گزارش تاريخي – گونه شناختي
گزارشي از آثار دورههاي متأخر پيرامون امام رضا (ع)
گوناگوني ابعاد شخصيت امام علي بن موسي الرضا عليه السلام، هشتمين امام شيعيان، و رفعت جايگاه هر کدام از اين ساحات، جنبه هاي متفاوت اما همگوني از شخصيت آن امام همام را برنموده است. در واقع لايه هاي متفاوتي از علم و دانش، و رفتارهاي شخصي و اجتماعي امام را مي توان در سطوح مختلف شخصيتي ايشان برشمرد. مباحثي مانند دانش هاي گوناگون به ويژه توانايي هاي شگرف ايشان در دانش پزشکي، و مسائل مربوط به ولايت عهدي ايشان، و حضور حضرت در ايران، همچنين مواردي ديگر مانند شهادت ايشان به سمي مهلک، آنچه به زيارتگاه و مرقد مطهر حضرت رضا عليه السلام و اين دست موضوعات مربوط مي شود، هر کدام به تنهايي مي توانسته انگيزه اي براي توجه خاص نويسندگان به زندگاني حضرت باشد. در واقع پهنه ي ابعاد شخصيت امام رضا عليه السلام در طول تاريخ توجه نويسندگان را به خود جلب نموده و اسباب تأليف آثاري در اين زمينه ها گشته است. اما آنچه تحت عنوان تأليف پيرامون حضرت رضا عليه السلام بيان مي شود، تا حدي با آنچه که در آغاز در تصور مي آيد متفاوت است. واقعيت اين است که برخلاف انتظار، تا حدود اواخر سده هاي مياني تقريباً جز تک نمونه هايي از برخي آثار پراکنده کمتر تأليفي درباره ي ايشان مشاهده مي شود. سخن اينجاست که اگر برخي آثار ياد شده توسط نجاشي و شيخ طوسي را به کناري نهيم، تأليف آثار پيرامون امام رضا عليه السلام را مي بايست در ضمن آثاري کلي که درباره ي امامان و معصومان عليهم السلام نوشته شده است، پي گرفت. گونه اي از تأليف ها مانند ژانر دلايل الامامة ها، الاحتجاج ها، زندگي نامه ي امامان عليهم السلام / معصومان عليهم السلام، و اين دست آثار که آنها را آثار مجموع مي دانيم.
واقعيت اين است که گونه اي از تأليفات در بردارنده ي نگاهي عمومي به 12 امام و / يا 14 معصوم هستند که در آنها به ترتيب موضوعات مختلف زندگي اين بزرگواران مورد توجه واقع شده است. در اين گونه از آثار به طور طبيعي ذکر امام رضا عليه السلام به چشم مي خورد. اين دست آثار اندک نيستند و تنها به عنوان اشاره و براي نمونه مي توان به مناقب آل ابي طالب ابن شهرآشوب اشاره کرد که مؤلف در آن با ذکر مناقب پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم آغاز کرده و با يادکرد ائمه ادامه داده است و بخشي از آن به مناقب امام رضا عليه السلام ارتباط دارد (ابن شهرآشوب، 1376 ش، ج 3، ص 443-485). نمونه ديگر تواريخ مواليد الائمة و وفياتهم از ابن خشاب است که همان گونه که از نامش برمي آيد به شرح حال و ولادت و وفات امامان پرداخته و قسمتي را به شرحي از حضرت رضا اختصاص داده است (ابن خشاب، 1406 ق، ص 30-37). همچنين است کشف الغمة اربلي که مؤلف ضمن يادکرد هر کدام از امامان عظيم الشأن به شرح احوال ايشان پرداخته است (اربلي، 1405 ق، سراسر اثر). بحراني در عوالم العلوم با همين شيوه و به صورت تفکيکي به شرح احوال و بيان آراء و روايات و سوانح زندگي معصومين عليهم السلام پرداخته است (بحراني، 1407 ق، سراسر اثر). در مجلد مربوط به امام رضا عليه السلام، با بهره گيري از آثار کهن به تقويم آراء و نظرات آن بزرگوار همت گماشته است. در يک جمع بندي از موضوعات و نمونه هاي بيان شده، به هر روي پذيرفتني است که آثار تأليف شده ي تفکيکي درباره ي امام رضا عليه السلام چندان پرشمار نيست؛ همچنين کم شمارتر آثاري است که قدري هم سابقه و قدمت داشته باشد. اندک موارد قابل ذکر مواردي است همچون کتابي تحت عنوان مجالس الرضا مع اهل الاديان که منسوب به حسن بن محمد بن سهل نوفلي، و تبييني از مناظرات امام عليه السلام با پيروان اديان ديگر در مجلس مأمون است. در سده ي 4 ق ابن بابويه با رويکردي خاص به امام، عيون اخبارالرضا عليه السلام را گرد آورده است (ابن بابويه، 1404 ق، سراسر اثر). اثاري هم در ژانرهايي مانند زيارت مراقد تأليف شده که جامع زيارة الرضا عليه السلام منسوب به شيخ صدوق (نجاشي، 1407 ق، 389)، و عنوان مشترک زيارة الرضا عليه السلام و فضله (و معجزاته) از ابوطيب رازي و ابومنصور صرام نيشابوري (ابن شهرآشوب، 1380 ق، ص 174؛ آقابزرگ، 1983 م، ج 12، ص 79) نمونه هاي از آنهاست. همچنين است ژانر مناقب نويسي با اندک نمونه هايي مانند مناقب الرضا عليه السلام از ابومحمد عبدالرحمان بن احمد خزاعي (منتجب الدين، 1366 ش، ص 75-76). در همين گروه از آثار، برخي منابع، اثري تحت عنوان مناقب / مفاخر الرضا را به حاکم نيشابوري منسوب داشته اند، که اين انتساب چندان هم پذيرفتني نيست (نگاه کنيد به: ابن حمزه، 1412 ق، ص 483، 496، 546؛ ابن شهرآشوب، 1380 ق، ص 121؛ آقابزرگ، 1983 م، ج 22، ص 327). به نظر مي رسد انتساب اين اثر به حاکم تحت تأثير روايات مربوط به گرايش شيعي او بوده باشد. چنان که تنها طريق روايي زيارت جامعه در فرائد السمطينِ جويني، روايت حاکم است (نک جويني، 1398 ق، ج 2، ص 179-185؛ براي حديث کساء نک ثعلبي، 1422 ق، ج 8، ص40) و اثري همچون فضائل فاطمة الزهرا عليهاالسلام نيز داشته است (سبکي، 1383 ق، ج 4، ص 166؛ آقابزرک، 1983 م، ج 16، ص 258؛ براي توضيحات بيشتر حاج منوچهري، 1391 ش / الف، 38-39).
برين منوال حاصل آن است که تأليف در زمينه ي ابعاد زيستي امام علي بن موسي الرضا عليه السلام را بجز مواردي اندک، عملاً و به شکلي پرشمار بايد از سده ي 11 ق به بعد جست و جو کرد. در اينجا بدون قصدي براي بررسي تاريخ فقه و حديث در دوره هاي تاريخ شيعه، به ويژه در مکتب حله و به دنبال آن جبل عامل، تنها براي ورود به بحث، گفتني است که دانشمندان مکتب حله ضمن بهره گيري و حفظ مواضع سنتي خويش در موضوعات فقه و حديث، تا حد زيادي به اصول اهل سنت نزديک گشته بودند و آثار ايشان را مطمع نظر داشتند (محقق حلي، 1364 ش، ص 5-6؛ علامه حلي، 1403 ق، ص 104)؛ موضوعي که در جبل عامل فزوني يافت و اين نقش پررنگ گشت و برخي رويکردهاي جديد آن را بارور ساخت. از سويي، تلاش براي دوري گزيني از اصول و آراء اهل سنت، در شمار شاخصه هاي مهم مکتب شهيد اول بود. بر پايه ي آثار وي مي توان گفت که او نقطه عطفي است در همگن سازي درايت و روايت (شهيد اول، 1272 ق، ص 5). آنچه از قواعد اساسي فقه اماميه و به کارگيري عملي آن در فقه به عنوان شاخصه اين دوره، و نمونه خاص آن در آثار شهيد اول همچون اللمعة الدمشقية و القواعد و الفوائد مشاهده مي گردد، مخصوصاً در زمان شهيد ثاني قابل پي جويي است. شهيد ثاني در حرکتي به سمت يکسان سازي ها و همگرايي آراء و روايات امامي، به رغم عمر کوتاهش، موفقيت هاي فراواني را به دست آورد. راه او را فرزندش صاحب معالم و حسين بن عبدالصمد حارثي، پدر شيخ بهايي و سرانجام خود شيخ بهايي تکميل نمودند. در اين مسير يکي از مهم ترين موضوعات قابل التفات ايشان دوري گزيدن از روايات اهل سنت و رجوعي دوباره به اصول متقدم امامي بود که خاصه در روايات و آثار و هر آنچه به امامان و معصومان عليهم السلام مربوط مي شد امکان بروز مي يافت (نک: حاج منوچهري، زير چاپ). با مساعي محقق کرکي و تأثير شگرف او در جابجايي جغرافيايي مکتب جبل عامل به ايران، عملاً در عصر صفوي رويکردي مضاعف به روايات و آثار و رسالات معصومان عليهم السلام مشاهده مي شود که توجه شگرف به شخص امام رضا عليه السلام نيز در همان راستا است. در واقع بايد گفت در اين عصر، با ايجاد برخي زمينه هاي اجتماعي در محافل امامي، موج جديدي از تأليف در زمينه احوال امامان بزرگوار توجه را به خود جلب کرد که تک نگارهايي درباره ي امام هشتم عليه السلام هم در ميان آنها مشاهده مي شود. به نظر مي رسد در اين ميان برخي تعارضات ميان اخباريه و اصوليه، فضا براي مروري دوباره بر زندگاني و مقاطع گوناگون ابعاد شخصيتي امامان و اخبار ايشان بيشتر ناگزير مي نمود. برخي آراء کساني چون امين استرابادي مبني بر بازگشتي دوباره به اخبار معصومان اهل بيت عليهم السلام به عنوان مخاطبان واقعي قرآن کريم، و در عمل احياء مذهب سلف، و همچنين تبيين وجه تمايز ايشان با اصوليه در برخي ارجاعات به ائمه ي معصومين نيز موجد فضايي گشت که در آن توجهي خاص به ساحات مختلف امامان و به ويژه امام رضا عليه السلام و روايات و اخبار آن حضرت افزون گردد (نک: استرابادي، 1321 ق، ص 106، 135، 193-194، 248 جم؛ خوانساري، بي تا، ج 1، ص 127-130). اين موج جديد از عصر قاجار به بعد نمودي مضاعف پيدا کرد.
در سده ي اخير التفات به امامان بزرگوار و تأليف درباره ي ايشان اسباب تهيه و تدوين انبوهي از آثار در اين زمينه را فراهم آورد. فارغ از بخش عظيمي از اين تأليفات که با منظري سنتي و مذهبي تأليف گشته اند، رويکرد متأخر پژوهشي به اين مباحث، گونه هايي متفاوت از ورود و خروج به موضوعات را منجر گشته است که برخي از آنها را مي توان در قالب رساله هايي تحقيقي در نظر آورد. همچنين نبايد از ياد برد که اين آثار به فراخور موضوع و نياز جوامع مختلف شيعي، به زبان هاي گوناگون تأليف شده اند که بجز عربي، مي توان از نمونه ي زبان فارسي و اردو نيز ياد کرد. برخي از اين آثار هم انتقال زباني يافته، از زبان مبدأ به يکي از زبان هاي عربي، فارسي، اردو و انگليسي ترجمه شده است.
بررسي روند تاريخي – اگر بخواهيم آثار تأليفي پيرامون مباحث مربوط به امام رضا عليه السلام در دوره ي متأخر را در قالب روند تاريخي بررسي کنيم، بدون شک سال هاي ربع اخير از سده ي 11 ق از اهميت بسزايي برخوردار است. تجمعي از آثار مؤلَف در اين دوره نشان از بروز حرکتي نوين در محافل امامي است. آنچه در بالا درباره ي مسير قرارگيري عالمان اين عصر به سمت و سوي التفات حداکثري به پيشينه ي تاريخي اماميه بيان شد، زمينه ساز آن گشت تا ضمن يافت شدن برخي از نسخه هاي آثار منسوب به امام رضا عليه السلام که تا آن زمان هيچ نشاني از آنها نبود، نگاهي عام به سوي آنها در قالب ترجمه و شرح نويسي نيز صورت گيرد. براي نمونه اي مهم مي توان به يافت شدن فقه الرضا عليه السلام در آن عصر اشاره کرد. ملامحمدتقي مجلسي (وفات 1070 ق) در شرح خود بر من لايحضر به نام لوامع صاحبقراني، به فقه رضوي استناد کرده و با تصريح به متني که آن را “فقه رضوي” نام برده، اطلاعاتي پيرامون اين کتاب مطرح کرده است. او از نسخه ي استنساخ شده ي خود ياد کرده که آن را از روي نسخه ي دوستي به دست آورده و چگونگي به دست آوردن آن را به تمامه وصف کرده است (مجلسي، بي تا، ج 1، ص 187، ج 4، ص 197). و اين هماني است که تحت عنوان فقه الرضا عليه السلام مي شناسيم و آثار بسياري هم حول آن تدوين شده است.
در بازگشت به بررسي روند تاريخي تأليف پيرامون امام رضا عليه السلام در ربع اخير سده ي 11 ق بايد به ترجمه اي از عيون اخبارالرضا عليه السلام اشاره کرد که ملامحمد صالح بن محمدباقر قزويني روغني (تاريخ ترجمه 1075 ق) تحت عنوان برکات المشهد المقدس صورت داده است (آقابزرگ، 1983 م، ج 3، ص 88). بجز اين ترجمه، بايد گفت که عالمان اين سده در اصل، بيشتر به آثار و روايات و احاديثي که به هر حال (چه درست و چه نادرست) به خود امام عليه السلام اختصاص داشت و منسوب بود، التفات نشان داده اند. دو اثر الرسالة الذهبية يا طب الرضا عليه السلام و نيز برخي مناظرات حضرت در دربار مأمون مهم ترين موضوعات مورد توجه عالمان و نويسندگان بوده است. شرح طب الرضا عليه السلام به فارسي از ابن محمدهاشم طبيب که آن را به نام شاه سليمان صفوي (حک 1075-1105 ق) نگاشته (1983 م، ج 13، ص 364)؛ و ترجمه اي تحت عنوان ترجمه ي الذهبية الرضوية از فيض الله عصاره شوشتري (ترجمه بعد از 1078 ق) از اين دست است (همان اثر، ج 4، ص 103).
آنچه در منابع به “حديث رأس الجالوت” و حديث عمران الصابي شهرت، و به مناظراتي از امام رضا عليه السلام اشاره دارد از ديگر موضوعات شگفت است که شرح آن در اواخر سده ي 11 ق در محافل امامي رواج تام داشته است. مجموعه اي از آثار در اين زمينه تحت عنوان شرح حديث عمران الصابي از افرادي مانند ملاخليل قزويني (وفات 1089 ق)، اميراسماعيل خاتون آبادي، آغاخليل بن محمد اشرف قاييني (وفات 1137 ق) (همان اثر، ج 13، ص 203)؛ و همچنين مجموعه آثاري همچون فوائد الرضوي در شرح حديث رأس الجالوت از قاضي سعيد قمي فرزند حکيم مفيد پزشک معاصر شاه عباس دوم، نوشته شده در 1089 ق، الفوائد الرضوية در همان موضوع از قاضي محمد معروف به سعيد شريف قمي (وفات 1103 ق) همه از اين دست آثار قابل ذکراند (همان اثر، ج 13، ص 199، ج 16، ص 340، 341). در سده ي بعد نيز اين روند همچنان با شروحي بر آثار منسوب به امام هشتم ادامه مي يابد؛ که در ميان اين گروه آثار، شرح طب الرضا عليه السلام، شرح خطبه ي التوحيد، و شرح الرسالة الذهبية بيشترين بسامد را دارا هستند. ترجمه ها و شروح فارسي بسياري از آثار ياد شده که در اين زمان صورت گرفته، نه تنها از منظر ترجمه فارسي در آن عصر مهم است، بلکه نشان از گرايش گروه هاي مختلف از سطوح عالمان به اين دست مباحث دارد. در واقع اين ترجمه ها بيش از همه بيانگر تلاش عالمان آن عصر است نسبت به عامه ي مردم تا با ترجمه ي آثار متقدم، با التفات تام به شکاف گسترده ي ميان عالمان و بدنه ي جامعه، ضمن کم کردن اين فاصله، امکان بيشترين بهره برداري افراد جامعه را از متون فراهم آورند (نک: حاج منوچهري، 1391 ش / ب، ص 83-95). نمونه ي ترجمه از خطبه ي الرضا عليه السلام در مبحث توحيد از علامه مجلسي که در 1288 ق در تهران چاپ سنگي شده، و نيز ترجمه ي رسالة ذهبية همو، از اين دست آثارند (آقابزرگ تهراني، 1983 م، ج 4، ص 103). در اين ميان شرح فارسي محمد اسماعيل بن محمد حسين اصفهاني خواجويي (زنده در 1135 ق) بر مناظره اي ميان حضرت و مأمون تحت عنوان شرح السؤالات المأمون من الرضا عليه السلام يا المناظرة المأمونية يادکردني است (همان اثر، ج 13، ص 311).
در بررسي سده ي بعد يعني سده ي 13 ق چنين مي يابيم که اگرچه که همان مسير شرح و ترجمه ها بر آثار منسوب به امام کماکان ادامه دارد، اما اتفاق مهمي که در محافل نويسندگان و عالمان روي نموده عبارت از آن است که ضمن ادامه ي مسير شرح و ترجمه ها، التفاتي مشخص به موضوعاتي مربوط به شخصيت خود امام همچون فضايل، کرامات، معجزات و زندگاني ايشان نيز شده است. مثير الحزن الکامن في مقتل الامام الضامن از شيخ حسين عصفوري که در 1211 ق تدوين شده، از اين گروه آثار است (آقابزرگ تهراني، 1983 م، ج 19، ص 350). تحفة الرضوية در موضوع فضيلت و معجزات امام از نوروزعلي بن محمدباقر بسطامي که در 1281 ق در تبريز به صورت سنگي انتشار يافته و الهدية الرضوية از محمدرحيم بروجردي در آداب زيارت مرقد امام عليه السلام نمونه هاي قابل ذکر ديگري از اين دست آثارند (همان اثر، ج 25، ص 208). اوج اين شيوه در سده ي 14 ق روي نمود که ضمن فزوني اين دست آثار، به آهستگي روي به کم شدن شرح نويسي و ترجمه ي آثار منسوب به امام داشت. در اين سده ي طيف وسيعي از نويسندگان در زمينه ي آثار امام رضا عليه السلام، علاقه ي خود را به نقد و بررسي متن نشان داده اند. شايد بتوان گفت که در اين زمان بررسي صحت انتساب ها به امام هشتم شيعيان و دقت در پيشينه ي آثار بيشتر مدنظر عالمان بوده است. رساله ي في تحقيق فقه الرضا و اثبات انه صالح لتقوية احد المتعارضين از ميرزا محمدهاشم بن زين العابدين موسوي خوانساري (وفات 1318 ق) که ضمن مجموعه رسائل وي در 1317 ق چاپ شده، بر همين اساس تدوين يافته است. مؤلف در اين اثر بر آن است تا نسبت کتاب فقه الرضا عليه السلام را مورد بررسي قرار دهد. فضل القضا في الکشف عن حال فقه الرضا عليه السلام نيز دقيقاً با همان مضمون، اثري از سيدحسن صدر (وفات 1352 ق) است. وي در اين کتاب کوشيده تا ثابت کند که فقه الرضا همان کتاب التکليف شلمغاني است؛ تلاشي که تأليف و تدوين انبوهي آثار پسيني را در ادامه سبب گشت.
آثار تأليف شده پيرامون امام رضا عليه السلام در سده ي 14 خورشيدي را، در ساده ترين حالت بايد به دو طيف زماني نيمه ي نخست و نيمه ي دوم تقسيم نمود. چه، نيمه ي نخست تداوم همان شيوه هاي پيشين در برخورد با مباحث آثار منسوب به امام است، موضوعاتي چون سوانح زندگي و تاريخ سياسي، فضايل و کرامات و مخصوصاً آنچه به زيارت مرقد و آستان قدس رضوي مربوط است.
اما از حدود نيمه ي دوم موضوع به شکلي اساسي دچار تغيير گشت. با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران در 1357 ش، و موجي نوين در رويکرد به مباحث ديني و مذهبي، اسباب آن فراهم آمد تا طيف گسترده اي از آثار در زمينه ي امامان عليهم السلام و بخصوص امام رضا عليه السلام تأليف و تدوين گردد. بدون قصدي براي برخوردي آماري، به صراحت مي توان مدعي بود که در 30 و اندي ساله ي پس از انقلاب اسلامي (تاريخ تأليف مقاله 1392 ش است) شمار آثار مدون پيرامون موضوعات مربوط به امام رضا عليه السلام در قالب کتاب، مقاله و پايان نامه تحصيلي بيش از کل آثار مدون در همان زمينه ها در طول تاريخ شيعه بوده است. تنها براي نمونه مي توان به اثري در دو مجلد تحت عنوان مقاله نامه ي امام رضا عليه السلام که به کوشش طاهره مهاجرزاده تدوين شده، اشاره کرد که در آن بالغ بر 6000 عنوان مقاله معرفي گشته است. همچنين برخي آثار اختصاصاً در کتابشناسي آثار مدون مربوط به امام رضا عليه السلام گرد آمده است. از آن جمله است کتابنامه ي امام رضا عليه السلام که توسط علي اکبر الهي خراساني تهيه، و در کنگره ي جهاني حضرت رضا عليه السلام در 1404 ق منتشر شده است. اثر ديگر در اين زمينه با قدري تفاوت در کميت و رويکرد، کتاب نشان دوست است که به طور خاص، فهرستي از آثار مرتبط به امام رضا عليه السلام را که در کتابخانه ي و موزه ي ملي ملک نگهداري مي شود. اين مجموعه به کوشش مهتا باصفا گرد آمده و در 1388 ش انتشار يافته است.
اگرچه شکي نيست که پايه هاي مبنايي را همان نويسندگان آثار سده هاي پيشين نهاده اند و در بيشتر موارد، نويسندگان متأخر به بهره برداري هاي نوين از همان ها دست زده اند. در همين راستا برگزاري نخستين کنگره ي جهاني حضرت رضا عليه السلام در سال 1404 ق و در پي آن تدوين مجموعه آثار تهيه و ارائه شده در آن از مهم ترين نمونه ي آثار در اين زمينه به شمار مي رود.
گونه شناسي
با نگاهي عام به مؤلَفات پيرامون امام هشتم شيعيان، علي بن موسي الرضا عليه السلام، در يک تقسيم بندي کلي مي توان بازخورد جايگاه والاي ايشان در آثار مدون را مبتني بر لايه هاي شخصيتي – تاريخي مربوط به ايشان، به بخش هايي مختلف تقسيم نمود. براي نخستين گام ها در اين مسير، وجود برخي موج هاي گسترده که غالباً با دوره هاي مخلتف تاريخي نيز بي ارتباط نيستند، شايان توجه است و اين موضوع در بخش پيشين بررسي شد. بر همان مباني، اين موج هاي گسترده را بايد در مباحثي مانند آنچه در ادامه آمده لايه بندي کرد، مواردي همچون: شرح نويسي، و ترجمه ها؛ مزارنويسي؛ فضايل و کرامات حضرت؛ ولايت عهدي و حضور ايشان در خراسان؛ آستان حضرت و حرم مطهر آن جناب. طبيعي است در اين مقاله نه قصدي براي پرداختن و معرفي همه آثار تأليف شده درباره ي آن امام است و نه اساساً چنين امکاني وجود دارد، بلکه بيش از همه تلاش شده است تا با نگاهي گونه شناختي به طيف هاي تأليفي در اين باره توجه شود که البته در حين کار، برخي از پراشتهارترين آثار در اين زمينه نيز معرفي خواهد شد.
کليات
طيف گسترده اي از آثار درباره ي حضرت رضا عليه السلام دربردارنده ي کلياتي پيرامون ايشان در زمينه هاي شخصيتي و تاريخي و سياسي است که آثاري تحت عناوين کلي همچون الامام علي بن موسي الرضا عليه السلام، يا حياة الامام علي بن موسي الرضا عليه السلام در اين گروه قرار مي گيرند و غالب آنها هم تأليفاتي مربوط به عصر حاضر اند. اين نام گذاري عملاً در شيوه ي ورود و خروج مؤلف هم نوعي از آزادي را به وجود مي آورد و بر همين اساس وجه مشترک اين دست آثار رويکرد کلي و گذرا بر موضوعات مختلف است. تقسيم بندي مقاطع گوناگون زندگي آن حضرت از ولادت تا شهادت و بررسي هاي اجمالي هرکدام از آن دوره ها نشانه ي بارز اين آثار است. در اين گروه مي توان به مجموعه 14 جلدي زندگي امام رضا عليه السلام در ناسخ التواريخ اشاره کرد که توسط عباسقلي خان سپهر تأليف شده و درآن به تفصيل شرح کاملي از زندگي آن حضرت آمده است. اين مجموعه مفصل در بين سال هاي 1348 تا 1356 ش در تهران انتشار يافت. ابوالقاسم سحاب هم در کتاب زندگاني حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام به بررسي حيات آن بزرگوار پرداخته است (تهران، کتابفروشي اسلاميه، 1334 ش). زندگاني علي بن موسي الرضا از حسين عمادزاده اصفهاني و کتاب الرضا من آل محمد در سوانح امام رضا عليه السلام تأليف سيد سبط و التحفة الرضوية از سيد اولاد حيدر بلگرامي به زبان اردو نمونه هاي ديگر از اين آثار به شمار مي روند (1983 م، ج 3، ص 434، ج 12، ص 55، ج 17، ص 275). مجموعه ي 14 جلدي چهارده نور پاک از عقيقي بخشايشي نيز نمونه اي معاصر از اين تأليفات است که مؤلف مجلد دهم را به زندگاني امام هشتم، رضا عليه السلام اختصاص داده است (1381 ش، ج 10، ص 1268-1400).
با اين اوصاف واقعيتي است که گرايش مذهبي، علمي و پژوهشي مؤلفان اين آثار، در متن اثر بروز و نمودي آشکار دارد و در بررسي متن اين آثار مي توان وجود برخي تفاوت هاي درون متني را در آنها مشاهده نمود و ثقل کلام در هر مورد را درک کرد. براي نمونه محمدجواد فضل الله در کتاب الامام الرضا عليه السلام اگرچه به کليات درباره ي زندگي حضرت همت گماشته، اما ثقل کلام او بر برخي موضوعات قابل درک است. وي بخشي را به مسأله ي واقفه و مباحث کلامي تخصيص داده (فضل الله، 1393 ق، ص 69-78) و بخشي مفصل را به ولايت عهدي امام و جايگاه حرکت هاي علويان پرداخته است. اما واقعيت اين است که با التفات به حجم گسترده اي در حدود نيمي از کتاب را که به بررسي آثار و مناظرات و سخنان آن حضرت اختصاص داده، مي توان اهميت اين مباحث نزد او را در متن اثر مشاهده نمود. اين کتاب تحت عنوان زندگاني امام رضا عليه السلام توسط محمدصادق عارف به فارسي ترجمه، و به وسيله ي مرکز پژوهش هاي اسلامي، در مشهد، 1383 ش منتشر شده است. به هر روي بايد پذيرفت که آثار کلي کمتر جنبه ي پژوهشي و بيشتر تبليغي – تبشيري دارند و در غالب موارد با انديشه ي برطرف نمودن نيازهاي جامعه تدوين مي گردند که چه بسا تأثيرات ارزشمندي را هم بر متن جامعه نهند؛ به ويژه در قالب تلاشي براي صيقل دادن رفتار و اخلاق اجتماعي به بهره بردن از نحوه ي زندگي معصومان عليهم السلام. به هر روي نبايد از ياد برد که پيش و بيش از هر مبحث تاريخي، سياسي، کتاب شناختي و جز آن، امام رضا عليه السلام، هشتمين امام و دهمين معصوم است و اين نخستين و مهم ترين شاخصه ي اين بزرگوار است و ديگر موضوعات حول اين محور در چرخش خواهد بود. به همين دليل بيشتر اين نوع آثار در زمينه ي احوال کلي حضرت، در منظري فرانگر داراي نقشي مذهبي – تربيتي است و براي در اختيار قرار دادن شناختي مجموع به خواننده ي معمولي و غير حرفه اي به کار مي رود. تأليف کتاب سني المواهب يا شخصيت علي بن موسي الرضا عليه السلام توسط ميرزا احمد خوشنويس به زبان فارسي هم با همين منظر صورت گرفته است. مؤلف در آن به زواياي شخصيت حضرت از آن رو که امامي معصوم است نگريسته و با نشان دادن لايه هاي مختلف زيست آن بزرگوار، تلاش نموده تا جنبه ي اخلاق رضوي را بنماياند. اين اثر به همراه “قصيده هاييه” منسوب به امام در تهران 1326 ق و باري در 1343 ش توسط انتشارات علمي چاپ شده است (آقابزرگ تهراني، 1983، ج 12، ص 239). شجره ي طيبه در انساب سلسله سادات علويه رضويه از ميرزا محمدباقر رضوي هم با قدري اختلاف در رويکرد، به جايگاه حضرت و خاندان او از منظر نسب پرداخته است. اين کتاب به تصحيح محمدتقي مدرس رضوي در تهران، چاپخانه حيدري، 1352 ش انتشار يافته است.
آن دسته از مؤلفان که به شخصيت فردي و اجتماعي امام رضا عليه السلام توجه نموده اند، در حصول مقصود خويش البته براي بازنمايي سطوحي از شخصيت امام، گونه اي از آثار تدوين گشته که اختصاصاً دربردارنده ي مباحث اخلاقي و فضايل رفتاري امام عليه السلام است. افاضات الرضوية يا فيض الرضا عليه السلام از ملامحسن، صاحب تفسير مجمع المطالب از اعلام قرن 13 ق (همان اثر، ج 2، ص 255)؛ و رفتارهاي اخلاقي و اجتماعي امام رضا عليه السلام از محمدعلي چناراني، (مشهد، انديشه، 1387 ش) نمونه هايي از اين دست اند.
گونه ي ديگري از آثار در همين رسته با نشان تبليغي – تبشيري، تأليف هايي است که در زمينه ي کرامات امام رضا عليه السلام مخصوصاً در راستاي زيارت حرم مطهر ايشان صورت گرفته است. التحفة الرضوية در معجزات، کرامات، و زيارت امام هشتم تأليف نوروز علي فرزند محمدباقر فاضل بسطامي (وفات 1309 ق) که از 1228 ق به بعد بارها همچون در 1281 ق در تبريز چاپ شده، نمونه اي نسبتاً متقدم از اين گروه است. دو کتاب مهم کرامات رضويه؛ و التحفة الرضوية، به ترتيب از علي اکبر مروج الاسلام و سيد محمد حسين موسوي شاهچراغي شاخص قابل تأملي از اين دست آثاراند. سبک و سياق نگارش اينها مخصوصاً کرامات رضويه مروج الاسلام کاملاً به شيوه ي سنتي در گونه ي اخلاق الائمه است (سراسر اثر). برخي آثار هم اختصاصاً به صورت تک نگار و موردي تأليف شده اند مانند وسيلة الرضوان في کرامات سلطان خراسان از شمس الدين محمد بن بديع رضوي که به معجزات حضرت بعد از خاکسپاري مربوط است (ذريعة، ج 25، ص 77)؛ يا صدور معجزه ي حضرت ثامن الائمه از محمدحسن بن علي ميرجهاني چرقويي اصفهاني (مشهد 1373 ق) که به شفادادن عبدالحسين پاکزاد در شعبان 1373 مختص گرديده است.
اين ژانر تأليف عملاً به گونه اي ديگر متصل مي گردد که البته در تاريخ شيعه داراي سابقه اي بسيار است يعني زيارت نويسي. الهدية الرضوية در آداب زيارت حضرت رضا عليه السلام از محمدرحيم بروجردي (وفات 1309 ق) نمونه اي يادکردني است. فضيلت زيارت مرقد مطهر امام هشتم در التحفة الرضوية از شيخ محمدرضا فرزند محمدتقي کاشاني تهراني (وفات 1336 ق) به زبان فارسي، نشان از آن دارد که بيان و تأليف درباره فضيلت زيارت حرم، موضوعي هميشه نو و قابل تأليف است. بسياري آثار از اين ژانر را آقابزرگ تهراني در الذريعة ياد کرده است (ج 3، ص 435، ج 16، ص 276، ج 20، ص 326، ج 25، ص 208). در اين ميان بسيارند آثاري که با همين منظر تدوين شده اند اما در رجوع به آنها مشخص مي شود که تنها بخش کوچکي از اثر به موضوع مشخص زيارت حرم امام هشتم عليه السلام اختصاص دارد؛ چه، ادعيه مختلف، زيارت نامه هاي گوناگون، مسائل مربوط به زائر، بيان نمازهاي مختلف، فضايل ماه ها و بسياري موضوعات اين چنيني کتاب را از موضوع اصلي که دست کم از عنوان آن برمي آيد دور ساخته است. قرة المهج في زيارة ثامن الحجج از حاج شيخ جواد کربلايي نمونه اي از اين نوع آثار است. زيارة الامام الرضا و فاطمة (المعصوم) هم که اثري از محمدتقي ديباجي است، به رغم نامِ آن، در بخش هاي مختلف کتاب، موضوعاتي گوناگون از سوانح زندگي امام رضا عليه السلام، زيارت به معناي عام، زيارت نامه ها و مباحث عام را آورده است (کربلايي، 1372 ش، سراسر اثر).
زيارت حرم حضرت رضا عليه السلام که مخصوصاً در ميان شيعيان از جايگاه مهمي برخودار است در تأليفات و آثار مختلف نيز نمودي بارز يافته است؛ براي مثال مهاجرزاده در بررسي و گردآوري نام و نشان مقالات تدوين شده پيرامون امام رضا عليه السلام، در موضوعات گوناگوني که زير مجموعه ي زيارت قرار داده، به بيش از 470 مقاله در اين باره اشاره کرده است (1387 ش، ج 2، ص 679-726). در ادامه ي اين دست آثار مي توان به گروهي از تأليفات درباره ي آستان رضوي اشاره کرد که در آنها با تمرکز بر آستان قدس رضوي، مباحث پيرامون آن همچون ابنيه و موقوفات و غيره پرداخته شده است. گاه نيز موضوع حرم مطهر امام عليه السلام، با مسائل سياسي در هم آميخته و آثاري مانند الفوادح الجليلة في هتک حرم الرضوية توسط ابوالحسن مرندي فرزند محمد دولت آبادي تأليف گشته که با ذکر حرمت حرم، گلوله باران گنبد و صحن و حرم توسط روس ها را به تاريخ گونه اي بيان و مورد نقد قرار داده است (چاپ سنگي مطبعه حاجي عبدالرحيم، 1339 ق).
زندگي سياسي حضرت يکي از بخش هاي مهم در تاريخ حيات شيعه به شمار مي رود. مبتني بر آنچه در منابع تاريخي آمده، مأمون از حضرت رضا عليه السلام براي حضور در دبار و قبول ولايت عهدي دعوت به عمل آورد؛ بدون قصدي براي بررسي اين رخداد و دلايل امتناع و سرانجام پذيرش امام، به هر روي در نهايت اين دعوت مورد پذيرش امام هشتم قرار گرفت. انتشار خبر ولايت عهدي امام در سرزمين هاي اسلامي، دست کم در ميان عباسيان تندرو و مخالفان با شيعيان به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و سبب بروز برخي جبهه بندي هاي متفاوت مخصوصاً در بغداد و مناطق داخلي، خاصه با حضور فعال فضل بن سهل، وزير مأمون شد. مأمون اگرچه قدري دير، اما زماني که از اين وقايع آن هم به وسيله ي امام هشتم عليه السلام آگاه شد، براي مقابله با مخالفان راهي گشت. در ميانه ي همين مسير بود که حضرت رضا عليه السلام در شهر طوس، به سوي ديار دوست گام نهاد. شهادت حضرت را غالباً بر اثر خوردن انگور يا نوشيدني مسموم دانسته اند، اما در منابع، پيرامون اين مطلب اختلاف نظر بسيار است. شايد همين تنوع ديدگاه ها و روايات گوناگون اسباب آن را فراهم آورده است که گروهي از تأليفات خاصه با همين منظر تدوين گردد. در اين دست آثار، اوضاع عباسيان در عهد مأمون، درگيري ها و اختلافات مأمون و برادرش، امين، پيروزي مأمون بر برادر و در دست گرفتن خلافت و سپس پيشنهاد ولايت عهدي وي به امام رضا عليه السلام به تفصيل بيان گشته و ضمن تبين مواضع امام، و موضوعات مربوط به نوع عملکرد ايشان در زمان کوتاه ولايت عهدي، سخن گفته شده است. چگونگي شهادت آن حضرت از مباحث مهم در بررسي هاي اين دست آثار است. اين گونه از آثار پيرامون حضرت رضا عليه السلام که داراي سابقه اي ديرين است و کساني مانند ابوالصلت هروي نيز در اين زمينه تأليف داشته، در دوره ي متأخر با منظري تحقيقي نيز مورد توجه قرار گرفته است. در اين راستا آقابزرگ تهراني از کتاب مثير الحزن الکامن في مقتل الامام الضامن تأليف شيخ حسين بن محمد بن ابراهيم آل عصفور ياد کرده است (1983 م، ج 19، ص 350)؛ اثري که در 1211 ق تأليف شده و در آن به موضوع مقتل امام پرداخته شده است. محمدحسن صدر هم در 1331 ق در کشف الظنون عن خيانة المأمون به صراحت اطلاعي کلي از محتويات کتاب را در نام آن بيان داشته و در قالب يک رديه، ضمن تلاش براي اثبات مسموم کردن امام به اشاره ي مأمون، منکران اين نظر را مورد نقد قرار داده است. عبدالرزاق مقرم و احمد بن صالح قديحي قطيفي هر کدام به تفکيک با تأليف وفاة الامام الرضا عليه السلام به بررسي اين موضوعات پرداخته اند اين دو اثر در مطبعة حيدرية نجف، به ترتيب در 1370 و 1372 ق انتشار يافته اند. عبدالقادر احمد يوسف در الامام الرضا عليه السلام ولي عهد المأمون (چاپ بغداد، مطبعة معارف) با رويکردي مشخص، وجهه ي سياسي شخصيت امام را مد نظر دارد و در آن به دلايل پذيرش ولايت عهدي از سوي حضرت رضا پرداخته است. اين کتاب تحت عنوان زندگاني علي بن موسي الرضا عليه السلام توسط غلامرضا رياضي به فارسي ترجمه شده است (چاپ مشهد، 1333 ش). حياة السياسية للامام الرضا عليه السلام که با نام زندگاني سياسي هشتمين امام توسط خليل خليليان به فارسي ترجمه شده، اثري است از جعفر مرتضي حسيني عاملي که دارالتبليغ آن را در قم، 1398 ق منتشر ساخته است.
حسن امين با تأليف کتاب الرضا عليه السلام و المأمون و ولاية العهد و صفحات من التاريخ العباسي چنان که از نامش برمي آيد. بررسي تاريخي عصر حضرت، تاريخ عباسيان و موضوع ولايت عهدي امام و جايگاه اجتماعي ايشان در آن عصر پرداخته است. وي مخصوصاً به نامه هاي آن عصر ميان مأمون، امين، رشيد، امام و غيره براي تدوين اثر خود بسيار بهره برده؛ و همچنين در انتهاي کتابش بخشي را تحت عنوان ملحق، به موضوع شهر طوس و مشهد اختصاص داده است (1995 م، سراسر کتاب).
پيرامون آثار منسوب به امام عليه السلام
در شمار آثار مؤلف پيرامون امام رضا عليه السلام، آنها که اختصاصاً حول محور تأليفات منسوب به امام تدوين شده اند، بيشترين بسامد را دارا هستند. در واقع آثاري مانند طب الرضا عليه السلام که به الرسالة الذهبية نيز اشتهار دارد، همچنين فقه الرضا عليه السلام، مسانيد حضرت، و مناظرات آن جناب بسيار مورد توجه نويسندگان قرار داشته است. البته در ميان آثار منسوب به امام عليه السلام، الرسالة الذهبية دست کم به دليل چند وجهي بودن آن که هم منسوب به معصوم است و هم در دانش پزشکي است و رافع برخي نيازهاي کاربردي در جامعه است، بيش از ديگر آثار شرح و ترجمه دارد. فارغ از اين که از منظر تاريخي از سده ي 6 ق آثاري مانند ترجمه ي العلوي راوندي و جز آن تأليف شده که در بخش پيش اشاراتي بدان شد، در سده هاي متأخر تدوين هاي بسياري حول آن صورت گرفته است. آقابزرگ تهراني به شرحي بر طب الرضا عليه السلام به فارسي اشاره کرده از ابن محمد هاشم طيب که آن را به نام شاه سليمان صفوي (حک: 1075-1105 ق) فراهم آورده بوده است (آقابزرگ تهراني، 1983 م، ج 13، ص 365). وي همچنين از ترجمه اي از اين متن به فارسي از علامه مجلسي نيز تصريح کرده و آن را تحت عنوان ترجمه ي الذهبية المعروف بطب الرضا عليه السلام آورده است (همان اثر، ج 4، ص 103). شرحي بر اين اثر نيز تحت عنوان عافية البرية از ميرزا محمدهادي فرزند ميرزا محمدصالح شيرازي در عصر شاه سلطان حسين انجام شده که نسخه ي آن با دست خط شارح، مورخ 1133 ق در کتابخانه ي دانشگاه تهران نگهداري مي شود (ايزانلو، 1387 ش، ص 52). در نيمه هاي سده ي 11 ق ملامحمد بن محمدحسن مشهدي به اشاره ي کريم خان زند ترجمه ي اين رساله را آغاز کرد و فيض الله عصاره ي شوشتري نيز در همين حدود زماني برگردان ارزشمندي از آن صورت داد. پيرامون همين رسالة ذهبيه، آثار ديگري هم تدوين شده است. فوائد الرضوية اثري تأليف شده در شرح طب الرضا عليه السلام است که در 1227 ق تدوين گشته و آقابزرگ نسخه اي از آن را ديده بوده است (1983 م، ج 16، ص 340). شروحي از سيد عبدالله بن محمدرضا شبر حسيني کاطمي (وفات 1242 ق)، و ملامحمد بن محمد حسن مشهدي (وفات 1257 ق) به زبان فارسي نمونه هايي از اين دست آثار به شمار مي روند که اثر اخير به همراه فردوس التواريخِ نوروزعلي بسطامي در 1237 ق به صورت چاپ سنگي انتشار يافته است (براي نمونه نگاه کنيد به آقابزرگ تهراني، 1983 م، ج 13، ص 278، 364؛ ايزانلو، 1387 ش، ص 52).
در همين ژانرِ بررسي و تدوين حول آثار منسوب به امام عليه السلام، آنچه درباره ي فقه الرضا عليه السلام هم نوشته شده حائز اهميت بسيار است. اين اهميت به ويژه از آن روست که چنين آثاري غالباً با صبغه اي تحقيقي تدوين شده اند و بيشتر در پي اثبات / رد انتساب آن به امام رضا عليه السلام و / يا بررسي چيستي اين اثر بوده اند. الرد علي القول بحجية فقه الرضا عليه السلام از ابوالقاسم موسوي رياضي و المحجة المهدوية في اثبات حجية رسالة الرضوية از سيد مهدي بن علي بحراني نمونه هايي از اين دست آثار به شمار مي روند. فصل القضا في کشف عن حال فقه الرضا عليه السلام از سيد حسن صدر و رسالة في تحقيق حال کتاب فقه الرضا عليه السلام از محمدهاشم بن زين الدين چهارسوقي که نخستين بار در 1317 ق به صورت سنگي انتشار يافت و باري با ابتنا بر همان چاپ توسط مهدي هوشمند به صورت تصحيح شده منتشر شد (چهارسوقي، بي تا، ص 465-510)، از همين دست اند. ميرزا محمدهاشم بن زين العابدين موسوي خوانساري (وفات 1318 ق) رسالة في تحقيق فقه الرضا و اثبات انه صالح لتقوية احد المتعارضين (چاپ سنگي 1317 ق ضمن مجموعه ي رسائل) را نگاشت و محمدرضا مسجدشاهي اصفهاني رساله ي في الرد علي فصل القضا في عدم حجية فقه الرضا عليه السلام را تدوين نمود. اما تنها رويکرد به فقه الرضا، انتقادي نبوده، بلکه ترجمه هايي هم از آن صورت گرفته است (براي نمونه نگاه کنيد به آقابزرگ تهراني، 1983 م، ج 4، ص 123). رضا استادي طي مقاله اي که به بررسي فقه الرضا عليه السلام اختصاص دارد، نمونه هايي از اين ترجمه ها را ياد کرده است. دو اثر از شاه قاضي يزدي، صاحب تفسير قطب شاهي در اين زمينه در 1021 و 1031 ق صورت گرفته و نيز ترجمه اي از محمدباقر بن اسماعيل خاتون آبادي که فقه الرضا عليه السلام را براي شاه سلطان حسين صفوي صورت داده (استادي، 1380 ش، ص 159)، نمونه هايي قابل ذکر اند. شخص اخير بجز اين، حافظ الابدان را نيز در شرح احاديث معصومان عليهم السلام درباره ي سلامت تدوين و به شاه سلطان حسين تقديم نموده بوده است (آقابزرگ تهراني، 1983 م، ج 6، ص 232).
مسانيد امام رضا عليه السلام و روايات آن حضرت از پراشاره ترين آثار منتسب به امام، مجموعه رواياتي از آن حضرت است که روي هم رفته سند آنها به پدران بزرگوار ايشان منتهي مي گردد که گزينش، بيان و نوع چينش و استفاد از آنها توسط امام رضا عليه السلام موضوعيت ويژه اي بدان ها داده است. بخش گسترده اي از اين روايات و احاديث که در مجموعه ي عيون اخبارالرضا عليه السلام توسط محمد ابن بابويه گرد هم آمده، از ديرباز مورد عنايت نويسندگان بوده و خصوصاً در دوره هاي متأخر شروح و ترجمه هايي از آنها صورت گرفته است. شرح سيد نعمت الله جزايري تحت عنوان لوامع الانوار، شرح ملاهادي بناني، راوي شيخ انصاري، شرح محمد علي حزين (چاپ بنارس، 1181 ق)، ترجمه ي فارسي ميرزا ذبيح الله خراساني نمونه هايي از اين دست آثارند (همان اثر، ج 4، ص 120-121، ج 13، ص 375). در عصر حاضر برخي از پژوهشگران با تدوين مجموعه هايي در قالب مسانيد، تلاش کرده اند روايات و احاديث امام هشتم را به صورت يک جا گردآورند. مسند امام رضا عليه السلام که توسط عزيزالله عطاردي تهيه شده از پرشهرت ترين اين دست آثار است (آستان قدس رضوي، 1406 ق). صحيفة الرضا عليه السلام از جواد فيومي (چاپ قمي، مؤسسة النشر الاسلامي، 1373 ش) هم اثر ارزشمندِ تدوين شده در همين ژانر است.
در همين راستا، تک نگارهايي مبتني بر احاديثي از حضرت درباره ي برخي موضوعات خاص نيز تدوين گشته که به ويژه در دو طيف هم سخني هاي آن امام بزرگوار با مأمون و نيز مناظرات علي بن موسي الرضا عليه السلام با پيروان و بزرگان اديان ديگر داراي اهميت است. تعدد ياد کرد پرسش هاي مأمون از امام عليه السلام و بازتاب آن در منابع گوناگون به خودي خود موضوع پراهميتي بوده که سبب مي شده است تا نويسندگان با عنايت بدانها، به شرح و ترجمه ي آنها همت گمارند. سؤالاتي از سوي مأمون در قالب عمومي احاديثي مشخص از امام رضا عليه السلام مانند پرسش پيرامون چيستي دليل ولايت جد آن بزرگوار که عبدالحسين بروجردي از آل کمونه آن را شرح نموده، از اين دست است. همچنين سخنان و موضوعاتي که امام براي مأمون به صورت احاديثي املا نموده اند، که نمونه ي شرح انوار الضوية از حسين بن محمد بن احمد آل عصفور اثري تأليف شده در همين ژانر است (قراچه داغي، 1418 ق، ص 60، 65؛ آقابزرگ تهراني، 1983 م، ج 2، ص 431، ج 6، ص 377، ج 13، ص 200، 311؛ امين، بي تا، ج 2، ص 94).
مناظرات مجلس مأمون ميان امام رضا عليه السلام و پيروان اديان ديگر که در منابع از آنها با عناوين جاثليق، رأس الجالوت، عمران صابي و هربذ ياد شده در طول تاريخ در منابع گوناگون نمود و بروزي چشمگير داشته است. اين مناظرات در دوره هاي مختلف از سوي نويسندگان به شکلي شگفت انگيز مورد توجه قرار گرفته و نويسندگان دوره هاي متأخر هم از آن مستثني نبوده اند و انبوهي آثار در همين زمينه تدوين گشته است. گروهي به ترجمه ي اين مناظرات پرداخته اند مانند حسن بن اعتمادالواعظين شمس گيلاني که ترجمه ي مکالمات حضرت رضا با ملل و مذاهب مختلفه را نگاشته است (چاپ تهران، 1328 ش)؛ گروهي در قالب شرح نويسي به اين مناظرات توجه نشان داده اند و به صورت کلي يا تک مناظراتي مانند مناظره با رأس الجالوت و / يا مناظره با عمران صابي را شرح نموده اند. قاضي سعيد قمي فرزند حکيم مفيد که پزشک معاصر شاه عباس دوم بوده، در 1089 ق کتاب فوائد الرضوية را در شرح حديث رأس الجالوت تدوين نمود (براي نمونه ها نگاه کنيد به آقابزرگ تهراني، 1983 م، ج 13، ص 199، 203، ج 16، ص 341، 340).
از ديگر آثار قابل ياد کرد، ترجمه يا شرح توحيد الرضا عليه السلام از کساني مانند علامه مجلسي (چاپ تهران، 1288 ق) و ترجمه قصيدة هائية منسوب به امام عليه السلام از افرادي چون ابوالقاسم سحاب (چاپ تهران، 1334 ش) و ميرزا محسن عماد (چاپ تهران، 1367 ش) است.
منابع تحقيق:
1. آقابزرگ تهراني، محمد محسن (1983 م)، الذريعة الي تصانيف الشيعة، بيروت.
2. ابن بابويه، محمد (1404 ق)، عيون اخبارالرضا عليه السلام، بيروت.
3. ابن حمزه، عبدالله (1412 ق)، الثاقب في المناقب، به کوشش نبيل رضا علوان، قم.
4. ابن خشاب، عبدالله بن نصر (1406 ق)، «تاريخ مواليد الائمة و وفياتهم»، مجموعة نفيسة، قم.
5. ابن شهرآشوب، محمد (1380 ق)، معالم العلماء، نجف.
6. همو (1376 ق)، مناقب آل ابي طالب، نجف.
7. اربلي، علي بن عيسي (1405 ق)، کشف الغمة، بيروت.
8. استادي، رضا (1380 ش)، “تحقيقي پيرامون کتاب فقه الرضا عليه السلام”، مشکوه، شماره 72 و 73، پاييز و زمستان.
9. استرابادي، محمد امين (1321 ق)، الفوائد المدنية، چ سنگي، تبريز.
10. امين، حسن (1995 م)، الرضا عليه السلام و المأمون و ولاية العهد و صفحات من التاريخ العباسي، بيروت: دار الجديد.
11. امين، محسن (بي تا)، اعيان الشيعة، بيروت: دارالتعارف للمطبوعات.
12. ايزانلو، رمضانعلي (1387 ش)، “پژوهشي پيرامون آثار منسوب به امام رضا عليه السلام”، ماهنامه ي پژوهشي اطلاعات حکمت و معرفت، قم، شماره ي 32.
13. بحراني، عبدالله (1407 ق)، عوالم العلوم، قم.
14. ثعلبي، احمد (1422 ق)، تفسير، بيروت.
15. جويني، ابراهيم (1398 ق)، فرائد السمطين، به کوشش محمدباقر محمودي، بيروت.
16. چهارسوقي، محمدهاشم بن زين العابدين (بي تا)، “رساله ي في تحقيق حال کتاب فقه الرضا عليه السلام”، به کوشش مهدي هوشمند، ميراث حديث شيعه، دفتر هفتم.
17. حاج منوچهري، فرامرز (1391 ش / الف)، “حاکم نيشابوري”، دايرة المعارف بزرگ اسلامي، تهران: انتشارات دايرة المعارف بزرگ اسلامي، مجلد 20؛
18. همو، “روند متناوب واگرايي / همگرايي روايي از شيخ طوسي تا شيخ بهايي”، زير چاپ؛
19. همو (1391 ش / ب)، “عالمان ديني و جامعه در نظر و عمل ميرفندرسکي”، فصلنامه فرهنگ گلستان، گرگان: انتشارات نوروزي.
20. خوانساري، محمدباقر (بي تا)، روضات الجنات، به کوشش اسدالله اسماعيليان، تهران: مکتبه ي اسماعيليان.
21. ديباجي، محمدتقي (1424 ق)، زيارة الامام الرضا عليه السلام و زيارة فاطمة المعصومة، چاپ الکترونيکي توسط مؤلف.
22. سبکي، عبدالوهاب (1383 ق)، طبقات الشافعية الکبري، به کوشش محمود محمد طناحي و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره.
23. شهيد اول، محمد (1272 ق)، الذکري، سنگي، ايران.
24. عقيقي بخشايشي (1381 ش)، چهارده نور پاک، تهران: انتشارات نويد اسلام.
25. علامه حلي، حسن بن يوسف (1403 ق)، «الاجازة الي بني زهرة»، ضمن ج 104 بحارالانوار مجلسي، بيروت.
26. فضل الله، محمدجواد (1393 ق)، الامام الرضا عليه السلام تاريخ و دراسة، قم: دارالزهراء.
27. قراچه داغي، محمدعلي بن احمد (1418 ق)، اللمعة البيضاء، به کوشش سيد هاشم ميلاني، قم: مؤسسه الهادي.
28. کربلايي، شيخ جواد (1372 ش)، قرة المهج في زيارة ثامن الحجج، قم: انتشارات حوراء.
29. مجلسي، محمدتقي (بي تا)، لوامع صاحبقراني، چاپ سنگي، تبريز.
30. محقق حلي، جعفر (1364 ش)، المعتبر، به کوشش ناصر مکارم شيرازي و ديگران، قم.
31. منتخب الدين، علي (1366 ش)، فهرست اسماءِ علماءِ الشيعة، به کوشش سيد جلال الدين محدث ارموي، قم: انتشارات کتابخانه ي آية الله مرعشي نجفي.
32. مهاجرزاده، طاهره (1387 ش)، مقاله نامه ي امام رضا عليه السلام، مشهد مقدس: مرکز اسناد آستان قدس رضوي.
33. نجاشي، احمد (1407 ق)، الرجال، به کوشش موسي شبيري زنجاني، قم.
منبع مقاله :
هوشنگي، حسين؛ (1392)، ابعاد شخصيت و زندگي حضرت امام رضا (عليه السلام)، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، اول