خانه » همه » مذهبی » گشودن راز هفت بند هنر

گشودن راز هفت بند هنر

گشودن راز هفت بند هنر

تلاش به ثمر رسيده آيت‎الله علي صفايي حايري(ره) در تدوين نظري هنر از ديدگاه تشيع فقط براي پاسخگويي به كمبود‎‎هاي حوزه‎‎‎هاي علميه در نظريه پردازي هنر نبود.
«… در علوم بلاغتي موجود، مفاهيم اساسي هنر و ادبيات از نظر دور مانده است. زيبايي، حقيقت، واقعيت و واقع گرايي، تعهد و التزام، ذوق، درك مشترك انسان از زيبايي‏ها، سبك،

afef77fe d3c4 4cf5 ae64 1f2d2814caae - گشودن راز هفت بند هنر
0009336 - گشودن راز هفت بند هنر
گشودن راز هفت بند هنر

نویسنده : نصرت الله تابش

زيبايي شناسي هنري از ديدگاه استاد صفايي

يا علي
تو زيبايي رنج ‎‎ها را نشانم دادي
انسان فرزند راه بود و رنج، تازيانه سلوك
من با نگاه تو زيبايي رنج ‎‎ها را كشف كردم
اين‎گونه راز هفت شهر عشق،
راز هفت بند هنر را گشودم
چگونه مي توانم تو را ستايش كنم
تلاش به ثمر رسيده آيت‎الله علي صفايي حايري(ره) در تدوين نظري هنر از ديدگاه تشيع فقط براي پاسخگويي به كمبود‎‎هاي حوزه‎‎‎هاي علميه در نظريه پردازي هنر نبود.
«… در علوم بلاغتي موجود، مفاهيم اساسي هنر و ادبيات از نظر دور مانده است. زيبايي، حقيقت، واقعيت و واقع گرايي، تعهد و التزام، ذوق، درك مشترك انسان از زيبايي‏ها، سبك، شخصيت هنرمند و تحليل آن، شكل‏هاي گوناگون هنر و زمينه‎هاي رواني و اجتماعي آن، هيچ مورد ارزيابي قرار نگرفته و همين است كه ما به‎كاري جدي و عميق نياز داريم تا بتوانيم بر اساس فلسفه‏اي جديد، تئوري ديگري ارائه بدهيم و ريزه‏خوار تحليل‏هاي رواني فرويد و برداشت‏هاي اجتماعي سوسياليسم نباشيم.»
« درس‏هاي بلاغت و علوم آن‎كه پربار و عميق است و مخاطب و اديب و كلمات را در نظر دارد، اگر بخواهد سؤال‏هاي اساسي‏ هنر را و مفاهيم اصولي آن را در نظر بياورد به آن چنان سطحي‏نگري و سادگي اي برخورد مي‏كند كه تأسف‎بار است.»
اگر فقيه، مفسر و عارف‎سالكي چون صفايي حايري كه زندگي اش شگفت انگيزتر از آثار به‎جا مانده از اوست، به نوشتن كتاب «استاد و درس، هنر، ادبيات، نقد» پرداخته است و اگر صد‎‎ها هزار صفحه رمان و داستان ‎‎هاي بلند و كوتاه را نقادانه خوانده است كه بخشي از اين نقد‎‎ها شامل «صد سال تنهايي» گابريل گارسيا ماركز، «سگ و زمستان بلند» شهرنوش پارسي پور، «كليدر» محمود دولت آبادي و… در «كتاب ذهنيت و زاويه ديد» او گرد آمده است و يا در كتاب «نامه‎‎‎هاي بلوغ» فيلم ‎‎ها و سريال ‎‎هاي تلويزيوني را تحليل كرده است، فقط براي پاسخگويي به مشكلات ذهنيت و زاويه ديد هنرمندان مسلمان نبوده است.
«… آن‎چه تابه‎حال آفريده‏ايم و عرضه كرده‏ايم، در تمامي عرصه‎‎‎ها نارساست. ادبيات كودكان با تمام خوبي‏ها، هنوز فلسفه و نگاه مناسب خودش را ندارد. هنوز مي‏خواهد به بچه‎هاي ما ايثار، فداكاري، تعاون، همدلي، اجتماعي بودن و در جمع فنا شدن را بياموزد. هنوز مي‏خواهد خوبي‏‎‎ها را غيرمستقيم به آن‎‎‎ها تحميل كند، در حالي‏كه بچه‎‎‎ها تا به حريت و شخصيت و تفكر نرسيده باشند، در خوبي‏هاي‎شان كور هستند و نمي‏دانند كه در كجا و براي چه كساني مايه بگذارند. نمي‏توانند از همت و نيروهاي‎شان با حساب و كتاب خرج كنند و بي‏حساب خوبي كردن، خوب نيست؛ كه ارزش كار‎‎ها به اندازه بينش و پشتوانه آن هاست. اما ادبيات بزرگسالان هم هنوز پس از 100 سال بالغ نشده است. هنوز ادبيات اسلامي و غيراسلامي ما همراه تئوري جامع و انديشه و فلسفه اصيلي نگرديده، هنوز زيبايي هستي و زيبايي برخورد‎‎ها و زيبايي درگيري‏‎‎ها و مبارزه‎‎‎ها را نمي‏شناسد. هنوز نمي‏داند چه كسي را بايد سرزنش كند و چه كسي را بايد محكوم كند. مجرم يا محيط يا خانواده يا فرهنگ يا آسمان يا سرنوشت را؟ هنوز نمي‏داند بدي‏‎‎ها را با چه تركيبي تبديل كند و با چه برخورد مناسبي، موقعيت‏هاي نامناسب را بارور سازد. هنوز نمي‏داند چگونه درگيري و مبارزه را از بن بست نجات دهد و مبارزان را فقط با اشك و يا تشويق و تعظيم تاريخي پاداش ندهد. هنوز هنرمند ما چشمي ندارد كه بتواند زيبايي و جمال را در تمامي هستي حتي همراه درد و رنج بشناسد…»

00093361 - گشودن راز هفت بند هنر

حتي پاسخگويي عين – صاد به پرسش ‎‎هاي اساسي هنر صرفا به اين جهت نيست كه بخش اعظم شبهات عليه دين ريشه در هنر و ادبيات دارد. شبهاتي كه به همراه شهوات و بدعت ‎‎هاي ناخودآگاه مخاطب را نشانه مي گيرد و ريشه‎‎‎ها را مي زند و شاخه‎‎‎ها و ميوه‎‎‎ها را مي پوساند.
«…. در ايران هم همين خصلت بي‏ديني و يا ضدديني تمام فضاي ادبيات‏ تقريبا 100 ساله ما را پوشانده است. از آخوندزاده و مراغه‏اي و طالبوف گرفته تا ميرزاآقاخان و محمد قلي زاده تا حجازي و دشتي و جمال‏زاده و نيما و صادق هدايت و بزرگ علوي…»‏
«… راحت بگويم، اين نسل 100 ساله ما كه از مذهب رميد و به شكل ‎‎هاي گوناگون به بن بست و ديوار و عصيان و پوچي و لذت جويي و يا رؤيا‎‎هاي كودكانه و يا گذشته تاريخي و يا افسانه و اساطير «طبري» و «به آذين» آن هم از نوع تاريخي و ماترياليستي اش رسيد، اين نسل 100 ساله، هنوز كه هنوز است به بلوغ فكري و فلسفي خودش نرسيده و حتي نويسنده مذهبي اش بي هويت و سردرگم است، نه ماركسيست است، نه اگزيستانسياليست و هم هر دو، به‎اضافه خرافاتي و هم هر سه، به اضافه فرافكن. مجرم را در صنف برادر و زن پدر و استادكار و لولو و غول و شانس و ساير موقعيت ‎‎ها نشان مي دهد و حاجي ‎‎هاي «دست فروش» و بارفروش «عروسي خوبان» را مقصر مي داند. اين است كه بايد از اين خرت و پرت ‎‎ها خانه تكاني بكند و بايد به تفكر ريشه‎اي و بنيادي روي بياورد كه نمي كند و نمي آورد. فقط به «زير آسمان برلين» مي رود و زبان خارجي را فوت مي شود و نگاه‎‎‎هاي هنرمندانه را مي آموزد و زبان سينما را آب آب مي شود و خيال مي كند شاخ غول شكسته و تخم دو زرده گذاشته.»
صفايي حايري(ره) به همه اين مسايل توجه دارد اما دليل او در پرداختن به هنر و موضوع زيبايي شناسي، مسئله اساسي تري است و آن جايگاه مفهوم زيبايي در كلام دين است. به‎گونه‎اي كه اساسي ترين مباني كلام شيعي بدون توجه به مسئله زيبايي با نقص عمد‎ه‎اي روبه‎رو خواهد بود. به اين مسئله در سطور آينده خواهم پرداخت. بنابراين درك نسبت هنر و به‎ويژه سينما بدون دين در مروري بر اساسي ترين انديشه‎‎‎هاي كلامي صفايي كه به‎شدت بديع و جذاب و تأثيرگذارند، ممكن نيست. حتي نگاه صفايي به مفهوم زيبايي و جايگاه آن در كلام ديني، گره گشاي يكي از مهم ترين مناقشات مربوط به كلام جديد است. آن‎جا كه عده‎اي معتقدند بين جهان بيني و ايدئولوژي رابطه‎اي منطقي وجود ندارد و از هست ‎‎ها، بايد‎‎ها بيرون نمي آيند و ارزش ‎‎ها، زاييده دانش ‎‎ها نيستند.
در حالي‎كه صفايي با استفاده از جايگاه مفهوم زيبايي در كلام ديني رابطه بين جهان بيني و ايدئولوژي را نه منطقي كه طبيعي مي داند. به اعتقاد او معرفت در وجود آدمي به احساس تبديل مي شود و تركيب بين معرفت و احساس زمينه ساز عمل است. توضيح اين مسئله بدون اشراف بر مجموعه آثار عين – صاد امري دشوار است.
علاوه‎بر اين بر اساس مراتب سلوك كه از اسلام، كه جنبه ذهني و تسليم است، آغاز مي شود و به ايمان كه جنبه عاطفي و قلبي است، مي رسد و تركيب اين معرفت و احساس به نظارت بر عمل كه تقوا نام دارد منجر مي شود و تقوا ترس عاشقي است كه لذت انس و محبت خداوند را پس از معرفت نسبت به او تجربه كرده است، اما گاهي در مقابل گناه قرار مي‎گيرد. لذت آن انس و معرفت و محبت در مقابل امكان گناه به ترسي مقدس يعني ترس از دست دادن معشوق منجر مي شود. اين مراتب تا احسان، اخبات، سبقت، قرب، رضا و رضوان و… ادامه مي يابد. بنابراين به‎ويژه در مرحله عاطفي دين آن‎چه گره گشاي فاصله انديشه و عمل است عشقي است كه ريشه در شناخت زيبايي خداوند و هستي دارد. بنابراين مفهوم زيبايي نه تنها در كلام كه در تربيت ديني هم جايگاهي اساسي دارد و اگر حس زيبايي شناسي آدمي از طريق دين رشد نيافته باشد، دريچه‎‎‎هاي انس با خداوند و اولياي او بسته باقي مي ماند.
مفهوم زيبايي و نگاه هنرمندانه حتي در روش تفسيري عين – صاد بر قرآن مجيد نيز از اعتباري عميق برخوردار است. او در مورد مراحل فهم قرآن علاوه‎بر ترجمه و تفسير به دو مرحله ديگر تحت عنوان روح و نور معتقد است: «… در گذشته توضيح داديم كه روح قرآن، يعني پي‏بردن و فهميدن عواملي كه در روحيه قهرمان داستان‏‎‎ها مؤثر بوده و يا جمله‎‎‎ها را به يك صورت خاص و با شروع و ختم و قطع و وصل معيني همراه كرده است.» و بر اين اساس به توضيح وضعيت و حالت موسي(ع) و فرعون مي پردازد. و دريچه‎اي تازه را در فهم روابط و حال و هواي حاكم بر آيات الهي باز مي كند.
شايد بتوان بخشي از دلايل علي صفايي حايري در پرداختن به مقوله هنر و سينما را در چند گزاره اجمالي زير خلاصه كرد:
1- وجود مفهوم زيبايي به‎عنوان فصل مشترك دين و هنر؛
2- وجود رابطه طبيعي بين زيبايي شناسي ديني با عمل ديني و ضرورت تربيت حس زيبايي شناسي؛
3- غلبه تمثيلي بودن قرآن‎كه وجهي هنري دارد بر استدلالي بودن آن‎كه ممكن است تحميل بر ذهن باشد؛
4- درك زيبايي خداوند به‎عنوان عامل وجل (در توضيح آيه «ان المؤمنين اذا ذكر الهج وجلت قلوبهم…») زيرا عواملي كه منجر به حالت وجل به‎عنوان مقدمه‎اي بر مقام اخبات مي شوند. درك زيبايي، محبت، رفاقت، و سطوت خداوند است؛
5- جامعيت سينما كه هنر، صنعت، تجارت و رسانه است و جمع كيفي اغلب هنرهاست و به زبان جهاني دست يافته است؛
6- ضرورت سخن گفتن با نسل معاصر دنيا از طريق سينما.
منبع:هفته نامه پنجره

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد