یکی از مسائلی که در چند سال اخیر با تاکید و پی گیری مقام معظم رهبری و پیشنهاد
برخی صاحب نظران و دانشمندان، توجه اهل فرهنگ و علم را به خود منعطف ساخته، مسئله
تولید علم و نهضت نرم افزاری است که انشاءالله منشأ بیداری علمی مراکز دانش و اهل
علم خواهد بود.
ناگفته پیداست که تولید، نیازمند عواملی است که همکاری و تعامل آنها، موجب تولید
انبوه علم و گسترش دامنه آن میشود. در ابتدا چنین به ذهن میآید که برای تولید علم
باید کاری کرد که نویسندگان، متفکران، دانشمندان، اساتید و شهروندان وادی علم بیشتر
به نوسازی و تولید بپردازند تا ترجمه یا تألیف (به معنای جمع آوری). چرا که مشکل ما
در این مقطع این نیست که کتاب و مجله و مقالات علمی و .. منتشر نمیشود بلکه مشکل
این است که چه مقدار از اینها تولیدی است و چه مقدار ترجمه و تالیف، و برای اینکه
گروههای ذکر شده به تولید بپردازند دنبال راهکارها و عوامل محرک هستند و غالبا
مسئله تولید علم را به تولیدات صنعتی تشبیه کرده و میگویند باید کاری کرد که اهل
علم و فرهنگ در مجموعهای تولیدی قرار گیرند تا علم زایی بجای گردشِ بدون افزایش و
جابجاییِ بدون تکثیر قرار گیرد.
هر چند همه این گفتهها صحیح و قابل تقدیر است؛ ولی تشبیه ذکر شده جهت بُعدی دارد
که غفلت از آن سزاوار نیست، و توجه به این جهت منشا پیدایش این نوشتار است.
بین تولید علم و
تولیدات صنعتی از این جهت فرق است که، در تولید علم مانند تولیدات صنعتی نمیتوان
تصمیم به احداث مجتمعی گرفت و یا پروژهای را شروع کرد و عدهای از اهل علم و فارغ
التحصیلان و اساتید را بکار گرفته تا روزی مانند یکی از مراکز تولیدی افتتاح گردد.
و با قیچی کردن روبان کارخانه علم قدم در عرصه تولید انبوه محصولات علمی کرده و سپس
به فکر صدور آن باشیم. بلکه
تولید علم فرایندی
است که تسهیل در رشد و شکوفایی آن نیازمند تحقیق و کار بر روی شاخههای اصلی و فرعی
و همه جانبه عناصری است که حال یا آینده در این مسیر قرار میگیرند.
کارکنان این کارگاه عظیم منحصر به اهالی حاضر در آن نیستند بلکه اگر نگوییم کل
جامعه را دربرمیگیرد – که با ارج نهادن به عالمان و دانشمندان و ترغیب و تشویق
طالبان علم آنها نیز در گسترش و تولید بیشتر نقش دارند – به یقین دانش طلبانی را که
در راه تولید علم قرار خواهند گرفت، شامل میشود. زیرا رشد تولید کنندگان فعلی در
گرو رشد ایشان است. و هر چه دانشجو و دانش آموز و خواننده کتب اهل فکر و تعمق باشند
استاد و نویسنده نیز رشد بیشتری خواهد داشت. و نیز خود آنها چندی بعد وارد چرخه
تولید شده عهدهدار این نهضت خواهند بود.
اگر بخواهیم برای تولید علم فقط برای اهل علم چاره اندیشی کنیم که به تولید
بپردازند. این مانند آن است که از وسط رودخانهای که آب کمی دارد انتظار آب بیشتر و
توقع رودی خروشان داشته باشیم. انحصار کردن نگاه به اهل علم همانند انتظار داشتن از
رودخانه و کار کردن روی مجاری انتقال آب است؛ که گرچه خوب است بلکه بخش اصلی نیز
همین است. ولی نباید غافل شد که همین رود از سرچشمههایی کوچک و در اثر به هم
پیوستن جویبارهایی نه چندان پر آب نشأت میگیرد. با پرورش و برداشتن موانع از سر
راه آنها میتوان به رودخانه جان بخشید. و دشت تشنه علم را سیراب کرد.
منظور این است که تولید علم را نباید منحصر کرد در فارغ التحصیلان و نویسندگان و
اساتید و کسانی که در حال حاضر تولید علم برعهده آنها است. بلکه اگر بخواهیم تولیدی
مستمر و دائمی داشته باشیم، باید در فکر کسانی که به مرور وارد این چرخه میشوند
نیز بود. چنانکه اگر صنعتی به فکرنوسازی ابزار و خطوط تولید نباشد خروج آن از
گردونه رقابت قطعی است. باید چارهای اندیشید تا نظام، و متون آموزشی و سیستم پرورش
فکری دانشجویان و دانش پژوهان بگونهای باشد که ذهنی مولد به بار آورد. قطعا
متخصصین و اهل فن خواهند توانست به این سؤال پاسخ دهند که چه متونی با چه برنامه
آموزشی باعث میشوند که محصول کار آموزش ذهنی فعال و خلاق باشد؟ چرا که سیستم
آموزشی کشور مسئول انتقال علم از نسل قبلی به نسل بعدی است آیا ممکن نیست این
انتقال و واسطهگری به نوعی باشد که شکوفایی بیشتر را بدنبال داشته باشد؟
یکی از خصوصیتهای کتب شهید مطهری این است؛ که علاوه بر مطالبی که دارد، ذهن انسان
را به کار وامیدارد. یعنی ایشان مطلب را بگونهای بیان میکند، که فکر خود به خود
شاخههایی برای رفتن پیش رو میبینید. و سعی میکند مسئله را از چند زاویه بررسی
کند. و برای خواننده آثار ایشان سوال ایجاد میشود که جرقه حرکتهای بعدی است.
شهید مطهری(ره) خود درباره این گونه تربیت علمی میگوید:
«در آموزش و پرورش ،
هدف باید رشد فکری دادن به متعلم و به جامعه باشد. تعلیم
دهنده
و
مربی
هر که هست: معلم است، استاد است، خطیب است، واعظ است،
باید
کوشش کند که [به شخص] رشد فکری یعنی قوه تجزیه و تحلیل بدهد، نه اینکه تمام همش این
باشد که هی بیاموزید، هی فراگیرید، هی حفظ کنید در این
صورت
چیزی نخواهد شد. و آنچه که ما راجع به تعقل می بینیم،
تعقل
همان فکر
کردن
است، نیروی فکر کردن خود شخص است که استنباط بکند، اجتهاد بکند، رد فرع
بر اصل بکند.»[1]
آیا ممکن است سیستم آموزش نیز در حین انتقال علم طوری عمل کند که دانشجوی و دانش
پژوه در حد فوق لیسانس، دنبال موضوع برای تحقیق نباشد. بسیار تعجب انگیز است، که
کسی چندین سال درس بخواند و سؤالی برای او مطرح نشود. سوالی که ارزش یک تحقیق
بعنوان پایان نامه را داشته باشد. و متحیرانه شخص دنبال موضوع باشد. البته برخی از
افراد در بین موضوعات مختلفی که همه برای آنها با علامت سوالی تعقیب میشود، تأمل
میکنند و روشن است که روی سخن با آنها نیست. حتی حیطهای گستردهتر از این نیز
میتوان تصور کرد و پرسید که کدام بازیهای فکری و تفریحهای ذهنی است که قدرت تفکر
نونهالان را بیشتر میکند؟
کلاس های درس و
تولید علم
درباره روش
مطالعه و کتابخوانی، معمولا مطالبی گفته یا نوشته میشود. ولی کمتر به روش استفاده
از کلاس درس
و طریقه
حضور در آن،
پرداخته میشود. درحالیکه همانگونه که کتاب منبع پایدار فراگیری و تعلیم
است. کلاس درس نیز از
بارزترین فضاها و
منبع
مهم و اصلی مقوله آموزش است. و شاید کم توجهی به این موضوع ناشی از آزادی عمل بیشتر
انسان، هنگام مطالعه باشد. چنانکه شخص وقتی کتاب میخواند، میدان آزادی بیشتری برای
اعمال خواستهها و روشهای خود دارد. ولی در کلاس درس اینچنین نیست. اما گرچه آزادی
عمل در کلاس درس، به اندازه کتابخوانی نیست؛ ولی
به یقین
حضور در کلاس درس نیز، از روش و متدی که بتوان با اعمال آن، شاهد نتایجی بیشتر و
بهتر شد، خالی نیست.
در حالات برخی از علما چنین نوشته است که ایشان در کلاس درس فلان فقیه یا فیلسوف
شرکت میکرد و حضور او حضوری محققانه بود مثلا در حالات مرحوم آیات الله بروجردی
نوشته اند:
« …حضر ابحاث الخارج دروس المحقق العراقی و المحقق النائینی و آیه الله سید
ابوالحسن اصفهانی و کان حضوره
فی
هذه الدروس حضور
تحقیق.»[2]
شاید
این وصف (حضور
تحقیق)، برای آن است که خیلیها در دروس این اساتید حضور پیدا میکردند. ولی حضور
آنها محققانه نبود. و چه بسیار کسانی که عمر خود را در کلاسها گذراندند ولی چیزی
عایدشان نشد.
نقل است؛ فردی،
که به دوران پیری عمر خود رسیده بود. در جلسه درس یکی از علما شرکت
می کرد. روزی استاد
خویش را، که از او جوانتر بود، همراه فرزندش دید و گفت خدا حفظش کند من از جوانی،
در درس پدر شما شرکت میکردم. اکنون در درس شما شرکت میکنم. و امیدوارم روزی فرا
برسد که در درس این فرزندتان شرکت کنم.
ادامه دارد …