یکى از آثار درجه اعلاى وجودى امام، علم خارق العاده ایشان است و از آن جا که از نظر کمالات وجودى، در واقع «امامت»، با «نبوت» اتصال و ارتباط بلافصل دارد؛ امام، وارث به حق علوم و کتاب هاى همه پیامبران است. امام صادق علیه السلام مى فرماید: «همه کتاب هاى آسمانى انبیاى گذشته، نزد ما است، اینها را از آنان به ارث برده ایم. همان گونه که آنان مى خواندند، مى خوانیم و همانند آنان از این کتاب ها سخن مى گوییم. هیچ حجت الهى، در روى زمین خالى نخواهد بود که از او چیزى بپرسند و او بگوید: نمى دانم». ( همان، ح 600.) به تناسب درجه وجودى و مقام ولایت امام، علم و معرفت بى کران و خارج از درک ما براى او امرى حتمى است. امام على علیه السلام به این حقیقت، چنین اشاره کرده است: «ما اهل بیت، شجره نبوت، جایگاه شایسته رسالت، محل آمد و رفت فرشتگان، خانه رحمت و کمال دانش و معرفت هستیم». ( همان، ح 583.)
دانش ائمه علیهم السلام پایدار و همیشگى است. این دانش پیوسته با سرچشمه غیبى خود در ارتباط بوده، مدام قوّت پذیرفته و افزایش مى یابد. امام باقر علیه السلام مى فرماید: «اگر بر دانش ما افزوده نمى شد بى دانش مى ماندیم».( همان، ح 651.)
امام موسى بن جعفر علیه السلام مى فرماید: «علم امام داراى سه جنبه و جهت است: علوم مربوط به گذشته، علوم مربوط به زمان آینده، علوم حادث و نوظهور». ( همان، ح 681.)
امام از آن جا که در مرتبه ویژه اى از عالم هستى قرار گرفته و وجودش در نقطه اعلاى هستى است؛ به تمامى علوم و معارف، معرفت شهودى دارد؛ معرفتى که جایى براى تردید و شک و عدم اطمینان باقى نمى گذارد. از این رو علم امام تنها دانش به دور از خطا و خلاف است. از امام صادق علیه السلام پرسیدند: علم بدون اختلاف مخصوص امامان است و شما چگونه از آن آگاهى مى یابید؟ فرمودند: «آگاهى ما هم از این معرفت بى اختلاف، مانند آگاهى پیامبر خدا است؛ با این تفاوت که آنچه را پیامبر مى دید ما نمى بینیم».
(همان، ح 673.)
به حسب این رتبه وجودى امام است که حضرت على علیه السلام مى فرماید: «سلونى قبل ان تفقدونى : پیش از آن که مرا از دست بدهید از من بپرسید». ( نهج البلاغه، خطبه 189.) شگفت آن که در این جمله، آن حضرت پرسش از علم خاص یا باب خاصى را مطرح نکرده و این خود دلیل روشنى است بر این که امام على علیه السلام ، بزرگ ترین دانشمندى است که به همه علوم و ظرایف و اسرار آنها احاطه داشته، شارح و مفسّر آنها بوده است. آن حضرت در همه علوم – از الهیات گرفته تا تفسیر، قرائت، فقه، حدیث، اخلاق، قضا، فصاحت و بلاغت و دیگر علوم ادبى تا ریاضیات، طب، شیمى و… – به بالاترین مراتب رسیده بود. اوصاف امامان ر.ک: سید یحیى یثربى، فلسفه امامت، وثوق، قم، چاپ اول 1378.)
امامان و علوم تجربى:
در این باره چند نکته قابل توجه است:
یارى از مردم در زمان صدر اسلام، معتقد بودند: زمین بر شاخ گاو استوار است. برخى دیگر مى گفتند: زمین بر روى آب شناور و مانند کشتى توخالى است. عده اى دیگر مى گفتند: زمین ستون ها دارد که بر کوه قاف استوار است. اما امام على علیه السلام حقیقت روشنى را که امروزه آن را از بدیهیات مى دانیم، بیان فرمود. آن حضرت در عصرى که بشر نه از دانشى برخوردار بود و نه از نظریه جاذبه اطلاعى داشت، در خطبه 186 نهج البلاغه مى فرماید:
«وانشأ الارض فامسکها من غیر اشتغال و ارساها على غیر قرار واقامها بغیر قوائم و رفع ها بغیر دعائم؛ خداوند زمین را آفرید و آن را بدون این که او را مشغول سازد نگه داشت و آن را در عین بى قرارى، قرار بخشید و بدون پایه برپا نمود و بدون ستون برافراشت».
در برخى از خطبه هاى دیگر (مانند همین خطبه اول) فضاى محیط زمین را – که راه هایى براى هواى حامل بخار آب گشته و جزر و مد را به وسیله ى آن به وجود مى آورد – توصیف کرده، مى فرماید:
«ثم انشاء سبحانه فتق الاجواء و شق الارجاء و شکائک الهواء فاجرى فیها ماءً متلاطماً تیاره متراکما زخاره على متن الریح العاصفة والزعزع القاصفة فامرها برده و سلطها على شده؛ و اطراف آن را باز کرد و فضاهاى خالى ایجاد نمود و در آن آبى که امواج متلاطم آن روى هم مى غلتید، جارى ساخت و آن را بر پشت بادى شدید و طوفانى کوبنده حمل نمود؛ پس از آن، باد را به بازگرداندن آن فرمان داد و بر نگه دارى اش مسلط ساخت».
این سخن، همان نظریه اى است که پس از قرن ها از زبان امام على علیه السلام مطرح و الان اثبات شده که: «کره زمین را پوششى از هوا احاطه نموده است، به نام پوشش هوایى جوى، این محیط هوایى به طبقه هاى بزرگى تقسیم مى شود که بعضى فوق بعضى دیگر است و در طبقه اول همه تغییرات جوى صورت مى گیرد و باد و باران و ابر و طوفان در آن جا به وجود مى آید».( نگا: العلم فى حیاتنا الیومیة، ج 1، ص 38.)
اما در این باره چند نکته قابل تو جه است:
1. هم چنانکه خداوند از یک سو، به همه حقایق و اسرار هستی و روشها و دانشها آگاه است اما از سوی دیگر اراده و مشیت او بر آن است که مردم با تلاش و تجربه و آزمون به کشف حقایق و پیشرفت تکنولوژی دست پیدا کنند اگر چه برخی اشارات را در قرآن مطرح کرده است. هم چنین پیامبران و امامان علیهم السلام نیز اگرچه آگاه به حقایق هستند و از علم غیب خدا بهره مندند. اما وظیفه اصلی آنان هدایت مردم و آگاه کردن آنها از دانش وحیانی است که دسترسی بشر به این گونه دانشها، از طریق تجربه و آزمون و یا سعی و تلاش قابل دست یابی است بر عهده خود انسانها گذاشته شده است. البته گاهی در سخنان معصومان اشاراتی شده است.
2. اگرچه علم به طبابت و درمان و آگاهی به تکنولوژی و تجارت از طریق علم غیب برای معصومان امکان پذیر است و هرگاه خواسته باشند، خداوند به آنها عنایت می کند. اما چون گاهی بهره گیری از علم غیبت برای امامان جنبه منفعت جویی و راحت طلبی پیدا می کند، چنین عملی را از خدا تقاضا کردند اما اگر جنبه هدایت برای مردم داشت از خداوند تقاضا می کردند. « ان الائمه اذا ساوؤا ان یعلموا علموا» امامان هر گاه اراده کنند چیزی را بدانند، می دانند. ( اصول کافی، ج1، ص251)
3. بهترین روش برای رشد و تکامل جامعه علمی نیز همانا رشد تدریجی و متکی بر تلاش و تجربه و آزمون است که فوائدی هم چون” انضباط کاری و اشتغال” را به ارمغان می آورد.
بنابر آن چه که گفته شد آگاهی معصومان به دانش و علمی که برای هدایت بشری لازم است به طور «فعلی» می باشد اما آگاهی آنان به دانش های برتر و یا اطلاع از علوم تجربی به طور” شأنی” و درخواست کردنی است, چنانچه پیامبر صلی الله علیه و آله از درگاه خداوند تقاضا می کند: «رب زدنی علما» پروردگارا علم مرا فزونی بخش. 114/طه
و در مواردی که مربوط به کارهای روزمره و منافع شخصی می شود؛ بزرگواری معصومان به گونه ای بود که هیچگاه تقاضای علم غیب در این باره نمی کردند. چنانکه زبان پیامبر صلی الله علیه و آله می خوانیم: «قل لا املک لنفسی نفعا و لا ضرا الا ما شاء الله و لو کنت اعلم الغیب لا ستکثرت من الخیر و ما مسنی السوء» بگو برای خودم اختیار سود و زیانی ندارم, جز آنچه خدا بخواهد, و اگر غیب می دانستم به طور قطع خیر بیشتری می اندوختم و هرگز به من آسیبی نمی رسید.[سوره اعراف (7). آیه 188]از این رو زندگانی عادی معصومان هم چون دیگر مردمان می گذشت و برای درمان بیماری خود حتی به طبیب مسیحی مراجعه می کردند و یا برای تهیه اجناس مورد نیاز خود حتی با شهروند یهودی نیز داد و ستد می کردند.
دانش ائمه علیهم السلام پایدار و همیشگى است. این دانش پیوسته با سرچشمه غیبى خود در ارتباط بوده، مدام قوّت پذیرفته و افزایش مى یابد. امام باقر علیه السلام مى فرماید: «اگر بر دانش ما افزوده نمى شد بى دانش مى ماندیم».( همان، ح 651.)
امام موسى بن جعفر علیه السلام مى فرماید: «علم امام داراى سه جنبه و جهت است: علوم مربوط به گذشته، علوم مربوط به زمان آینده، علوم حادث و نوظهور». ( همان، ح 681.)
امام از آن جا که در مرتبه ویژه اى از عالم هستى قرار گرفته و وجودش در نقطه اعلاى هستى است؛ به تمامى علوم و معارف، معرفت شهودى دارد؛ معرفتى که جایى براى تردید و شک و عدم اطمینان باقى نمى گذارد. از این رو علم امام تنها دانش به دور از خطا و خلاف است. از امام صادق علیه السلام پرسیدند: علم بدون اختلاف مخصوص امامان است و شما چگونه از آن آگاهى مى یابید؟ فرمودند: «آگاهى ما هم از این معرفت بى اختلاف، مانند آگاهى پیامبر خدا است؛ با این تفاوت که آنچه را پیامبر مى دید ما نمى بینیم».
(همان، ح 673.)
به حسب این رتبه وجودى امام است که حضرت على علیه السلام مى فرماید: «سلونى قبل ان تفقدونى : پیش از آن که مرا از دست بدهید از من بپرسید». ( نهج البلاغه، خطبه 189.) شگفت آن که در این جمله، آن حضرت پرسش از علم خاص یا باب خاصى را مطرح نکرده و این خود دلیل روشنى است بر این که امام على علیه السلام ، بزرگ ترین دانشمندى است که به همه علوم و ظرایف و اسرار آنها احاطه داشته، شارح و مفسّر آنها بوده است. آن حضرت در همه علوم – از الهیات گرفته تا تفسیر، قرائت، فقه، حدیث، اخلاق، قضا، فصاحت و بلاغت و دیگر علوم ادبى تا ریاضیات، طب، شیمى و… – به بالاترین مراتب رسیده بود. اوصاف امامان ر.ک: سید یحیى یثربى، فلسفه امامت، وثوق، قم، چاپ اول 1378.)
امامان و علوم تجربى:
در این باره چند نکته قابل توجه است:
یارى از مردم در زمان صدر اسلام، معتقد بودند: زمین بر شاخ گاو استوار است. برخى دیگر مى گفتند: زمین بر روى آب شناور و مانند کشتى توخالى است. عده اى دیگر مى گفتند: زمین ستون ها دارد که بر کوه قاف استوار است. اما امام على علیه السلام حقیقت روشنى را که امروزه آن را از بدیهیات مى دانیم، بیان فرمود. آن حضرت در عصرى که بشر نه از دانشى برخوردار بود و نه از نظریه جاذبه اطلاعى داشت، در خطبه 186 نهج البلاغه مى فرماید:
«وانشأ الارض فامسکها من غیر اشتغال و ارساها على غیر قرار واقامها بغیر قوائم و رفع ها بغیر دعائم؛ خداوند زمین را آفرید و آن را بدون این که او را مشغول سازد نگه داشت و آن را در عین بى قرارى، قرار بخشید و بدون پایه برپا نمود و بدون ستون برافراشت».
در برخى از خطبه هاى دیگر (مانند همین خطبه اول) فضاى محیط زمین را – که راه هایى براى هواى حامل بخار آب گشته و جزر و مد را به وسیله ى آن به وجود مى آورد – توصیف کرده، مى فرماید:
«ثم انشاء سبحانه فتق الاجواء و شق الارجاء و شکائک الهواء فاجرى فیها ماءً متلاطماً تیاره متراکما زخاره على متن الریح العاصفة والزعزع القاصفة فامرها برده و سلطها على شده؛ و اطراف آن را باز کرد و فضاهاى خالى ایجاد نمود و در آن آبى که امواج متلاطم آن روى هم مى غلتید، جارى ساخت و آن را بر پشت بادى شدید و طوفانى کوبنده حمل نمود؛ پس از آن، باد را به بازگرداندن آن فرمان داد و بر نگه دارى اش مسلط ساخت».
این سخن، همان نظریه اى است که پس از قرن ها از زبان امام على علیه السلام مطرح و الان اثبات شده که: «کره زمین را پوششى از هوا احاطه نموده است، به نام پوشش هوایى جوى، این محیط هوایى به طبقه هاى بزرگى تقسیم مى شود که بعضى فوق بعضى دیگر است و در طبقه اول همه تغییرات جوى صورت مى گیرد و باد و باران و ابر و طوفان در آن جا به وجود مى آید».( نگا: العلم فى حیاتنا الیومیة، ج 1، ص 38.)
اما در این باره چند نکته قابل تو جه است:
1. هم چنانکه خداوند از یک سو، به همه حقایق و اسرار هستی و روشها و دانشها آگاه است اما از سوی دیگر اراده و مشیت او بر آن است که مردم با تلاش و تجربه و آزمون به کشف حقایق و پیشرفت تکنولوژی دست پیدا کنند اگر چه برخی اشارات را در قرآن مطرح کرده است. هم چنین پیامبران و امامان علیهم السلام نیز اگرچه آگاه به حقایق هستند و از علم غیب خدا بهره مندند. اما وظیفه اصلی آنان هدایت مردم و آگاه کردن آنها از دانش وحیانی است که دسترسی بشر به این گونه دانشها، از طریق تجربه و آزمون و یا سعی و تلاش قابل دست یابی است بر عهده خود انسانها گذاشته شده است. البته گاهی در سخنان معصومان اشاراتی شده است.
2. اگرچه علم به طبابت و درمان و آگاهی به تکنولوژی و تجارت از طریق علم غیب برای معصومان امکان پذیر است و هرگاه خواسته باشند، خداوند به آنها عنایت می کند. اما چون گاهی بهره گیری از علم غیبت برای امامان جنبه منفعت جویی و راحت طلبی پیدا می کند، چنین عملی را از خدا تقاضا کردند اما اگر جنبه هدایت برای مردم داشت از خداوند تقاضا می کردند. « ان الائمه اذا ساوؤا ان یعلموا علموا» امامان هر گاه اراده کنند چیزی را بدانند، می دانند. ( اصول کافی، ج1، ص251)
3. بهترین روش برای رشد و تکامل جامعه علمی نیز همانا رشد تدریجی و متکی بر تلاش و تجربه و آزمون است که فوائدی هم چون” انضباط کاری و اشتغال” را به ارمغان می آورد.
بنابر آن چه که گفته شد آگاهی معصومان به دانش و علمی که برای هدایت بشری لازم است به طور «فعلی» می باشد اما آگاهی آنان به دانش های برتر و یا اطلاع از علوم تجربی به طور” شأنی” و درخواست کردنی است, چنانچه پیامبر صلی الله علیه و آله از درگاه خداوند تقاضا می کند: «رب زدنی علما» پروردگارا علم مرا فزونی بخش. 114/طه
و در مواردی که مربوط به کارهای روزمره و منافع شخصی می شود؛ بزرگواری معصومان به گونه ای بود که هیچگاه تقاضای علم غیب در این باره نمی کردند. چنانکه زبان پیامبر صلی الله علیه و آله می خوانیم: «قل لا املک لنفسی نفعا و لا ضرا الا ما شاء الله و لو کنت اعلم الغیب لا ستکثرت من الخیر و ما مسنی السوء» بگو برای خودم اختیار سود و زیانی ندارم, جز آنچه خدا بخواهد, و اگر غیب می دانستم به طور قطع خیر بیشتری می اندوختم و هرگز به من آسیبی نمی رسید.[سوره اعراف (7). آیه 188]از این رو زندگانی عادی معصومان هم چون دیگر مردمان می گذشت و برای درمان بیماری خود حتی به طبیب مسیحی مراجعه می کردند و یا برای تهیه اجناس مورد نیاز خود حتی با شهروند یهودی نیز داد و ستد می کردند.