خانه » همه » مذهبی » گفتگوی تمدن ها

گفتگوی تمدن ها

1. پیش شرطهاى گفت و گوى تمدنى در اسلام در قرآن مى توان به سلسله اصولى که ناظر به توجه و اهمیت گفت و گو و پیش شرطهاى آن است دست یافت. این اصول عبارتند از:
الف) اصل آگاهى و علم: از دید قرآن، این اصل پیش نیاز و پیش شرط هر گونه فعالیت از جمله گفت وگو است. انسان بدون علم و آگاهى انسان نیست. کرامت آدم پس از تعلیم اسماى الهى و دریافت تعالیم او محقق مى شود و فرشتگان را به تعظیم و سجده وا مى دارد.خداوند به بشر توصیه کرده که به آنچه علم ندارد پافشارى نکند، زیرا چشم و گوش و قلب وى همه مورد سؤال قرار مى گیرد. در سوره دهر مى فرماید که ما بشر را آفریدیم و به او چشم و گوش دادیم تا راه را دریابند. در جایى دیگر مى فرماید اگر فاسقى خبرى داد، درباره آن تحقیق کنید مبادا به دلیل عدم تحقیق به جمعى آسیب برسد.
ب) اصل پذیرش وجود اختلاف در میان ملل، اقوام و زبان ها: آیات «و ما بشر را شعبه شعبه و قبیله قبیله آفریدیم»و «وجود اختلاف بین رنگ ها و زبان هاى مردم از آیات خداست» مستندات این اصل را تشکیل مى دهند.
ج) اصل حصول وحدت در عین کثرت: قرآن معتقد است اگر خردورزى بر جامعه حاکم باشد حتماً تشخیص حق و رسیدن به راه درست به ویژه در کلیات امور امکان پذیراست؛ پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله به قول قرآن پیامبر همه مردم است «اى مردم، من رسول خدا بر همه شمایم»
د) اصل لزوم شناخت وجود اختلافات: «ما همانا شما را از زن و مرد آفریدیم و شعبه شعبه و قبیله قبیله گرداندیم تا یکدیگر را بشناسید». این شناخت از طریق گفت و گو میسر است.
ه) اصل هدایت و ارشاد: در نظر قرآن، اهالى جامعه بشرى همه خیرخواه یکدیگرند. پیامبر جز نصیحت و خیرخواهى اندیشه دیگرى ندارد و مردم نیز همین طور، مؤمنان برادران یکدیگرند و غیر مسلمانان نیز برادران نوعى هستند. طبیعى است که خیرخواهى و ارشاد اساس هر گفت و گویى را تشکیل مى دهد.
و) اصل آزادى انتخاب: خداوند مى فرماید: «اى پیامبر، تو هر کس را بخواهى نمى توانى هدایت کنى، هدایت دست خداست»
2. ابزارهاى گفت و گو
با توجه به اصول مذکور در خصوص پیش شرطهاى گفت و گو مى توان موارد زیر را ابزارهاى گفت و گو تلقى و استنباط و استخراج کرد.
الف) آزادى بیان و عقیده: یکى از اصول مذکور در پیش شرط گفت و گوى تمدنى، آزادى انتخاب است که ریشه این آزادى را بایستى در آزادى عقیده و بیان جست و جو کرد، آن گونه که خداوند مى فرماید: «پس بر بندگانى که قول را مى شنوند و از بهترین آن پیروى مى کنند بشارت ده»، یا این که امیر مؤمنان مى فرماید: «به سخن نگر نه به گوینده آن». این آزادى بیان به آزادى در تعلیم و تعلم نیازمند است که «حکمت را از هر که به تو آموخت فراگیر»
ب) مهاجرت: على شریعتى در کتاب فرهنگ و تمدن و تزهاى مختلف در فلسفه تاریخ تمدن ها به بیان چند مسأله مى پردازد که یکى از آنها مهاجرت است. او مهاجرت در طول تاریخ را یکى از بزرگ ترین عوامل بنیاد تمدن و فرهنگ نو و مترقى معرفى مى کند و معتقد است مهاجرت روى زمین یک عمل بسیار باشکوهى است که از آن عمل، صنعتى و عملى باارزش تر براى یاران پیغمبرصلى الله علیه وآله که هستى شان را در راه او از دست دادند نیست. از همه مهم تر در مورد مهاجرت این که در تاریخ مبدأ تاریخ اسلام، مهاجرت وضع مى شود و نه میلاد یا مرگ و بعثت پیغمبرصلى الله علیه وآله و نه حتى فتح مکه – که بزرگ ترین حادثه زمان پیغمبرصلى الله علیه وآله بود، چون بت ها خراب شدند. اینها همه نشان مى دهد که مهاجرت تا چه حد دقیق است. پس مهاجرت به عنوان یک زمان است و نه یک حادثه تاریخى.
شریعتى براى اثبات این مسأله به تاریخ مراجعه مى کند که در آن، تمام تمدن هاى تاریخى که مى شناسیم متعاقب مهاجرت به وجود آمده اند. اولین تمدن هاى بزرگ در بین النهرین (بابل، سومر، آکار، آشور) است که بعد از مهاجرت آرامى ها به این منطقه تشکیل شدند یا تمدن هاى کهن بزرگى مثل تمدن مصر، فلسطین، یهود، تمدن آسیایى که منجر به تمدن هند، ایران و غرب گردید. تمدن یونانى نیز از مهاجرت کرت ها ایجاد شده است. تمدن آمریکایى هم از مهاجرت است.
وى در پاسخ به علت خاصیت نوزایى و تمدن سازى و مهاجرت مى نویسد یکى از بزرگ ترین علل گسترش و تحرک جهان بینى انسان، مهاجرت است، یعنى جهان بینى مهاجر هم وسیع مى شود و هم متحرک و برعکس، کسى که بومى است و با مسکن بومى پیوند دارد جهان بینى اش راکد و تنگ است و ساختن یک تمدن از یک بینش تنگ ممکن نیست.
او در تبیین علت خلاصى اروپاى قرون وسطى از تنگى و راکدى به بحث اکتشافات دریایى و مهاجرت هاى بزرگ و پا گذاردن آنان به نقاط بزرگ آسیا و آفریقا اشاره مى کند و در بیان علت ضعف یونان به رکود و توقفش در حصارهاى یونانى مآب به طورى که یونانى ها همه کس جز خودشان را بربر (وحشى) مى دانستند و این بند و پیوستگى بر زمین و سرزمین خود و محصور شدن در چارچوب محدود خویش، رکود و جهان بینى تنگ و راکد و ساکن را به وجود آورد.
او در ادامه، به انواع مهاجرت اشاره مى کند: مهاجرت متعهد به بازگشت، مهاجرت آزاد و بى تعهد، مهاجرت علمى، مهاجرت اقتصادى و مهاجرت روانى.
ج) ترجمه و شناخت زبان: با توجه به اصول آگاهى و علم، اصل پذیرش وجود اختلاف بین ملل، اقوام و زبان ها، و اصل لزوم شناخت این اختلافات، به این نتیجه مى رسیم که براى شناخت این اختلاف ها و علوم بایستى به زبان تکلمى و علمى ملت و قوم مدنظر تسلط داشته باشیم. این جاست که ترجمه و شناخت زبان اهمیت خود را به ما نشان مى دهد و این ترجمه است که باعث نشانه شناسى و شناخت نظام دلالات و ارتباطات بین دال و مدلول ها مى گیرد؛ از این رو ابزارهاى گفت و گو باید ترجمه و شناخت زبان باشد تا به نتایج مدنظر اصول پیش شرط گفت و گوى تمدنى برسیم. نهضت ترجمه به راه افتاده در دوره میانه تمدن اسلامى، نیز به وضوح این مطلب را نشان مى دهد.
د) ظرفیت روحى (صبر و تحمل دیگران): استاد مطهرى در بحث ارزش مسأله تبلیغ در سیره نبوى صلى الله علیه وآله به اهمیت و سنگینى مسؤولیت تبلیغ و دعوت به خدا با استناد به آیات قرآن مى پردازد. اولین موردى که بیان مى کند؛ درخواست هاى حضرت موسى صلى الله علیه وآله از خداوند در آغاز نبوت خویش است. آن حضرت پس از ابلاغ وحى در وادى مقدس، چون احساس مى کند بار بسیار سنگین و رسالت فوق العاده مشکلى به دوش او گذاشته شده، این تقاضاها را از خدا مى کند: «ربّ اشرح لى صدرى». «شرح صدر» به معناى «ظرفیت روحى بسیار وسیع و تحمل فوق العاده زیاد» است، یعنى خدایا بر ظرفیت روحى من بیفزا. «و یسر لى امرى»، کار مرا بر من آسان گردان». پس احساس مى کند که کار ثقیل و سنگینى است. «و احلل عقدة من لسانى» گرهى را از زبان من باز کن ظاهراً [این باز کردن گره زبان ] همان است که قرآن مکرر به روى آن تأکید مى کند که پیغمبر ابلاغش باید مبین باشد و پیام رساندنش باید روشن و آشکار و آشکار کننده و راهنمایانه باشد؛ چون بعدش مى فرماید: «یفقهوا قولى»؛ تا سخن مرا درک بکنند».
قرآن در سوره انشراح نیز خطاب به رسول اکرم صلى الله علیه وآله – ولى نه به صورت سؤال بلکه به صورت بیان الهى – یک کار انجام شده را ذکر مى فرماید: «ألم نشرح لک صدرک؛ آیا ما به تو شرح صدر ندادیم». یعنى ظرفیت فراوان شرط دعوت و متعاقب آن گفت و گوست و ما این شرط را به تو داده ایم. «و وضعنا عنک وزرک؛ این بار سنگین را از دوش تو نهادیم». «الذى انقض ظهرک»؛ این بار آنچنان ثقیل بود که داشت پشت تو را مى شکست.
توجه به عبارات مذکور نشان مى دهد که لازمه هر گفت و گویى داشتن شرح صدر است، چرا که در محاوره و گفت و گو عقاید و نظرهاى طرفین به یکدیگر منتقل مى شود که وجود تعصب و جمود فکرى و عدم وجود شرح صدر نه تنها باعث مى شود که تبادل آرا و نقد فردى و در سطح وسیع تر تمدنى انجام نپذیرد و انسان در مسیرى که براى تکاملش در نظر گرفته شده، حرکت نکند، بلکه شاید هم در مسیرى درست عکس آن و در سراشیبى سقوط به روند حرکت خود ادامه دهد که این اساساً با مبانى تفکر دینى اسلام مغایر است، چرا که انسان براى رسیدن به تکامل خلق شده و این تکامل با هدایت الهى و تفکر شخصى شروع شده و موجبات گفت و گو در سطح بین فردى و سطحى وسیع تر از آن یعنى بین اجتماعى و تمدنى فراهم مى آورد.
(دکترین گفت وگوى تمدن ها و اندیشه اسلامى ، علیرضا عنایتى، فصلنامه علوم سیاسى ، شماره 21 ـ بهار 1382 )

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد