درباره ی به طول
انجامیدن جنگ، دو سؤال مطرح می شود:
1. آیا امکان نداشت جنگ تحمیلی، در مدت زمان کوتاه تری خاتمه یابد؟ به عبارت دیگر
در بعضی از زمان ها که موازنه ی نظامی و سیاسی به نفع ایران بود، چرا دولت ایران
اقدام به پایان دادن جنگ نکرد؟
2. چه مؤلفه های جدیدی در پایان هشتمین سال جنگ وارد معادلات سیاسی و نظامی شد که
منجر به آتش بس رسمی شد؟
گفتنی است که از دیدگاه کارشناسان و صاحب نظران، تنها مقطعی که می توانست جنگ به
پایان برسد، بعد از فتح خرمشهر بود. اما به دلایل ذیل این امر محقق نشد و جنگ تا
سال 1367 (زمان پذیرش قطعنامه ی 598 شورای امنیت) ادامه یافت.
الف. بررسی چرایی تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر اگر صلح را مجموعه ای از آتش بس، عقب
نشینی، تعیین متجاوز، تأمین خسارت های وارده و… بدانیم، باید بگوییم که در آن
زمان، هیچ گونه پیشنهاد صلحی ارائه نشد و شورای امنیت و دیگران، تنها آتش بس ـ و در
واقع حالت نه جنگ نه صلح ـ را توصیه می کردند. در آن زمان طرحی که متضمن صلح واقعی
باشد و شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود و تضمین برای عدم تعرض مجدد
داشته باشد وجود نداشت و پیشنهادهای ارائه شده، تنها در حد آتش بس و مذاکره طرفین
بود. این امر با توجه به پشتیبانی یک طرفه و آشکار دولت های بزرگ و نهادهای بین
المللی از عراق، هیچ گاه نمی توانست شرایط ایران را برای یک صلح واقعی و شرافت
مندانه محقق سازد. به این ترتیب ایران، دلایل منطقی و عقلانی برای ادامه جنگ داشت.
این دلایل عبارت بود از:
1. شرایط ایران برای صلح (شناسایی و تنبیه متجاوز، پرداخت غرامت از سوی عراق)؛
2. مرزهای ایران تأمین نداشت. نقاطی در شلمچه، طلائیه، فکه و قصر شیرین در اشغال
عراق بود. شهرهای سومار، نفت شهر و مهران عملاً در اشغال دشمن بود و امکان آزادسازی
این نقاط از راه مذکور، غیرمعقول به نظر می رسید و راهی جز ادامه جنگ وجود نداشت.
3. در حالی که نیروهای خودی، پیروزی های زیادی کسب می کردند، توقف در جنگ و چانه
زنی در پشت میز مذاکره، برای آزادی نقاط مرزی آزاد شده صحیح نبود.
4. شهرهای آزاد شده (همچون خرمشهر) به علت حضور دشمن در شلمچه، همچنان مورد تهدید
بود.
5. توانایی کمی ارتش عراق ترمیم شده و با کمک های همه جانبه دول بزرگ افزایش هم
یافته بود.
6. تنها چیزی که ارتش عراق از دست داده بود، روحیه بود که با توجه به روحیه
فرماندهی آن (شخص صدام)، این مسأله نیز پس از مدتی قابل ترمیم بود.
7. در حالی که نیروهای جمهوری اسلامی در نوار پیروزی قرار داشتند، توقف ناپایا در
فراز قدرت و دادن فرصت مجدد به عراق، زیان هایی به بار می آورد. اگر آن روز جنگ
متوقف می شد و تجربه ای چون مذاکرات سوریه و اسرائیل، بر سر ارتفاعات جولان، فراروی
ما قرار می گرفت و ما ناچار می شدیم بر سر سایر مناطق تحت اشغال، پشت میز مذاکره با
عراق چانه زنی بی حاصل کنیم؛ امروز جامعه، مسؤولان وقت را شماتت می کرد.
8. عراق در نظر داشت با برگزاری اجلاسی سران جنبش غیر متعهد در بغداد و کسب ریاست
دوره ای این جنبش، برای تحقق خواسته های نامشروع خود، به ایران فشار آورد؛ ولی
ایران با حمله به داخل خاک عراق در عملیات رمضان، این امتیاز مهم و حیاتی را از
عراق گرفت.
9. به همین منظور در مورخ 20 خرداد 1361 جلسه ای در حضور امام خمینی در جماران
تشکیل گردید و موضوع به شور گذاشته شد. از نظر نظامیان شرکت کننده در آن جلسه،
امکان پدافند با توقف روی خط مرزی وجود نداشت، زیرا در اغلب نقاط مرزی هیچ گونه
مانع طبیعی وجود نداشت و ایجاد استحکامات جدید نیز یکسال به طول می انجامید و طی
این مدت احتمال حمله مجدد عراق جدی بود. مهم تر اینکه با تکیه بر اصل متعارف نظامی
«تعقیب دشمن» هرگونه توقف پس از فتح خرمشهر یک حرکت غیراصولی بود. به همین دلیل
امام خمینی پس از تردید اولیه در مورد تداوم جنگ در خاک عراق با استماع دلایل
نظامیان و نا امیدی از پذیرش شرایط ایران توسط دولت عراق، به ادامه جنگ و ورود
نیروهای ایران به خاک عراق موافقت نمودند.
دکتر ولایتی به عنوان وزیر امور خارجه حوادث آن زمان را این گونه توضیح می دهد: در
نیمه سال 1361، شرایط خوبی در جبههها حاکم بود، پیروزیهای نظامی ایران که از شکست
حصر آبادان در مهر ماه سال قبل آن شروع شده بود، با فتح خرمشهر در سوم خرداد سال
1361 به اوج رسید و در مقایسه با قبل که عراقیها مناطق زیادی را اشغال کرده و از
شمال تا جنوب، مناطق گستردهای را به تصرف خود درآورده بودند، تلاش چندماهه ایران
برای بازپسگیری مناطق اشغالشده به دستاوردهای خوبی منجر شده و در مناطق
استراتژیکی چون آبادان و خرمشهر به نتیجه رسیده بود. اما هنوز مناطق گستردهای در
طول نوار 1200 کیلومتری مرزی وجود داشت که تحت اشغال عراقیها بود و این اشغال، حتی
تا پایان جنگ و آتشبس هم ادامه داشت.
در آن مقطع، این ایده در شورای عالی دفاع مطرح شد که اگر نقاطی را در داخل خاک تصرف
تعریف کنیم، ابزار لازم برای وارد کردن فشار به عراقیها برای عقبنشینی آنان به
مرزها و محکومیت متجاوز و دریافت غرامت از عراق به دست میآید.
از این مقطع به بعد و با طرح این ایده، تعدادی از کشورها و سازمانهای بینالمللی
برای پایان دادن به جنگ و آتشبس، تلاشهای خود را تشدید کردند، این تلاشها که با
محوریت سازمان کنفرانس اسلامی، جنبش عدم تعهد، سازمان ملل و تعدادی از کشورهای عربی
صورت میگرفت، پس از فتح خرمشهر جدیتر شد.
از سوی سازمان ملل متحد، «اولاف پالمه»، نخستوزیر پیشین سوئد و «یان الیاسن»
قائممقام وزارت خارجه این کشور و از سوی کنفرانس اسلامی، کمیتهای متشکل از«ضیاء
الحق» رئیسجمهور پاکستان، «ضیاء الرحمن» رئیسجمهور پاکستان، «احمد سکوتوره»
رئیسجمهور گینه، «داود جاوارا» رئیسجمهور گامبیا، «بلند اولسو» نخستوزیر ترکیه
و «یاسر عرفات» رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین به تهران سفر کردند. از سوی جنبش عدم
تعهد هم وزرای خارجه چند کشور مأمور به رایزنی شده بودند که شامل وزرای خارجه کوبا
و مالبیر، وزیر خارجه زامبیا، «ناراسیمها رائو» وزیر خارجه هند و «فاروق قدومی»
وزیر خارجه فلسطین به تهران سفر میکردند و طی رایزنیهای آنان هم هیچ پیشنهاد
مشخصی که تأمینکننده خواستههای ما مبنی بر عقبنشینی به مرزها و دریافت غرامت
بود، ارائه نشد.
پس از فتح خرمشهر، جریانی آغاز شد که شامل ابتکار برخی از کشورها برای پایان جنگ
بود. در این ابتکارها برای اولین بار، مسئله دریافت غرامت و عقبنشینی تا مرزها که
خواستههای اصلی ما بود، مطرح شد. عقبنشینی به مرزها و پایان اشغال ایران، برای ما
اولویت نخست را داشت. چراکه حتی تا پایان جنگ و پذیرش قطعنامه 598، حدود بیست هزار
کیلومتر مربع از خاک ما در اشغال ارتش عراق بود و اگر ما بلافاصله پس از بازپسگیری
خرمشهر صلح را میپذیرفتیم، عملا با این سؤال مهم روبهرو میشدیم که چه تضمینی
وجود دارد که ما بقیه خاک ایران را پس بگیریم. این سؤال وقتی اهمیت پیدا میکند که
توجه کنیم پس از پذیرش صلح، عملا نیروهای نظامی ما که عمدتا غیرحرفهای و بسیجی
بودند، به شهرها بازمیگشتند و مشغول زندگی عادی خود میشدند، اما نیروهای عراق که
نظامیان حرفهای و کلاسیک بودند، در مواضع خود باقی میماندند. اگر ما در این مقطع،
صلح را میپذیرفتیم، فاجعهای که در جنگهای دوم ایران و روس اتفاق افتاد و منجر به
از دست رفتن بخشی از خاک ایران شد، تکرار میشد. در جنگهای دوم ایران و روس در
ابتدای تابستان 1826 میلادی، عباس میرزا با اتکا به نیروهای مردمی که به خاطر فتوای
علما به جبهه آمده بودند، به نیروهای روسیه حمله کرد و نیروهای «پاپکویچ» سردار
برجسته روسیه را تا تفلیس عقب نشاند اما در پاییز نیروهای داوطلب ایرانی به محلهای
زندگی خود بازگشتند و پاپکویچ با استفاده از این فرصت، حمله کرد و تا زنجان و
نزدیکی قزوین پیشروی کرد.
اگر ما پس از فتح خرمشهر، صلح را میپذیرفتیم، با توجه به وضعیت قطعنامههای سازمان
ملل که طی آنها تنها از آتشبس صحبت شده و بر عقبنشینی تأکید نشده بود، عملا هیچ
تضمینی ـ حتی صوری ـ برای عقبنشینی نداشتیم و طبیعتا نیروهای داوطلب جبهه را ترک
میکردند و نظامیان حرفهای ما از نظر تعداد، قابل مقایسه با ارتش عراق که سه برابر
شده بود، نبود و شرایط برای از دست رفتن خاک اشغال شده و حتی تهدید برای ادامه حمله
نظامی مجدد عراق به ایران وجود داشت. بنابراین تعیین شرط عقبنشینی و دریافت غرامت،
مهمترین خواستههای ما برای پذیرش آتشبس بود. اولین پیشنهاد مشخص به ما درباره
آتشبس و دریافت غرامت از طرف حبیب شطی، دبیرکل وقت کنفرانس اسلامی داده شد.
شطی به تهران آمد و به ما پیشنهاد کرد که میتواند با مذاکره با دولتهای ثروتمند
عربی حامی عراق در جنگ برای ما غرامت بگیرد.
رقم پیشنهادی شطی ده میلیارد دلار بود که در مقابل ما گفتیم، اصل بحث را قبول
داریم، اما این رقم مورد پذیرش ما نیست و باید درباره مبلغ آن مذاکره کنیم.
در همین دوره آقای بندری، معاون وزیر خارجه هند هم مذاکرات مشابهی به عنوان میانجی
برای تعیین غرامت داشت و غرامت مورد مذاکره با وی حدود سی تا پنجاه میلیارد دلار
بود. اما نه آقای شطی به ما پاسخ مشخصی داد و نه آقای بندری در واقع هیچ مقام
مسئولی به ما هیچ پیشنهاد مشخصی نداد و بحثها بیشتر در حد مذاکرات اولیه باقی
ماند. خود آقای شطی هم از نظر حقوقی نمیتوانست هیچ تعهدی به ما بدهد. او گرچه
دبیرکل سازمان کنفران اسلامی بود، اما نه وزیر خارجه بود، نه معاون وزیر خارجه.
بنابراین نمیتوانست از طرف دولتهای عربی حتی همان مبلغ ناچیز ده میلیارد دلار را
که یکدهم برآورد آقای ابوفرج کارشناس سومالیایی سازمان ملل است، تضمین کند. این
کارشناس خسارت ایران در جنگ را صد میلیارد دلار برآورد کرده بود هر چند جمهوری
اسلامی معتقد است این رقم نیز واقعی نیست و خسارت ایران در جنگ بالغ بر هزار
میلیارد دلار است.
در حقیقت هیچ مقام مسئولی از عربستان، کویت یا دولتهای عربی که قرار بود این غرامت
را به ما پرداخت کنند، با ما مذاکره جدی و متعهدانهای نکرد تا ما درباره عقبنشینی
و غرامت مذاکره کنیم و ما که تجربه خاورمیانه و جنگهای کشورهای عربی با اسرائیل را
داشتیم، دیده بودیم پس از برقراری آتشبس، اسرائیل از مناطق اشغالشده عقبنشینی
نمیکرد و با فرو نشستن حرارت کشورهای عربی، زمینهای آنان به تملک اسرائیل
درمیآمد. این شرایط درباره جنگ ما حادتر بود، چرا که عملا دنیا از اشغالگر حمایت
میکرد و امکان این جدی بود که عراق متناوبا به جنگ و صلح بپردازد تا سراسر ایران
را اشغال کند، بنابراین تا زمان تصویب اولین قطعنامهای که دو خواسته اصلی ما یعنی
عقبنشینی به مرزهای بینالمللی و تعیین متجاوز را تأمین میکرد، یعنی قطعنامه 598
در سال 1366، ما هیچ بستری برای آتشبس و صلح در اختیار نداشتیم.(مصاحبه «بازتاب»
با دکتر ولایتی)
در هر صورت علاوه بر
مطالب فوق، توجه شما را به نکاتی در این زمینه جلب می نماییم.
یکم: از همان آغاز که جنگ تحمیلی بر علیه ایران شروع
شد تنها راه منطقی دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه متجاوز و حصول
اطمینان از عدم تجاوز مجدد او بود با فتح خرمشهر ما توانستیم قسمت های عمده ای از
خاک کشور عزیزمان را از دست عراق پس بگیریم، اما شرایط بین المللی و منطقه ای و
کشور عراق حاکی از این بود که تمام علل و عوامل که در شروع جنگ توسط عراق نقش
داشتند هنوز به قدرت باقی باشند و مطرح نمودن صلح توسط عراق و فشار علیه ایران برای
پذیرش آن صرفا یک نوع تاکتیک برای خروج عراق از وضعیت پیش آمده می باشد. عوامل شروع
جنگ توسط عراق عبارت بود از:
الف)
سیستم بین الملل: در سطح ابرقدرت ها ایالات متحده آمریکا که بر اثر پیروزی انقلاب
اسلامی و به دنبال آن جریان گروگان گیری و شکست مفتضحانه عملیات طبس ضربات پیاپی و
سختی از ایران خورده بود نه تنها از هر حرکتی که متضمن ضربه زدن به ایران می بود
استقبال می کرد، بلکه خود در صدد چاره جویی برای انتقام و جبران شکست های قبلی بود.
شواهد و دلایل بسیاری وجود دارد که آمریکا مشوق و ترغیب کننده رژیم عراق در آغاز
جنگ بوده است. در سطح قدرت های بزرگ مانند فرانسه و انگلیس که روابط عمیق و منافع
قابل توجهی در عراق داشتند و از وقوع انقلاب اسلامی نیز شدیدا ضرر خورده بودند.
بنیه نظامی عراق را تقویت نمودند. دولت های منطقه خاورمیانه (دولت های عربی به
استثناء سوریه، لیبی و الجزایر) نه تنها به نفع عراق موضع گیری کرده بلکه از هر نوع
کمک ممکن به عراق خودداری نکردند. آنها وجود انقلاب اسلامی در ایران را خطر بزرگی
برای ادامه حکومت نامشروع خود
می دانستند.
ب ) شخصیت تصمیم گیرنده صدام که در آغاز تجاوز به ایران دارای سه انگیزه عمده شخصی
بود:
1- تلاش برای کسب رهبری جهان عرب.
2- با استفاه از سقوط شاه که براساس دکتر ین نیکسون به عنوان ژاندارم منطقه انتخاب
شده بود، بتواند با شکست ایران، خلأ سقوط شاه را پرنموده و نقش ژاندارم منطقه را در
حفظ منافع غرب بازی کند.
3- جبران تحقیری بود که شخصا در امضای قرارداد 1975 الجزایر شده بود.
ج ) عامل اجتماعی بافت اجتماعی و جمعیتی عراق به گونه ای است که همواره حکومت را
دچار بی ثباتی و بحران نموده است. پیروزی انقلاب اسلامی ایران موج جدیدی از ناآرامی
های شیعیان را در عراق به وجود آورد که شامل اکثریت مردم عراق می باشند و خواستار
حکومت اسلامی در عراق بودند. نگرانی هایی که دولت صدام از بازتاب انقلاب اسلامی به
عراق داشت عامل مهمی در آغاز جنگ بود.
در زمان فتح خرمشهر نه تنها این عوامل از بین نرفته بود بلکه به خاطر پیروزی های
چشمگیر ایران در جبهه ها، شدت نیز بخشیده شده بود. قدرت های بزرگ و عراق در مقابل
خود انقلاب اسلامی را شاهد بودند که توانسته بود در بدترین شرایط بحران داخلی در
جبهه ها نیز به پیروزی برسد.
دوم: بعد از فتح خرمشهر تلاش های زیادی بین مجامع بین
المللی و برخی کشورهای همسایه برای متوقف نمودن پیشروی ایران به داخل خاک عراق و
جلوگیری از شکست کامل ارتش متلاشی شده رژیم بعث صورت گرفت ولی همچنان که گفته شد
این تلاش ها صرفا برای خروج از بن بست پیش آمده بود، زیرا هیچ گونه مکانیزم حقوقی
مطمئن برای دستیابی به صلحی همه جانبه را ارائه ندادند.
قطعنامه 514 شورای امنیت جوری طراحی شده بود که خواسته های مشروع ایران را در بر
نداشت. به عبارت دیگر شورای امنیت نشان داد که آنها در صدد مدیریت بحران می باشد نه
حل آن ولی در پایان جنگ مجامع بین المللی با مشاهده قدرت اعجازآمیز رزمندگان اسلام
در گرفتن دژ تسخیرناپذیر «فاو» عزم راسخ بر اتمام جنگ نموده و به ناچار قطعنامه 598
را به نحوی تدوین کردند که دربرگیرنده برخی از خواسته های مشروع ایران بود.
بنابراین مجاهدت های رزمندگان پس از فتح خرمشهر تا ورود به «فاو» تنها عامل به
رسمیت شناخت حقوق ایران و صدور قطعنامه 598 است.
سوم: از آنجا که بعد از فتح خرمشهر هنوز بخش هایی از
خاک ایران دست عراق بود لازم بود ما نیز بخش هایی از عراق را در دست داشته باشیم تا
در موقع مذاکره با دست پر حاضر باشیم.
چهارم: از دلایل دیگر داخل شدن نیروهای ایران به خاک
عراق، خارج ساختن شهرهای آبادان و خرمشهر از برد توپخانه عراق و فراهم کردن زمینه
بازگشت مردم به این شهرها بود.
پنجم: جلوگیری از استمرار استراتژی هجومی عراق در
دریا و هوا، زیرا گرچه نیروی زمینی عراق در زمین متوقف و به عقب رانده شده بود ولی
حملات عراق در دریا و هوا ادامه داشت.
ششم: قوی بودن این احتمال که با فشار به صدام، زمینه
سرنگونی او و نجات مردم عراق و ایران از این حکومت تبهکار فراهم گردد.
هفتم: عدم اطمینان به حکومت بعث عراق و شخص صدام.
همچنان که این موضوع در آخر جنگ هم ثابت شد زمانی که ایران آتش بس و قطعنامه 598 را
پذیرفت عراق به دلیل قدرت گرفتن نیروهای نظامیش دوباره بخش هایی از سرزمین ایران را
به اشغال خود درآورد.
در پایان می توان گفت که پس از فتح خرمشهر شرایط برای اتمام جنگ مهیا نبود. بعد از
بازپس گیری خرمشهر، منطقه با حمله اسرائیل به جنوب لبنان روبرو شد و وقفه ای در
ادامه جنگ پیش آمد و نیروی ایران متوجه جنوب لبنان بود، اما زمانی که احساس شد فتح
خرمشهر به تنهایی برای ریشه کن کردن تجاوز و به دست آوردن حقوق ایران کافی نیست.
شعار ادامه «عملیات و دفاع» تا تنبیه متجاوز و ریشه کردن تجاوز مطرح شد.
ب) بررسی علل و عوامل پایان جنگ در پایان جنگ هر چند ویژگی های روانی و شخصیتی صدام
هنوز موجود بود، چنان که در حمله به کویت دوباره بروز کرد ولی شرایط بین المللی و
منطقه ای دیگر به هیچ وجه موافق ادامه جنگ نبودند، بنابراین در قطع نامه 598 شورای
امنیت بسیاری از خواسته های مشروع و بر حق جمهوری اسلامی ایران را لحاظ کرده و عزم
خود را بر پایان یافتن جنگ نمایان ساختند.
در این جا به صورت اختصار به بعضی از مهم ترین زمینه های آن اشاره می شود:
در سال های پایانی جنگ، جهان از پیروزی های نظامی ایران احساس خطر و نگرانی می کرد.
شرایط نظامی و سیاسی، به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر کرده بود و اینک در کارنامه
ی نظامی ایران، نقاط درخشانی (همچون بازپس گیری) خرمشهر، تصرف جزایر مجنون، فتح
فاو، و نقاطی در کردستان عراق) به چشم می خورد. در عرصه سیاسی نیز جمهوری اسلامی
ایران، تقریبا یکه و تنها موفق شده بود، دوبار تلاش عراق برای ریاست بر جنبش
غیرمتعهدها را، خنثی سازد و با برنامه ها و اقدامات تبلیغی ـ سیاسی خود، حقیقت
متجاوز بودن عراق و واقعیت تساهل و تسامح جهانی را نشان دهد. از این رو ادامه ی جنگ
و منازعه به خصوص به شکلی که در ماه های آخر (حمله به نفتکش ها و مختل شدن امنیت
خلیج فارس و…) به ضرر برخی قدرت های بزرگ بود. از سوی دیگر پیروزی های نهایی
ایران در جنگ و محقق شدن شعارها و آرمان های ایران در مورد عراق، نشانه ی شکست کامل
سیاست های غرب در حمایت از عراق به شمار می آمد. کشورهای حامی عراق به وحشت افتاده
بودند. و خود عراق نیز، بعد از سالها جنگ و متحمل شدن شکست های پی در پی، دریافته
بود که در آن شرایط نه تنها امکان پیروزی بر ایران را ندارد؛ بلکه باید به هر ترتیب
ممکن و با تمسک به هر وسیله ای، از شکست خود جلوگیری کند و به جنگ اشغالگرانه پایان
دهد.
در چنین فضایی و پس از یأس قدرت های بزرگ از شکست ایران، باعث شد آنان قطعنامه ی
598 را ـ که بر خلاف قطعنامه های پیشین تا اندازه متضمن نظریات و حقوق مسلّم ایران
بود ـ به تصویب برسانند. اما این قطعنامه به رغم نقاط مثبت خود، دارای نقاط ضعف و
ابهامات زیادی بود، (ر.ک: علی اکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، دفتر نشر فرهنگ
اسلامی، چاپ اول، 1376، ص 243). و تردیدهایی را در پذیرش این قطعنامه از سوی ایران
به وجود آورده بود. لذا قدرت های بزرگ ـ که مصمم بر پایان جنگ بودند ـ فشارهای
نظامی و سیاسی زیادی را برای قبول قطعنامه، به ایران وارد آوردند. این فشارها،
عبارت بود از، دخالت مستقیم آمریکا در جنگ و حمله به هواپیمای مسافربری ایران،
تشدید حملات و حضور آمریکا در خلیج فارس، بمباران سکوهای نفتی ایران، بمباران
شیمیایی مناطق مسکونی و جبهه ها از سوی عراق و… و سرانجام بر اثر این عوامل،
ایران تصمیم به پذیرش قطعنامه ی 598 و قبول آتش بس گرفت. البته قبول آن در چنین
شرایطی، به فرموده امام(ره) به منزله نوشیدن جام زهر بود.
مقاومت دفاع بی نظیر ایران در طول هشت سال جنگ تحمیلی، در مقابل هجوم قدرت های بزرگ
ـ به رغم همه ی مشکلات و ناملایمات ـ انقلاب نوپای اسلامی را بیمه و بسیاری از حقوق
مسلّم ایران را تأمین نمود. هم چنین استقلال و تمامیت ارضی کشور را تضمین کرد و به
مظلومان و مستضعفان جهان، درس مقاومت در مقابل استکبار جهانی داد.
جهت مطالعه بیشتر
ر.ک:
1- جنگ تحمیلی (مجموعه مقالات، ص 51 و 232 )
2- تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، ص 137، علی اکبر ولایتی
3- آغاز تا پایان، سیری در جنگ ایران و عراق، محمد درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات
جنگ سپاه
4- پس از بحران، هاشمی رفسنجانی کارنامه و خاطرات، 1361
5. علیرضا لطف الله زادگان، پاسخ به ابهامات، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379