مدتی این
سؤال برای من پیش آمده است که هدف علم چیست؟ و من تا جواب این سؤال را با استدلال
کافی دریافت نکنم انگیزه لازم برای درس خواندن در من ایجاد نمی شود. البته منظور از
علم، علومی مانند ریاضی و فیزیک است، البته اگر این پاسخ داده شود که برای رفع نیاز
بشر و یا خدمت به مردم جامعه و یا رفع وابستگی به اجانب و کشورهای غربی اینها من را
متقاعد نمی کند زیرا ممکن است کسی عمرش آنقدر کفاف نکند که به این مراحل برسد پس
حتما باید هدف والاتری وجود داشته باشد که من به این هدف واقف نشده ام. البته باز
هم می گویم در مورد علومی مانند فیزیک و چطور می توان از میان مسائل و فرمول ها به
هدف اصلی یعنی قرب به خدا رسید و در کنار این سؤال، این مسئله هم برای من مطرح شده
است که اگر علم می تواند انسان را به خدا نزدیک کند پس چرا دانشمندان بزرگ(نیوتن)
به این هدف نرسیدند و دیگر اینکه چگونه علم تواضع می آورد. من می خواهم در کل متوجه
شوم که اگر علم فیزیک من را به هدف نهایی یک انسان نزدیک نمی کند و عمرم تلف می
شود، راه دیگری را انتخاب کنم.
مبحث «علم» از جمله
موضوعاتی است که امروزه در علوم فراوانی به آن پرداخته می شود علومی مانند معرفت
شناسی، فلسفه علم، منطق، جامعه شناسی علم، روان شناسی تربیتی، و غیره و معانی بسیار
متفاوتی از آن اراده می شود به عنوان نمونه:
1. گاهی منظور از «علم» دانش تجربی و آگاهی حاصل از شناخت طبیعت و متکی بر تجربه و
آزمون است (Sciemce) که نزد دانشمندان علوم کاربردی به این معنا بیشتر مراد می
باشد.
2. گاهی منظور از علم، مطلق دانش است که شامل الهیات، ریاضیات و طبیعیات می شود.
(knowledge) که نزد دانشمندان علوم بنیادی و فلسفی بیشتر به این معنا اطلاق می شود.
3. گاهی منظور از «علم» دانش خداشناسی و آنچه به ارتباط انسان با خدا مربوط می شود
که نزد دانشمندان دینی بیشتر این معنا مراد است. بنابراین چون این موضوع در مکاتب
مختلف و با معانی متفاوت به کار می رود به طور طبیعی اهدافی که برای آن برشمرده شده
است، متفاوت خواهد بود.
البته چون شما به طور خاص، هدف از علومی مانند ریاضی و فیزیک را مطرح کرده اید ما
هم سعی می کنیم در محدوده همین علوم پاسخ دهیم. به طور خلاصه، هدف از این علوم در
مجامع امروز جهان این است که انسان بتواند با استخدام این علوم، قوائد حاکم بر جهان
را بشناسد تا بتواند آن را راحت تر بدوشد. به عبارت دیگر بعد از تفکیک حوزه دین از
حوزه علم که به مرور زمان از ابتدای رنسانس در غرب اتفاق افتاد، مجامع علمی عمدتا
به دنبال سیطره بر عالم و ساختن بهشت شداد به وسیله عقل و تجربه خود بر روی کره
زمین بوده اند. اما بر اساس بینش توحیدی ما معتقدیم که عالم تکوین(جهان هستی) و
عالم تشریع (دین) هر دو کتاب خداوند هستی بخش اند. یعنی همان طور که آموزه های دینی
ما را به سمت خداوند دعوت می کند، پی بردن به رموز خلقت نیز وسیله ای برای شناخت
صفات خداوند است، صفاتی مانند عالم، حکیم، خالق، فیاض و… از این رو است که می
توان همه موجودات خداوند را آیت نامید. قرآن مجید با اشاره به این نکته می فرماید:
«به درستی که در آفرینش آسمان ها و زمین و آمد و رفت شب و روز، نشانه های روشنی
برای خردمندان است».(آل عمران(3)،آیه 190). به عبارت
دیگر، تصور کنید که می خواهید آیینه بخرید، در این صورت به نوع جنس، اندازه، ضخامت
و مسائلی از این دست می پردازید ولی بعد از خریدن وقتی که به آیینه نگاه می کنید
مراد شما دیگر خود آیینه نیست بلکه می خواهید خودتان یا چیزهای دیگر را در آن
ببینید. نسبت به علوم طبیعی نیز دو نوع نگاه می توان داشت. عمده نگاه مجامع علمی به
طبیعت نگاه از نوع اول است و نگاه به علوم از دیدگاه توحیدی، نگاه از نوع دوم است.
از این رو بود که در حوزه های علمیه قدیم، همه علوم طبیعی همچون، ریاضی، نجوم،
طبابت و … تدریس و تحصیل می شد و مراد آن دانشمندان بزرگ اسلامی از پرداختن به
این علوم این بود که علاوه بر رفع نیازهای بشری، با شناخت مخلوقات به شناخت خالق
آنها دست یابند.
اما ما با این نکته موافق نیستیم که نوشته اید: اگر پاسخ داده شود که برای رفع نیاز
بشر و یا خدمت به مردم جامعه و یا رفع وابستگی به اجانب و کشورهای غربی، اینها مرا
متقاعد نمی کند؛ زیرا ممکن است کسی عمرش آنقدر کفاف نکند که به این مراحل برسد.
بر اساس آموزه های دینی از ما خواسته شده است در امر برنامه ریزی برای دنیا به گونه
ای عمل کنیم که گویا تا ابد زنده ایم و برای آخرت به شیوه ای برنامه ریزی کنیم که
گویا فردا از دنیا خواهیم رفت. در واقع موفقیت و هدف، نقطه ای در دور دست نیست،
بلکه یک فرایند است که هر گامی که به سوی آن برداشته می شود، مقداری از آن به دست
می آید. با توجه به این دیدگاه است که خداوند در قرآن می فرماید:
«و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله
ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله»؛ «هر گاه کسی از خانه خویش برای هجرت
بسوی خدا و رسول بیرون آید و در سفر ، مرگ وی فرا برسد اجر و ثواب چنین کسی بر
خداست». (سوره نساء، آیه 100)
اما در جواب اینکه گفته اید: اگر علم می تواند انسان را به خدا نزدیک کند،
پس چرا دانشمندان بزرگ (نیوتن) به این هدف نرسیده اند؟ باید گفت که اولا. علم یک
وسیله است نه هدف. حتی علومی مانند خداشناسی هم اگر برای خدا نباشد، حجاب اکبر
خواهد بود یا به تعبیر رایج، علم مثل چاقو است که می توان با آن جراحی کرد یا شکم
دیگران را درید.
ثانیا. این علوم نمی توانند جای دین را بگیرند یعنی مثلا اگر دانشمندی بخواهد به
جای عمل به فرامین دینی مانند نماز، وقت خود را تنها صرف این علوم کند قطعا به کمال
نخواهد رسید.
ثالثا. برخی مدعی اند که از میان دانشمندان عرصه های مختلف، دانشمندان فیزیک نوعا
از سایر دانشمندان مؤمن ترند. نکته آخر این که چگونه علم تواضع می آورد. در روایات
داریم که علم سه وجب یا سه مرحله است. در مرحله اول شخص فکر می کند که همه چیز را
می داند و دچار تکبر می شود و در مرحله دوم می فهمد که بسیاری از چیزها را نمی داند
و در مرحله سوم می فهمد که هیچ نمی داند. (تعلیم و تربیت در
اسلام، استاد شهید مطهری، ص 53). از همین رو بود که بوعلی سینا که یکی از
مفاخر علمی جهان است در اواخر عمر گفت: تا بدانجا رسید دانش من که دانستم همی
نادانم. بنابراین وقتی انسان به لحاظ علمی واقعا رشد می کند تازه می فهمد که در
مقابل این همه کهکشان که حتی تصور آن هم برای انسان غیر ممکن است وجود او چه مقدار
کوچک است و اینجاست که بعد از پی بردن به جهل و عجز خود ناچار در مقابل حضرت احدیت
به کرنش می افتد.
اما اینکه چرا بسیاری از دانش آموختگان به این مرحله نمی رسند، روشن است؛ زیرا که
آنها در مرحله اول یا نهایتا در مرحله دوم علم باز می مانند و دچار جهل مرکب می
شوند. جا دارد که حسن ختام جواب را با بیانی از احوال علامه طباطبایی آن نابغه جهان
اسلام به پایان برسانیم. شاگردان علامه نقل می کنند که هر وقت از استاد سؤالی می شد
ابتدا می گفت «نمی دانم» و بعد ادامه می داد؛ ولی ببینید این جواب را می پسندید،
ْآنگاه کاملترین جواب موجود را به آن سؤال می داد. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
برای آشنایی بیشتر با این مباحث می توانید به کتاب، تعلیم و تربیت در اسلام، استاد
شهید مطهری مراجعه فرمایید.