گونههای گناه و چگونگی جبران
در مکتب اسلام، راه جبران گناهان از راه پشیمانی، چگونگی ترک و جبران نتایج اعمال، و به عبارتی چگونگی زیباسازی اعمال، آموزش داده شده است. گناهان به سه دسته رابطه انسان و خدا، رابطه انسان با جامعه، و رابطه انسان با خود تقسیم میشوند. گرچه با یک دید، همه گناهان را می توان از رابطه انسان با خداوند برشمرد، بعضی از آنها، مانند ترک عبادات، عنوان اختصاصی تری یافته، به اصطلاح حق الله نامیده میشوند، و در صورت تدارک و جبران، امکان بخشش دارند.
گناهانی که در رابطه انسان و جامعه به وجود آمدهاند و حقی از مردم به گردن افراد است، الزاما به شیوه اختصاصی در هر مورد باید جبران کردند. برای مثال، در صورت تعرض به مال یک فرد، باید اصل مال بازگردانده شود و از او پوزش خواسته شود.
گناهانی که در مورد خود انسان به وجود آمده اند، مانند اشتغال به لهو و لعب، با پشیمانی و ترک، و توبه به درگاه خداوند، امکان پذیرش دارند، و با اقدام به توبه می توان امیدوار بود که بخشش خداوند شامل حال آدمی گردد. راهکار بسیار جالب دیگر این است که اعمال نیک، قدرت زیبایی بخشی و از بین بردن اعمال بد را دارند (إن الحسنات یذهبن السیئات) و این، خوذ وسیلهای برای پاکسازی زندگی از نازیباییها و ایجاد حرکت تکاملی در زندگی فردی و اجتماعی است. شگفتتر اینکه کسی که توبه کند و ایمان آورد و اعمال صالح انجام دهد، خداوند بدیهای اعمالش را به نیکی تبدیل می نماید: إلآ من تاب وآمن وعمل عملا صالحا فأولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات وکان الله غفورا رحیما.
در حقیقت، با توجه و دقت در آیات مربوط به جبران خوبی، زیباییهای فراوانی در زندگانی افراد جلوه گر می شود. مثلا میفرماید هرگاه درود و تحیتی به شما گفته شد، به صورتی بهتر از آنها یا همانند پاسخ دهید (وإذا حییتم بتحیة فحیوا بأحسن منها أو ردوها)؛ یا در قالب پرسش میفرماید: هل جزاء الإحسان إلا الإحسان؛«آیا سزای نیکی جز نیکی است؟» در اینجا امام موسی کاظم علیه السلام تفسیر جالبی از این آیه ارائه می دهد که در زیباسازی روابط انسانها نقشی بسزا دارد. ایشان تأکید می کند که پاداش دادن این نیست که همان احسانی را کنی که او کرده است. باید برتری خود را نشان دهی؛ زیرا اگر همان کنی که او کرده، به سبب اینکه آغازگر احسان است، برتری از آن اوست.
پرسش مهمی که در اینجا وجود دارد این است که هدف زندگی چیست؟ انسان از کجا می آید و به کجا می رود؟ و چگونه می توان دریغ و دردی را که لسان الغیب، خواجه حافظ، از آن یاد می کند، از میان برداشت؟
آیاتی چون وما خلقنا السماء والأرض وما بینهما باطلا ، والذین یذکرون الله قیامة وقعودا وعلى جنوبهم ویتفکرون فی خلق السماوات والأرض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار، بر آن اند که جهان آفرینش یا کل هستی بی هدف نیست، و انسان نیز به صورت جزئی از نظام هستی، عبث و بیهوده آفریده نشده است.
هدفمندی، به زندگی انسان معنا و مفهوم ویژه می بخشد. بر اساس آن، فرد در هر لحظه باید در حال حرکت به سمت زیبایی برتر و تکامل خود باشد؛ زیرا نظام هستی دارای هدف است، و همه چیز و همه کس به سوی هستی مطلق و زیبای مطلق در حرکت اند. توقف و سیر قهقرایی، به معنای فاصله گرفتن از هدف داری، و وجود نازیبایی در بینش فردی و اجتماعی به شمار می آید که جنبه مرضی داشته، باید درمان شوند. وما خلقنا السماوات والأرض وما بینهما لاعبین؛ «ما آسمانها و زمین و آنچه را که در میان این دوست به بازی (و بی هدف) نیافریدیم». در جاهای دیگر نیز قرآن کریم، افزون بر دعوت به تفکر و اندیشه بر حق و هدف دار بودن جهان تأکید کرده است.
انسانهای بی هدف در بیراهههای زندگی گم می شوند و هیچ گاه به مقصد نمی رسند؛ چون از ابتدا نیز هیچ مقصدی نداشته اند که به آن برسند. افرادی که در زندگی برای خود هدف و برنامه دارند، هر روز با انگیزهای متعالی، روز خود را آغاز می کنند و برای رسیدن به اهدافشان می کوشند. هدف، همچون تابلوی راهنمایی است که مسیر حرکت انسان را در زندگی ترسیم می کند. در عین حال باید دانست که هیچ گاه هدف، وسیله را توجیه نمی کند، و برای رسیدن به اهداف، نباید هر کار ناشایست و ناصحیح را انجام داد، بلکه باید نظام ارزشی مشخص و معینی برای خود تعیین نمود و در آن چارچوب ارزشی حرکت کرد.
از نظر وجودشناسی و غایت شناسی، تنها یک هدف برای انسانها وجود دارد؛ زیرا به صورت فطری هدف مشترک همه انسانها، خداست. وقتی به تاریخ نگاه می کنیم، افراد و اقوامی را می یابیم که به خداوند باور نداشته اند یا اعتقادشان کم رنگ بوده است، ولی اهداف لذت جویانه، سیاسی و… داشته اند.
مهم در اینجا این است که اگر کسی هدف دینی نداشته، نباید فکر کنیم بی هدف و بی سمت وسوست. البته پرسش این است که آیا زندگی بدون هدف مشترک دینی می ارزد و واقعا سود این گونه زندگی بیشتر از هزینههای آن است؟! به عبارتی، مجموع لذتهایی که در زندگی عایدمان می شود، بیشتر از مجموع دردهایی است که به ما می رسد. دین و مذهب در پاسخ می گویند در صورتی که هدف از زندگی خدا باشد، می ارزد، ولی دیگران با این قاطعیت نمی توانند نظر دهند. جالب اینکه نقش ادیان در این زمینه یکی است؛ یعنی هدف واحدی را برای زندگی ارائه می کنند: تأکید بر حیات معنوی انسان؛ اگرچه این تأکید در ادیان گوناگون ممکن است متفاوت باشد.
منبع: اسلام و زیباییهای زندگی: رویکردی تحلیلی و تربیتی به سبک زندگی ، دکتر داود رجبینیا، صص237-233، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ اول، 1391