در پاسخ توجه شما را به مطالب زیر جلب می نماییم:
اول -به هیج وجه شر مطلق نداریم، شر، نسبی است ؛ یعنی ممکن است یک حادثه ای نسبت به کسی خیر باشد و در عین حال نسبت به دیگری شر محسوب شود . دوم- مظاهر و مخلوقات جهان دارای مراتب هستند و بدین لحاظ هر پدیده به مناسبت مرتبه ای که دارد از مرتبه ای از کمال و نقص نیز برخوردار است. به عبارت دیگر هر پدیده به دلیل جایگاه و مرتبه ای که در جهان هستی دارد، آمیزه ای از نقص و کمال است . سوم-آنچه که ما آن را شر می نامیم، لازمه و معلول نقص مرتبه ای اشیاء است و از جانب خدای تعالی نیست. به عبارت دیگر خدای متعال جهان را آفریده و جهان سراسر خیر است . شری که به صورت نسبی در نظر ما معنا پیدا می کند، لازمه مرتبه اشیاء و نقص ظهوری حاصل از آن مرتبه است و منسوب به ذات هستی نیست. نقص و شر لازمه و از طرف مخلوق است نه خالق. بنابراین از دیدگاه کلی، خدای متعال خیر محض است و جز خیر نمی آفریند، ولی از دیدگاه جزئی و مقایسه ای که ما بین اشیا و حوادث می کنیم، به صورت نسبی و از دیدگاه ما، خیر و شر وجود دارد و هر دو از این نظر که در جهان کلی واقع می شوند، منسوب به خداوند می باشد.
ولذا درسوره فلق می فرماید:قل اعوذ برب الفلق من شر ما خلق; از شر تمام آنچه آفریده است به او پناه می برم ,بدیهی است که آفرینش الهی در ذات خود شری ندارد,چرا که آفرینش همان ایجاد است وایجاد ووجود خیر محض است .شر هنگامی پیدا می شود که مخلوقات از قوانین آفرینش منحرف شوند ونعمتهای الهی را نا بجا مصرف کنند.
در نتیجه می شود همه امور عالم را بخدا نسبت داد گر چه فاعل شرور خداوند نیست ولکن بلحاظ اینکه مبدءهمه امور بدست اوست می شود به خداوند نسبت داد و می شود هم به بندگان خدا که فاعل مباشر هستند نسبت داده شود. بنابر این اگر گفته شود همه امور بدست خداست اشکالی ندارد واگر در جائی به غیر خدا نسبت داده شده,آنهم صحیح است زیرا بندگان هم با اذن وعنایت الهی ایجاد کننده افعال هستند ,لکن خداوند فاعل مستقل است ونیاز به اذن کسی ندارد ولی بندگان با عنایت واذن خدا وبا نیروئی که او داده تصرف می کنند ,واگر شر را هم بخدا نسبت می دهند از باب این است که این عمل درحکومت خدا اتفاق افتاده گرچه خدا فاعل آن نبوده ولی انسانی با سوءاستفاده از نعمتهای خدا وانرژی خدا دادی این شر را ایجاد نموده است.البته شر به معنائی که گفته شد.
اول -به هیج وجه شر مطلق نداریم، شر، نسبی است ؛ یعنی ممکن است یک حادثه ای نسبت به کسی خیر باشد و در عین حال نسبت به دیگری شر محسوب شود . دوم- مظاهر و مخلوقات جهان دارای مراتب هستند و بدین لحاظ هر پدیده به مناسبت مرتبه ای که دارد از مرتبه ای از کمال و نقص نیز برخوردار است. به عبارت دیگر هر پدیده به دلیل جایگاه و مرتبه ای که در جهان هستی دارد، آمیزه ای از نقص و کمال است . سوم-آنچه که ما آن را شر می نامیم، لازمه و معلول نقص مرتبه ای اشیاء است و از جانب خدای تعالی نیست. به عبارت دیگر خدای متعال جهان را آفریده و جهان سراسر خیر است . شری که به صورت نسبی در نظر ما معنا پیدا می کند، لازمه مرتبه اشیاء و نقص ظهوری حاصل از آن مرتبه است و منسوب به ذات هستی نیست. نقص و شر لازمه و از طرف مخلوق است نه خالق. بنابراین از دیدگاه کلی، خدای متعال خیر محض است و جز خیر نمی آفریند، ولی از دیدگاه جزئی و مقایسه ای که ما بین اشیا و حوادث می کنیم، به صورت نسبی و از دیدگاه ما، خیر و شر وجود دارد و هر دو از این نظر که در جهان کلی واقع می شوند، منسوب به خداوند می باشد.
ولذا درسوره فلق می فرماید:قل اعوذ برب الفلق من شر ما خلق; از شر تمام آنچه آفریده است به او پناه می برم ,بدیهی است که آفرینش الهی در ذات خود شری ندارد,چرا که آفرینش همان ایجاد است وایجاد ووجود خیر محض است .شر هنگامی پیدا می شود که مخلوقات از قوانین آفرینش منحرف شوند ونعمتهای الهی را نا بجا مصرف کنند.
در نتیجه می شود همه امور عالم را بخدا نسبت داد گر چه فاعل شرور خداوند نیست ولکن بلحاظ اینکه مبدءهمه امور بدست اوست می شود به خداوند نسبت داد و می شود هم به بندگان خدا که فاعل مباشر هستند نسبت داده شود. بنابر این اگر گفته شود همه امور بدست خداست اشکالی ندارد واگر در جائی به غیر خدا نسبت داده شده,آنهم صحیح است زیرا بندگان هم با اذن وعنایت الهی ایجاد کننده افعال هستند ,لکن خداوند فاعل مستقل است ونیاز به اذن کسی ندارد ولی بندگان با عنایت واذن خدا وبا نیروئی که او داده تصرف می کنند ,واگر شر را هم بخدا نسبت می دهند از باب این است که این عمل درحکومت خدا اتفاق افتاده گرچه خدا فاعل آن نبوده ولی انسانی با سوءاستفاده از نعمتهای خدا وانرژی خدا دادی این شر را ایجاد نموده است.البته شر به معنائی که گفته شد.