یکسانی و هماهنگی ترجمه ی قرآن
پیش از هر سخنی، میان «ترجمه ی قرآن» و «شرح، تفسیر یا ترجمه و تفسیر قرآن» تفاوت می گذاریم، در تمام این نوشتار، منظور از «ترجمه ی قرآن»، متنی به فارسی (یا هر زبان دیگری) از قرآن کریم است که تک تک جملات آن به دقت برگردان آیات قرآن باشد. اگر بناست که ترجمه ی قرآن به این معنا تدوین شود، این اثر باید تا حد ممکن، دارای بیشترین شباهت به اصل قرآن کریم باشد، تا کسانی که تنها زبان ترجمه را می دانند هر چه بیشتر خود قرآن کریم را بفهمند، نه تفسیر این مترجم یا آن مفسر را. بر این اساس نباید ترجمه ی قرآن را با انواع شرح و تفسیرها در هم آمیزیم یا سعی کنیم ظاهر آیات را به گونه ای برگردانیم که هیچ اشکال کلامی، علمی، فلسفی و جز آن متوجه آن نباشد. زیرا خواننده ی ترجمه لازم است نخست اصل قرآن کریم را از آن ترجمه دریابد، نه تفسیر و برداشت مترجم را که احیاناً بنا تفسیر و برداشت مترجم دیگر متفاوت است.(1)
نکته ی فوق الذکر درباره ی متنی صادق است که آن را ترجمه ی برابر قرآن می نامیم. چنین متنی، همان گونه که اشاره شد، باید حداکثر مطابقت به اصل خود یعنی قرآن کریم را دارا باشد. پس نباید در «ترجمه ی برابر قرآن» متشابهات قرآن را تأویل کرد. اگر ترجمه ی قرآن دارای جملاتی از متشابهات قرآن باشد، عیبی در کار نیست و مترجم، خواننده را گمراه نکرده است؛ چرا که در قرآن نیز، متشابهات قرآن در میان محکمات آمده اند. پس همچنان که عرب زبانان با اصل آیات متشابه رو به رو می شوند، فارسی زبانان یا اهل هر زبان دیگر نیز باید چنین باشند (هرگونه تفسیر و توضیح از مترجمان مختلف می توانند جداگانه و در جای دیگری عرضه شود).
گذشته از متشابهات، در قرآن کریم عامّ و خاصّ، ناسخ و منسوخ، مجمل و مبیّن، صفات خبری (که دستاویز مجسّمه است) و غیر آمده است؛ پاره ای از آیات قرآن قویاً بوی جبر می دهد؛ چه بسا آیاتی در قرآن کریم با برخی از نظرهای علمی و فلسفی موافق افتد و ممکن است در بعضی موارد چنین نباشد؛ گاه در تکرار قصه ی برخی پیامبران، توالی ماجراها همانند نیست؛(2) ظاهر دسته ای آیات مخالفِ عصمت پیامبران از خطاست و گاه کلماتی همچون ذنب، ضلالت، غی و عصیان به آنان نسبت داده شده است؛ برخی آیه ها نیز شأن نزول های متفاوت و گاه متهافت دارند، گو این که در واقع سبب نزول واحد دارند. در تمام موارد یاد شده، لازمه ی امانت در ترجمه آن است که ظاهر آیه های قرآن را همان گونه که هست برگردانیم و در ترجمه از تفسیر، تأویل، بیان وجوه محتمل کلمات و توجیه مشکلات کلامی، علمی، فلسفی و جز آن، خودداری کنیم. حاجت به تذکار نیست که هر مترجم یا مفسری می تواند بنا به مشرب خود این مشکلات ظاهری را در کتابی جداگانه و یا در بخشی مجزا از ترجمه ی خود حل کند، اما نباید خوانندگان ترجمه ی قرآن را – تا حد ممکن – از دستیابی به اصل قرآن کریم، آن گونه که هست، محروم کند. هم از این روست که نباید همه ی آن چه را فی المثل از تفسیر فارسی قرآن کریم انتظار داریم، در ترجمه ی برابر و صِرف قرآن به فارسی بجوییم. هدف از ترجمه ی صرف و برابر قرآن کریم به فارسی، دست کم ارائه ی یک متن فارسی است که در تمام اوصاف قرآن – تا حد ممکن – نهایت شباهت به آن را داشته باشد. اگر ایراد کنیم که چنین متنی فی المثل مشکلات کلامی خوانندگان خود را حل نمی کند، پاسخ آن است که هدف از ترجمه ی صرف، تفسیر قرآن نیست. مگر عرب زبانان در برخورد و قرائت قرآن کریم، به هیچ مشکل یا سوء فهمی دچار نمی شوند؟ پس اگر مشکلی در کار است، حل آن را باید در تفسیر (خواه عربی یا هر زبان دیگر) یا در توضیحات جداگانه ی مترجم یافت.
بی شک ممکن است مترجم در خلق ترجمه ای آزاد یا نوشتن ترجمه و تفسیرِ مزجی قرآن کریم مُحق باشد، اما نباید آن هدف و ویژگی مهم را که برای ترجمه ی برابر و صرف برشمردیم، از چنین آثاری متوقع بود. مسلمانان (و حتی غیر ایشان) در سراسر دنیا بی نیاز از دیدن و خواندن و دانستن انواع ترجمه های تفسیرگونه نیستند، لیکن ترجمه ی قرآن – آن گونه که هست – مقدم و مهم تر است. درباره ی ترجمه ی کتاب مقدس بیش از قرآن، به این نکته توجه کرده اند.
عدم دخالت عنصر تفسیری در متن ترجمه بدان معنا نیست که مترجم صرفاً با دانستن زبان عربی و بدون معلومات تاریخی، فقهی، کلامی و جز آن، بر ترجمه ی قرآن تواناست. به عکس در برخی آیه ها، دانستن سبب نزول آیه، فرهنگ اعراب جاهلی یا آداب و عقاید یهودیان و مسیحیان عصر نزول و مانند آن، روشن کننده ی معنای دقیق لفظ یا آیه است. به همین دلیل، مثلاً ترجمه ی آقای محمدباقر بهبودی از کلمه «اَمانیّ» در آیه ی وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لاَ یَعْلَمُونَ الْکِتَابَ إِلاَّ أَمَانِیَّ (بقره /78) با دیگر مترجمان متفاوت است.(3) این گونه مثال ها بسیارند و می فهمانند که پژوهش دقیق در معنای اکثر الفاظ و عبارات قرآن کریم یا تعیین یکی از چند معنا برای یک لفظ، بدون دانستن تاریخ (به معنای عام) و اسباب قطعی نزول آیات و دیگر علوم قرآنی میسر نیست.
بی شک در نگاهی فراتر از این نوشتار، هر ترجمه ای حتی ترجمه ی صرف و برابر قرآن، خود یک تفسیر است، زیرا هر مترجم نخست ناگزیر از فهم متن قرآن است و پس از این مرحله، آن چه را به نظر و فهم خود، مقصود گوینده ی متن می داند به زبان دیگری – آن گونه که آن زبان را می شناسد – انشا می کند.
در این هر دو مرحله، مترجم به تناسب معلومات پیشین خود که ارتباطی – هر چند پنهان از نظر – با متن قرآن دارد، ترجمه ای اساساً روشمند خلق می کند. پس گنجینه ی معلومات متنوع هر مترجم، فهم او از قرآن و نوع ترجمه ی او را در پاره ای موارد از مترجمان دیگر متمایز می کند و صد البته برخی معلومات مشترک مترجمان نیز، سبب پاره ای موارد مشابه در ترجمه می گردد. بنابراین، هر چند ترجمه از تفسیر به معنای دقیق لفظ جدا نیست، مترجم برای رسیدن به ترجمه ی برابر قرآن، باید تلاش کند هر چه بیشتر خود را در آستانه ی زمان صدور قرآن از منبع وحی قرار دهد و معانی الفاظ و تعابیر آن را با توجه به فضای اجتماعی و فرهنگی، آداب و معتقدات مردم آن زمان دریابد؛ زیرا هیچ گوینده ای، همه ی معانی سخن خود را که بر اثر تغییر مفاهیم الفاظ در طول زمان های متمادی پیدا می شوند، منظور نمی کند؛ چرا که گاه الفاظ در زمان های متأخر، معانی متضاد با قبل می دهند و آهنگ چنین تطوراتی در اختیار متکلّم نیست.
پس از این مقدمه در باب فرق «ترجمه» و «ترجمه و تفسیر»، اهمیت یکسانی و هماهنگی در ترجمه ی قرآن و ضرورت آن تا حدی روشن می شود. از اصول بسیار مهم که تاکنون در ترجمه ی های قرآن، توجهی کامل به آن نکرده اند، همین یکسانی و هماهنگی در برگرداندن مشابهات قرآن است. مشابهات قرآن – چنان که خواهد آمد – جهات و الگوهای مختلفی را در بر می گیرد، اما عجالةً منظور این است که مترجم قرآن، در ترجمه ی خود نباید بدون دلیل قانع کننده، الفاظ، ترکیبات، تعبیرات، جمله ها، آیه ها و ساخت های نحوی مشابه را به گونه ای ناهمسان و چه بسا متخالف ترجمه کند. امانت داری در ترجمه و تلاش برای ارائه ی برگردانی که – تا حد ممکن – حداکثر شباهت به قرآن را واجد باشد، اقتضا می کند که در ترجمه ی قرآن، مشابهات قرآن را از جهات مختلف بجوییم و یکسان ترجمه کنیم، چرا که این ها در اصل قرآن یکسانند.
آن دلیل قانع کننده که با تمسک بدان، می توان از این اصل عدول کرد، در پاره ای موارد مشترک لفظی بودن یک واژه است. مشترک های لفظی مانند دین، ظنّ و احصان در قرآن آمده است. گاه نیز ممکن است واژه ای منقول از معنای اصلی خود باشد و هر دو معنای آن به کار رفته باشند. در چنین مواردی، عدول از اصل یاد شده لازم است، اما باز هم در مورد هر معنا باید ترجمه ی یکسان و هماهنگ انجام داد. یک مورد دیگر، کاربرد وجوهِ متفاوت است. منظور از وجوه همه ی مواردی که فی المثل تفلیسی در وجوه القرآن خود آورده است، نیست. مثلاً وی درباره ی کلمه ی «شیء» هفتاد و دو وجه ذکر کرده است که هیچ خواننده ای در تمام موارد مذکور با وی همراه نیست. مراد از وجود در این جا، مصداق یا گروهی از مصادیق قطعی یک معنای عام است که از یک لفظ اراده شده اند. این مصادیق باید وجه بودنشان مُحرز باشد. مثلاً در آیه ی إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، منظور از کلمه ی «شیء» چیزهای خارجی نیست؛ زیرا قدرت بر موجود خارجی (چیزها) تعلّق نمی گیرد، متعلّق قدرت، فعل (=کار) است. کلمه ی «شیء» در عربی به معنایی اعم از چیز خارجی و کار اطلاق می شود، اما در فارسی «چیز» در معنای کار و عمل به کار نمی رود. پس از میان دو ترجمه ی «خداوند بر هر چیزی تواناست» و «خداوند بر هر کاری تواناست» دومی اصلح است؛ زیرا مراد بودن «کار» از «شیء » در این آیه محرز الوجهیّه است. بنابراین می توان در ترجمه ی این آیه از کلمه ی «کار» بهره برد و در ترجمه ی إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ بَصِیرٌ، واژه «چیز» یا «امر » را به کار برد.
از مواردی این گونه که بگذریم، می توان گفت بیشتر آیات قرآن کریم دارای یکی از جهات یکسانی است. روش نادرست ترجمه این است که به الگوهای یکسانی توجه نکنیم و تک تک آیات قرآن را به ترتیب از ابتدا تا انتها ترجمه کنیم، شاید به سبب نقایص این روش و به دلیل عدم احاطه ی مترجمان بر جملات و تعبیرات یکسان قرآن، ترجمه ی های موجود قرآن – کم و بیش – دارای جملات و تعبیرات نایکسان و گاه متخالف گردیده اند. پس شایسته آن است که مترجم یا گروه مترجمان، پیش از انشای ترجمه ی خود، دست کم به مشابهات شایع و اساسی قرآن احاطه یابند تا در هر قدم از کار خود بدانند که نظیر این سیاق یا تعبیر قرآنی را در موارد دیگر چگونه ترجمه کرده اند.
مهم ترین الگوهای یکسانی در ترجمه ی قرآن موارد زیر است:
1. یکسانی در ترجمه ی اسم ها و فعل ها
در میان اسم ها و فعل های قرآن، مواردی را می توان یافت که مشترک لفظی یا منقول باشند و از اصل یکسانی مستثنا شوند. کمتر کسی منکر این امر واقعی است. لیکن در بسیاری موارد، هیچ دلیل قاطعی بر انتخاب دو یا چند معادل برای ترجمه ی یک کلمه ی کثیر الورود در قرآن موجود نیست. به تناوب آوردنِ واژه های ظاهراً مترادفی چون زیبا، قشنگ و خوشگل در ترجمه ی حَسن یا جمیل، افزون برآن که تنوّعی بی دلیل است، سبک یکنواخت بیان را بر هم می زند و ناگاه نثر واحدی را از اوج فخامت به حضیض ابتذال فرو می آورد. البته اگر از مرحله ی آوردن مترادفات متنوع در ترجمه ی یک واژه ی قرآن بگذریم و به مثال هایی از برگردان متخالف برای کلمه ای واحد از قرآن برخورد کنیم، که شایسته ی ترجمه ی یگانه است، پذیرش اصل یکسانی و هماهنگی در اسم ها و فعل ها چندان مشکل نخواهد بود.
یکسانی در ترجمه ی اکثر صفات و اسماء خداوند همچون حکیم، حلیم، غفور، علیم و جز آن از این قسم است. چند مثال دیگر چنین است: مصدّق، یهود، نصاری، نعمت، حنیف، جاهلیّت، رضوان، ضلال، رحمة، سعیر.
2. یکسانی در ترجمه ی حروف
حروف زبان عربی با کاربردهای متعدد یا واحد در قرآن کریم آمده است و در مواردی که یک حرف کاربردهای متفاوت دارد، نشانه هایی موجود است که معانی مختلف آن حرف را از هم تفکیک کند، اگر چه در مواضعی نیز حقیقت ِامر، نامعلوم یا مردّد در میان دو احتمال است. حروفی چون اذای فجائیه، اِن مخفّفه از ثقیله، مِن بیانیّه، مِن زائده، مِن بعضیّه، بلی (در جواب استفهام منفی)، بلی (پس از جمله ی مثبت)، کَم استفهامی، لام جحود، لام تقویت، لَو (در کاربرد تمنّی)، بلی (با کاربرد مصدری) و بسیاری دیگر را نباید بدون الگوی واحد و یکسان ترجمه کرد. البته همه ی آیاتی که فی المثل در آن ها مِن بعضیه آمده است، همساخت نیستند؛ ساختار آیات: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ (بقره، 8) رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی (ابراهیم، 37) با یکدیگر متفاوت است، اما در ده ها آیه از قرآن کریم مِن بعضیه مشابه با آیه ی: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ (بقره، 8) به کار رفته است: (بقره، 165، 200، 201، 253؛ آل عمران، 75، 152؛ توبه، 75، 98؛ نحل، 36، 70؛ حج، 8، 11؛ انبیاء، 82، احزاب، 23)، برخی مترجمان از همین سیاق واحد، برگردان های متنوعی انجام داده اند، مانند: گروهی از مردم کسانی هستند که می گویند: از مردم کسانی هستند که می گویند؛ دسته ای از مردم هستند که می گویند؛ بعضی از مردم می گویند.
در ادامه ی این نوشتار مثال های مهم تری از این دست خواهد آمد.
3. یکسانی در ترجمه ی تعبیرها و ترکیب های مشابه
منظور از عنوان فوق یکسانی در تعابیری است که مرکب از چند اسم، یا حرف اند، اما واحد جمله را نمی سازند. مثال های این مورد بسیار زیادند: مَتاعُ الحیوةِ الدُّنیا؛ الیوم الاخر؛ اولی الالباب؛ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ؛ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا؛ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ؛ ابن السَبیل؛ الدّار الاخَرة، مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ؛ الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ؛ مِلّة ابراهیمَ حنَیفاً؛ غَیر باغٍ وَ لاعادٍ؛ حدود الله؛ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ؛ العروة الوثقی؛ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا؛ رِئاءَ الناِس؛ مَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ؛ اجلُ مُسَمَّی؛ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً؛ بالغُدُوِ وَ الاصَالِ؛ ذات الصُّدور، الرَّبانیّونَ و الاَحبارُ؛ مُلک السَّمواتِ وَ الاَرض، بالبیّناتِ و الزُّبُر؛ قاصِراتُ الطَّرِف و…
برخی از این تعابیر اندک تفاوتی در ضمیر یا صیغه با نمونه ی مشابه خود دارند. مثلاً مَن أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ (بقره، 112)، و (نساء، 125) مشابه است با اَسلَمتُ وَجهِیَ للهِ (آل عمران، 20) وَ من یُسِلم وَجهَهُ للهِ (لقمان، 22). در مواردی نیز ممکن است تفسیر و شأن نزول یک تعبیر در یک دو آیه ی قرآن کریم متفاوت باشد، لیکن یکسانی در ترجمه ی آن لازم باشد. مثلاً مراد از یوم التَقَی الجَمعانِ در آیات 155 و 166 آل عمران، جنگ احد است و در آیه ی 41 انفال، منظور جنگ بدر است، اما همه جا می توان ترجمه کرد: روز برخورد آن دو گروه.
گاه ممکن است در میان تعابیر و ترکیب های قرآنی نیز مشترک لفظی (با توسّع در معنا) بیابیم. تفاوت در ترجمه ی این موارد، نه تنها بی اشکال بلکه لازم است. مثلاً معنای «اصحاب النار» در همه جا دوزخیان یا اهل آتش است، جز در آیه ی: وَ مَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلاَّ مَلاَئِکَةً (مدثر، 31)؛ معنای «اصحاب الجنة» در همه جا بهشتیان است، جز در آیه: إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ کَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ (قلم، 17)؛ معنای «مسجد الحرام» در آیه: أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَ عِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ (توبه، 19) همان مسجد و حرم معهود است، اما در آیات دیگر منظور شهر مکه و حرم اطراف آن است، مانند آیه های: إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ (توبه، 7) و ذلِکَ لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِی الْمَسْجِد الحرام (بقره، 196) و جز آن، از آن جا که عبارت مسجد الحرام در زبان فارسی امروز همچون عصر نزول قرآن مشترک لفظی نیست و تنها به یک معنا به کار می رود، نباید در ترجمه ی همه موارد قرآنی، همواره همین عبارت را بیاوریم.
4. یکسانی در ترجمه ی جملات مشابه
در قران کریم جملات بسیاری با استقلال کامل معنایی در آیاتی چند به گونه ی یکسان به کار رفته اند که یافتن این موارد مشابه، نیز به دقت و مقایسه ی بسیار دارد و علاوه بر جمله های کاملاً یکسان، مواردی را که در ضمیر یا حضور و غیاب متفاوتند در بر می گیرد. چند جمله از این دست را مثال می آوریم: ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ؛ ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ؛ لَاخَوفُ عَلیهِم وَ لاهُم یَحزَنُونَ؛ لاَ تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً؛ وَلکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ؛ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ؛ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا؛ إِذَا قَضَى أَمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ؛ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ؛ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ؛ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ؛ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ؛ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ مَنْ ضَّلَ عَنْ سَبِیلِهِ؛ وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ؛ مَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لاَ نَصِیرٍ؛ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ؛ وَ حَاقَ بهِِِِم مَا کانُوا بِهِ یَستَهزِءوُنَ.
جمله هایی که موارد مشابه در قرآن دارند به هیج رو با زمان اندک و در چنین گفتار محدودی، قابل حصر نیستند و به یقین صدها برابر این مثال ها در بررسی دقیق قرآن یافت می شود.
5. یکسانی در ترجمه ی آیات مشابه
برخی آیه ها به طور کامل در دو یا چند موضع از قرآن کریم تکرار شده اند. مشهورترین آن ها آیات فَبِأَیِّ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ (31 بار در سوره ی رحمن)؛ وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ (10 بار در سوره ی مرسلات)، وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ (8 بار در سوره ی شعراء) و بسمله در ابتدای سوره هاست که اکثر مترجمان این آیات یکسان را یکسان ترجمه می کنند. به چند مثال از دیگر آیات مشابه که یکسانی آن ها از چشم مترجمان گاه پنهان می ماند اشاره می کنیم: (طور، 40 با قلم، 46؛ طور، 41 با قلم، 47؛ مؤمنون، 5-8 با معارج، 29-32؛ فرقان، 9 با اسراء، 48؛ بقره، 47 با بقره، 122؛ حجر، 5 با مؤمنون، 43؛ آل عمران، 51 با مریم، 36؛ شعراء، 173 با نمل، 58 نمل؛ نمل، 71 با ملک، 25 و یونس، 48و انبیاء، 38 و سبأ، 29 و یس 48؛ مؤمنون، 83 با نمل، 68؛ یوسف، 22 با قصص، 14؛ اعراف، 183 با قلم، 45؛ هود، 110 با فصلت، 45؛ هود، 39 با زمر، 40 ؛ بقره، 5 با لقمان، 5؛ بقره، 162 با آل عمران، 88؛ انعام،4 با یس، 46؛ انعام، 10 با انبیاء، 41؛ مؤمنون، 9 با معارج، 34؛ نحل، 42 با عنکبوت، 59؛ نمل، 80 با روم،52؛ صافات، 17 -16 با واقعه، 48-47؛ صافات، 74 با صافات، 160؛ زمر، 1 با جاثیه، 2 و احقاف، 2 و غافر، 2؛ حجر، 29 با ص، 72).
بسیاری از آیات قرآن کریم نسبت به مورد مشابه خود یکی دو جمله افزون دارند و گاه دو آیه یک موضوع واحد را با اندک تفاوتی در چند لفظ، بیان می کنند و بنابراین آیات متناظر نسبت به یکدیگرند. چند نمونه ی ساده از این آیات عبارتند از: (بقره، 61 با آل عمران، 112؛ بقره، 136 با آل عمران، 84؛ آل عمران، 164 با جمعه، 2؛ آل عمران، 10 با آل عمران 116 و مجادله 17، نساء، 48؛ با نساء، 116؛ نساء، 44، با مائده 6؛ انعام، 50 با هود، 32،؛ اعراف، 73 با هود، 64؛ بقره، 58 با اعراف، 161؛ هود، 40 با مؤمنون، 27؛ نمل، 19، با لقمان، نحل، 43 با انبیا، 7؛ نحل، 14 با فاطر، 12).
6. یکسانی در ترجمه ی ساخت های نحوی قرآن (4)
به چند مثال از این بحث در بخش «یکسانی در ترجمه ی حروف» اشاره شد. در این جا به تفصیل بیشتر به چند مورد دیگر می پردازیم. عبارات: فضلاً من ربّک، ثَواباً مِن عندالله، فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ، نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ، تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ، تَحیةً مِنَ اللهِ، نَکَالاً مِنَ اللَّهِ، مَعذِرةً الیَ اللهُ، رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا، رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا و بسیاری موارد مشابه، از نگاه نحوی یا ساخت (مفهول له) هستند. جمله حالیه در آیات: فقال لصِاحبهِ و هُو یُحاورُهُ (کهف، 34) وَ إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ (لقمان، 13)یک ساخت دارند، اما در آیات وَ جَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً یَبْکُونَ (یوسف، 16)وَ جَاءَ أَهْلُ الْمَدِینَةِ یَسْتَبْشِرُونَ (حجر، 67) فأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَلاَوَمُونَ (قلم، 30)، جملات حالیه دارای ساخت مشابه دیگری هستند. اصل یکسانی اقتضا دارد که در ترجمه ی سه جمله ی حالیه ی اخیر به ترتیب فی المثل بگوییم: گریه کنان، شادی کنان، ملامت کنان، یک نمونه از ترجمه ی ناهمسان این است که به ترتیب بیاوریم: «با گریه»، «در حالی که شادی می کردند»، «ملامت کنان».
ساختارهای نحوی یکسان نیز همانند دیگر الگوهای یکسان پیشین، دامنه ای بسیار وسیع دارند، افزون بر این که یافتن موارد مشابه، آن، از دیگر الگوهای مشابه دشوارتر است. مواردی دیگر از این الگو عبارتند از: مفعول مطلق تأکیدی، مفعول مطلق همراه با کلمه ی کل (مانند سبأ، 7 و 19؛ نساء، 129؛ انعام 70؛ اسراء، 29)، همزه ی تسویه، ضمیر فصل (که چند ساخت متمایز از هم دارد)، ضمیر شأن، ضیمر اشاره، صفت اشاره (مانند: تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَة، تِلْکَ الْأَمْثَالُ، ذَلِکَ الکِتابُ، تِلْکَ الرُّسُلُ)، نصب فعل مضارع بعد از فاء سببیّه در جواب اشیاء هفتگانه، جزم فعل مضارع در جواب امر، لام در معنای مجاوزه، لمّای حینّیه، اسلوب تعجبّی و…
در پایان همین بخش لازم است از یکسانی در رعایت مقتضیات زبان مقصد ترجمه یاد کنیم. اگر بخواهیم از الگوهای زبان عربی گرته برداری نکنیم، باید در یافتن مقتضیات زبانی که قرآن را بدان ترجمه می کنیم، بکوشیم. مثلاً در قرآن کریم، مناداهای موصولی به شکل غایب آمده اند و چنین ساختاری در زبان فارسی روان و روا نیست. لیکن بسیاری از مترجمان معاصر این نکته را در همه جا رعایت نکرده اند و در ترجمه ی یَا اُیَّها الذَّینَ آمَنُوا، مثلاً آورده اند: ای کسانی که ایمان آورده اید و در ترجمه ی یَا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ (حجر، 6) فی المثل گفته اند: ای کسی که قرآن بر او نازل شده است. (ر. ک ترجمه ی آقایان فولادوند، مجتبوی، خرمشاهی، آیة الله مکارم شیرازی و مرحوم پاینده، برخلاف ترجمه ی آقایان بهبودی، پورجوادی و آیتی و مرحوم الهی قمشه ای).
چند نمونه ی دیگر از مقتضیات زبان فارسی از این قرار است: ترجمه نکردن فاء در جواب شرط «اِن» و لام در جواب شرط «لو»؛ ترجمه نکردن «بَین» دوم در اسلوب «بینی و بینک»؛ عدم ترجمه ی ک، کما، کم در ذلک، ذلکما، ذلکم و…؛ عدم تطابق صفت و موصوف در تذکیر و تأنیث و افراد و جمع و تثنیه؛ تقدم صفت بر مضاف الیه در جایی که یک اسم، هم صفت و هم مضاف الیه داشته باشد؛ عدم بازگشت ضمیر به مرجع بعد از خود در نثر فارسی.
7. یکسانی در ترجمه ی الگوهای بیانی
منظور از بیان، صرفاً شاخه ای از علم بلاغت نیست. با اندکی دقت می توان مثال این بخش را بنیاناً نحوی دانست و به بخش پیشین ملحق کرد. اما به دلیل آن که چنین الگوهایی مستقلاً در کتب دستور زبان عربی مطرح نمی شوند، در این جا مثال هایی از اسلوب های بیانی قرآن و لزوم یکسانی در ترجمه ی آن ها را یادآوری می کنیم.
الف. ما (استفهامی) + لنا، لکم، لهم. مانند وَ مَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ (ابراهیم، 12). برخی از ترجمه های متنوع چنین است: ما را نرسد؛ ما را چه می شود؟ چرا نکنیم؛ سزاوار ما نیست.
ب. من (استفهامی موصولی)+…. + الّا (استثنایی). مانند وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ (آل عمران، 135) وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ (حجر، 56). برخی مترجمان یک جمله را استفهامی و جمله ی دیگر را به گونه ی خبری برگردانده اند (ر. ک ترجمه ی آقای خرمشاهی).
ج. فکیف اذا. مانند فَکَیْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلاَئِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ (محمد، 27) و آیات آل عمران، 25؛ نساء، 41، 62.
د. ها اَنتُم هؤلاء. مانند آیات آل عمران، 66؛ نساء، 109؛ محمد، 38.
هـ. هل + عسیتم. مانند آیات بقره، 246؛ محمد، 22.
و. جملاتی که در آن ها فعل و یکی از معمول هایش (فاعل، نایب فاعل یا مفعول) همجنس اند: مانند: یُوفَکُ عنه من اُفِکَ (ذاریات، 9)، لِیَقْتَرِفُوا مَا هُمْ مُقْتَرِفُونَ (انعام، 113) مَا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ (فاطر، 37)، فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى (نجم، 10)، فَغَشِیَهُمْ مِنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ (طه، 78)؛ مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ (فرقان، 23)؛ فَغَشَّاهَا مَا غَشَّى (نجم، 54)، یُوتون ما آتَوا (مؤمنون، 60) و آیات نجم، 16؛ طه، 96، شعرا، 227؛ نجم، 57، یونس، 61، مؤمنون، 63؛ نجم، 4؛ صافات، 61.
8 و 9 و 10 یکسانی در تقدیرهای مترجم و ویرایش و نثر ترجمه
آنچه مترجمان روزگار ما در اظهار برخی تقدیرها به متن ترجمه ی قرآن می افزایند (و با قلاب یا دو هلال نشانش می دهند) باید در آیات و موضوعات مشابه، یکسان باشد. نمونه ای کوچک از افزوده های نا یکسان را مثال می آوریم. آیه ی نخست: خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ (نحل، 4) «انسان را از نطفه ی بی ارزشی آفرید؛ و سرانجام (او موجودی فصیح، و) مدافع آشکار از خویشتن گردید!» آیه ی دوم: أَ وَ لَمْ یَرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ (یس77) «آیا انسان نمی داند که ما او را از نطفه ای بی ارزش آفریدیم؟! و او (چنان صاحب قدرت و شعور و نطق شد که) به مخاصمه ی آشکار (با ما ) برخاست!» (ر. ک ترجمه ی آیه ی الله مکارم شیرازی. نیز در همین ترجمه مقایسه کنید تقدیرهای انفال، 8 با حشر، 4؛ رعد، 4 با انبیاء، 44).
به کارگیری صحیح نشانه های سجاوندی، فصل و وصل کلمه ها، رسم الخط همزه و یاء، فعل های ربطی، ضمیر اضافی و دیگر نکات نگارشی نیز، ترجمه ی قرآن را از نگاه ویرایش ظاهری هماهنگ می کند. در این روزگار که شایسته نیست ترجمه ی قرآن ظاهر ناآراسته داشته باشد، تنها برخی از مترجمان بدین مسأله اهمیت داده اند، گو این که این امر به یکسانی بنیان ترجمه چندان مرتبط نیست.
در باب وحدت نثر نیز گفتنی است که نثر ترجمه نباید به دوره های مختلف تطوّر زبان تعلّق داشته باشد. این نکته صرفاً با رعایت یکسانی های پیشین حاصل نمی آید. بلکه خود شایسته ی دقت جداگانه است. مقصود از یکسانی و هماهنگی در نثر ترجمه آن است که مترجم پیش از ترجمه، باید نثر و واژگان دوره ای خاص را برگزیند نه آن که فی المثل واژگانی از عصر بیهقی یا میبدی را با پاره ای از کلمات نثر معاصر درهم آمیزد.
مناسب است در خاتمه ی این مقال، بر کارنامه ی عملی مترجمان فارسی قرآن کریم نظری بیفکنیم و از این راه بار دیگر بر اصل یکسانی و هماهنگی ترجمه ی قرآن تأکید ورزیم. ترجمه های مورد بحث عبارتند از: ترجمه ی میبدی، دهلوی، الهی قهشه ای، پاینده، آیتی، مجتبوی، پور جوادی، فولادوند، آیة الله مکارم شیرازی و خرمشاهی. از این میان شادوران پاینده و آقایان مجتبوی و خرمشاهی بیشتر از دیگران به اصل یاد شده توجه کرده اند و البته تنها آقای خرمشاهی به این مطلب تحت عنوان «حفظ وحدت و برابر نهادها» اشاره کرده اند.(5) اگر چه با کوشش ایشان در چاپ دوم ترجمه، آیات مشابه بیشتری به گونه ی یکسان برگردانده شده اند، ترجمه ی قرآن هنوز به آرمان مطلوب در اصل یکسانی و هماهنگی فاصله ی بسیار دارد.
1. ترجمه ی نوبت اول رشید الدین میبدی در کشف الاسرار و عدّة الابرار(6)
الف.أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ
(طور 40) «یا از ایشان مزدی می خواهی که ایشان از تاوان آن مزد گرانبارند».
(قلم، 46) «یا بر رسانیدن این پیغام از ایشان مزد می خواهی تا ایشان را وام افتاد از بهر تو که گران بار گشتند».
ب. أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَیْبُ فَهُمْ یَکْتُبُونَ
(طور، 41) « یا نزدیک ایشانست دانش آن چیز که از خلق نهانست تا ایشان بگویند و از آن خبر دهند».
(قلم، 47) «یا نزدیک ایشان است علم غیب یا ایشان می نویسند».
ج. وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ
(انعام، 91) «خدای را نشناختند سزای شناختن وی و بزرگی وی ندانستند».
(حج، 74) «سزای الله تعالی بندانستند چنانکه بایست».
(زمر، 67) «بندانستند چندی و چونی الله».
2. ترجمه ی شاه ولی الله محدث دهلوی
الف. بِالبَیِّناتِ و الزُّبُرِ
(آل عمران، 184) «حجت ها و صحیفه ها»
(نحل، 44) «دلائل و کتاب ها»
(فاطر، 25) «نشانه های واضح و نامه های الهی»
ب. وَسِعَ رَبِّی کُلَّ شَیْءٍ عِلْماً (انعام، 80) «احاطه کرده است پروردگار من به همه چیز از جهت دانش».
وَسِعَ کُلَّ شَیْءٍ عِلْماً (طه، 98) «فرا رسیده است به هر چیز از روی دانش».
ج. نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ (همزه، 6) «آتش خدا افروخته شده».
عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (صافات، 160) «بندگان خالص ساخته ی خدا»
هر دو عبارت قرآنی یک ساخت دارند. در زبان فارسی جای صفت و مضاف الیه به عکس زبان عربی است و مترجم، این اصل را تنها در ترجمه ی یکی از دو آیه رعایت کرده اند.
3. ترجمه ی مرحوم مهدی الهی قمشه ای
الف. وَ لاَ تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ
(هود، 37) « و درباره ی ستمکاران که البته باید غرق شوند دیگر سخن مگوی».
(مؤمنون، 27) «و به شفاعت ستمکاران (حتی فرزند نااهلت ) با من سخن مگو (و تقاضایی مکن) که البته آن ها باید همه غرق شوند».
ب. انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا فَلاَ یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلاً
(اسراء، 48) «بنگر تا چه نسبت ها از جهل به تو می دهند؟ که از گمراهی خود هیچ راه خلاصی نمی یابند».
(فرقان،9) «ای رسول عالی مرتبه ی ما) بنگر تا امت جاهل چه داستان و مثل ها برای تو زدند؟ و چنان گمراه شدند که دیگر هیچ راه رشد و هدایتی نتوانند یافت».
ج. وَجعلَناهُم احَادیثَ
(مؤمنون،44) «و داستان های هلاک آن اقوام را عبرت دیگران ساختیم».
(سبا، 19) «ما هم آن ها را عبرت داستان ها کردیم».
د. إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ
(بقره، 78)، «تنها پابست خیالات خام و پندار بیهوده ی خویشند».
(جاثیه، 24) «از روی جهل و وهم و خیال می گویند»
هـ. طائرکُم عنِدَ اللهِ (نمل، 47) «این فال بد شما نزد خدا محققاً معلوم است».
اِنّما طائِرُهُم عند اللهِ (اعراف، 131) «فال بد آن ها نزد خداست».
4. ترجمه ی مرحوم ابوالقاسم پاینده (چاپ پنجم، 1357)
الف. غیر باغٍ و لاعادٍ
(بقره، 173) «نه مفرط و متجاوز».
(انعام، 145)« نه متجاوز یا افراط کار».
(نحل، 115)« بدون زیاده روی و تجاوز».
ب. وَ الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ
(مؤمنون، 9)« و کسانیکه [وقت] نمازهای خویش را نگهبانی کنند».
(معارج، 34)« و کسانی که مواظب نمازشان باشند».
5. ترجمه ی آقای عبدالمحمد آیتی(چاپ چهارم، 1374)
الف.وَ حَاقَ بِهِمْ مَا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِءُونَ
(هود،8) «آنچه مسخره اش می کردند، آنان را در برخواهد گرفت».
(نحل، 34) «… بر سرشان تاختن آورد».
(زمر، 48)«… گرداگردشان را بگرفت».
(غافر، 83)«… آنها را در میان گرفت».
(جاثیه، 33)«… گرد برگردشان را بگرفت».
(احقاف، 26)«… آنها را فرو گرفت».
ب. أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّهِ یا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ
(بقره، 173)« به هنگام ذبخش نام غیر خدا بر آن بخوانند».
(مائده، 3) «هنگام کشتنش نام دیگری جز الله بر او بگویند».
(انعام، 145) «جز با گفتن نام الله ذبخش کنند».
(نحل، 115) «جز به نام خدا ذبح کرده باشند».
مفاد دو ترجمه ی اخیر با دو ترجمه ی نخست متفاوت است.
ج.وَ لَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ وَ لَوْ لاَ کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ (هود 110)
«به موسی کتاب دادیم. در آن کتاب اختلاف شد. اگر نه حکمی بود که از پیش از جانب پروردگارت صادر شده بود، میانشان داوری شده بود؛ که ایشان در آن کتاب سخت در تردیدند».
(فصلت، 45) «موسی را کتاب دادیم، اما در آن اختلاف کردند. و اگر نبود آن سخنی که پروردگارت از پیش گفته بود، میانشان کنار به پایان می آمد. و البته هنوز به سختی در تردیدند».
د. (و) فَاقَبلَ بَعضُهُم علَی بَعضٍ یَتساء لُونَ
(صافات، 27) «و آن گاه روی به یکدیگر کنند و بپرسند».
(صافات، 50) «رو به یکدیگر کنند و به گفت و گو بپردازند».
(طور، 25) «پرسش کنان روی به یکدیگر می کنند».
6. ترجمه ی آقای کاظم پور جوادی (چاپ اول، 1372)
الف. ثمّ استَوی الیَ السّماء
(بقره، 29) «و بعد به خلق آسمان پرداخت».
(فصلت، 11) سپس آهنگ آسمان کرد».
ب. اِشتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالهُدی (بقره، 16) به جای هدایت خریدار گمراهی شدند».
اِشتَرَوا الحَیوةَ الدُّنیا بالاخِرةِ (بقره، 86) «آخرت را به زندگی دنیا فروختند».
اشْتَرَوُا الْکُفْرَ بِالْإِیمَانِ (آل عمران، 177) «کفر به بهای ایمان خریدند».
تنها ترجمه ی آخری صحیح است.
ج. مِلَةَ ابراهیم حَنیفاً
(بقره، 135) «آیین یکتاپرستی ابراهیم».
(آل عمران، 95) «آیین ابراهیم حق گرا».
(نساء، 125) «دین پاک ابراهیم».
(نحل، 123) «آیین حنیف ابراهیم».
تنها ترجمه ی دوم صحیح است.
7. ترجمه ی آقای سید جلال الدین مجتبوی (چاپ اول، 1371)
الف. خاویهٌ عَلی عُرُوشِها
(بقره، 259) «دیوارها و سقفهایش فرو ریخته بود».
(حج، 45) «[دیوارهای ] آن آبادیها بر سقفهایش فرو افتاده».
ب. بِما قَدَّمَت أَیدیهِم
(بقره، 95) «به سبب آن چه کرده اند».
(جمعه، 7) «به سبب آن چه دستهاشان پیش فرستاده است».
ج. اَقِم وَجهَکَ للِدّین َحنیفاً
(یونس، 105) «روی خود را برای دین حنیف – حق گرا و خالص یعنی یکتاپرستی – فرادار».
(روم، 30) «پس روی خویش را به سوی دین یکتاپرستی فرا دار، در حالی که از همه ی کیشها روی برتافته و حق گرای باشی».
8. ترجمه ی آیه الله مکارم شیرازی (چاپ دوم، 1373)
الف. ما أَنتُم بمُعجزین
(انعام، 134) «شما نمی توانید (خدا را ) ناتوان سازید (و از عدالت و کیفر او فرار کنید!».
(هود، 33) «شما قدرت فرار (از آن را) نخواهید داشت!»
(یونس، 53) «شما نمی توانید از آن جلوگیری کنید!».
ما هُم بمُعجِزین
(نحل 46) «قادر به فرار نیستند».
(زمر، 51)« هرگز نمی توانند از چنگال عذاب الهی بگریزند».
ب. تَبغُونها عَوِجاً
(آل عمران، 99) «می خواهید این راه را کج سازید».
(اعراف، 86) «آن را کج و معوج نشان دهید!».
یَبغُونهَا عِوَجاً
(اعراف، 45) «می خواهند آن را کج و معوج نشان دهند».
(هود، 19) «راه حق را کج و معوج نشان می دهند».
(ابراهیم، 3) «می خواهند راه حق را منحرف سازند».
ج. وَاَلقی فِی الارضِ رواسیَ أن تَمِیدَبِکُم
(نحل، 15) «و در زمین، کوههای ثابت و محکمی افکند تا لرزش آن را نسبت به شما بگیرد».
(لقمان، 10)، «و در زمین کوههایی افکند تا شما را نلرزاند».
د. وَ قَالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصَارَى عَلَى شَیْءٍ (بقره، 113) یهودیان گفتند: «مسیحیان موقعیتی (نزد خدا) ندارند».
یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَیْءٍ حَتَّى (مائده، 68)« ای اهل کتاب! شما هیچ آیین صحیحی ندارید مگر اینکه».
در هر دو آیه تعبیر «لیس علی شیء» به کار رفته است.
9. ترجمه ی آقای محمد مهدی فولادوند (چاپ اول، 1373)
الف. فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ
(آل عمران، 11) «پس خداوند به [سزای] گناهانشان [گریبان] آنان را گرفت».
(انفال، 52) «پس خدا به [سزای] گناهانشان گرفتارشان کرد».
(غافر، 21) «خدا آنان را به کیفر گناهانشان گرفتار کرد».
ب. العروة الوثقی (بقره، 256) «دستاویزی استوار».
العروة الوثقی (لقمان، 22) «ریسمان استوارتری».
ج. عذابُ من رجزٍ الیمُ
(سبأ، 5) «عذابی از بلایی دردناک»
(جاثیه، 11) «عذابی دردناک از پلیدی»
گذشته از آنکه «رجز» را به دو معنای متفاوت آورده اند، در اولی «الیمُ» را صفت «رجزٍ» گرفته اند و دومی صفت «عذابُ» که ترجمه ی نخست نادرست است.
د. وَ لَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ
(اسراء، 89) «و براستی در این قرآن از هرگونه مثلی، گوناگون آوردیم».
(کهف، 54) «به راستی در این قرآن، برای مردم از هرگونه مثلی آوردیم».
10. ترجمه ی آقای بهاءالدین خرمشاهی (چاپ اول، 1374)
الف. وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ
(مؤمنون، 5) «و کسانی که پاکدامنی می ورزند».
(معارج، 29) «و کسانی که ناموسشان را حفظ می کنند».
ب. و ما تَحمِلُ من اُنثی و لا تَضَعُ الّا بِعِلمهِ
(فاطر، 11) «و هیچ زنی باردار نمی شود و وضع حمل نمی کند مگر با علم او».
(فصلت، 47) «و هیچ مادینه ای بار بر نمی گیرد و بار خود را به زمین نمی گذارد، مگر با آگاهی او».
ج. فتعالَی اللهُ المَلِک الحقُّ
(طه، 114) « بزرگان خداوندی که پادشاه بر حق است».
(مؤمنون، 116) « بس پاک و فراتر است خداوند فرمانروای بر حق».
د.أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ
(فرقان، 43) «آیا آن کس را که هوای نفسش را خدای خود گرفته بود، ندیده ای».
(جاثیه، 23)«آیا دیده ای آن کس را که هوای نفسش را [همچون] خدای خود گرفت».
بیشتر مثال هایی که از مترجمان پیشین و معاصر آوردیم، از الگوهای دوم، سوم و چهارم در تقسیم بندی این مقاله بود. اگر چه گذشتگان و در برخی موارد مترجمانِ این روزگار، گاه برای یافتن امثال این موارد، ابزار دقیقی جز حافظه نداشته اند و بدین سبب از پاره ای تفاوت ها ناگزیر بوده اند، سزاوار است مترجمان آینده در تعیین تمام جهات یکسانی دقت و تلاشی بسیار کنند تا ترجمه ی قرآن بسی هماهنگ و استوار گردد.
پی نوشت ها :
1. البته در همین ترجمه می توان توضیحات تفسیری را بین الهلالین (مانند مرحوم فیض الاسلام) یا در پانویس صفحات (مانند آقایان مجتبوی و خرمشاهی) یا در انتهای قرآن آورد.
2. مثلاً مقایسه کنید آیات 77 تا 83 هود را با آیات 61 تا 77 حجر. همچنین آیه ی 27 مؤمنون با آیات 37تا 40 هود.
3. غالب مترجمان این کلمه را «آرزوها » ترجمه کرده اند و ایشان آن را به «زمزمه ی تلاوت» برگردانده است.
4. واژه های «ساختار» و «ساخت» در نوشته ی حاضر دقیقاً با معنای زبان شناختی به کار نرفته اند.
5. گفتار مترجم، مندرج در مؤخره ی ترجمه ی قرآن کریم از آقای بهاء الدین خرمشاهی، ص 645، اصل پنجم.
6. درباره ی عدم هماهنگی در ترجمه ی میبدی نگاه کنید به «ویژگیهای ترجمه ی قرآن در تفسیر کشف الاسرار» محمد مهدی رکنی، مجله ی مترجم، سال سوم، شماره ی دهم، تابستان 1372، ص 28.
منبع مقاله :
نشریه ترجمان وحی، سال اول، شماره اول