در رابطه با آیین زرتشت ابهامات و اشکالات متعددى وجود دارند. برخى از این اشکالات جنبه تاریخى دارند، برخى کلامى و اعتقادى اند، بعضى مربوط به وثاقت کتاب آسمانى و اشکالاتى نیز راجع به حوزه هاى اخلاقى و رفتارى و یا نظام اجتماعى و خانوادگى آن مربوط مى شود. اکنون به اختصار پاره اى از این موارد را اشاره مى کنیم.
یک. نظرگاه تاریخى
اطلاع دقیقى پیرامون زمان پیدایش و ظهور زرتشت به عنوان پیامبر آیین مزدیسنى وجود ندارد. برخى از دانشمندان مانند هوسینگ در اصل وجود او تردید کرده و چون رستم و اسنفدیار شخصیتى موهوم دانسته اند.(1) بعضى تاریخ ظهور او را 600 و برخى تا 6000 سال قبل از میلاد دانسته اند. قول مشهور آن است که او 660 سال پیش از میلاد پا به جهان گذاشته و سى سال بعد دعوى نبوت کرده و به سال 583 ق.م در آتشکده بلخ به دست تورانیان کشته شده است.(2) محل تولد وى نیز مردد بین : رى، آذربایجان و افغانستان و فلسطین و خوارزم و فارس است(3). همچنین در مورد این که واقعاً او پیامبرى برگزیده از سوى خداست یا نه، اطلاع دقیقى در دست نیست و مسلمانان صرفا به استناد منابع دینى خود – نه با اتکا به ادله تاریخى – با زرتشتیان هم چون اهل کتاب رفتار نموده اند(4). بنابراین فارغ از برخورد اسلام و مسلمانان با پیروان زرتشت و آیین او؛ هیچ دلیلى بر اعتبار و بنیاد الهى آن وجود ندارد و حتى اعراب زیرسلطه ساسانیان نیز آنان را اهل کتاب نمى شناختند.(5)
دو. عدم وثاقت کتاب اوستا
کتاب مقدس زرتشتیان «اوستا» نام دارد. قدیمى ترین نسخه اوستا که به خط «دبیره» نوشته شده و در دانمارک نگهدارى مى شود مربوط به سال 1325 میلادى(6) یعنى 1908 سال بعد از کشته شدن زرتشت است. بنابراین به احتمال زیاد زرتشتیان حدود 20 قرن کتاب مدون و شناخته شده اى نداشته و اگر داشته اند اثرى از آن در دست نیست. افزون بر آن زرتشتیان اتفاق نظر دارند که اوستا در اصل بسیار بزرگتر از اوستاى کنونى بوده است. اوستاى کنونى داراى 83000 کلمه است و احتمالاً اصل آن داراى 345700 کلمه، یعنى چهار برابر بوده است(7).(8) این مسأله آیین زرتشت را با دو مشکل اساسى روبرو مى سازد.
2-1. تردید در وثاقت کتاب مقدس؛ زیرا کتابى که بیش از نوزده قرن پس از رحلت ابلاغ کننده آن گردآورى شود، آن هم براساس نوشته هاى پراکنده اى که تواتر تاریخى در مورد آنها ثابت نیست، به شدت اعتبار و وثاقت آن را مخدوش مى سازد. برخى نیز برآنند که اوستا در دوره هخامنشى مدون بوده و با حمله اسکندر از میان رفته و یا اسکندر آن را سوزانده است و تا ظهور ساسانیان اثرى از اوستاى مدون نبوده تا آن که به دستور اردشیر، یکى از روحانیون زرتشتى بار دیگر اوستا مرتب شد. اما این که بر چه اساسى اوستا بازسازى شده و تا چه اندازه با اوستاى اصلى انطباق دارد معلوم نیست.(9)
2-2. اوستا داراى 5 بخش به نام هاى زیر است : «یسنا»، «ویسپرد»، «وندیداد»، «یشتها» و «خرده اوستا». قسمتى از «یسنا»، «گاتها» نامیده مى شود که مشتمل بر ادعیه و معارف دینى و معروف ترین قسمت اوستاست. از نظر اوستا پژوهان تنها قسمتى از گاتها به زرتشت تعلق دارد.(10) و بقیه آن به دوران پیش از زرتشت و یا پس از وى تعلق دارد.(11) این مسأله نیز اعتبار اوستا را به عنوان کتاب آسمانى زرتشت مخدوش مى سازد.
2-3. به فرض ثابت شود که اولاً زرتشت پیامبرى الهى بوده و ثانیاً آنچه در اوستاى کنونى وجود دارد عیناً همان مطالبى است که از زرتشت به یادگار مانده؛ در نهایت مخاطبان را با دینى ناقص مواجه مى کند که حدود سه چهارم آن از دست رفته است. لاجرم پیامبر دیگرى لازم است که نیازهاى دینى از دست رفته را جبران و خلاء موجود را پر نماید.
به عبارت دیگر اگر اوستاى موجود براى هدایت بشر کافى بود، انزال سه چهارم دیگر لغو و بى فایده بود. و اگر کافى نبود چنین نقصى وجود دین و پیامبر دیگر را لازم مى نماید و بر زرتشتیان نیز لازم مى شود که به آیین کامل بعدى ایمان مى آورند.
سه. نژاد و ملیت گرایى
نژادپرستى و ملیت گرایى یکى از عوامل منفى راه یافته در آیین زرتشت به ویژه از دوره ساسانى است. این مسأله به آیین یاد شده ویژگى هاى تاریخى و احکام خاصى بخشیده است از جمله :
3-1. اگرچه احتمالاً دعوت زرتشت فراگیر بوده ولى براساس شواهد تاریخى پیروان آن همه آریایى بوده و از نژادهاى دیگر چندان کسى به این آیین در نیامده است.(12)
3-2. ملیت گرایى و ناسیونالیسم در «فرّ ایزدى» به خوبى آشکار است. فریا خوارنه فروغى است ایزدى، به دل هر که بتابد برترى یابد، پادشاه شود، پیروز گردد یا در کمالات نفسانى و روحانى آراسته شود و پیامبر گردد. دو نوع فر در اوستا آمده : Airayane yareno(یئریانم خوارنه) و Kavaenem xareno(فرکیانى) که دومى تا ظهور رسوشیانت همیشه با ایرانیان خواهد بود.(13)
3-3. نژادگرایى و نظام طبقاتى سبب تجویز و گسترش ازدواج با محارم شده است. «کرتیر» از بنیانگذاران زرتشتى ساسانى نوشته است : «بسیار ازدواج ها میان محرمان برقرار نمودم».(14) این مسأله همواره موجب خرده گیرى بر آیین زرتشت گردیده است.
3-4. بى ارزش انگارى جان غیرزرتشتیان؛ در تفکر زرتشتى انسان ها به دو دسته : مزداپرستان (زرتشتیان) و دیوپرستان (نازرتشتیان) تقسیم مى شوند.
در این آیین اگر پزشکى در پى آموزش جراحى است باید تمرین خود را بر دیوپرستان آغاز کند. اگر سه دیوپرست به دست او مرد، دیگر نباید بر مزداپرستان پزشکى کند.(15)
3-5. انحصارگرایى : یکى از ویژگى هاى نظام اجتماعى زرتشتى سامانى انحصارگرایى در قدرت، ثروت و دانش در طبقات فرادست است. آموزش در انحصار موبدان و کاهنان بوده و طبقات فرودست به کلى از آموختن دانش محروم بودند تا آن جا که گفته اند : «موبد را باید لغت پهلوى غیر را نیاموزد چه یزدان به زرتشت گفته است که این علم را به فرزندان خود(16) تعلیم کن».(17)
چهار. نظام طبقاتى
جامعه ساسانى و آیین زرتشت پیوندى دو سویه دارند. از طرفى آیین ساسانى شکل خاص و ویژه اى به این آیین بخشیده به طورى که برخى از پژوهشگران زرتشتى موجود را شدیدا متأثر از ساسانیان دانسته اند. از طرف دیگر جامعه ساسانى نماد جامعه مطلوب و مورد نظر آیین زرتشت شناخته مى شود.(18) چنین جامعه اى شدیدا مورد حمایت و حفاظت آموزه ها و پیشوایان زرتشتى بوده است.
در این نظام جامعه از چهار طبقه متمایز تشکیل شده بود :
1. آژون (روحانیون)، 2. ارتش تاران،
3. کشاورزان، 4. صنعتگران(19).
در این نظام اولا طبقات وضعیت سربسته اى داشته و به هیچ روى امکان ترقى از طبقه اى به طبقه دیگر وجود نداشت. ثانیا طبقات فراتر امتیازات فراتر و طبقات فرودست محدودیت هاى بیشترى داشتند و جز کار و بردگى بهره اى نصیب شان نمى شد. ثالثا امتیازات و محرومیت هاى طبقاتى جنبه ارثى داشت و نسل به نسل به اجبار و بدون امکان تغییر تداوم مى یافت.
پنج. افسانه گرایى و بت پرستى
وجود افسانه هاى خردگریز در اوستا یکى از ضعف هاى آیین و کتاب مقدس زرتشتى است.
کریستن سن افسانه خلقت را بر اساس اوستاى ساسانى چنین نقل مى کند : «… عمر دنیا بالغ بر 12000 سال است. در سه هزار سال نخستین عالم، اوهرمزد (یا عالم روشنى) و اهریمن (یا عالم تاریکى) در جوار یکدیگر آرام مى زیسته اند. این دو عالم از سه جانب نامتناهى بوده، فقط از جانب چهارم به یکدیگر محدود مى شده اند. دنیاى روشن در بالا و عالم ظلمانى در زیر قرار داشته و هوا فاصله آنها بوده است. مخلوقات اورمزد در این سه هزار سال در حال امکانى بودند، سپس اهریمن نور را دیده درصدد نابود کردنش برآمد. اوهرمزد که از آینده آگاهى داشت مصافى به مدت نه هزار سال با وى طرح افکند. اهریمن که فقط از ماضى آگاه بود رضا داد. آن گاه اوهرمزد به او پیشگویى کرد که این جدال با شکست عالم ظلمت خاتمه خواهد یافت. از استماع این خبر اهریمن سخت متوحش شد و مجدداً به عالم تاریکى درافتاد و سه هزار سال در آنجا بى حرکت بماند. اوهرمزد در این فرصت دست به آفرینش جهان زد و چون کار خلقت به پایان رسید، گاوى را بیافرید که موسوم به گاو نخستین است. پس آنگاه انسانى بزرگ خلق کرد به نام گیومرد (کیومرث) که نمونه نوع بشر بود. آنگاه اهریمن به آفریدگان او حمله برد و عناصر را بیالود و حشرات و هوام ضاره را بیافرید. اوهرمزد در پیش آسمان خندقى کند. اهریمن مکرر حمله کرد و عاقبت گاو گیومرد را بکشت اما از تخمه گیومرد که در دل خاک نهفته بود چهل سال بعد گیاهى رست که اولین زوج آدمى به اسم مشیگ و مشیانگ از او بیرون آمد. دوره آمیزش نور و ظلمت که آن را گمیزشن گویند شروع شد. انسان در این جنگ خیر و شر به نسبت اعمال نیک یا بد خود از یاران نور یا از اعوان ظلمت شمرده مى شود».(20)
افسانه گرایى در زرتشتى گرى دوره ساسانى به بنیادى ترین مبانى اعتقادى یعنى خداباورى نیز راه یافته است. علیرغم آن که گفته اند زرتشت خداى مجرد را باور داشته، اما خداى زرتشتى ساسانى داراى شکل و ریش و عصا و تاج است و هنوز که هنوز است با چنین شمایل انحطاط و تجسم یافته اى به عنوان آرم ملى بر روى تابلوى بسیارى از مؤسسات زرتشى عصر حاضر به چشم مى خورد و خدا را به صورت بتى بسان یک پادشاه نشان مى دهد.(21) در این آیین آتش، دختر خدا شناخته مى شود(22)؛ گاو به ویژه گاو نر تقدس ویژه مى یابد. در افسانه خلقت، اول مخلوق زمینى فرض مى شود و با گیومرد (کیومرث) به درجه شهادت نائل مى گردد و بول آن از آب پاک کننده تر است!(23)
شش. احکام خردستیز و غیرعملى
افزون بر احکامى که در لابه لاى مطالب پیشین اشاره شد احکام خردستیز دیگرى در آیین زرتشتى وجود دارد که به پاره اى از آنها اشاره خواهد شد.
6-1. تقدیس سگ؛ در وندیداد سگ مقام بسیار بالایى دارد به طورى که اگر کسى استخوان سخت و ناجویدنى به آن بدهد یا آن را بترساند گرفتار مجازات پشوتنو(24) یعنى مرگ ارزان که با دادن تاوان بخشوده نمى شود(25) دارد.
نیز اگر کسى سگ آبى را بکشد باید ده هزار بسته هیزم سخت خشک، ده هزار هیزم نرم خشک از چوب هاى خوش بو، ده هزار برسم (شاخه هاى تازه بریده شده) ده هزار شیر پاک و… را به روان سگ آبى بدهد. پس ده هزار مار، ده هزار سگ نما (گربه)، ده هزار سنگ پشت، ده هزار قورباغه اى که در خشکى زندگى مى کند، ده هزار موردانه کش، ده هزار مورگودال کن، ده هزار کرم خاکى، ده هزار مگس را کشته و ده هزار گودال ناپاک را پرکند(26) و ده ها کار دیگر که انسان از شنیدن آن حیران مى شود.(27) و نیز مجازات کسى که پیکر مرده سگى را بر زمین اندازد دو هزار ضربه شلاق است.(28)
6-2. احکام بانوان؛ در اصطلاح وندیداد کلمه «دشتان» به معنى قاعدگى، عادت ماهانه زنان کاربرد دارد و احکام بسیار پیچیده و سختى به دنبال دارد، چنین زنى باید دور از دیگران و در «دشتانستان» که جایى متروک و دور از آتش و آب و مردمان است ساکن شود(29). در ظرف هاى فلزى کم بها به او غذاى مى دهند لکن باید غذاى کم بخورد تا نیرو نگیرد(30). بعد او را با گمیز (ادرار گاو) در دو گودال شستشو مى کنند سپس در گودال سوم با آب شستشو مى شود(31). و در تابستان باید 200 مورچه بکشد و اگر زمستان بود باید 200 حشر گزنده و آسیب رسان را از بین ببرد(32). حال اگر زنى بچه مرده به دنیا آورد باید او را در آلونکى دور از آب و آتش و مردم حبس کرد او باید 3 یا 6 یا 9 جام گمیز «ادرار گاو» بنوشد تا رحم او پاک شود. بعد از آن مى تواند شیر گرم مادیان گاو را بنوشد ولى نمى تواند آب بنوشد. تا 3 شب باید به این گونه بماند بعد از 3 شب تن و جامه خود را با گمیز آمیخته با خاکستر و آب در کنار 9 گودال بشوید بعد تا 9 شب بدین منوال تنها مى ماند. بعد از آن تن و جامه خویش را با ادرار گاو و آب مى شوید تا پاک شود»(33).
6-3. منع دفن مردگان؛ در آیین زرتشتى خاک و آتش پاک و مقدسند و به همین دلیل از سوزاندن و دفن مردگان جلوگیرى مى شود(34) و جسد مرده را در دخمه یا بالاى بلندى باید گذاشت تا خوراک حیوانات و پرندگان شود(35) و کیفر کسى که مرده اى را در زمین دفن کند و یک سال در زمین بماند دو هزار تازیانه است(36) و اگر دو سال بماند هرگز حتى با توبه یا جریمه و کفاره تطهیر نمى شود.(37)
هفت. پیشگویى هاى غیرواقع
براساس «هزاره گرایى زرتشتى»(38) انتظار ظهور سه منجى از نسل زرتشت مطرح است که یکى پس از دیگرى جهان را پر از عدل و داد خواهند کرد :
الف. هوشیدر، 1000 سال پس از زردشت.
ب. هوشیدرماه، 2000 سال پس از زرتشت.
ج. سوشیانس (سوشیانت) 3000 سال پس از زردشت که با ظهور او جهان پایان مى یابد.(39)
اکنون نسبت به فرد سوم نمى توان پرسش کرد؛ چرا که هنوز پنج قرن به آمدنش باقى است؛ اما نسبت به دو فرد نخست این سؤال مطرح است که آنان کى و چگونه ظهور کرده اند و کارکرد آنها در بسط عدل جهانى چه بوده و چرا در تاریخ نام و یادى از آن مصلحان که بنابر ادعا باید جهان را پر از عدل و داد کرده باشند به چشم نمى خورد؟
هشت. ستم موبدان و اسلام گرایى ایرانیان
یکى از واقعیات بزرگ تاریخى گرایش سریع و آزادانه ایرانیان زرتشتى به اسلام، پس از فتح ایران است. این مسأله در شرایطى رخ داد که مسلمانان با زرتشتیان هم چون اهل کتاب رفتار نموده و آنان را کاملاً در مسائل دین شان آزاد گذاشته بودند؛ اما سیل خروشان اسلام گرایى ایرانیان نشانگر برترى واضح و روش این دین در نظر آنان، نسبت به آیین پیشین است.
دکتر صاحب الزمانى در این باره مى نویسد : «توده هاى مردم نه تنها در خورد در برابر جهان بینى و ایدئولوژى ضد تبعیض طبقاتى در اسلام مقاومتى احساس نمى کردند، بلکه درست در آرمان آن همان چیزى را مى یافتند که قرن ها به بهاى آه و اشک و خون خریدار و جان نثار و مشتاق آن بودند و عطش آن را از قرن ها در خود احساس مى کردند».(40)
بخشى از ستم موبدان را در احکام ظالمانه اى مى توان یافت که آشکارا در جهت تأمین منافع انحصارى موبدان است. از این جمله است پاره اى از احکام کیفرى. به عنوان مثال افزون بر آنچه در بند ششم پیرامون مجازات کشنده سگ آبى گفته آمد به احکام شگفت ترى برمى خوریم. در وندیداد اوستا فرگرد 14 بند 8 به بعد آمده است :
8-1. شخص گناهکار باید براى آمرزش روان تمام اسباب و لوازم مورد نیاز و مربوط به انجام مراسم دینى براى آثرَوَن (اوستا :a)(aurvan یا a°)(ravanپهلوى : a°sro°n (موبد روحانى نگهبان آتش در آتشکده) را به مردان اَشوَ (موبدان و مردان مقدس) به عنوان کفاره بدهد (8/14).
8-2. گناهکار مى بایست کلیه لوازم و ساز و برگ یک مرد سپاهى و جنگى اعم از نیزه، کارد (شمشیر)، گرز، کمان، زین، فلاخن، زره، سپر و غیره را به عنوان کفاره به مردان اشو بدهد (9/14)؟!
8-3. گناهکار باید تمام لوازم و اسباب مورد نیاز یک کشاورز، شبان و یک مرد برزگر را به مدان اشو به عنوان کفاره گناه بدهد (11-10/14).
این ابزارها عبارتند از : یک عدد خیش با یوغ، یک عدد اسباب گاو رانى، دو هاون سنگى، یک عدد آسیاب دستى براى آرد کردن گندم و یک بیل؟!
8-4. او باید یک نهر (جوى) آب، یک قطعه زمین حاصلخیز و مرغوب به اندازه اى که آبِ دو جوى براى آبیارى آن کفایت کند و آب تا دورترین نقاط آن پیش برود، براى مردان اشو فراهم کند (13-12/14)؟!
8-5. او باید یک خانه اربابى با گاوستانى (طویله) داراى نُه پرچین، نُه حصار، نُه نوع علوفه را جهت کفاره گناه به مردان اشو بدهد. خانه باید داراى دوازده راهرو در قسمت بالا و نُه راهرو در قسمت وسط و شش راهرو در قسمت پایین باشد. او همچنین باید یک رختخواب خوب با لحاف و بالش به مردان اشو و پاک بدهد (14/14)؟!
8-6. مرد گناهکار موظف است که دختر باکره، جوان و سالم خود را با جهیزیه و نقدینه اى از زیورآلات زینتى و طلاجات براى مردان اشو به ازدواج دهد. البته این دختر باید خواهر پانزده ساله خود را نیز همراه گوشواره (جهیزیه) براى مردان اشو بیاورد (15/14)؟!
8-7. همچنین این مرد موظف است هفت رأس رَمه ریز در دوبار به مردان اشو و نیکوکار تقدیم کند. او باید هفت عدد سگ در دوبار پرورش دهد. او باید هفت عدد پل روى آب در دو بار بنا کند. او باید نُه عدد باغ خرابه در دو بار تعمیر و مرمت کند. او باید نُه عدد سگ را که در پوست یا گوش گرفتار کک و شپش و همه ناخوشى هایى که به تن سگ روى مى آورد، پاک کند و درمان بخشد. او باید نُه مرد نیکوکار را در دوبار به خوراکى سیر از گوشت، نان و شراب اطعام کند (17-16/14)؟!(41)
براساس مستندات تاریخى از این راه ها ثروت هاى هنگفتى به چنگ آمده و انباشته شده و سپس در نبردهاى مختلفى به غارت رفته است.(42)
……………….) Anotates (……………..
1) بنگرید : شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 239، قم و تهران : صدرا، چاپ هشتم، 1383.
2) بنگرید :
الف. حسین توفیقى، آشنایى با ادیان بزرگ، ص 57 و 58.
ب. ابراهیم پورداود، اوستا، ص 28.
ج. دین ایران باستان، ص 185.
3) بنگرید :
الف. حسین توفیقى، همان، ج 14، ص 186.
ب. جان بى ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، ص 453.
ج. دین ایران باستان، ص 188.
دشهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 186.
4) برخى برآنند که آنچه در نصوص اسلامى به ویژه در قرآن به عنوان آیین مجوس در ردیف ادیان وحیانى و داراى کتاب در برابر مشرکین قرار گرفته غیر از آیین زرتشتى موجود است و با آن تفاوت هاى اساسى دارد.
جهت آگاهى بیشتر در این باره بنگرید : دکتر رسول رضوى، بازکاوى تاریخ و آموزه هاى زرتشت (مق)، معارف (ماهنامه)، ش 49.
5) بنگرید : همان، ص 18.
6) ابراهیم پورداود، اوستا، ص 49، ق : منبع پیشین.
7) حسین توفیقى، همان، ص 59.
8) کریستن سن بر آن است که علت کاسته شدن از حجم اوستا در دوره ساسانى تمایل خود زرتشیان به حذف پاره اى از افسانه ها و اسطوره هاى عامیانه در اوستا نگاشت هاى پیشین بوده است. جهت آگاهى بیشتر بنگرید:
الف. کریستن سن، آرتور امانوئل، ایران در زمان ساسانیان، ص 163 و 164.
ب. شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 188.
9) بنگرید : شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 187.
10) بنگرید : تاریخ ادیان، ص 454، مقدمه جلیل دوستخواه، بر کتاب اوستا، ج 1، ص 11. ق : دکتر رسول رضوى، بازکاوى تاریخ و آموزه هاى آیین زرتشت.
11) بنگرید : هنریک ساموئل ینبرگ، دین هاى ایران باستان، ص 2، ترجمه سیف الدین نجم آبادى ؛ دین و فرهنگ ایرانى پیش از عصر زرتشت، ص 304. ق : همان.
12) زرتشت و آموزش هاى او، ص 7.
13) بنگرید :
الف. مرضیه شنکایى، بررسى تطبیقى اسماى الهى، ص 279، تهران، سروش، چاپ اول، 1381.
ب. پورداود، یَشت ها، ج 2، ص 310.
14) هاشم رضى، ج 1، ص 45.
15) وندیداد، فرگرد هفتم، بند 37 و 38.
16) و به عبارتى به طبقه خود.
17) دبستان المذاهب، ص 111.
18) بنگرید : دکتر رسول رضوى، همان ص 20.
19) بنگرید :
الف. عبدالعظیم رضایى، زین العابدین آذرخش، تاریخ ده هزار ساله ایران، ج 2، ص 106.
ب. اوستا، یسنا، 19/17.
20) همان، ص 168. 169.
21) جهت آگاهى بیشتر بنگرید : شهید مطهرى، همان، ص 195-192.
22) ایران در زمان ساسانیان، ص 168.
23) بنگرید :
الف. شهید مطهرى، همان، ص 198-196.
ب. ایران در زمان ساسانیان، ص 167.
24) وندیداد، فرگرد، پانزدهم، بند 6-5.
25) همان، بند 1.
26) همان، بند 1 تا 18.
27) نگا :
الف. دارمستتر، مجموعه قوانین زردشت، ترجمه موسى جوان، ص 211 و 223.
ب. سید حسن حسینى (آصف)، درجات گناه، تاوان و پتَت در دین زرتشتى (مق) هفت آسمان (فصلنامه)، ش 28، سال هفتم، زمستان 84.
28) وندیداد، فرگرد ششم، بند 25-24. ق : دکتر رسول رضوى، بازکاوى تاریخ و آموزه هاى زرتشت.
29) وندیداد، فرگرد شانزدهم، بند 24 – 25.
30) وندیداد فرگرد شانزدهم، بند 1 – 5.
31) همان، بند 6.
32) همان، بند 12.
33) همان، ق : دکتر رسول رضوى، بازکاوى تاریخ و آموزه هاى زرتشت.
34) بنگرید :
الف. فرهنگ ادیان جهان، ص 286.
ب. محمد معین، مزدیسنا و ادب پارسى، ص 53 و 54.
ج. شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 198 و 199.
35) وندیداد، فرگرد هشتم، بند 45-44؛ این مسأله بیش از نیم قرن است که توسط دولت هاى ایران و هند به جهت حفظ بهداشت عمومى ممنوع شده است.
36) همان، فرگرد هشتم، بند 25.
37) همان، 3/39 ق : دکتر رسول رضوى، بازکاوى تاریخ و آموزه هاى آیین زرتشت.
38) zoroastrian Millenni lism.
39) حسین توفیقى، آشنایى با ادیان بزرگ، ص 61.
40) ناصرالدین صاحب الزمانى، دیباچه اى بر رهبرى، ص 255.
41) جهت آگاهى بیشتر بنگرید : درجات گناه، تاوان و پتَت در دین زرتشتى، سید حسن حسینى (آصف) (مق)، هفت آسمان (فصلنامه تخصصى ادیان و مذاهب) ش 28 زمستان 1384، صص 216 – 220.
42) بنگرید : همان، ص 220 و 221.
زرتشت و توحیدعلیها السلام 0علیه السلام 0قدس سره/رضى الله عنه 0000رحمهم الله –
پرسش 1 . آیا دین زرتشت، دین الهى و توحیدى بوده است؟
چنانکه گذشت؛ از نظر تاریخى در بنیاد دین زرتشت ابهامات زیادى وجود دارد و براى اولین بار مسلمانان به استناد پاره اى از نصوص دینى آنان را اهل کتاب آسمانى به حساب آوردند. بنابراین احتمال دارد دین زرتشت، در اصل از ادیان آسمانى بوده اما در طول تاریخ دچار تحریف ها و دگرگونى هایى شده است(1). بر این اساس على القاعده دین زرتشت باید در اصل توحیدى بوده و سپس به ثنویت پیش از خود بازگشته است. «اوستا»ى موجود نیز در این باره ابهام دارد ؛ زیرا قسمت هاى مختلف این کتاب، تفاوت فاحشى با یکدیگر دارد . بخش «وندیداد» اوستا صراحت در ثنویت دارد ؛ ولى از بخش «گاتاها» چندان دوگانگى فهمیده نمى شود . به علت همین تفاوت و اختلاف بزرگ برخى برآنند که اوستاى موجود اثر یک نفر نیست ؛ بلکه هر بخش آن از یک شخص است و نفوذ ثنویّت در آن، از ناحیه سوابق دو خدا انگارى در نژاد آریا، قبل از زرتشت بوده است .
از طرف دیگر «گاتاها» را نیز نمى توان ملاک توحیدى انگاشتن آیین زرتشت قرار داد، زیرا توحید کامل شامل امور زیر مى شود :
1. توحید ذاتى؛ یعنى یکتایى و یگانگى خداوند.
2. توحید صفاتى؛ یعنى یگانگى ذات و صفات الهى و عدم اتصاف خداوند به وصفى زاید بر ذات.
3. توحید افعالى؛ یعنى این که تنها فاعل مستقل خداوند است؛ و خالق و پروردگارى جز خداوند در دار هستى وجود ندارد.
4. توحید در عبادت و پرستش؛ حداکثر آنچه به استناد «گاتاها» مى توان گفت این است که زرتشت طرفدار «توحید ذاتى» بوده است ؛ یعنى، تنها یک موجود را قائم به ذات و غیر مخلوق مى دانسته و آن «آهورمزدا» است.
در نتیجه این انگاره همه موجودات دیگر حتى اهریمن (انگره مئنیو ) آفریده آهورمزدا است . به عبارت دیگر احتمالاً زرتشت براى درخت هستى، بیش از یک ریشه قائل نبوده است . اما – به حسب مدارک تاریخى – از نظر خالقیّت، کاملاً ثنوى است ؛ زیرا از تعلیمات آن استفاده مى شود که قطب مخالفِ «انگره مئنیو» (خرد خبیث )، «سپنت مئنیو» (خرد مقدس ) است . سپنت مئنیو، منشأ اشیاء نیک است ؛ یعنى، همان اشیائى که خوب است و مى بایست آفریده بشود . اما انگره مئنیو یا اهریمن، منشأ اشیاء بد است ؛ یعنى، منشأ اشیائى که نمى بایست آفریده شود و آهورامزدا یا سپنت مئنیو مسئول آفریدن آنها نیست ؛ بلکه انگره مئنیو مسئول آفریدن آنها است . از طرف دیگر زرتشت هرگز نتوانست دوگانه پرستى و شرک در پرستش را ریشه کن سازد و به گونه هاى مختلف آیین او گرفتار شرک و انحطاط شده است(2). بنابراین اگر گاتاها را – که اصیل ترین، معتبرترین و توحیدى ترین اثرى است که از زرتشت باقى مانده است – ملاک قرار دهیم، زرتشت را در شش و پنج خیر و شر، و اینکه نظام موجود، نظام احسن نیست و با حکمت بالغه جور نمى آید، گرفتار مى بینیم . این جهت، او را از پیامبران آسمانى، جدا مى سازد. مگر آن که همه اینها تحریفات و اضافات پس از زرتشت باشد و دین حقیقى او مشتمل بر همه مراتب توحید بوده و اکنون از میان ما غایب است.
……………….) Anotates (……………..
1) براى آگاهى بیشتر در این زمینه رجوع کنید :
الف . جلال الدین آشتیانى،زرتشت .
ب . داود الهامى، چهره زرتشت در تاریخ .
پ . مترجم مازندى، پارسیان اهل کتابند .
2) جهت آگاهى بیشتر پیرامون گونه هاى شرک در آیین زرتشت ر .ک :
الف. شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، صص 200 – 236، تهران : صدرا.
ب. علامه سید محمد حسین حسینى طهرانى، اللّه شناسى، ج 3، صص 83 – 110، مشهد : علامه طباطبایى، چاپ دوم، 1418ه.ق.
وظ ثنویت زرتشت
پرسش 1. آیا ثنویت زرتشتى بهتر از توحید نیست؛ زیرا دیگر مسئولیت بدى ها به گردن خدا نمى افتد؟
این گمان که شرک و دوگانه انگارىِ بنیاد آفرینش سبب تنزیه خدا؛ و توحید موجب انتساب بدى ها به خداوند است از چند سو مخدوش است. پیش از بیان اشکالات انگاره فوق توجه به این نکته بایسته است که ثنویت زرتشتى به گونه هاى مختلفى تقریرپذیر است و هر یک از جهاتى آسیب مند مى باشد:
یک. تنها یک وجود واجب هست که از آن به اهورامزدا تعبیر مى شود. او خداى واحد و فوق پروردگاران نور و روشنایى است. در رتبه فروتر از او سپنت مئنیو(1)؛ یعنى، خرد مقدس یا خالق و پروردگار روشنایى و در برابر وى انگره مئنیو، یعنى خرد خبیث یا اهریمن قرار دارد که خالق و پروردگار ظلمت و بدى هاست. این پنداره و دیگر تقریرهاى دوگانه انگارى اشکالاتى دارد که به برخى از آنها اشاره مى شود:
در این گمانه ثنویت به تثلیث کشیده شده و سه منشأ آفرینش براى جهان لحاظ شده است: اهورامزدا، سپنت مئنیو و انگره مئنیو.(2)
دو. مسئولیت بدى ها و ظلمت ها در این انگاره نیز بر عهده اهورامزدا خواهد بود؛ زیرا:
2-1. اگر او نمى دانست که که اهریمن بدآفرینى مى کند و اکنون نیز قادر به جلوگیرى از او نیست، پس خدایى جاهل و عاجز و محدود است و این ویژگى ها با وجوب وجود و خدایى سازگارى ندارد؛ زیرا براساس ادله قاطع عقلى واجب الوجود کمال مطلق و عین همه کمالات وجودى است.(3)
2-2. اگر او مى دانست که اهریمن بدآفرینى مى کند، و اکنون مى تواند او را از بدى باز دارد ولى بدون هیچ دلیل و حکمتى او را آفرید و اکنون نیز مانع او نمى شود؛ پس از طرفى مسئولیت بدکردارى او را بر عهده دارد و از دیگر سو خلقت و سکوت غیرحکیمانه او مغایر با وجوب وجود و خداوندى است؛ چرا که واجب داراى حکمت مطلق است و محال است که فعل او فاقد حکمت باشد.
2-3. اگر او از بد آفرینى اهریمن آگاه بود، اکنون نیز قادر به جلوگیرى از او هست، ولى براساس حکمت هایى که چه بسا بر ما مخفى است او را آفریده و به او آزادى داده است و هر گاه حکمتش اقتضاء کند او را محدود خواهد ساخت؛ در این صورت به همان نتیجه اى رسیده ایم که آیین توحید رسیده است و امتیازى براى این نظریه در مقابل توحید باورى وجود ندارد، بلکه به تقریرى – اما ناقص – از نظریه توحید تبدیل خواهد شد.
سه. اگر اهریمن نه آفریده مستقیم اهورامزدا؛ بلکه آفریده خرد مقدس باشد، در این صورت نیز همه فروض سه گانه بالا (2-1، 2-2، 2-3) راه مى یابد و مسئولیت هر آنچه به اهریمن نسبت داده شده هم بر عهده خرد مقدس و هم بر دوش اهورامزدا خواهد بود.
چهار. اگر اهریمن نه آفریده خرد مقدس و نه اهورامزدا باشد؛ در این صورت او واجب الوجود خواهد بود و تعدد واجب محال است.(4)
پنج. حل مسأله شرور از طریق دوگانه انگارى راه به جایى نمى برد؛ بلکه گستره نفوذ و قدرت الهى را محدود مى سازد و به عبارت دیگر خدا را در بخشى از هستى از خدایى عزل مى کند و به تعبیر استاد مطهرى براى اصلاح ابروى خدا چشمش را نابینا مى کند(5) و اصل وحدت و یکپارچگى و انسجام نظام هستى را نیز مخدوش مى سازد.
هاو پارى اوئن(6) مى نویسد: «ذکر این که خدا سلول هاى سالم و طبیعى را به وجود آورد، اما نه سلول هاى سرطانى را؛ این که او به بخش هایى از پوسته زمین که در زلزله فوران نمى کنند، نظم بخشید، اما نه آنها که در زلزله فوران مى کنند؛ ذکر این که او هوا و فرایندهاى کشاورزى را هدایت مى کند در آن هنگام که به قحطى منتهى نمى شود، اما نه در آن هنگام که به قحطى مى انجامد. ایجاد تفکیک هایى از این نوع به معناى نفى کل اندیشه وحدت طبیعت است که همه پژوهش هاى علمى مبتنى بر آن است»(7).
افزون بر آن امروزه فواید مهمى براى برخى از حشراتى که در نگرش زرتشتى شرّ مطلق شناخته مى شوند شناسایى شده است. برخى از پشه ها در دنیاى امروز براى مبارزه با آفات گیاهى، برخى براى واکسیناسیون و برخى به عنوان پلیس قضایى و کشف DNA و شناسایى افراد مجهول الهویه در جرم شناسى به کار مى آیند. لاجرم براى حل مسأله شر باید تحلیل فلسفى درستى از آن داشت. اشکال نگرش زرتشتى نگاه کاملاً عامیانه و ابتدایى به مسأله شر و ناتوانى از تحلیل درست مسأله است.(8)
……………….) Anotates (……………..
1) Spenta Mainyu.
2) جهت آگاهى بیشتر پیرامون تثلیث زرتشتى بنگرید : رسول رضوى، بازکاوى تاریخ و آموزه هاى آیین زرتشت، ماهنامه معارف، ش 49، ص 20.
3) جهت آگاهى بیشتر بنگرید : حمیدرضا شاکرین، براهین اثبات وجود خدا در نقدى بر شبهات جان هاسپرز، ص 197-194، تهران، مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، 1385.
4) بنگرید : همان جا.
5) بنگرید :
الف. شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 209، قم، صدرا، چاپ هشتم، مهر، 1383.
ب. خداى محدود اشکالات متعددى دارد، در این باره بنگرید : اچ.پى.آون، دیدگاه ها درباره خدا، ترجمه حمید بخشنده، ص 133 و 134، نشر اشراق (دانشگاه قم)، چاپ اول، 1380.
6) Huw Parry Owen.
7) اج.پى.آون. دیدگاه ها درباره خدا، ترجمه : حمید بخشنده، ص 133 و 134، اشراق (دانشگاه قم)، اول، 1380.
8) جهت آگاهى بیشتر نگا : شهید مطهرى، عدل الهى (مسأله شرور) قم، صدرا.
شعار سه گانه زرتشتیان
پرسش 1. مگر دین زرتشتى نمى گوید : پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک، پس چرا آن را دین باطلى مى دانید؟
در این باره توجه به چند نکته ضرورى است:
یک. تعابیرى مانند آنچه در سؤال آمده به گونه ها و عبارات مختلف تقریباً از زبان همه حکیمان، فیلسوفان، ارباب مکاتب، معلمان اخلاق و رهبران دینى شنیده شده و شعارى نیست که اختصاص به آیین زرتشت داشته باشد و یا دیگران برخلاف آن شعار داده باشند.
دو. براى قضاوت پیرامون یک مکتب صرف این گونه شعارها کافى نیست و باید دید در آن مکتب چه چیزى خوب شناخته مى شود و چه چیزى بد.
استاد مطهرى بر آن است که همه مکتب هاى اخلاقى دنیا آموزه هاى خود را به عنوان اخلاق خوب معرفى کرده اند، در حالى که بین آن ها شدیدترین اختلافات و تضادها وجود دارد. یکى مبارزه با خودخواهى، بسط عدالت، ترحم به ضعیفان و یارى ستمدیدگان را اخلاقى مى داند و دیگرى مانند نیچه همه اینها را اخلاق بد و خیانت به بشریت مى انگارد! از نظر ایشان پوک ترین و بى مغزترین رویکردها بسنده کردن به سخن زرتشت است که مى گوید «گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک»؛ زیرا مانند آن است که از مهندسى براى ساختمان یک مسجد طرحى بخواهند و بگویند: طرح شما چیست؟ بگوید: یک ساختمان خوب! یا از خیاطى بپرسند: چه مدل لباسى مى دوزى؟ بگوید: یک مدل خوب! در این جا باید دید طرح و مدل خوب در نگاه آنان چیست و بدون آن هیچ گونه ارزشداورى پیرامون طرح یا مدل ایشان میسر نیست. بنابراین شعار یاد شده به تنهایى هیچ گونه قابل سنجش و ارج گذارى نیست.(1)
به عبارت دیگر این تعابیر بسیار کلى و جامع است اما نامتعین و نامشخص، در واقع مثل هوا مى ماند که وارد هر روزنى مى شود ولى کلید هیچ قفلى نیست.
سه. برخلاف شعار یاد شده مراجعه به آموزه هاى زرتشتى موجود، انحطاط جدى هم در گستره عقاید و بنیادهاى معرفتى و هم در نظام اخلاقى و رفتارى مشاهده مى شود و آنچه در این مکتب خوب انگاشته شده در سنجه خرد ناخوب شناخته مى شود.(2)
……………….) Anotates (……………..
1) بنگرید : شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 22، ص 645، تهران، صدرا، چاپ اول، 1383.
2) شرح پاره اى از این موارد در پاسخ پرسش هاى پیشین گذشت.
اهریمن و شیطان
پرسش 1. در اسلام شیطان وجود دارد و در آیین زرتشت اهریمن، پس هر دو به یکجا مى رسند و فرقى بین آنها نیست؟
شیطان در اسلام غیر از اهریمن در زرتشتى است و بین آن دو تفاوت هایى چند وجود دارد از جمله:
1. اهریمن در آیین زرتشتى آفرینشگر است؛ اما شیطان در اسلام آفریننده چیزى نیست و وجود آن منافى توحید در خالقیت نمى باشد. در اسلام همه چیز آفریده خداست و او همه چیز را خوب و به بهترین صورت آفریده است:
«الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ»(1).
2. گستره عملکرد اهریمن عمدتا از نظام تکوین و شرور طبیعى آغاز مى شود. او پدیدآورنده حشرات موذى، سوسک ها، مورچه ها، گزندگان و… است، اما شیطان در اسلام در عرصه شرور اخلاقى فعالیت مى کند و در این عرصه هم تنها دعوت کننده و وسوسه گر است و بر هیچ کس سلطه و قدرت عملى ندارد، و تنها کسانى تحت تأثیر او قرار مى گیرند که به سوء اختیار خویش راه او را برگزینند و او را بر خود مستولى سازند:
«وَ ما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی»(2).
3. وجود شیطان در اندیشه اسلامى کاملاً حکیمانه و در چارچوب ربوبیت مطلقه الهى است(3) و در عرض خدا یا فرشتگان و هیچ یک از عوامل و مأموران الهى قرار نمى گیرد. بلکه وسوسه هاى او شرط اختیار و انتخاب و انسانیت انسان است.
به قول مولوى:
در جهان دو بانگ مى آید به ضد
تا کدامین را تو باشى مستعد
آن یکى بانگش نشور اتقیا
و آن دگر بانگش نفور اشقیا
……………….) Anotates (……………..
1) سجده (32)، آیه 7.
2) ابراهیم (14)، آیه 22.
3) در این باره بنگرید :
الف. شهید مطهرى، عدل الهى.
ب. شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 211-209.
ج. حمیدرضا شاکرین، راز آفرینش (پرسش هاى دانشجویى، بحث فلسفه آفرینش شیطان)، قم، معارف.
د. طهرانى، الله شناسى، ج 3، ص 175-107.