تحمیل کاپیتولاسیون به عنوان زشت ترین توهین آمریکا و رژیم پهلوی به
ملت سرافراز ایران که به خوبی افشا کننده ماهیت ادعاهای آمریکا پیرامون دفاع از
آزادی، دموکراسی و حقوق بشر می باشد. نوشتار حاضر مروری برمفهوم و تاریخچه
کاپیتولاسیون در جهان و ایران دارد.
یکم. تعریف
کاپیتولاسیون
واژه کاپیتولاسیون (Capitulation)
از ریشه (capitulate)
گرفته شده که به معناى «شرط گذاشتن» برای سازش و تسلیم، واگذاری یک منطقة
جنگی یا تسلیم بخشی از نیروی نظامی به دشمن میباشد. و برقراردادهایی اطلاق
میشود که به موجب آن
اتباع یک دولت در قلمرو دولت دیگر مشمول قوانین کشور خود میشوند
و آن قوانین توسط کنسول
آن دولت در محل اجرا میشود.در واقع میتوان کاپیتولاسیون
را معاهدهای دانست که
به موجب آن بیگانگان حق هرگونه اقدامی در کشور دیگر را برای
خود تحصیل میکنند و از
حقوق و مزایای اختصاصی در زمینههای قضایی بهرهمند
میشوند. به همین جهت در زبان فارسی از کاپیتولاسیون به نامهای «امتیاز قضائی» یا
«حق قضاوت کنسولی» نیز یاد شده است.[1]
دوم. پیشینه
کاپیتولاسیون در جهان
در طول تاریخ اکثر قراردادهای کاپیتولاسیون را دولت هاى اروپایى به دولت هاى آسیایى
و آفریقایى تحمیل می کردند، به این بهانه که محاکم و مؤسسات قضایى دولت های
آفریقایی و آسیایی از اجرای عدالت و دفاع از حقوق اتباع آنها عاجزند.[2]
از نظر برخی مورخین پیدایش کاپیتولاسیون به سدههای چهارم و ششم برمیگردد
که در “بیزانس ” اتباع برخی از شهرهای پیشرفته آن زمان ایتالیا مانند “ژن”
و “پیزا” امتیازات ویژهای قایل شده بودند.
در اواسط قرن دوازدهم کاپیتولاسیون شکل جدیدی به خود گرفت و به طور یک
جانبه از سوی دولتهای مقتدر اروپایی بر کشورهای شرقی تحمیل گردید. چنانکه
عده ای نخستین
کاپیتولاسیون را به سال
1453 میلادی و زمان فتح قسطنطنیه توسط بیگانگان نسبت
میدهند که طی آن
موفق به کسب امتیاز حق قضاوت کنسولی از دولت عثمانی شدند. برخی
دیگر نیز منشاء
کاپیتولاسیون را سال 1535 میلادی و عقد معاهدهای میان
فرانسوای دوم پادشاه
فرانسه و سلیمانپاشا پادشاه عثمانی میدانند که به موجب
آن فرانسویان موفق
به دریافت امتیاز معافیت از قضاوت محاکم ترک شدند. وطی آن معاهده
مقرر گردید که اتباع
فرانسه در داخل کشور عثمانی به محاکم فرانسوی که به این
منظور تشکیل شده بود، مراجعه
نمایند.[3]
اعطای این امتیاز برای نخستین بار توسط دولت عثمانی به اتباع فرانسه،
بنیان استقلال برانداز کاپیتولاسیون را در خاورمیانه پایه گذاری کرد و زمینة
امتیازدهی بیشتر را در آن کشور و دیگر کشورهای اسلامی فراهم ساخت. در
عهدنامهای که در سال 1740 میان سلطان محمد اول (شاه عثمانی) و لویی
پانزدهم (شاه فرانسه) به امضا رسید، اتباع فرانسه در قلمرو دولت عثمانی از
اختیارات گستردهای برخوردار شدند و رسماً رژیم کاپیتولاسیون بر آن کشور
تحمیل گردید. دیگر دولتهای اروپایی نیز برای اتباع خود امتیازات مشابهی را
از دولت عثمانی گرفتند. دیری نپایید که بیش از پانزده دولت مانند انگلستان،
فرانسه، روسیه تزاری، هلند و… دارای حقوق دادرسی کنسولی در کشور عثمانی
شدند. رژیم کاپیتولاسیون در کشورهای زیر سلطة عثمانی مانند عراق، سوریه،
فلسطین و لبنان نیز برقرار گردید و از آنجا به دیگر کشورهای خاورمیانه مانند
مصر و ایران و سایر کشورهای خاور دور از قبیل چین، ژاپن و تایلند سرایت کرد.
دولت عثمانی که خود از رژیم کاپیتولاسیون تبعیت میکرد در قراردادها و
معاهدات خود نیز از دیگر کشورهای هم سطح یا ضعیفتر از خود حق قضاوت کنسولی
میگرفت.[4]
سوم. سیر
کاپیتولاسیون در ایران
الف. از ابتدا
تا رژیم پهلوی
شروع
دادرسی و حق قضاوت کنسولی در ایران به دورة صفویه باز می گردد ؛ در عصر شاه
عباس صفوی و دوران سلطنت شاه سلطان حسین در ضمن قراردادها و معاهداتی تجار
و اتباع اروپایی به شکلی جانبی و غیررسمی از چنین امتیازی برخوردار گردیدند.
در اواخر قرن
شانزدهم میلادی (1598.م) شاهعباس به اتباع کشور انگلستان و سایر مسیحیان آزادی
رفتوآمد به ایران و توقف در کشور را اعطا کرد، با این قید که جان و مال و مذهب
آنان در امان باشد.[5]
در سال 1715 میلادی، رضا بیگ
معاهده ورسای را که در سال
1708
توسط نماینده فرانسه در
ایران به امضا رسیده بود تکمیل و امضا کرد. هر چند در
این معاهده تمام مواد
کاپیتولاسیون مطرح شده بود، اما با توجه به این مطلب که شخص
امضاء کننده به هیچ وجه
مأموریت امضای چنین معاهدهای را نداشته است، معاهده مزبور
مورد تصویب پادشاه ایران
قرار نگرفت. سرانجام در سال 1733 و در دورانی که شاه سلطان
حسین صفوی دچار فتنه افغان
شده بود، کنسول فرانسه در شیراز موفق به تحمیل این
معاهده بر شاه ایران شد. با
این حال هیچگاه دولت فرانسه از این قرارداد استفاده
نکرد، زیرا از یک سو
فرانسویان در نتیجه انقلابهای داخلی مجبور به ترک خاک ایران
شدند
و از سوی دیگر در قانون سال 1836 فرانسه که مربوط به اجرای احکام کاپیتولاسیون در
کشورهای مختلف بوده، نامی از ایران به میان نیامده است. بنابر این موضوع
کاپیتولاسیون در آن زمان هیچگاه تحقق عینی نیافت.[6]
مقررات کاپیتولاسیون اگرچه از دوران صفویه به صورت نانوشته مطرح
گردیده بود، اما پیشینه کاپیتولاسیون در ایران به صورت رسمی و قانونی، به دوران
قاجار و پیامدهای جنگهای
ایران و روس بر
می گردد ؛ این مقررات برای اولین بار در 1828 به موجب عهدنامه ترکمانچای از طرف
دولت روسیه تزاری بر ایران تحمیل شد و بر اساس آن اتباع دولت تزار روسیه در
ایران از مزایای کنسولی و قضایی بهرهمند شدند. به دنبال آن، دیگر دولتهای
استعمارگر مانند انگلیس و امریکا نیز این امتیاز غیرقانونی را برای اتباع خود
گرفتند. همچنین اتباع برخی دولتهای مقتدر مانند فرانسه، آلمان، اسپانیا،
اتریش، ایتالیا، آرژانتین، دانمارک، بلژیک، مکزیک، سوئد، سوئیس، هلند و… نیز با
استفاده از معاهدة ترکمنچای به خیل خداوندگاران کاپیتولاسیون پیوستند.
[7]
مطابق کاپیتولاسیون، اتباع کشورهای اروپایی، بخصوص اتباع روس و
انگلیس، در ایران مرتکب هر جرمی میشدند، در مقابل قانون مصونیت داشتند. در تهران،
منطقه زرگنده مستقیما زیر پرچم روسیه قرار داشت و افراد میتوانستند به آنجا
پناهنده شوند. نقطه دیگری که حتی وسیعتر از حوزه تحت سلطه روسیه بود، زیر چتر
انگلیس قرار داشت. این نقاط، درواقع تحت حاکمیت دولت ایران نبودند. جان، مال و
حیثیت مردم ایران مصونیت نداشت؛ چراکه دولتهای مذکور هرکس را که میخواستند و
منافعشان اقتضا میکرد، میکشتند. و اقدامات کاپیتولاسیون
بهطور علنی و به صورت قرارداد رسمی میان کشورهای بیگانه با دولت ایران اجرا میشد.[8]
این ره آورد استعماری که بیش از یک سده پایههای اصلی
سیاست خارجی ایران با دولتهای بیگانه را تشکیل میداد ؛ راه نفوذ و دخالت
اتباع بیگانه در امور کشور را هموار گردانید و آنان
فرصت یافتند تا در ایران به هر جنایتی دست بزنند و استقلال سیاسی، قضایی و
ملی کشور را به مخاطره اندازند.
در پی ظهور نهضتهای اسلامی در صد
سال گذشته – به ویژه نهضت عدالتخواهی (مشروطه) – به تدریج زمزمههای
اعتراض و مخالفت با رژیم کاپیتولاسیون و خشم و نفرت ملت ایران از دخالت
بیگانگان در اداره امور کشور در ایران اوج گرفت که در مواردی منجر به
درگیری مردم با اتباع بیگانه – مانند یورش به سفارت روسیه در تهران و
کشته شدن گریبایدوف وزیر مختار دولت روسیه – گردید، هرچند این مخالفتها و
اعتراضات به جایی نمیرسید و دولتهای استعماری مقتدر و متجاوز به
نارضایتیهای عمومی مردم بهایی نمیدادند. چنانکه از پذیرش هیأت ایرانی که
در سال 1300 خورشیدی برای انعکاس مراتب انزجار مردم از استقرار رژیم
کاپیتولاسیون به کنفرانس صلح “ورسای” رفته بود، خودداری کرده و حاضر به
شنیدن گزارش آنان نشدند.[9]
ب. رضا خان و
کاپیتولاسیون
بیداری
مردم مسلمان ایران در پی
نهضتهای اسلامی
و اوج گرفتن روحیة
آزادیخواهی
و استقلالطلبی
و خشم و نفرت ملت ایران
از دخالت بیگانگان
و امتیازات قضائی،
پایههای
رژیم
کاپیتولاسیون
در ایران
را متزلزل
نمود و در کنار آن فروپاشی رژیم تزاری و پیروزی انقلاب شوروی در برچیده شدن
رژیم کاپیتولاسیون در ایران سهم بهسزایی داشت. دولت سوسیالیستی شوروی در
بیانیة سال 1297 خورشیدی (14 ژانویة 1918 م) به طور یکجانبه کاپیتولاسیون را به
عنوان نهاد استعماری لغو کرده و اعلام نمود که سیاست رژیم امپریالیستی روسیة
تزاری نسبت به ملت ایران را مردود میشمارد و کلیة معاهدات، مقاولات و
قراردادهایی که دولت امپراطوری سابق با دولت ایران منعقد نموده و بر پایة
آن حقوق ملت ایران را تضییع کرده است را از درجة اعتبار ساقط میداند.
این موضع دولت شوروی، پایههای کاپیتولاسیون را به شدت لرزاند و به ملت
ایران جرأت و جسارت زیادتری بخشید تا با جدیت و قاطعیت خواستار الغای
کاپیتولاسیون شوند و دیگر دولتها را برای الغای آن زیر فشار قرار دهند.
هر چند
متأسفانه دولتمردان خود باخته آن روز ایران پس از گذشت حدود هشت سال از
الغای کاپیتولاسیون توسط دولت شوروی، و در شرایطی که تقریباً بساط رژیم
کاپیتولاسیون در جهان برچیده شده بود، نه تنها آن را جدی نگرفتند بلکه بر
آن بودند که برای توجیه برقراری رژیم کاپیتولاسیون در ایران توسط امریکا،
انگلیس و دیگر دولتهای اروپایی، بار دیگر معاهدة ننگین ترکمنچای را با دولت
شوروی تجدید کنند!؟
[10]
سرانجام در اردیبهشت 1306 ش. وزارت خارجه ایران در اعلامیهای لغو
کاپیتولاسیون در ایران را اعلام کرد. این اعلامیه یک سال پس از تاجگذاری رضاشاه
انتشار یافت و یک سال پس از انتشار، کلیه عهدنامهها و قراردادهایی که دردوران
قاجار، امتیازاتی را برای دولتهای خارجی درنظر گرفته بود، باطل اعلام شد. هرچند در
همان زمان ابلاغیههایی از طرف وزارت امور خارجه جدید به بعضی سفارتخانههای
اروپایی، از جمله انگلستان، آلمان، هلند، سوئیس و فرانسه، سوئد، دانمارک و سایر
کشورهای مقتدر آن روز اروپا ارسال شد و در آنها حقوق ویژه و مزایای سیاسی و اقتصادی
و قضایی کشورهای متبوع آنها محترم شمرده شد. این نامهها و موافقتهایی که با
درخواست وزیران مختار بعضی کشورهای اروپایی برای حفظ اعتبار و آزادیهای قضایی
اتباعشان در ایران میشد، نشان میداد که هدف رضاخان از اعلام لغو
کاپیتولاسیون، صرفاً تبلیغ وجهه ضداستعماری برای خود در ایران آن روز، به مدد
مطبوعات و رسانههای گروهی بود.[11]
الغای کاپیتولاسیون به فرمان رضاشاه که با اهداف خاص و جهت بهرهبرداری داخلی صورت
گرفت سالها بهعنوان یکی از بزرگترین دستاوردهای سلسله پهلوی مورد تعریف و تمجید
واقع شد و حتی به جهت الغای آن جشن گرفته و شادی نیز می نمودند. اما
واقعیت این بود آنچه که از 1307ش. توسط رضاخان به عنوان اعلام لغو کاپیتولاسیون
آغاز شد، هرگز مشخصات مبارزه سالم و صادقانه علیه این پدیده ظالمانه استعماری را در
بر نداشت. به ویژه آن که در دوران فرزند وی یعنی محمدرضا، گامهای بلندتری با هدف
احیاء این پدیده شوم در ایران برداشته شد.
ادامه دارد …
پی نوشت
ها:
[1]
– فرهنگ سیاسی، داریوش آشوری، ج3، ص 134.
[2]
– فرهنگ علوم سیاسی، علی آقا بخشی، تهران : چاپار، 1383، ص
82.
[3]
–
سیر کاپیتولاسیون در ایران، موسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى.
[4]
– بازخوانی پرونده کاپیتولاسیون در ایران، سید حمید
روحانی، زمانه ، ش 2.
[5]
– ر.ک : راجر سیوری، ایران عصر صفوی، ترجمه: کامبیز عزیزی،
تهران، چ اول، 1372، ص105؛ عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران
(از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ دوم جهانی)، تهران، امیرکبیر، 1375،
ص64 به بعد ؛ مسعود اسداللهی، احیای کاپیتولاسیون و پیامدهای آن، تهران،
سازمان تبلیغات اسلامی، چ اول، 1373، ص28.
[6]
– ر.ک : سیر کاپیتولاسیون در ایران، پیشین.
[7]
– حق قضاوت کنسولی، کاپیتولاسیون: تهران، انتشارات مؤسسه
مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 54.
[8]
– مروری بر ریشههای انقلاب مشروطه، دکتر سیدجلالالدین
مدنی، زمانه.
[9]
– بازخوانی پرونده کاپیتولاسیون در ایران، سید حمید
روحانی، زمانه ، ش 2.
[10]
– همان.
[11]
– ر.ک : اسناد معاهدات دوجانبه ایران با سایر دول؛ ج
سوم؛ ص 273؛ سند 108و111 ؛ ماجرای کاپیتولاسیون در ایران،
موسسه مطالعات وپژوهشهای سیاسی.