
«آگاه باشید که هر چیزی را عزتی است و عزت اسلام شیعه میباشد. آگاه باشید که هر چیزی را دعامه و پایهای است و پایه و دعامة اسلام شیعه میباشد. آگاه باشید که هر چیزی را جایگاه بلندی است و جایگاه بلند اسلام شیعه میباشد. آگاه باشید که هر چیزی را شرف و عزتی است و شرف اسلام شیعه میباشد. آگاه باشید که هر چیزی را سیّد و آقایی است و سیّد مجالس شیعه میباشد. آگاه باشید که هر چیزی را امامی است و امام زمین، زمینی است که شیعه در آن ساکن باشد.»
سپس فرمود: «به خدا سوگند، اگر شما روی زمین نبودید هرگز گیاهی روی زمین نمیرویید و مخالفین شما از نعمتهای خدا بهرهای نمیبردند و از طیّبات آن استفاده نمیکردند؛ چرا که آنان نه در دنیا و نه در آخرت نصیب و بهرهای ندارند و هرکس از آنان ناصبی (یعنی دشمن اهلبیت علیهمالسّلام و شیعیان آنان) باشد گرچه عبادت کرده و کوشای در بندگی خدا بوده باشد مصداق این آیة قرآن خواهد بود (عاملهًْ ناصبه تصلی ناراً حامیهًْ) (یعنی عذاب او حتمی خواهد بود) و عمل او بیارزش و ساقط میباشد.»
تا این که فرمود: «شیعیان ما به نور الهی و امر او سخن میگویند و مخالفین آنان از روی هوای نفس و آرزو سخن میگویند. به خدا سوگند، چون شیعة ما به خواب میرود خداوند روح او را به آسمان میبرد و به او تبریک گفته میشود و اگر اجل او رسیده باشد خداوند روح او را در خزاین رحمت و ریاض جنّت و زیر سایة عرش خود قرار میدهد و اگر اجل او نرسیده باشد توسط ملائکه به زمین باز میگردد و به بدن او ملحق میشود.
سپس فرمود: «به خدا سوگند، حجاج و معتمرین شما مخصوص به عنایت خداوند میباشند و فقرای شما از نظر ایمان و اعتماد به خداوند غنی هستند و اغنیای شما اهل قناعتاند و همة شما مورد دعوت خداوند و اجابت او هستید.»
در همان کتاب، این روایت با سند دیگر از امام صادق علیه السلام نقل شده و در ذیل آن آمده است که امام صادق علیه السلام فرمود: «آگاه باشید که برای هر چیزی جوهری است و جوهر فرزندان آدم (و افراد نفیس آنها) حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و ما و شیعیان ما هستند.»
سپس فرمود: «چه نیکوست احوال شیعیان ما و چقدر به عرش خداوند عزوجل نزدیک هستند و چقدر لطف خداوند در قیامت نسبت به آنان نیکوست. به خدا سوگند، اگر مردم طاقت پذیرش مقام آنان را داشتند و دربارة آنان غلو نمیکردند ملائکه مقابل آنان حاضر میشدند و بر آنها سلام میکردند.
به خدا سوگند، هیچ بندهای از شیعیان ما در نماز خود ایستاده قرآن را تلاوت نمیکند جز آن که برای او به هر حرفی یکصد حسنه خواهد بود و اگر در نماز نشسته قرائت کند به هر حرفی پنجاه حسنه برای او خواهد بود و اگر در غیر نماز قرائت کند به هر حرفی ده حسنه برای او خواهد بود و شیعة ما چون ساکت باشد پاداش قرائت مخالف ما را خواهد داشت.»
سپس فرمود: «به خدا سوگند، شما شیعیان اگر در رختخواب خود خوابیده باشید ثواب مجاهیدن را خواهید داشت و چون در حال نماز باشید پاداش صف کشیدگان در راه جهاد فی سبیل الله را خواهید داشت.»
تا این که فرمود: «به خدا سوگند، شمایید مقصود خداوند از آیة (و نزعنا ما فی صدور هم من غلٍّ اخواناً علی سررٍ متقابلین)؛ یعنی ما کینه و حسد را از دلهای آنان برطرف میکنیم تا در بهشت برادرانی خالص بر روی تختهای بهشتی مقابل یکدیگر قرار گیرند.»
و در پایان سخن خود فرمود: «شیعیان ما اصحاب «اربعهًْ الأعین» هستند؛ یعنی آنان دارای چهار چشم میباشند: دو چشم در سر آنها و دو چشم در قلب آنها میباشد. البته همة خلایق چنیناند جز این که خداوند عزوجل چشمهای شما را گشوده ولکن چشمهای مخالفین شما را کور کرده است (از این رو حقایق را چنان که هست نمیبینند و درک نمیکنند).»(18) .
خاتمه :
در پایان به عنوان جمعبندی و نتیجهگیری بحث نکاتی که اشاره میشود در موضوع این مقاله حائز اهمیت است.
تشیع از ریشة (شیعه) است و شیعه به معنای گروه (جمعیت) گروه پیرو، هوادارن و پیروان است و در اصطلاح دینی به گروهی از مسلمانان گفته میشود که هم به علی (ع) و اهل بیت پیامبر (ص) محبت و عشق میورزند، هم آنان را با امر و فیض الهی و نصب پیامبر جانشینان فصل و به حق رسول خدا میشناسند و هم به امامت و پیشوائی امامان معصوم در هر زمینه گردن مینهند و به چنین اعتقادی «تشیّع» گویند.(19)
تشیع غیر از مسألة امامت و خلافت علی (ع) و امامان (ع)، در مسائل دیگر اعتقادی، فکری، فقهی، هم شاخصهای دیگری دارد و فرقههای متعدد شیعی (زیدی، اسماعیلی، واقفی و اثنیعشری) ریشه در همین مسائل دارد، مسائلی همچون توحید، قرآن، غلو، تشبیه و تجسیم، بداء، عدل الهی، عصمت انبیاء، تقیه، راه تعیین امام، راه استنباط احکام شرع، جایگاه عقل و اجماع، اجتهاد، تخطئه و تصویب، اصول عملی در فقه، که باید در این باره به کتب مبسوط مراجعه کرد.
«چهارصد کتاب در شناخت شیعه» عنوان مقالة محققانه و مفصلی است از استاد محمدرضا حکیمی، که ترتیبی الفائی دارد و تلفیقی است از تألیفات قدیم و جدید فارسی و عربی که مرام و تفکر و معتقدات شیعه را در عرصههای مختلف بیان میکند.(20)
به پیروان اهل بیت (ع) و شیعیان ایشان عنوانهای دیگری هم اطلاق شده است (امامیّه، ناجیه، خاصه، اثنیعشریه و …) که در حقیقت شیعة ناب به امامت دوازده تن پیشوای معصوم و الهی معتقد است و از این رو به شیعیان، اثنی عشری گویند. هرچند برخی از فرقههای شیعه به امامت کمتر از این تعداد معتقدند.
در این رهگذر، شیعة راستین هم در عقاید و اخلاق و احکام به امامان خود شبیه است و کسی که خود را به تشیّع میچسباند و وانمود میکند که شیعه است، شیعهنما، بوده و او در حقیقت «متشیع» و متظاهر به شیعه بودن است که این قبیل از افراد، به شدت در گفتار و سیرة اهل بیت (ع) نکوهش شدهاند و مورد بیزاری ایشان قرار گرفتهاند و این رویکرد سخیف و منافقانه در روایات با عنوان (انتحال الشیعه) آمده است.
پی نوشت ها :
1. بحارالانوار، ج 65 ص 166 ح 20.
2 . بحارالانوار ج 68 ص 155
3 . بحارالانوار ج 8 ص 158
4. شرح نهجالبلاغه، ابن ابي الحديد ج 18 ص 24، الامامهًْ و السياسهًْ ج 1 ص 98
5. جوهري محقّق لغت شناس، در «صحاح اللغهًْ» پيرامون كلمة «شيعه»، و ابن اثير جزري، در «النهايهًْ في غريب الحديث و الاثار» ج 2 ص 519 ذيل واژة «شيعه».
6. در زمينة آشنايي با فرقههاي اسلامي و شيعه از جمله ر.ك: «فرهنگ فرق اسلامي» محمّدجواد مشكور، «فِرق الشيعه» نوبختي، «الملل و النحل» شهرستاني، «المقالات و الفرقُ» اشعري، «الفَرقُ بين الفِرَق» عبدالقاهر بغدادي (و ترجمهاش: تاريخ مذاهب اسلام، محمّد جواد مشكور)، «تاريخ شيعه و فرقههاي اسلامي»، محمّدجواد مشكور، «المقالات» ابن ورّاق بغدادي، «فرهنگنامة فرقههاي اسلامي» شريف يحيي الأمين، ترجمه محمّدرضا موحّدي، «الفِصَل» ابن حزم اندلسي، «مقالات الاسلامييّن»، اشعري، «مذاهب الاسلامييّن»، «عبدالرّحمن بدوي»، «دبستان المذاهب» فاني كشميري «ائرهًْ المعارف تشيّع» واژة تشيّع، «معجم الفرق الإسلاميه» شريف يحيي الامين، «فهرس مصادر الفرق الاسلاميه» علي اكبر ضيائي، مقالة «شيعه و فرقههاي شيعي از نگاه ارباب ملل و نِحل» فصلنامة شيعه شناسي، شمارة 7 (پاييز 83)، «بحارالانوار»، ج 37 ص 1 تا 31 (في ذكر الّذين خالفوا الفرقهًْ المحقّه). (به نقل از كتاب فرهنگ غدير جواد محدثي)
7. همان ص 94.
8 . همان ص 95.
9 . صفات الشيعه شيخ صدوق
10. همان.
11. همان.
12. همان.
13 . همان.
14. همان.
15. همان.
16. همان.
17. کافی ج 1 ص 375.
18. کافی ج 8 ص 214.
19. فرهنگ غدیر ص 163 جواد محدثی
20. فرهنگ غدیر جواد محدثی ص 197
/ن