یک خاطره !
چند هفته پیش ، براى یک اردوى دانشجویى از چند استان ( کردستان ، کرمانشاه ، اصفهان و کاشان ) دعوت شدم در میان پرسش ها ، یکى از دانشجویان پرسید : چرا ما لعن مى کنیم ؟ ! یکدفعه سکوت بر جلسه حاکم شد چون تعدادى از دانشجویان اهل سنت نیز حضور داشتند .
جهت پاسخ به آنها گفتم : اصل « لعن » در قرآن وجود دارد : آن جا که مى خوانیم : « إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِى الدُّنْیا وَ الاخِرَهِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً » ( 1 ) « بىگمان کسانى که خدا و پیامبر او را آزار مىرسانند خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و برایشان عذابى خفتآور آماده ساخته است » .
مهم آن است که معناى « لعن » را بدانیم و کسانى که سزاوار « لعن » هستند را مشخص کنیم و چگونگى و کیفیت « لعن » را نیز آشنا باشیم . تا علاوه بر اینکه به طور منطقى این کار را انجام دهیم احساسات و عواطف دیگران را تحریک یا جریحهدار نکنیم .
واقعیت این است که بسیارى از اهل سنت ، علاقمند به اهل بیت ( ع ) هستند و امامان را به عنوان فرزندان پیامبر ( ص ) احترام مى گذارند و حتى موارد بسیارى دیده شده که از ترکمن صحرا و کردستان به زیارت امام رضا ( ع ) و حضرت معصومه ( س ) آمده اند و علاوه بر نماز و زیارت حتى حاجت خود را گرفته اند . اینها اگر به بعضى افراد احترام مى گذارند از جهت این است که آنها را صحابه پیامبر ( ص ) مى دانند و به عنوان صحابه پیامبر به آنها احترام مى گذارند . اما اگر همین ها ببینند که برخى مانند یزید فرزندان پیامبر ( ص ) را کشته اند ناراحت مى شوند و بى زارى مى جویند . اینک جهت تحلیل و بررسى این موضوع به طور مختصر مطالبى را مطرح مى کنیم
معناى لعن
« لعن » در لغت به معناى راندن و دور کردن است ( 2 ) و در اصطلاح به معناى دور شدن از رحمت الهى ، سلب توفیق و گرفتار شدن به عذاب الهى است ( 3 ) .
لعنت شدگان در قرآن
– کتمان کنندگان حق ( 4 ) .
– کشندگان و قاتلان مؤمنان ( 5 ) .
– پیمان شکنان و مفسدان ( 6 ) .
– آزاردهندگان خداوند و پیامبر اکرم ( ص ) ( 7 ) .
آزار دهندگان پیامبر ( ص )
پیامبر اسلام ( ص ) از سوى بسیارى از مشرکان ، منافقان و حتى تازه مسلمانان بدخواه اذیت و آزار دید و این آزارها نسبت به آن حضرت و خاندان و فرزندانش حتى پس از رحلت ایشان ادامه یافت که به چند نمونه آن اشاره مى شود :
. 1 قالَ رسولُ اللهِصلى الله علیه وآله : « فاطِمَهُ بِضعَهٌ مِنّى یُؤذِینى مَا آذاهَا » ( 8 ) .
فاطمه پاره تن من است مرا آزار داده آنچه او را بیازارد .
. 2 قالَ رسولُ اللهِصلى الله علیه وآله : « مَن آذَى عَلِّیاً فَقَد آذَانِى » ( 9 ) « هر کس على را بیازارد ، همانا مرا آزرده است » .
و شدیدترین آزارها و جنایات در صحنه کربلا و در روز عاشورا به وقوع پیوست . به طورى که حقانیت و مظلومیت امام حسین ( ع ) و خاندان پیامبر ( ص ) در طول تاریخ به یادگار ماند و روسیاهى و پلیدى یزیدیان و لشکریان ابن زیاد در طول تاریخ بیش از پیش رسوا گشت .
چگونگى لعن
باید بدانیم « لعن » غیر از « سب » و دشنام است . چنان که در قرآن مجید مىخوانیم : « وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذَلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُم بِمَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ » ( 10 ) « و آنهایى را که جز خدا مىخوانند دشنام مدهید که آنان از روى دشمنى ( ( و ) ) به نادانى خدا را دشنام خواهند داد این گونه براى هر امتى کردارشان را آراستیم آنگاه بازگشت آنان به سوى پروردگارشان خواهد بود و ایشان را از آنچه انجام مىدادند آگاه خواهد ساخت » .
همچنین امام على ( ع ) هنگامى که در جنگ صفین ، لشکریانش در مقابل دشنامهاى لشکریان معاویه ، زبان به دشنام آنان گشودند آنان را از دشنام دادن منع کردند و گفتند که : « انى اکره لکم ان تکونوا سبابین . . . » ( 11 ) « من خوش ندارم شما دشنام دهنده باشید . . . » .
از این رو لازم است از هرگونه دشنام ، کلمات ناسزا و رفتارهاى افراطى و توهینآمیز خوددارى شود .
در ادعیه و زیارات و روایات معتبر شیعى از برخى از چهرههاى سیاسى مشهور ، هیچ گاه به نام نفرین و لعنت نشدهاند و حتى در نهج البلاغه امام علىعلیه السلام از آنان به نام ، اعتراض و شِکوهِ نمىکند – اگر چه معلوم است که اعتراض حضرت از چه کسانى است – بلکه بیشتر تلاش شده است تا معیار دوستى و دشمنى ارائه گردد رعایت این نکته ، در حساسیت زدایى و حفظ اتحاد میان مسلمانان تأثیرگذار است اگر چه باید معیارها و مفاهیم را بدون کاستى و انحراف ارائه کرد تا نسلهاى آینده بر عمق مظلومیت شیعه و هر آنچه بر امامان معصومعلیه السلام رفته است آگاهى داشته باشند .
لعنت در زبان قرآن ، دورى از رحمت حضرت حق است که صفت فعل خداوند است که خواه در دنیا و خواه در آخرت ، همان عذاب و عقوبت است . . . و لعنت سایر لعنت کنندگان درخواست دورى از رحمت خداست که اثر روانى در جامعه انسانى نیز دارد و موجب دورى و طرد شخص ملعون مىشود و شخص ملعون را از حیث اجتماعى ، رسوا مىسازد . پس در لعنت تنها نفرین و ابراز تشفى و تنفر بدان نیست بلکه اعتراض به هر آنچه ستمگرى و کتمان حقیقت و . . . است .
از روایات متعدد به دست مىآید که جریان لعن فرستادن و لعنت کردن ، ریشهاى سیاسى – اجتماعى دارد .
در جوامع امروزى نیز شعار مرگ بر . . . که در مبارزات سیاسى اجتماعى علیه کسانى داده مىشود نیز موجب نفرت و تأثیر روانى خاص در جامعه است . اگر این اعلام نفرت توسط گروه حق و جویاى حقیقت انجام شود موجب روشنگرى ، بیدارى و توجه دادن به ابعاد سیاسى اجتماعى دین است .
خطر بنى امیه
واقعیت این است که امام على ( ع ) و خاندان رسالت ، با تمام ناسپاسى ها و مظلومیت هایى که تحمل کردند جهت حفظ وحدت مسلمانان ، حریم ها را رعایت کردند . اما نسل ابوسفیان ، آنجا که منافع و دنیاطلبى خودشان را در خطر مى دیدند هیچگونه حریمى را رعایت نمى کردند به همین جهت حضرت امیرالمؤمنین على ( ع ) در نهج البلاغه نسبت به خطر بنىامیه هشدار مىدهد و به ستمگرىهایش علیه دین و مردم ، خبر مىدهد ( 12 ) .
آگاه باشید همانا ترسناکترین فتنهها در نظر من ، فتنه بنىامیه بر شماست ، فتنهاى کور و ظلمانى که سلطهاش همه جا را فراگرفته و بلاى آن دامنگیر همه نیکوکاران است . . .
فتنههاى بنىامیه پیاپى با چهرهاى زشت و ترس آور و ظلمتى مانند تاریکى عصر جاهلیت بر شما فرود مىآید ( 13 ) .
پدیدار شدن حکومتى چون بنىامیه نتیجه رفتارهاى ناشایست بعد از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله است عدم ترویج صحیح اندیشههاى دینى ، عدم نشر مناسب و شایسته فرهنگ قرآنى ، مشغول کردن مردم به جنگهاى غیرضرورى و بسنده کردن به ظاهر قرآن و بازماندن از حقیقت و ژرفاى آن ، منع کتابت حدیث ، جلوگیرى از پرسشگرى و ایجاد فضاى خفقان و وحشت در جامعه ، خشونتورزى و مقابله تند و سخت با مخالفان ، تلاش براى حفظ حکومت و قدرت به هر نحو ممکن و ادعاى تلاش در راه حفظ دین براى عوام ، خانهنشین کردن علىعلیه السلام این مبلغ راستین اسلام و یاور بىبدیل پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله و رشد جهالت و خرافات و تعصبات و بالاخص دنیاگرایى موجب شد تا مردم به حکومتى مانند معاویه و یزید تن دهند و گردن به فرمان آنان نهند .
حریم شکنى معاویه کار را به جایى رساند که حتى مورد اعتراض فرزند خلیفه اول قرار گرفت ولى او براى حفظ قدرت و سلطنت خویش ، حتى احترام خلفا را رعایت نکردند .
هنگامى که محمد بن ابى بکر به حکومت منصوب گردید نامهاى به معاویه نوشت که در آن به بیان فضائل امام على در جهاد و حلم و سبقت در اسلام و . . . و ذکر مطاعن و خباثتهاى معاویه اشاره کرد و در آن معاویه را « انت اللعین ابن اللعین » خطاب نمود .
وقتى این نامه به معاویه رسید جوابیهاى نوشت که بخشى از آن چنین است :
« هان اى پسر ابى بکر ، اندیشهى خود بنماى و اندازه و قدر خویش بشناس . . . این پدر تو بود که مهار سلطنت مرا زمینهسازى و اساس ملک مرا تثبت کرد . اگر آنچه با على مىکنیم درست است پدرت اول این کاره بود و اگر ستم و جور است ، پدرت اصل آن بوده و ما به یارى او این کار را کردهایم ، هنگامى که پیامبرصلى الله علیه وآله وفات کرد پدر تو و فاروق او عمر ، اول کسى بودند که حق وى گرفتند و مخالفت او نمودند ، آنگاه او را به بیعت خود دعوت کردند و چون او تعلل کرد در صدد قتل او بر آمدند . پس تو اول پدرت را عیب جویى کن یا این حرفها را ترک کن » ( 14 ) .
لعن کنندگان امام على ( ع ) ! !
صحیح مسلم تصریح مىکند که معاویه بن ابى سفیان به سعد ابن ابىوقاص گفت : « مَا لَکَ لا تَسُبُّ أبَا تُرابٍ » ( 15 ) « چرا ابوتراب را ناسزا نمىگویى ؟ » ! !
و دهها حدیث دیگر حاکى از این است که معاویه سب و لعن به حضرت علىعلیه السلام را پایهگذارى کرد .
حریز بن عثمان علىعلیه السلام را در صبحگاهان هفتاد مرتبه و در شامگاهان نیز هفتاد مرتبه لعن مىکرد « إنَّهُ کانَ یَلعَنُ عَلیاً فى الصَّبَاحِ سَبعینَ مَرَّهٍ و فِى العِشَاءِ سَبعِینَ مَرَّهٍ » ( 16 ) .
رفتار معاویه و یزید با بهترین صحابه پیامبر ( ص ) و عزیزترین افراد نزد پیامبر ( ص ) هیچگونه توجیهى ندارد آنها حتى به دشنام و ناسزا اکتفا نکردند بلکه به قتل و جنایت آلوده شده اند .
خداوند متعال ، کسانى که تنها کتمان حق کرده اند را سزاوار لعنت دانسته است : « إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِى الْکِتَابِ أُولَئِکَ یَلعَنُهُمُ اللّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ » ( 17 ) « کسانى که نشانههاى روشن و رهنمودى را که فرو فرستادهایم بعد از آنکه آن را براى مردم در کتاب توضیح دادهایم نهفته مىدارند آنان را خدا لعنت مىکند و لعنتکنندگان لعنتشان مىکنند » .
آیا چنان افرادى که جامعه بشریت را از امام به حق محروم ساخته اند سزاوار لعن و نفرین در طول تاریخ نیستند ؟ ! !
البته باید بدعت گذاران و قاتلان را از پیروان ناآگاه جدا دانست و نسبت به دوست داران صحابه راستین پیامبر ( ص ) احترام گذاشت و با سلام و سلامتى با آنها زندگى مسالمت آمیز داشت و هر چه بیشتر از فضایل اهل بیت ( ع ) براى آنان گفت تا با حق و حقیقت بیش از پیش آشنا شوند .
پى نوشت ها
. 1 احزاب ( 33 ) ، آیه . 2
. 57 مفردات راغب ، ص . 3
. 741 جوادى آملى ، تفسیر تسنیم ، ج 5 ، ص . 4
. 461 بقره ( 2 ) ، آیه . 5
. 159 نساء ( 4 ) ، آیه . 6
. 93 رعد ( 13 ) ، آیه . 7
. 25 احزاب ( 33 ) ، آیه . 8
. 57 صحیح مسلم ، ج 7 ، ص 141 ، باب فضائل فاطمه صحیح بخارى ، ج 4 ، ص 210 ، باب مناقب قرابه الرسول مسند احمد حنبل ، ج 4 ، ص 5 سنن ترمذى ، ج 5 ، ص . 9
. 360 مسند احمد حنبل ، ج 3 ، ص 483 صحیح ابن حبان ، ج 15 ، ص 365 مستدرک حاکم ، ج 3 ، ص 121 الاصابه ، ج 4 ، ص 534 اسد الغابه ، ج 4 ، ص . 10
. 114 انعام ( 6 ) ، آیه . 11
. 108 نهج البلاغه ، خ . 12
. 206 الا و ان اخوف الفتن عندى علیکم فتنه بنىامیه فانها فتنه عمیاء مظلمه . . . » .
. 13 نهج البلاغه ، ترجمه دشتى ، خ 93 ، ص . 14
. 123 نهج البلاغه ، ابن ابى الحدید ، ج 3 ، ص . 15
. 189 صحیح مسلم ، حدیث . 16
. 2404 تهذیب التهذیب ، ج 2 ، ص . 17
. 207 بقره ( 2 ) ، آیه . 159
چند هفته پیش ، براى یک اردوى دانشجویى از چند استان ( کردستان ، کرمانشاه ، اصفهان و کاشان ) دعوت شدم در میان پرسش ها ، یکى از دانشجویان پرسید : چرا ما لعن مى کنیم ؟ ! یکدفعه سکوت بر جلسه حاکم شد چون تعدادى از دانشجویان اهل سنت نیز حضور داشتند .
جهت پاسخ به آنها گفتم : اصل « لعن » در قرآن وجود دارد : آن جا که مى خوانیم : « إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِى الدُّنْیا وَ الاخِرَهِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً » ( 1 ) « بىگمان کسانى که خدا و پیامبر او را آزار مىرسانند خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و برایشان عذابى خفتآور آماده ساخته است » .
مهم آن است که معناى « لعن » را بدانیم و کسانى که سزاوار « لعن » هستند را مشخص کنیم و چگونگى و کیفیت « لعن » را نیز آشنا باشیم . تا علاوه بر اینکه به طور منطقى این کار را انجام دهیم احساسات و عواطف دیگران را تحریک یا جریحهدار نکنیم .
واقعیت این است که بسیارى از اهل سنت ، علاقمند به اهل بیت ( ع ) هستند و امامان را به عنوان فرزندان پیامبر ( ص ) احترام مى گذارند و حتى موارد بسیارى دیده شده که از ترکمن صحرا و کردستان به زیارت امام رضا ( ع ) و حضرت معصومه ( س ) آمده اند و علاوه بر نماز و زیارت حتى حاجت خود را گرفته اند . اینها اگر به بعضى افراد احترام مى گذارند از جهت این است که آنها را صحابه پیامبر ( ص ) مى دانند و به عنوان صحابه پیامبر به آنها احترام مى گذارند . اما اگر همین ها ببینند که برخى مانند یزید فرزندان پیامبر ( ص ) را کشته اند ناراحت مى شوند و بى زارى مى جویند . اینک جهت تحلیل و بررسى این موضوع به طور مختصر مطالبى را مطرح مى کنیم
معناى لعن
« لعن » در لغت به معناى راندن و دور کردن است ( 2 ) و در اصطلاح به معناى دور شدن از رحمت الهى ، سلب توفیق و گرفتار شدن به عذاب الهى است ( 3 ) .
لعنت شدگان در قرآن
– کتمان کنندگان حق ( 4 ) .
– کشندگان و قاتلان مؤمنان ( 5 ) .
– پیمان شکنان و مفسدان ( 6 ) .
– آزاردهندگان خداوند و پیامبر اکرم ( ص ) ( 7 ) .
آزار دهندگان پیامبر ( ص )
پیامبر اسلام ( ص ) از سوى بسیارى از مشرکان ، منافقان و حتى تازه مسلمانان بدخواه اذیت و آزار دید و این آزارها نسبت به آن حضرت و خاندان و فرزندانش حتى پس از رحلت ایشان ادامه یافت که به چند نمونه آن اشاره مى شود :
. 1 قالَ رسولُ اللهِصلى الله علیه وآله : « فاطِمَهُ بِضعَهٌ مِنّى یُؤذِینى مَا آذاهَا » ( 8 ) .
فاطمه پاره تن من است مرا آزار داده آنچه او را بیازارد .
. 2 قالَ رسولُ اللهِصلى الله علیه وآله : « مَن آذَى عَلِّیاً فَقَد آذَانِى » ( 9 ) « هر کس على را بیازارد ، همانا مرا آزرده است » .
و شدیدترین آزارها و جنایات در صحنه کربلا و در روز عاشورا به وقوع پیوست . به طورى که حقانیت و مظلومیت امام حسین ( ع ) و خاندان پیامبر ( ص ) در طول تاریخ به یادگار ماند و روسیاهى و پلیدى یزیدیان و لشکریان ابن زیاد در طول تاریخ بیش از پیش رسوا گشت .
چگونگى لعن
باید بدانیم « لعن » غیر از « سب » و دشنام است . چنان که در قرآن مجید مىخوانیم : « وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذَلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُم بِمَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ » ( 10 ) « و آنهایى را که جز خدا مىخوانند دشنام مدهید که آنان از روى دشمنى ( ( و ) ) به نادانى خدا را دشنام خواهند داد این گونه براى هر امتى کردارشان را آراستیم آنگاه بازگشت آنان به سوى پروردگارشان خواهد بود و ایشان را از آنچه انجام مىدادند آگاه خواهد ساخت » .
همچنین امام على ( ع ) هنگامى که در جنگ صفین ، لشکریانش در مقابل دشنامهاى لشکریان معاویه ، زبان به دشنام آنان گشودند آنان را از دشنام دادن منع کردند و گفتند که : « انى اکره لکم ان تکونوا سبابین . . . » ( 11 ) « من خوش ندارم شما دشنام دهنده باشید . . . » .
از این رو لازم است از هرگونه دشنام ، کلمات ناسزا و رفتارهاى افراطى و توهینآمیز خوددارى شود .
در ادعیه و زیارات و روایات معتبر شیعى از برخى از چهرههاى سیاسى مشهور ، هیچ گاه به نام نفرین و لعنت نشدهاند و حتى در نهج البلاغه امام علىعلیه السلام از آنان به نام ، اعتراض و شِکوهِ نمىکند – اگر چه معلوم است که اعتراض حضرت از چه کسانى است – بلکه بیشتر تلاش شده است تا معیار دوستى و دشمنى ارائه گردد رعایت این نکته ، در حساسیت زدایى و حفظ اتحاد میان مسلمانان تأثیرگذار است اگر چه باید معیارها و مفاهیم را بدون کاستى و انحراف ارائه کرد تا نسلهاى آینده بر عمق مظلومیت شیعه و هر آنچه بر امامان معصومعلیه السلام رفته است آگاهى داشته باشند .
لعنت در زبان قرآن ، دورى از رحمت حضرت حق است که صفت فعل خداوند است که خواه در دنیا و خواه در آخرت ، همان عذاب و عقوبت است . . . و لعنت سایر لعنت کنندگان درخواست دورى از رحمت خداست که اثر روانى در جامعه انسانى نیز دارد و موجب دورى و طرد شخص ملعون مىشود و شخص ملعون را از حیث اجتماعى ، رسوا مىسازد . پس در لعنت تنها نفرین و ابراز تشفى و تنفر بدان نیست بلکه اعتراض به هر آنچه ستمگرى و کتمان حقیقت و . . . است .
از روایات متعدد به دست مىآید که جریان لعن فرستادن و لعنت کردن ، ریشهاى سیاسى – اجتماعى دارد .
در جوامع امروزى نیز شعار مرگ بر . . . که در مبارزات سیاسى اجتماعى علیه کسانى داده مىشود نیز موجب نفرت و تأثیر روانى خاص در جامعه است . اگر این اعلام نفرت توسط گروه حق و جویاى حقیقت انجام شود موجب روشنگرى ، بیدارى و توجه دادن به ابعاد سیاسى اجتماعى دین است .
خطر بنى امیه
واقعیت این است که امام على ( ع ) و خاندان رسالت ، با تمام ناسپاسى ها و مظلومیت هایى که تحمل کردند جهت حفظ وحدت مسلمانان ، حریم ها را رعایت کردند . اما نسل ابوسفیان ، آنجا که منافع و دنیاطلبى خودشان را در خطر مى دیدند هیچگونه حریمى را رعایت نمى کردند به همین جهت حضرت امیرالمؤمنین على ( ع ) در نهج البلاغه نسبت به خطر بنىامیه هشدار مىدهد و به ستمگرىهایش علیه دین و مردم ، خبر مىدهد ( 12 ) .
آگاه باشید همانا ترسناکترین فتنهها در نظر من ، فتنه بنىامیه بر شماست ، فتنهاى کور و ظلمانى که سلطهاش همه جا را فراگرفته و بلاى آن دامنگیر همه نیکوکاران است . . .
فتنههاى بنىامیه پیاپى با چهرهاى زشت و ترس آور و ظلمتى مانند تاریکى عصر جاهلیت بر شما فرود مىآید ( 13 ) .
پدیدار شدن حکومتى چون بنىامیه نتیجه رفتارهاى ناشایست بعد از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله است عدم ترویج صحیح اندیشههاى دینى ، عدم نشر مناسب و شایسته فرهنگ قرآنى ، مشغول کردن مردم به جنگهاى غیرضرورى و بسنده کردن به ظاهر قرآن و بازماندن از حقیقت و ژرفاى آن ، منع کتابت حدیث ، جلوگیرى از پرسشگرى و ایجاد فضاى خفقان و وحشت در جامعه ، خشونتورزى و مقابله تند و سخت با مخالفان ، تلاش براى حفظ حکومت و قدرت به هر نحو ممکن و ادعاى تلاش در راه حفظ دین براى عوام ، خانهنشین کردن علىعلیه السلام این مبلغ راستین اسلام و یاور بىبدیل پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله و رشد جهالت و خرافات و تعصبات و بالاخص دنیاگرایى موجب شد تا مردم به حکومتى مانند معاویه و یزید تن دهند و گردن به فرمان آنان نهند .
حریم شکنى معاویه کار را به جایى رساند که حتى مورد اعتراض فرزند خلیفه اول قرار گرفت ولى او براى حفظ قدرت و سلطنت خویش ، حتى احترام خلفا را رعایت نکردند .
هنگامى که محمد بن ابى بکر به حکومت منصوب گردید نامهاى به معاویه نوشت که در آن به بیان فضائل امام على در جهاد و حلم و سبقت در اسلام و . . . و ذکر مطاعن و خباثتهاى معاویه اشاره کرد و در آن معاویه را « انت اللعین ابن اللعین » خطاب نمود .
وقتى این نامه به معاویه رسید جوابیهاى نوشت که بخشى از آن چنین است :
« هان اى پسر ابى بکر ، اندیشهى خود بنماى و اندازه و قدر خویش بشناس . . . این پدر تو بود که مهار سلطنت مرا زمینهسازى و اساس ملک مرا تثبت کرد . اگر آنچه با على مىکنیم درست است پدرت اول این کاره بود و اگر ستم و جور است ، پدرت اصل آن بوده و ما به یارى او این کار را کردهایم ، هنگامى که پیامبرصلى الله علیه وآله وفات کرد پدر تو و فاروق او عمر ، اول کسى بودند که حق وى گرفتند و مخالفت او نمودند ، آنگاه او را به بیعت خود دعوت کردند و چون او تعلل کرد در صدد قتل او بر آمدند . پس تو اول پدرت را عیب جویى کن یا این حرفها را ترک کن » ( 14 ) .
لعن کنندگان امام على ( ع ) ! !
صحیح مسلم تصریح مىکند که معاویه بن ابى سفیان به سعد ابن ابىوقاص گفت : « مَا لَکَ لا تَسُبُّ أبَا تُرابٍ » ( 15 ) « چرا ابوتراب را ناسزا نمىگویى ؟ » ! !
و دهها حدیث دیگر حاکى از این است که معاویه سب و لعن به حضرت علىعلیه السلام را پایهگذارى کرد .
حریز بن عثمان علىعلیه السلام را در صبحگاهان هفتاد مرتبه و در شامگاهان نیز هفتاد مرتبه لعن مىکرد « إنَّهُ کانَ یَلعَنُ عَلیاً فى الصَّبَاحِ سَبعینَ مَرَّهٍ و فِى العِشَاءِ سَبعِینَ مَرَّهٍ » ( 16 ) .
رفتار معاویه و یزید با بهترین صحابه پیامبر ( ص ) و عزیزترین افراد نزد پیامبر ( ص ) هیچگونه توجیهى ندارد آنها حتى به دشنام و ناسزا اکتفا نکردند بلکه به قتل و جنایت آلوده شده اند .
خداوند متعال ، کسانى که تنها کتمان حق کرده اند را سزاوار لعنت دانسته است : « إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِى الْکِتَابِ أُولَئِکَ یَلعَنُهُمُ اللّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ » ( 17 ) « کسانى که نشانههاى روشن و رهنمودى را که فرو فرستادهایم بعد از آنکه آن را براى مردم در کتاب توضیح دادهایم نهفته مىدارند آنان را خدا لعنت مىکند و لعنتکنندگان لعنتشان مىکنند » .
آیا چنان افرادى که جامعه بشریت را از امام به حق محروم ساخته اند سزاوار لعن و نفرین در طول تاریخ نیستند ؟ ! !
البته باید بدعت گذاران و قاتلان را از پیروان ناآگاه جدا دانست و نسبت به دوست داران صحابه راستین پیامبر ( ص ) احترام گذاشت و با سلام و سلامتى با آنها زندگى مسالمت آمیز داشت و هر چه بیشتر از فضایل اهل بیت ( ع ) براى آنان گفت تا با حق و حقیقت بیش از پیش آشنا شوند .
پى نوشت ها
. 1 احزاب ( 33 ) ، آیه . 2
. 57 مفردات راغب ، ص . 3
. 741 جوادى آملى ، تفسیر تسنیم ، ج 5 ، ص . 4
. 461 بقره ( 2 ) ، آیه . 5
. 159 نساء ( 4 ) ، آیه . 6
. 93 رعد ( 13 ) ، آیه . 7
. 25 احزاب ( 33 ) ، آیه . 8
. 57 صحیح مسلم ، ج 7 ، ص 141 ، باب فضائل فاطمه صحیح بخارى ، ج 4 ، ص 210 ، باب مناقب قرابه الرسول مسند احمد حنبل ، ج 4 ، ص 5 سنن ترمذى ، ج 5 ، ص . 9
. 360 مسند احمد حنبل ، ج 3 ، ص 483 صحیح ابن حبان ، ج 15 ، ص 365 مستدرک حاکم ، ج 3 ، ص 121 الاصابه ، ج 4 ، ص 534 اسد الغابه ، ج 4 ، ص . 10
. 114 انعام ( 6 ) ، آیه . 11
. 108 نهج البلاغه ، خ . 12
. 206 الا و ان اخوف الفتن عندى علیکم فتنه بنىامیه فانها فتنه عمیاء مظلمه . . . » .
. 13 نهج البلاغه ، ترجمه دشتى ، خ 93 ، ص . 14
. 123 نهج البلاغه ، ابن ابى الحدید ، ج 3 ، ص . 15
. 189 صحیح مسلم ، حدیث . 16
. 2404 تهذیب التهذیب ، ج 2 ، ص . 17
. 207 بقره ( 2 ) ، آیه . 159