خانه » همه » مذهبی » گزيده اي از فضايل امام علي (ع) از ديدگاه مفسرين و محدثين اهل سنت (3)

گزيده اي از فضايل امام علي (ع) از ديدگاه مفسرين و محدثين اهل سنت (3)

گزيده اي از فضايل امام علي (ع) از ديدگاه مفسرين و محدثين اهل سنت (3)

اين امر، نوعي اعتراف به امانتداري و مورد وصوق بودن ايشان نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم)است (ابن كثير، 1408ق،ج3،ص216/ ابن اثير، 1386ق، ج2، ص103/ بيهقي، 1411ق، ج6، ص289/ طبري، [بي تا]، ج2، ص103/ ابن خلدون، [بي تا]، ج2، قسمت 2، ص16/ مقريزي، 1420ق، ج1،ص57/ مسعودي، [بي تا]، ص200/يعقوبي،

10f6586f 60d8 46ea b3d9 923e9d7d3ad2 - گزيده اي از فضايل امام علي (ع) از ديدگاه مفسرين و محدثين اهل سنت (3)

19956 - گزيده اي از فضايل امام علي (ع) از ديدگاه مفسرين و محدثين اهل سنت (3)
گزيده اي از فضايل امام علي (ع) از ديدگاه مفسرين و محدثين اهل سنت (3)

 

نويسنده:دكتر قاسم بستاني*
محمد جعفرنژاد**

 

امتيازات عملي علي(ع)
 

1-3. جانشين پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در برگرداندن وديعه ها و امانت ها به صاحبانشان.
اين امر، نوعي اعتراف به امانتداري و مورد وصوق بودن ايشان نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم)است (ابن كثير، 1408ق،ج3،ص216/ ابن اثير، 1386ق، ج2، ص103/ بيهقي، 1411ق، ج6، ص289/ طبري، [بي تا]، ج2، ص103/ ابن خلدون، [بي تا]، ج2، قسمت 2، ص16/ مقريزي، 1420ق، ج1،ص57/ مسعودي، [بي تا]، ص200/يعقوبي، [بي تا]، ج2، ص39).
2-3. خوابيدن علي (عليه السلام) در جاي پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم)در شب هجرت به سوي مدينه.
در جريان هجرت پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) به سوي مدينه كه با همراهي ابوبكر، انجام مي گيرد، علي (عليه السلام) جان فدايي مي كند و در بستر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم)مي خوابد تا مشركان كه قصد جان پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) كرده اند، نتوانند به مقصود خويش برسند(ابن كثير، 1408ق، ج3، ص216/ ابن اثير، 1386ق، ج2، ص103/طبري، [بي تا]، ج2، ص99؛ احمد حنبل، [بي تا]، ج1، ص33/ حاكم نيشابوري، [بي تا]، ج3، ص4/ هيثمي، 1408ق، ج9،ص120).
برخي فقط خوابيدن در جاي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)را ذكر مي كنند، اما اين كار علاوه بر شهامت و شجاعت، گوياي مطالبي ديگر هم هست كه از آن جلمه به موارد ذيل مي توان اشاره كرد:
الف. اين كار نمونه اي از اخلاص يك سرباز صادق است كه براي دعوت و عقيده اش حاضر است جان خويش را فدا كند تا رهبرش زنده باشد؛ چون در سلامت رهبر است كه دعوت و عقيده زنده مي ماند و اين حركت علي (عليه السلام) كاري شگرف و عظيم بوده است.
ب. بيانگر اعتقاد راسخ به قضا و قدر است كه هر آنچه قلم تقدير بر آن رفته است، شدني مي كند: «قُلْ لَنْ يُصيبَنا إِلاّ ما كَتَبَ اللّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَي اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» (توبه:51 ): بگو: «جز آنچه خدا براي ما مقرر داشته هرگز به ما نمي‏رسد او سرپرست ماست و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند.»
اين آيه دلالت بر عمق ايمان علي (عليه السلام) دارد.
3-3. هجرت علي (عليه السلام)
حضرت علي (عليه السلام) سه شبانه روز در مكه مي مانند تا امانات را به صاحبان اماناتي كه نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بود، برگردانند؛ سپس به رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در قبا ملحق شدند و دو شب در قبا ماندند و روز جمعه همراه با ابوبكر در ركاب با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به سوي مدينه حركت كردند (ابن كثير، 1408ق، ج3، ص253/ ابن اثير، 1386ق، ج2، ص103/ بيهقي، 1411ق، ج6، ص289/ طبري، [بي تا]، ج2، ص103/ ابن خلدون، [بي تا]، ج2، قسمت 2، ص16/ مقريزي، 1420ق، ج1، ص57/ مسعودي، [بي تا]، ص200/ يعقوبي، [بي تا]، ج2،ص39).
4-3. عقد برادري و مواخات پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) با علي (عليه السلام)
نقل شده است كه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بين اصحاب ـ دو به دوـ عقد برادري بست، تا اينكه علي (عليه السلام) باقي ماند و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به او فرمود: «أما تري أن أكون أخاك؟» فرمود: بلي اي رسول خدا راضي شدم و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند:«فأنت أخي في الدنيا و الآخره» (حاكم نيشابوري، [بي تا]، ج3، ص14/ هيثمي، 1408ق، ج9، ص12/ مباركفوري، 1410ق، ج10، ص152/ متقي هندي، [بي تا]، ج13، ص140/ مناوي، 1415ق، ج4، ص468/ زرندي حنفي، 1377ق، ص95).
5-3. شجاعت علي (عليه السلام) در جنگ تن به تن
الف) در جنگ بدر (سال دوم هجرت): در جنگ تن به تن كه سه نفر از سران مشركان به نام هاي عتبه بن ربيعه، شيبه بن ربيعه و وليدبن عتبه به ميدان جنگ آمدند و تقاضاي مبارز و هماورد نمودند، در مقابل آنها از سپاه مسلمانان عوف و معاد فرزندان حارث به سوي ايشان مي روند و سران مشركان از آنها مي پرسند: از چه قبيله اي هستيد؟ ايشان مي گويند: گروهي از انصار. در جواب مي گويند: افرادي از قبيله خودمان و هم كفو خودمان بفرستيد، كه در آن لحظه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند: «قم يا عبيده! قم يا حمزه! قم يا علي!»، و علي (عليه السلام) به جنگ وليدبن عتبه رفت و او را به هلاكت رساند (ابوداود، [بي تا]، ج1، ص601/ بيهقي، [بي تا]، ج9، ص131/ عظيم آبادي، [بي تا]، ج7، ص234/ ابن ابي شبيه، 1409ق، ج8، ص 473/ متقي هندي، [بي تا]، ج2، ص398/ طبري، [بي تا]، ج2، ص148/ ابن كثير، 1408ق، ج3، ص333).
ب) در جنگ احد (شوال سال سوم هجري): در جنگ احد كه همانند جنگ بدر آغاز شد، طلحه بن ابي طلحه پرچمدار مشركان، مسلمانان را به مبارزه مي طلبيد، در حالي كه مي گفت: آيا مبارزي هست؟ پاسخ دهنده همان پاسخگوي ميدان جنگ بدر است. علي (عليه السلام) به طرف او پيش رفت. هنگامي كه آن دو در ميانه دو لشكر با هم روبرو شدند، علي (عليه السلام) با نواختن ضربتي فرقش را شكافت؛ پس طلحه فرو افتاد و عورتش نمايان شد. در اين هنگام علي (عليه السلام) را عنوان رحم [خويشاوندي] ياد كرد، و اين در حالي بود كه علي (عليه السلام) كار او را يكسره نكرد، بلكه به حال خويش واگذاشت و طلحه در اثر همان يك ضربه هلاك شد (ابوداود، [بي تا]، ج1، ص601/ بيهقي، [بي تا] ج6، ص132/ احمد حنبل، [بي تا]، ج1، ص117، متقي هندي، [بي تا]، ج10، ص396/طبري، 1415ق، ج2، ص134/ ابن كثير، 1408ق، ج3، ص339/ ذهبي، 1407ق، ج2، ص89/ هيثمي، 1408ق، ج6، ص76).
در اين رخداد، نمونه اي از مروت و كرامت و اخلاق حضرت علي (عليه السلام) نهفته است كه مثال بارزي از اخلاق و جوانمردي است؛ حتي با دشمن و در معركه كارزار. نكته ديگر حياي علي (عليه السلام) است كه چون عورت طلحه نمايان شد، از او صرف نظر كرد.
ج) در جنگ خندق و مقابله با عمروبن عبدود: جنگ خندق در سال پنجم هجري اتفاق افتاد. يكي از پيكارهاي مهم در اين جنگ، نبرد علي (عليه السلام) با عمرو بن عبدود بود؛ عمرو از شجاعان عرب بود كه توانست از خندق بگذرد و ندا در داد كه آيا مبارزي هست؟ پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: مبارزي هست كه شر اين دشمن را دفع كند؟ علي (عليه السلام) برخاست و گفت: من آماده ام و به يكديگر حمله نمودند كه علي (عليه السلام) به پاي او ضربه زد و پايش قطع شد. در اين هنگام علي (عليه السلام) سر عمرو را از تنش جدا كرد و غريو الله اكبر از سپاه مسلمانان برخاست (ابن اثير، 1386ق، ج2، ص181/ ابن عبدالبر، 1412).
د) شكستن خط دفاعي خيبر(سال هفتم هجري): پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند: فردا پرچم را به دست كسي خواهم داد كه خداوند فتح و پيروزي را به دست او خواهد داد؛ مردي كه خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نيز او را دوست مي دارند. ياران شب را به صبح رساندند، در حالي كه در اين فكر بودند كه پرچم فتح سرانجام به چه كسي واگذارمي شود. چون صبح شد، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) علي (عليه السلام) را خواست. گفتند: يا رسول الله، او از درد چشم مي نالد. فرمود: او را حاضر كنيد. چون علي (عليه السلام) حاضر شد، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مقداري از آب دهان بر دو چشم او ماليد و برايش دعا كرد. چشمان اميرمؤمنان (عليه السلام) به بركت آب دهان پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) و دعاي آن حضرت، شفا يافت؛ آن گاه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) پرچم را به علي (عليه السلام) دادند و براي او و يارانش دعا كردند كه پيروز شوند. اين گفتار رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) (لأعطين الرايه غداً رجلاً يحب الله و رسوله…) تلميحي است به آيه: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ»(آل عمران:31): بگو: «اگر خدا را دوست داريد از من پيروي كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است.» (بخاري، 1401ق، ج4، ص5/مسلم، [بي تا]، ج5، ص195 / ابن ماجه، [بي تا]، ج1، ص45 /ترمذي، 1403ق، ج5، ص32/ احمد حنبل، [بي تا]، ج1، ص100/ ابن كثير، 1408ق، ج4، ص211).
6-3. اولين كسي است كه با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نماز جماعت خواند(احمد حنبل، [بي تا]، ج1، ص374 / ترمذي، 1403ق، ج5، ص305/ حاكم، [بي تا]، ج3، ص500/ بيهقي، [بي تا]، ج6، ص206/ مباركفوري، 1410ق، ج10، ص163/ طيالسي، [بي تا]، ص93).
7-3. فرستادن علي (عليه السلام) براي اعلان برائت مشركان در حج و سخن معروف پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) كه فرمودند: «لا يبلغها إلا رجل من أهل بيتي» (احمد حنبل، [بي تا]، ج1، ص293 / بخاري، 1401ق، ج4، ص183، 219/ ج5، ص129/ حاكم نيشابوري، [بي تا]، ج2، ص497/ ترمذي، 1403ق، ج5، ص326/ ابن حجر، [بي تا]، ج6، ص321/ نسايي، [بي تا]، ص74/ هيثمي، 1408ق، ج9، ص201).
8-3. سوار شدن علي (عليه السلام) بر دوش پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) براي شكستن بت ها.
علي (عليه السلام) مي فرمايند: با رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به كعبه آمديم و پيامبر از دوش من بالا رفت و چون ديد من طاقت ندارم و ضعيف هستم، پايين آمدند و فرمودند بر منكب من بالا برو! و من بر دوش ايشان بالا رفتم و به پشت بام كعبه رسيدم و بت ها را از آنجا پايين انداختم و آنها مي شكستند. بعد از ترس اينكه كسي ما را ببيند سريع از آنجا دور شديم (احمد حنبل، [بي تا]، ج1، ص84/ نسايي، 1411ق، ج5،ص143 / حاكم نيشابوري، [بي تا]، ج2، ص367 / زرندي حنفي، 1377ق، ص125 / هيثمي، 1408ق، ج6، ص23).
9-3. ازدواج علي (عليه السلام) با فاطمه زهرا (سلام الله عليها)
از اختصاصات علي (عليه السلام) كه نصيب كس ديگري نخواهد شد، ازدواج با فاطمه زهرا (سلام الله عليها) است كه شايسته مي بينم در اينجا چند روايت از رواياتي را در شأن والاي زهراي مرضيه (سلام الله عليها) آمده است، نقل كنم:
الف ) ايشان پارة تن رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) بودند.
ب) هر آن چيزي كه فاطمه (سلام الله عليها) را ناراحت مي كرد، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را هم ناراحت مي كرد(بخاري، 1401ق، ج4، ص210/ ج6، ص 158 / مسلم، [بي تا]، ج7، ص141/ ابن ماجه،[بي تا]، ج1، ص644 / ترمذي، 1403ق، ج5، ص359 / احمد حنبل، [بي تا]، ج4، ص100/ ابن كثير، 1408ق، ج4، ص211).
ج) فاطمه (سلام الله عليها) سرور زنان بهشت بودند.
ام سلمه حلي روايتي نقل مي كند: روزي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، فاطمه (سلام الله عليها) را طلبيدند و به او چيزي گفتند كه فاطمه (سلام الله عليها) را به گريه انداخت و بعد از آن چيزي فرمودند كه فاطمه (سلام الله عليها) خنديد. بعد از وفات رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) از فاطمه (سلام الله عليها) پرسيدم. ايشان فرمودند كه پدرم مرا خبر داد كه من بعد از مريم بنت عمران سرور زنان بهشت هستم (بخاري، 1401ق، ج4، ص183/ ابن حبان، 1414ق، ج15، ص402/ ابن حجر، [بي تا]، ج6، ص321/ ترمذي، 1403ق، ج5، ص326/ احمد حنبل، [بي تا]، ج3، ص80/ هيثمي، 1408ق، ج9، ص201/ حاكم نيشابوري، [بي تا]، ج3، ص151).
10-3. برحق بودن علي (عليه السلام) در قتال با قاسطين (صفين).
بنا بر گفتار پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) كه خبر از آينده مي دادند، مي توان به نتايجي دست يافت، از جمله: پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به عمار فرمودند: «تقتلك فئه الباغيه» و عمار در جنگ صفين در سپاه علي (عليه السلام) بود و به درجه رفيع شهادت نايل آمد (مسلم، [بي تا]، ج8، ص185 / نووي، 1407ق، ج18، ص 40/ سيوطي، [بي تا]، ج6، ص234 / احمد حنبل، [بي تا]، ج2، ص161 / ترمذي، 1403ق، ج5، ص233 / ابن حجر، [بي تا]، ج1، ص451 / نسايي، 1411ق، ج5، ص75 / ابن كثير، 1408ق، [بي تا]، ج3، ص264).
11-3. برحق بودن علي (عليه السلام) در قتال با مارقين.
به اين معادله با استفاده از دو روايت تاريخي مستدل، مي پردازيم:
الف ) پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) خبر از مارقين دادند كه چه كساني هستند. ايشان فرمودند: روزي فرا خواهد رسيد كه گروهي از دين بيرون مي روند( خارج مي شوند)؛ همان طور كه تير از كمان خارج مي شود؛ و گروهي كه بر حق هستند، پيروز مي شوند و از نشانه هاي آنها، مردي سياه چرده است كه يكي از بازوانش مانند پستان زنان است. در تاريخ، اين فرد به نام ابن خويصره شناخته مي شود (مسلم، [بي تا]، ج3، ص113 / ذهبي، 1407ق، ج1، ص391 / ابي داود، [بي تا]، ج2، ص406 / احمد حنبل، [بي تا]، ج3، ص32 / ابن عبدالبر، 1412ق، ج3، ص1108 / ابن حجر، [بي تا]، ج6، ص456، /نسايي، 1411ق، ج5، ص158 / ابن كثير، 1408ق، ج7، ص309).
ب) ابوسعيد خدري مي گويد: به خدا قسم من اين حديث را از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيدم و من در آن جنگ همراه علي (عليه السلام) بودم و شهادت مي دهم كه علي (عليه السلام) با آنها جنگيد. بعد از جنگ، در كشته ها ذوالثديه را يافتيم؛ به همان اوصافي كه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده بود (بخاري، 14018ق، ج4، ص175 / بيهقي، [بي تا]، ج8، ص171 /نووي، 1407ق، ج7، ص167).
12-3. مأمن بودن و رازدار بودن علي (عليه السلام).
در ماجراي اسلام آوردن ابوذر آمده است: او وارد مكه شد و تصميم داشت شبانه خدمت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) برسد؛ لذا شب كنار كعبه آمد تا همان جا استراحت كند. در اين هنگام اين مسافر غريب، مردي ـ كه علي (عليه السلام) است ـ را مي بيند كه به او مي گويد: تو كيستي؟ ابوذر مي گويد: مردي از دودمان غفار. علي (عليه السلام) مي فرمايد: برخيز و به خانة خودت بيا. ابوذر برمي خيزد و بي آنكه در راه با كسي ارتباطي بيابد و هدفش را بگويد، آن شب مهمان علي (عليه السلام) مي شود. ابوذر صبح برمي خيزد و از خانه علي (علي السلام) بيرون مي آيد و كنار كعبه مي رود. همان جا مي ماند تا شب مي شود و باز علي (عليه السلام) نزد او مي آيد و او را به خانه خود دعوت مي كند. اين موضوع تا سه شب تكرار مي شود، ولي ابوذر با كسي ارتباطي نمي گيرد و مقصود خود را پنهان مي كند. روز سوم علي (عليه السلام) به ابوذر مي فرمايد: اگر خود را معرفي كني و علت مسافرت خود را بگويي، قطعا به كسي نخواهم گفت و اسرار تو را مي پوشانم. ابوذر هدف و ماجراي مسافرت خود را به علي (عليه السلام) مي گويد و ادامه مي دهد: «مي خواهم پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) را ببينم.» علي (عليه السلام) مي فرمايد: من صبح به طرف منزل او مي روم، تو نيز همراه من بيا. هر جا احساس خطر كردم، از راه رفتن خود مي كاهم و گويي براي رفع حاجتي مي خواهم كناري بروم، اما گر احساس خطر نكردم، پشت سر من بيا و در هر خانه اي كه وارد شدم تو نيز وارد شو. همين برنامه و طرح علي (عليه السلام) اجرا مي شود و ابوذر بدون هيچ پيشامد ناگواري با علي (عليه السلام) همراه مي شود تا وارد خانه اي مي شود كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)آنجاست. ابوذر بعد از ملاقات با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) همان لحظه مسلمان مي شود(بخاري، 1401ق، ج4، ص241 / مسلم، [بي تا]، ج7، ص156 / عيني، [بي تا]، ج17، ص3/ طبراني، معجم الاوسط، [بي تا]، ج3، ص109/ ابن عبدالبر، 1412ق، ج4، ص1654).
اين ماجرا حاوي چند نكته اخلاقي ديگر نيز هست:
ـ ميهمان نواز بودن بدون در نظر گرفتن عقيده ميهمان؛
ـ غريب نوازي امام علي (عليه السلام).
ـ در راستاي دعوت سري پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) سر و راز حضرت را نگه داشتن؛
ـ سياست و كارداني ايشان.
13-3. نماز علي (عليه السلام)، يادآور نماز پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است.
عمران بن حصين روايت مي كند: با علي (عليه السلام) در بصره نماز مي خوانديم و ايشان نمازي خواند كه خاطره نماز با رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در ما زنده شد(بخاري، 1401ق، ج1، ص190 / بيهقي، [بي تا]، ج2، ص68 / عيني، [بي تا]، ج6، ص57/ عظيم آبادي، [بي تا]، ج3، ص45).
14-3. علي (عليه السلام) از پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) پرستاري مي كند.
در جريان جنگ احد كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) زخمي شدند، علي (عليه السلام) و فاطمه (سلام الله عليها) از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) پرستاري مي كردند و علي (عليه السلام) با سپرش آب مي آورد و فاطمه (سلام الله عليها)خون را از چهره ي پدر مي شست (بخاري، 1401ق، ج1، ص66 / مسلم، [بي تا]، ج5، ص178/ ابن ماجه، [بي تا]ج2، ص1147/ ترمذي، 1403ق، ج3، ص278 / ابن حجر، [بي تا]، ج6، ص69/ بيهقي، 1411ق، ج2، ص402).
15-3. علي (عليه السلام) از طرف پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ناظر بر قرباني ها مي شود.
بيشتر مردم مزد قصاب را از گوشت قرباني مي دادند، اما رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)علي (عليه السلام) را ناظر قرباني مي نمايد تا هم بر كيفيت قرباني نظارت كند و هم تمام گوشت قرباني، حتي پوست آن به مصرف نيازمندان برسد(بخاري، 1401ق، ج2، ص186 / نسايي، 1411ق، ج2، 457 / ابن خزيمه، 1412ق، ج4، ص296 / ابن حجر، [بي تا]، ج3، ص443 / بيهقي، 1411ق، ج6، ص80 / عيني، [بي تا]، ج10، ص52).

نتيجه
 

آنچه آمد، قطره اي از درياي بيكران فضايل علي (عليه السلام) نزد اهل سنت است. اين امر نشانگر ارادت و علاقه وافر برادران اهل سنت نسبت به اين شخصيت والاي اسلامي و انساني، بلكه نسبت به خاندان اهل بيت (عليهم السلام) است. اين علاقه وافر خود مي تواند مبنايي متين براي وحدت مسلمانان باشد و نبايد به ياوه سرايي برخي خناسان ـ كه به قصد بدبين كردن شيعيان نسبت به اهل سنت در خصوص اهل بيت (عليه السلام)، با هدف ايجاد يا تعميق اختلاف تلاش مي كنندـ گوش فرا داد. بارخدايا ما را از پيروان راستين آن مولاي متقيان قرار ده.

پی نوشت ها :
 

*استاديار دانشگاه شهيد چمران اهواز
**دانشجوي كارشناسي ارشد علوم قرآن و حديث

منابع:
1. ابن أبي شيبه الكوفي؛ المصنف؛ تحقيق سعيد اللحام؛ بيروت؛ دارالكفر، 1409ق.
2. ابن أبي عاصم، عمرو؛ كتاب السنه؛ تحقيق محمد ناصرالدين الألباني؛ الطبعه الثالثه، بيروت: مكتب الإسلامي، 1413ق.
3. ابن أثير، الكامل في التاريخ؛ بيروت: دارصادر، 1386ق.
4. ابن جوزي، زاد المسير؛ تحقيق محمد بن عبدالرحمن، عبدالله؛ بيروت: دارالفكر، 1407ق.
5. ابن حبان؛ صحيح ابن حبان؛ تحقيق شعيب الأرنؤوط؛ الطبعه الثانيه، [بي جا]، مؤسسه الرساله، [بي تا].
6. ابن حجر؛ فتح الباري، الطبعه الثانيه، بيروت: دارالمعرفه، [بي تا].
7. ابن حنبل، احمد؛ مسند احمد؛ بيروت: دارصادر، [بي تا].
8. ابن خزيمه، صحيح ابن خزيمه؛ تحقيق محمد مصطفي الأعظمي؛الطبعه الثالثه، [بي جا]، المكتب الإسلامي، 1412ق.
9. ابن خلدون؛ تاريخ ابن خلدون؛ الطبعه الرابعه؛ بيروت: دارإحياء التراث العربي، [بي تا].
10. ابن سلمه، أحمد بن محمد؛ شرح معاني الآثار؛ تحقيق محمد زهري النجار؛ الطبعه الثالثه، [بي جا]، دارالكتب العلميه، 1416ق.
11. ابن عبدالبر؛ الاستيعاب؛ تحقيق علي محمد البجاوي؛ بيروت: دارالجيل، منشورات المجلس العلمي، 1412ق.
12.ابن عطيه اندلسي؛ محررالوجيز في تفسير الكتاب العزيز؛ تحقيق عبدالسلام عبدالشافي محمد؛ لبنان: دارالكتب العلميه، 1413ق.
13. ابن قتيبه؛ تأويل مختلف الحديث؛ بيروت: دارالكتب العلميه، [بي تا].
14. ابن كثير؛ البدايه والنهايه؛ تحقيق علي شيري؛ بيروت: دارإحياء التراث العربي، 1408ق.
15. ابن ماجه، محمدبن يزيد قزويني؛ سنن ابن ماجه؛ تحقيق محمد فؤاد عبدالباقي؛ [بي جا]، دارالفكر؛ [بي تا].
16. الباني، محمد ناصر؛ إرواء الغليل؛ تحقيق زهير الشاويش؛ الطبعه الثانيه، بيروت: المكتب الإسلامي، 1405ق.
17. بخاري؛ صحيح بخاري؛ [بي جا]، دارالفكر؛ 1401ق.
18. بغوي؛ تفسير بغوي؛ تحقيق خالد عبدالرحمن العك؛ بيروت: دارالمعرفه، [بي تا].
19. بيهقي؛ سنن الكبري؛ [بي جا]، دارالفكر، [بي تا]«الف».
20.ــــــــــ؛ معرفه السنن و الآثار؛ تحقيق سيد كسروي حسن؛ بيروت: دارالكتب، العلميه، [بي تا] «ب».
21. ترمذي؛ جامع الصحيح؛ تحقيق عبدالرحمن محمد عثمان؛ الطبعه الثانيه، بيروت: دارالفكر، 1403ق.
22. ثعلبي؛ تفسير ثعلبي؛ تحقيق أبي محمدبن عاشور؛ بيروت: داراحياء تراث عربي، 1422ق.
23. جصاص؛ أحكام القرآن؛ تحقيق عبدالسلام محمد علي شاهين؛ بيروت: دارالكتب العلميه، 1415ق.
24. حاكم نيشابوري؛ مستدرك؛ تحقيق يوسف عبدالرحمن مرعشلي؛ [بي جا]،[بي نا]، [بي تا].
25. حسكاني، حاكم؛ شواهد التنزيل؛ تحقيق باقر محمودي؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1411ق.
26. حميدي، عبدالله بن زبير؛ مسند حميدي؛ تحقيق حبيب الرحمن أعظمي؛ بيروت: دارالكتب العلميه، 1409ق.
27. دارمي، عبدالله بن بهرام، سنن الدارمي؛ دمشق؛ اعتدال، 1349ق.
28. دولابي، محمد بن أحمد؛ الذريه الطاهره النبويه؛ تحقيق سعد المبارك الحسن؛ كويت: دارالسلفيه، 1407ق.
29. ذهبي؛ تاريخ اسلام؛ تحقيق عمر عبدالسلام تدمري، بيروت: دارالكتاب العربي، 1407ق.
30. رازي، ابن ابي حاتم؛ تفسر ابن أبي حاتم؛ تحقيق أسعد محمد الطيب؛ صيدا: مكتبه العصريه، [بي تا].
31. زرندي حنفي؛ نظم دررالسمطين؛ [بي جا]، [بي نا]، [بي تا].
32. زمخشري، جارالله، الفايق في غريب الحديث؛ بيروت: دارالكتب العلميه، 1417ق.
33. زيلعي؛ تخريج الأحاديث و الأثار؛ تحقيق عبدالله بن عبدالرحمن سعد؛ رياض: دارابن خزيمه 1414ق.
34. سمرقندي، ابوليث؛ تفسير السمرقندي؛ تحقيق محمود مطرجي؛ بيروت: دارالفكر، [بي تا].
35. سمعاني؛ تفسير سمعان؛ تحقيق ياسربن إبراهيم و غنيم بن عباس بن غنيم؛ سعودي: دارالوطن، 1418ق.
36. سيوطي، جلال الدين؛ الدر المنثور؛ بيروت: دارالمعرفه، [بي تا] «الف».
37. ـــــــــ، ديباج علي مسلم؛ عربستان سعودي‌: دار ابن عفان، 1416ق.
38. ـــــــــ، شرح سنن النسائي؛ بيروت: دارالكتب العلميه، [بي تا] «ب».
39. صنعاني، عبدالرزاق؛ تفسير قرآن؛ تحقيق مصطفي مسلم محمد، رياض: مكتبه الرشد، 1410ق.
40. ـــــــــ؛ منصف؛ تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، [بي جا]، [بي نا]، [بي تا].
41. طبراني؛ معجم الأوسط؛ تحقيق قسم التحقيق بدار الحرمين؛ [بي جا] درالحرمين للطباعه و النشر و التوزيع، ‍[بي تا].
42. ــــــــــــ؛ معجم الكبير؛ تحقيق حمدي عبدالمجيد السلفي؛ الطبعه الثانيه، [بي جاج دار إحياء التراث العربي، [بي تا].
43. طبري، محمدبن جرير؛ تاريخ طبري؛ تحقيق نخبه من العلماء الأجلاء: بيروت: مؤسسه الأعلمي للمطبوعات، [بي تا].
44.ـــــــــــــ؛ جامع البيان؛ تحقيق خليل ميس صدقي و جميل العطار؛ بيروت: دارالفكر، 1415ق.
45. طيالسي، سليمان بن داود؛ مسند أبي داود طيالسي؛ بيروت: دارالمعرفه، [بي تا].
46. عجلوني؛ كشف الخفاء؛ الطبعه الثالثه، بيروت: دارالكتب العلميه، 1408ق.
47. عظيم آبادي؛ عون المعبود؛ الطبعه الثانيه، بيروت: دارالكتب العلميه، [بي تا].
48. عيني؛ عمده القاري؛ بيروت: داراحياءالتراث العربي، [بي تا].
49. مباركفوري؛ تحفه الأحوذي؛ بيروت: دارالكتب العلميه، 1410ق.
50. متقي هندي؛ كنزالعمال؛ شيخ بكري حياني و شيخ صفوه السقا؛ بيروت: مؤسسه الرساله، 1409ق.
51. مسعودي؛ التنبيه و الإشراف؛ بيروت: دارصعب، [بي تا].
52. مقاتل بن سليمان؛ تفسير مقاتل بن سليمان؛ تحقيق احمد فريد؛ بيروت: دارالكتب العلميه، 1424ق.
53. مقريزي؛ امتاع الأسماع؛ تحقيق محمد عبدالحميد نميسي؛ بيروت: منشورات محمد علي بيضون، درالكتب العلميه، 1420ق.
54. مناوي؛ فيض القدير شرح جامع الصغير؛ تحقيق أحمد عبدالسلام؛ بيروت: دارالكتب العلميه، 1415ق.
55. موصلي، أبويعلي؛ مسند أبي يعلي؛ تحقيق حسين سليم أسد؛ درالمأمون للتراث، [بي تا].
56. نحاس؛ معاني القرآن؛ تحقيق شيخ محمد علي الصابوني؛ عربستان: جامعه ام القري، 1409ق.
57. نسائي، خصائص أميرالمؤمنين (عليه السلام)؛ تحقيق محمد هادي الأميني؛ طهران: مكتبه نينوي الحديثه، [بي تا].
58. ــــــــــــ؛ سنن الكبري؛ تحقيق عبدالغفار سليمان بنداري و سيد كسروي حسن؛ بيروت: دارالكتب العلميه، 1411ق.
59. نووي؛ شرح مسلم؛ بيروت: دارالكتاب العربي، 1407ق.
60. واحدي؛ تفسير واحدي؛ تحقيق صفوان عدنان داوودي؛ دمشق: دارالقلم، 1415ق.
61. هيثمي؛ مجمع الزوائد؛ بيروت: دارالكتب العلميه، 1408ق.
62. يعقوبي، تاريخ يعقوبي؛ بيروت: دار صادر، [بي تا].
شيعه شناسي 25

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد