قرآن كريم داراي ظاهر و باطن و تنزيل و تأويل است و علم به باطن و تأويل قرآن كريم نيز در اختيار معصومين ـ عليهم السلام ـ است و آن راسخان راستين علم، به مقام مكنون قرآن كريم، راه دارند. بنابراين: علم به مجموع قرآن اعم از ظاهر و باطن و تنزيل و تأويل، در اختيار معصومين ـ عليهم السلام ـ است؛ امّا استفاده از ظواهر الفاظ قرآن كريم، در حدّ تبيين كلّيات دين با رعايت شرايط ويژه ي آن، بهره ي همگان است.[1]گروهي از مسلمانان (اخباريين) با استناد به برخي روايات غير معتبر، معتقد شدند كه آيات قرآني و احاديث نبوي، رمزگونه است و جزء معصومين (ع)، كسي آن ها را نمي فهمند، اين ها براي نظريه ي خود، دلائلي ايراد كرده اند، كه بر اساس مباني و منابع شيعه ي راستين مردود است.
علماي بزرگي هم چون مرحوم وحيد بهبهاني، ميرزاي قمّي و شيخ انصاري، به تفصيل به اخباريين جواب داده اند. مرحوم محقّق قمّي مي گويد: « اين روايات كه اخباريان، انحصار فهم قرآن كريم را به معصومين ـ عليهم السلام ـ نسبت داده اند؛ مراد علم به ظاهر و باطن و تأويل و تنزيل قرآن كريم است. و اين امري مسلّم و مورد قبول است. اگر نظريه ي اخباريين از اخبار صريح و صحيح به دست آيد، يا بايد آن را توجيه كرد و يا علم آن را به اهلش واگذاشت. ليكن چنين اخباري، نيست.»[2]اگر قرآن كريم، معمّا گونه و رمز آسا، بين خدا و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ باشد، و دسترسي به معاني بلند آن مقدور ديگران نباشد، نمي تواند معيار ارزيابي احاديث، قرار گيرد. زيرا يك كتاب معمّا گونه و رمز آسا، نمي تواند ترازوي سنجش روايات و يا ديگر علوم بشري قرار گيرد. پس معصومين ـ عليهم السلام ـ هرگز اصل فهم قرآن كريم را به خود منحصر نساختند، و در و درك فهم آن را، به روي مردم نبستند، و در اخبار معصومين، نيامده است كه مردم از قرآن كريم، بهره اي جز قرئت ندارند. اگر چنين مطلبي، در برخي روايات آمده باشد، چون با خطوط كلّي قرآن كريم، و نيز با خود سنّت قطعي معصومين، در تضاد است، بايد فهم آن را به اهل خود واگذارد. اوصافي مانند «كتاب مبين» بودن، «نور» بودن و « تبيان كل شيء» بودن كه درباره ي قرآن كريم آمده است، اختصاصي به معصوم ـ عليهم السلام ـ ندارد تا قرآن كريم، براي ديگران، داراي چنين اوصافي نباشد. زيرا اوصاف مذكور، درباره ي كتاب هدايت است و كتاب هدايت، در مقام رهبري، داراي چنين اوصافي است، و مقام رهبري نيز عام است و اختصاصي به معصوم ندارد. به عنوان نمونه، ظاهر آيه ي « قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ.»[3] خطاب به همه ي انسان ها است، در مقام هدايت است و اختصاص به معصوم تنها ندارد.
البتّه «كتاب مكنون»[4] كه غير از « مطهرّون» به آن دسترسي ندارد، مرحله ي كمال و نهايي آن است که، اختصاص به اهل بيت طهارت دارد، چنان كه « لارَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ.»[5] نيز از برخي جهات چنين است.
ممكن است انحصار فهم قرآن كريم به معصوم ـ عليهم السلام ـ از برخي روايات، استظهار شود؛ نظير آن چه از امام باقر ـ عليه السلام ـ رسيده است؛ « إنما يعرف القرآن من خوطب به»؛ ليكن چنين برداشتي، مخالف با ظاهر خود قرآن كريم است كه همگان را به اموري مانند تفكّر، تعقّل، تدبّر و تحدّي دعوت كرده است و حديثي كه مخالف قرآن كريم باشد، از اعتبار بر خوردار نيست. پس مراد از اين گونه احاديث، احاطه ي تام بر همه ي ابعاد قرآن كريم، اعمّ از ظاهر و باطن، مطلق و مقيّد، عام و خاص و ناسخ و منسوخ و نظاير آن است؛ چنان كه خطاب هاي قرآن كريم نيز، يكسان نيست، بلكه پيام و مضمون برخي از خطاب ها را، تنها مخاطبان اصيل معصومين ـ عليهم السلام ـ مي توانند به كنه ي آن دست يابند. خداوند تبارك و تعالي، گاهي به عنوان «يا أيها الناس»، زماني به عنوان «يا أهل الكتاب»، گاهي به عنوان «يا أيها الذين آمنوا» و زماني به عنوان «يا أولي الأبصار» و «يا أولي الألباب»، و گاهي به عنوان «يا أيها الرسل» و بالاخره زماني به عنوان «يا أيها الرسول» كه مختصّ به رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ است، آيه نازل كرده است و عناوين ياد شده، يكسان نيست، و استنباط ها نيز مساوي، نخواهد بود؛ يعني استنباط جامع و كامل بر معارف بلند قرآن كريم، در انحصار اهل بيت عصمت و طهارت ـ عليهم السلام ـ است كه حقّ تماس با كتاب مكنون را دارند.
بنابر اين، مدّعا اين است كه فهم قرآن كريم در حدّ تفسير (و نه تأويل) و فهم ظواهر الفاظ آن، ميسور همگان است، نه تنها معصومين آن را در انحصار خود در نياوردند، بلكه مردم را به آن تشويق و ترغيب كرده اند. برخي از شواهد براي اثبات اين مدّعا عبارتند از:
1. دلايلي براي اثبات عمومي بودن قرآن كريم، ذكر شد. مانند نور بودن، مبين بودن، تبيان بودن و … قرآن كريم، دعوت و ترغيب همگان به تفكّر و تدبّر در آن و فرا خواندن جهانيان به آوردن كتابي همانند آن، در عرصه ي تحدّي، همگي دلالت بر عمومي بودن، قرآن كريم دارد و مراتب قرآن كريم هم در جايي خود محفوظ است.
2. حديث شريف ثقلين كه به صراحت، انسان ها را به تمسّك به قرآن كريم و اعتصام به عترت فرا مي خواند.
3. رواياتي كه نافذ بودن شروط گوناگون در داد و ستدها را درگرو عدم مخالفت با قرآن مي داند. امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد:
« من اشترط شرطاً مخالفا لكتاب الله، فلا يجوز و لايجوز علي الذي اشترط عليه. و المسلمون عند شروطهم ممّا وافق كتاب الله عزوجل.» هم چنين آن حضرت مي فرمايد: كل شيء خالف كتاب الله باطل.» از اين گونه روايات بر مي آيد كه قرآن كريم، به صورت يك اصل و مرجع مستقل بايد در جامعه ي انساني، حاكم باشد و فهم آن نيز براي همه ي صاحب نظرانِ روشمدار، ميسور و امكان پذير است. اگر قرآن كريم جز از طريق روايات، قابل فهم نبود و رجوع به آن براي ارزيابي صحت روايات، كاربرد نداشت، رجوع به قرآن كريم از براي ارزيابي صحت روايات و يا شروط معاملاتي، لغو بود. اگر قرآن کريم تنها براي قرائت بود، هرگز خود معصومين ـ عليهم السلام ـ ، اين گونه جامعه ي بشري را به آن ارجاع نمي دادند.
4. امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ ، شاگردان و مخاطبان خود را در زمينه هاي گوناگون، به قرآن كريم، ارجاع دادند؛ مانند ارجاع به عقايد، معارف، مسائل حقوقي، احكام فقهي، اجتماعي و ادب آداب تلاوت قرآن كريم. به عنوان نمونه ، امام سجاد ـ عليه السلام ـ در جواب سؤالي درباره ي توحيد فرمودند:
چون در آخرالزمان، انسان هايي عمق نگر و ژرف انديش خواهند آمد، خداوند سبحان سوره ي اخلاص و آيات آغازين سوره ي حديد را، درباره ي توحيد نازل كرد.» اگر بهره ي انسان ها از قرآن كريم. قرائت صرف بود، ژرف نگري و استخراج معارف بلند توحيدي از آن جايي نداشت. در حالي كه طبق حديث مزبور، ژرف انديشان معرفتي، مي توانند در آن غوص كرده و بهره ور گردند.
استدلال قرآن كريم، دعوت مردم به فهم قرآن كريم است؛ زيرا اگر فهم قرآن كريم از مردم سلب شده بود، هرگز معصومين ـ عليهم السلام ـ ، شاگردان و مخاطبان خود را به آن ارجاع نمي دادند، بلكه به آن ها مي گفتند: ما امام و حجّت حقّ هستيم و آن چه به قرآن كريم اسناد مي دهيم – حتّي در حدّ ظواهر و تفسير- بايد آن را بپذيريد و حقّ سؤال نداريد.
تعبير « إنّ هذا و شبهه يعرف من كتاب الله»[6] در جواب امام باقر ـ عليه السلام ـ به عبدالأعلي، نشانه ي آن است كه مسلمانان بايد آن چه در قرآن كريم آمده است، فرا گيرند و در اموري كه قرآن كريم، مردم را به پيامبر اكرم و جانشينان آن حضرت ارجاع داده است، به آنان رجوع كنند.[7]بنابر اين فهم قرآن كريم و تفسير آن و فهم ظواهر ألفاظ آن، براي همه صاحب نظران روشمدار و متعمّقان، امكان پذير است، و مي توانند احاديث را با قرآن كريم که اصل و مرجع مستقل است، تطبيق دهند و آن ها را كه موافق با قرآن كريم است، اخذ كنند، و آن هايي را كه موافق با قرآن كريم نيست به عنوان باطل شناسائي كنند، چنان كه امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند: « … و كل حديثٍ لايوافق كتاب الله، فهو زخرفٌ[8]؛ يعني هر حديثي كه موافق كتاب خدا نباشد، باطل است.»
معرفي منابع جهت مطالعه ي بيشتر:
1. تفسير الميزان، علامه طباطبائي (ره).
2. قرآن كريم از منظر امام رضا ـ عليه السلام ـ ، آيت الله جوادي آملي.
3. پژوهشي پيرامون آخرين كتاب الهي، دكتر رجبعلي مظلومي.
پي نوشت ها:
[1] . جوادي آملي، تفسير تنسيم،ج1، قم: اسراء، اوّل، 1378، ص 87.
[2] . قوانين الاصول، ج 1، ص 397.
[3] . مائده: 5/ 15.
[4] . واقعه: 56/ 78.
[5] . انعام: 5/54.
[6] . وسائل الشيعه، ج 1، ص 327.
[7] . تفسير تسنيم، ج 1،قم: اسراء، اوّل، 1378، ص 96-86.
[8] . اصول كافي، ج 1، ص 69.