1.
تسویف، حیله و دام بزرگ شیطان
تا جوانی در دست توست، کوشش کن در عمل و تهذیب قلب و در شکستن اقفال و
رفع حجب که هزاران جوان، که به افق ملکوت نزدیک ترند، موفق می شوند و یک پیر موفق
نمی شود.
قید و بندها و اقفال شیطانی، اگر در جوانی غفلت از آنها شود، هر روز که از عمر
بگذرد ریشه دارتر و قوی تر شوند.
درختی که اکنون گرفتست پای
به نیروی شخصی برآید ز جای
گرش همچنان روزگاری هلی
به گردونش از بیخ برنگسلی
از مکاید بزرگ شیطان و نفس خطرناکتر از آن، آن است که به انسان وعده اصلاح در آخر
عمر و زمان پیری می دهد و تهذیب و توبه الی الله را به تعویق می اندازد برای زمانی
که درخت فساد و شجره زقوم قوی شده و اراده و قیام به تهذیب، ضعیف، بلکه مرده است.(1)
2. دوستی حلال دنیا، خاستگاه همه
خطاها
پسرم! هیچ گاه دنبال تحصیل دنیا، اگرچه حلال او باشد، مباش که حب دنیا،
گرچه حلالش باشد، رأس همه خطایاست چه خود، حجاب بزرگ است و انسان را ناچار به دنیای
حرام می کشد. تو جوانی و با قدرت جوانی که حق داده است می توانی اولین قدم انحراف
را قطع کنی و نگذاری به قدمهای دیگر کشیده شوی که هر قدمی، قدمهایی در پی دارد.(2)
3. بنگر که را نافرمانی می کنی؟
پسرم! گناهان را، هر چند کوچک به نظرت باشد، سبک مشمار:(3)
[انظر الی من عصیت] و با این نظر، همه گناهان، بزرگ و کبیره است.
هر گناهی، گرچه کوچک، به گناهان بزرگ و بزرگتر، انسان را می کشد، به طوری که گناهان
بسیار بزرگ در نظر انسان ناچیز آید، بلکه گاهی اشخاص به ارتکاب بعضی کبائر به
یکدیگر فخر می کنند و گاهی به واسطه شدت ظلمات و حجابهای دنیوی، منکر به نظر معروف
و معروف منکر می گردد.(4)
4. زبان، دشمن بزرگ انسانیت و معنویت
دخترم! آفات زیاد بر سر راه است. هر عضو ظاهر و باطن ما، آفتها دارد که هر یک حجابی
است که اگر از آنها نگذریم به اول قدم سلوک الی الله نرسیدیم…
به بعض آفات این عضو کوچک و این زبان سرخ، که سر سبز بر باد دهد و آن گاه که ملعبه
شیطان است و آلت دست او، جان و روح و فؤاد را تباه کند، اشاره می کنم: از این دشمن
بزرگ انسانیت و معنویت غافل مشو. گاهی که در جلسات انس با دوستان هستی خطاهای بزرگ
این عضو کوچک را آن قدر که می توانی شمارش کن و ببین با یک ساعت عمر تو، که باید
صرف جلب رضای دوست شود، چه می کند و چه مصیبتها به بار می آورد که یکی از آنها:
غیبت برادران و خواهران است…
دخترم! نگاهی کوتاه [کن]به آنچه درباره غیبت و آزار مؤمنین و عیب جویی و کشف سر
آنان و تهمت آنان وارد شده، دلهایی را که مهر شیطان بر آنها نخورده می لرزاند و
زندگی را بر انسان تلخ می کند.
اینک، برای علاقه ای که به تو و احمد دارم، توصیه می کنم از آفات شیطانی، خصوصاً
آفتهای بسیار زبان خودداری کنید و همت به نگهداری آن کنید. البته در آغاز، قدری
مشکل است، لکن با عزم و اراده و تفکر در پی آمدهای آن آسان می شود. از تعبیر بسیار
سرزنش دهنده قرآن کریم عبرت بگیر(5) که می فرماید: و لا
یغتب بعضکم بعضا ایحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا(6)
5. وارستگی از تعلقات دنیا
آنچه مایه نجات انسان ها و آرامش قلوب است، وارستگی و گسستگی از دنیا و
تعلقات آن است که با ذکر و یاد دائمی خدای تعالی، حاصل شود. آنان که در صدد
برترینها به هر نحو هستند، چه برتری در علوم، حتی الهی آن، یا در قدرت و شهوت و
ثروت، کوشش در افزایش رنج خود می کنند.
وارستگان از قیود مادی که خود را از این دام ابلیس تا حدودی نجات داده اند، در همین
دنیا در سعات و بهشت رحمتند.
در آن روزهائی که در زمان رضاخان پهلوی و فشار طاقت فرسا برای تغییر لباس بود و
روحانیون و حوزه ها در تب و تاب به سر می بردند (که خداوند رحمن، نیاورد چنین
روزهایی برای حوزه های دینی) شیخ نسبتاً وارسته ای را نزدیک دکان نانوایی که قطعه
نانی را خالی می خورد، دیدم که گفت:
خودش بدوزد. الان هم نانم را خوردم و سیر شدم، تا شب هم خدا بزرگ است].
پسرم! من چنین حالی را اگر بگویم به همه مقامات دنیوی می دهم، باور کن ولی هیهات…
آنچه گفتم، بدان معنی نیست که خود را از خدمت به جامعه کنار کشی و گوشه گیر و کل بر
خلق الله باشی که این از صفات جاهلان متنسک است یا درویشان دکان دار. سیره انبیاء
عظام، صلی الله علی نبینا و علیهم اجمعین و ائمه اطهار، علیهم السلام، که سرآمد
عارفان بالله و رستگان از هر قید و بند و وابستگان به ساحت الهی در قیام به همه قوا
علیه حکومتهای طاغوتی و فرعونهای زمان بوده و در اجرای عدالت در جهان رنجها برده و
کوششها کرده اند، به ما درسها می دهد و اگر چشم بینا و گوش شنوا داشته باشیم، راه
گشایمان خواهد بود: من اصبح و لم یهتم بامورالمسلمین فلیس بمسلم.(7)
6. خدایی کردن انگیزه ها
پسرم! نه گوشه گیری صوفیانه دلیل پیوستن به حق است و نه ورود در جامعه و
تشکیل حکومت، شاهد گسستن از حق، میزان در اعمال انگیزه های آنهاست. چه بسا عابد و
زاهدی که گرفتار دام ابلیس است و آن دام گستر، با آنچه مناسب اوست چون: خودبینی و
خودخواهی و غرور و عجب و بزرگ بینی و تحقیر خلق الله و شرک خفی و امثال آنها، او را
از حق دور و به شرک می کشاند. و چه بسا متصدی امور حکومت که با انگیزه الهی به معدن
قرب حق، نائل می شود. چون: داود نبی و سلیمان پیامبر(ع) و بالاتر و والاتر چون: نبی
اکرم، صلی الله علیه و آله و سلم، و خلیفه بر حقش، علی بن ابی طالب، علیه السلام و
چون: حضرت مهدی، ارواحنا لمقدمه الفدا، در عصر حکومت جهانیش. پس، میزان عرفان و
حرمان، انگیزه است. هر قدر انگیزه ها به نور فطرت نزدیک تر باشند و از حجب و حتی
حجب نور وارسته تر، به مبداء نور وابسته ترند، تا آن جا که سخن از وابستگی نیز کفر
است…(8)
7. قیام للًه
یکتا موعظه خدا را با دل و جان بشنو، با تمام توان بپذیر و در آن خط سیر
نما: [قل انما اعظکم بواحده ان تقوموالله مثنی و فرادی] میزان در اول سیر، قیام
للّه است، در کارهای شخصی و انفرادی و هم در فعالیتهای اجتماعی. سعی کن در این قدم
اول موفق شوی که در روزگار جوانی آسانتر و موفقیت آمیزتر است.(9)
8. دل را به خدا بسپار.
پسرم! مجاهده کن که دل را به خدا بسپاری و موثری را جز او ندانی. مگر نه
عامه مسلمانان متعبد، شبانه روزی چندین مرتبه نماز می خوانند و نماز، سرشار از
توحید و معارف الهی است و شبانه روزی چندین مرتبه [ایاک نعبد و ایاک نستعین] می
گویند و عبادت و اعانت را خاص خدا (در بیان) می کنند، ولی جز مؤمنان بحت (خالص) و
خاصان خدا، دیگران برای هر دانشمند و قدرتمند و ثروتمند، کرنش می کنند و گاهی
بالاتر از آنچه برای معبود می کنند و از هر کس استمداد می نمایند و استعانت می
جویند و به هر حشیش برای رسیدن به آمال شیطانی، تشبث می نمایند و غفلت از قدرت حق
دارند.(10)
9. انتقادها سکوی پرش برای عارفان
است
پسرم! چه خوب است به خود تلقین کنی و به باور خود بیاوری یک واقعیت را که مدح
مداحان و ثنای ثناجویان چه بسا که انسان را به هلاکت برساند و از تهذیب دورتر سازد.
تاثیر سوء ثنای جمیل در نفس آلوده ما، مایه بدبختی ها و دورافتادگیها، از پیشگاه
مقدس حق، جل و علا، برای ما ضعفاء النفوس، خواهد بود و شاید عیب جوییها و شایعه
پراکنیها، برای علاج معایب نفسانی ما سودمند باشد که هست، همچون عمل جراحی دردناکی
که موجب سلامت مریض می شود.(11)
من و تو اگر این حقیقت را باور کنیم و حیله های شیطانی و نفسانی بگذارند واقعیات را،
آن طور که هستند، ببینیم، آن گاه از مدح مداحان و ثنای ثناجویان، آن طور پریشان می
شویم که امروز از عیب جویی دشمنان و شایعه سازی بدخواهان… و عیب جویی را آن گونه
استقبال می کنیم که امروز از مداحیها و یاوه گوییهای ثناخوانان. اگر از آنچه ذکر شد
به قلبت برسد، از ناملایمات و دروغ پردازیها ناراحت نمی شوی و آرامش قلب پیدا می
کنی که ناراحتی ها اکثراً از خودخواهی است. خداوند همه ما را از آن نجات مرحمت
فرماید.(12)
10. تقوای از محرمات، قدم اول
سلوک
راه چاره خلاص از عذاب الیم، منحصر است به دو چیز، یکی اتیان به مصلحات
و مستصحات نفسانیه و دیگر پرهیز از مضرات و مولمات آن و معلوم است که ضرر محرمات در
مفسدان نفسانیه از همه چیز بیشتر است و از این سبب محرم شده اند. وافضل از هر چیز و
مقدم بر هر مقصد و مقدمه پیشرفت و راه منحصر مقامات و مدارج انسانیه این دو مرحله
است که اگر کسی مواظبت کند، از اهل سعادت و نجات است.
مهمتر بین این دو، تقوا از محرمات است و اهل سلوک نیز، این مقام را مقدم شمارند بر
مقام اول و از مراجعه به اخبار و آثار و خطب نهج البلاغه واضح شود که حضرات
معصومین«علیهم السلام» نیز به این مرحله بیشتر اهمیت داده اند.
پس ای عزیز! این مرحله اول دوری از گناه را خیلی مهم شمار و مواظبت و مراقبت در امر
آن نما که اگر قدم درست برداشتی و این پایه را محکم کردی، امید وصول به مقامات دیگر
است والا رسیدن به مقامات، ممتنع و نجات، بس مشکل و صعب شود.(13)
11. تفکر
بدان که تذکر از نتایج تفکر است ولهذا منزل تفکر را مقدم دانسته اند از
منزل تذکر. جناب خواجه عبدالله فرماید:
محبوب است و آن، حصول مطلوب. تا انسان در راه طلب و دنبال جستجوست، از مطلوب محجوب
است، چنانچه با وصول به محبوب از تعب تحصیل فارغ آید و قوت و کمال تذکر، بسته به
قوت و کمال تفکر است و آن تفکر که نتیجه اش تذکر تام و تمام معبود است، در میزان
سایر اعمال نیاید و با آنها در فضیلت طرف مقایسه نشود، چنانچه در روایت شریفه از
عبادات یکسال و شصت سال و هفتاد سال، تفکر یک ساعت را بهتر شمرده اند.
معلوم است غایت و ثمره مهمه عبادات، حصول معارف و تذکر از معبود حق است و این خاصیت،
از تفکر صحیح بهتر حاصل می شود. شاید تفکر یک ساعت، ابوابی از معارف را به روی سالک
بگشاید که عبادات هفتاد سال نگشاید و یا انسان را چنان متذکر محبوب نماید که از
مشقتها و زحمتهای چندین ساله این مطلوب حاصل نشود. (14)
12.
اصلاح قلب
انسان باید عمده توجه و اصل مقصدش، اصلاح قلب و اکمال آن باشد، تا به
کمال سعادت روحانی و درجات عالیه غیبیه نایل شود و اگر از اهل علوم و دقایق و حقایق
نیز هست، در ضمن سیر در آفاق وانفس، عمده مطلوبش به دست آوردن حالات نفسانیه خود
باشد که اگر از مهلکات است به اصلاح آن پردازد و اگر از منجیات است به تکمیل آن
بکوشد.(15)
13. حق جویی و عشق به او، چراغ
راه سالک
دخترم! سرگرمی به علوم، حتی عرفان و توحید، اگر برای انباشتن اصلاحات
است (که هست) و برای خود این علوم است، سالک را به مقصد نزدیک نمی کند که دور می
کند: [العلم هوالحجاب الاکبر] و اگر حق جویی و عشق به او، انگیزه است (که بسیار
نادر است) چراغ راه است و نور هدایت: [والعلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء] و
برای رسیدن به گوشه ای از آن، تهذیب و تطهیر و تزکیه لازم است. تهذیب نفس و تطهیر
قلب از غیر او، چه رسد به تهذیب از اخلاق ذمیمه که رهیدن از آن بسیار مجاهده می
خواهد و چه رسد به تهذیب عمل از آنچه خلاف رضای او، جل و علا است و مواظبت به اعمال
صالحه از قبیل: واجبات که در راس است مستحبات به قدر میسور به قدری که انسان را به
عجب و خودخواهی دچار نکند.(16)
14. نوشیدن حقیقت [لااله الا الله]
کوشش کن کلمه توحید (لا اله الا الله) را که بزرگ ترین کلمه و والاترین
جمله است، از عقلت به قلبت برسانی که حظ عقل، همان اعتقاد جازم برهانی است و این
حاصل برهان، اگر با مجاهدت و تلقین به قلب نرسد، فایده و اثرش ناچیز است. چه بسا
بعضی از همین اصحاب برهان عقلی و استدلال فلسفی، بیشتر از دیگران در دام ابلیس خبیث
می باشند. (پای استدلالیان چوبین بود.) و آن گاه این قدم برهانی و عقلی تبدیل به
قدم روحانی و ایمانی می شود که از افق عقل به مقام قلب برسد و قلب باور کند آنچه را
استدلال اثبات عقلی کرده است. (17)
15. ذکر مدام
ای عزیز! در راه ذکر خدا و یاد محبوب تحمل شاق هرچه بکنی کم کردی. دل را
عادت بده به یاد محبوب، بلکه به خواست خدا صورت قلب صورت ذکر حق شود و کلمه طیبه [لااله
الاالله] صورت اخیر و کمال نهایی نفس گردد که از این، زادی بهتر برای سلوک الی الله
و مصلحی نیکوتر برای معایب نفس و راه بهتری در معارف الهیه یافت نشود. پس اگر طالب
کمالات صوریه و معنویه هستی و سالک طریق آخرت و مسافر و مهاجر سیر الی الله هستی،
قلب راعادت بده و به تذکر محبوب و دل را عجین کن با یاد حق تبارک و تعالی. (18)
16. تادب به آداب شریعت
بدان که هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمی شود، مگر این که انسان،
ابتدا کند از ظاهر شریعت و تا انسان متادب به آداب شریعت حقه نشود، هیچ یک از اخلاق
حسنه از برای او به حقیقت پیدا نشود و ممکن نیست که نور معرفت الهی در قلب او، جلوه
کند و علم باطن و اسرار شریعت از برای او منکشف شود و پس از انکشاف حقیقت و بروز
انوار معارف در قلب نیز متادب به آداب ظاهر خواهد بود. (19)
17. دوام بر وضو
برای جلوگیری از شر نفس و شیطان، دوام بر وضو را سفارش می فرمودند و شیخ
ما می گفتند: [وضو به منزله لباس جندی(سرباز) است] (20)
18.
نمازهای پنجگانه، شجره طیبه توحید را در قلب محکم کردند
این نمازهای پنجگانه عمود دین و پایه محکم ایمان است و در اسلام، چیزی
بعد از ایمان، به اهمیت آن نیست، بعد از توجهات نورانیه باطنیه و صور غیبیه ملکوتیه،
که غیر از حق تعالی خاصان درگاه او کسی نداد، یکی از جهات مهمه که در آن هست این
تکرار تذکر حق، با ادب و اوضاع الهی است که در آن منظور گردیده است که رابطه انسان
را با حق تعالی و عوالم غیبیه محکم می کند و ملکه رایحه خضوع لله را در قلب ایجاد
کند و شجره طیبه توحید و تفرید را در قلب محکم کند، به طوری که با هیچ چیز آن زایل
نشود و در امتحان بزرگ حق تعالی که در حال ظهور سکرات موت و اهوال مطلع و شهود
نمونه غیبت حاصل شود از امتحان درست بیرون آید و دینش مستقر باشد نه مستودع و زایل
شدنی، که به اندک فشاری نسیان عارض نشود.
پس ای عزیز! ایاک ثم ایاک و الله معینک فی اولیک واخراک.مبادا در امر دیانت و خصوصا
این نمازهای پنجگانه تهاون کنی و آنها را سست شماری. (21)
19. سرچشمه فیوضات، تخلیص نیت است
ای عزیز! علاج و کل العلاج در این است که انسان می خواهد علمش الهی باشد
وارد هر علمی که شد مجاهده کند و با هر ریاضت و جدیتی شده، قصد خود را تخلیص کند.
سرمایه نجات و سرچشمه فیوضات تخلیص نیت و نیت خالص است: ]من اخلص لله اربعین صباحا
جرت ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه[ اخلاص چهل روزه که آثار و فوایدش این است. پس
شما که چهل سال، یا بیشتر، در جمیع اصطلاحات و مفاهیم در هر علمی کوشیدید و خود را
علامه در علوم می دانید و از جندالله محسوب می کنید و در قلب خود اثری از حکمت و در
لسان خود قطره ای از آن نمی بینید بدانید تحصیل و زحمتتان با قدم اخلاص نبوده، بلکه
برای شیطان و هوای نفس کوشش کردید. پس اکنون که دیدید از این علوم، کیفیت و حالتی
حاصل نشد، چندی برای تجربه هم باشد به اخلاص نیت و تصفیه قلب از کدورات و رذایل
بپردازید. اگر از آن اثری دیدید آن وقت، بیشتر تعقیب کنید، اگر چه باب تجربه که پیش
آمد، در اخلاص بسته می شود، ولی باز شاید روزنه ای به آن باز شود و نور آن، تو را
هدایت کند. (22)
20. سوز و گداز امامان (ع) سرلوحه
کارت باشد
مطالعه در ادعیه معصومین، علیهم السلام، و سوز و گداز آنان از خوف حق و
عذاب او سرلوحه افکار و رفتار باشد. (23)
آنچه در ادعیه و مناجات معصومین، علیهم صلوات الله و سلامه، می یابیم در اخبار که
اکثرا به زبان عرف و عموم است، کمتر یافت می شوزد. (24)
در هر حال، کتب فلسفی، خصوصا از فلاسفه اسلام و کتب اهل حال و عرفان، هر کدام اثری
دارد: اولیها، انسان را ولو به طور دورنما آشنا می کند با ماوراء طبیعت و دومیها،
خصوصا بعضی از آنها، چون: منازل السائرین و مصباح الشریعه (که گویی از عارفی است که
به نام حضرت صادق به طور روایت نوشته است) دلها را مهیا می کنند برای رسیدن به
محبوب و از همه دل انگیزتر، مناجات و ادعیه ائمه مسلمین است که راهبرند به سوی
مقصود، نه راهنما و دست انسان حق جو را می گیرند و به سوی او می برند. افسوس و
صدافسوس که ما از آنها فرسنگ ها دور هستیم و مهجور. (25)
21. تدبر در قرآن، انسان را به
مقامات والا هدایت می کند
من قائل بی خبر و بی عمل، به دختر می گویم: در قرآن کریم، این سرچشمه
فیض الهی، تدبر کن. هرچند صرف خواندن آن که نامه محبوب است به شنونده محجوب، آثاری
دلپذیر دارد. لکن تدبر در آن، انسان را به مقامات بالاتر و والاتر هدایت کند: افلا
یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها (26) و تا این قفل و
بندها باز نگردد و به هم نریزد، از تدبر هم آنچه نتیجه است، حاصل نگردد. خداوند
متعال پس از قسم عظیم می فرماید: انه لقرآن کریم، فی کتاب مکنون، لایمسه
الاالمطهرون. (27) و سر حلقه آنها، آنان هستند که آیه تطهیر
در شأنشان نازل گردیده.
تو نیز مایوس نباش که یاس از اقفال بزرگ است. به قدر میسور در رفع حجب و شکستن
اقفال برای رسیدن به آب زلال و سرچشمه نور، کوشش کن. (28)
22. قرائت و تدبر در آیات آخر
سوره حشر نفس را اصلاح می کند
پسرم! سوره مبارکه حشر را مطالعه کن که گنجینه هایی از معارف و تربیت در
آن است و ارزش دارد که انسان یک عمر در آنها تفکر کند و از آنها به مدد الهی توشه
ها بردارد خصوصا آیات اواخر آن، آن جا که می فرماید: «یا ایهاالذین آمنوا اتقواالله
و لتنظر نفس ما قدمت لغد واتقواالله ان الله خبیر بما تعملون. (29)
جناب عارف و شیخ عالیمقدار ما می فرمودند که: مواظبت به آیات شریفه آخر سوره (حشر)
از آیه شریفه: یا ایهاالذین آمنوا اتقواالله و لتنظر نفس ما قدمت لغد… تا آخر
سوره مبارکه، با تدبر در معنی آنها در تعقیب نمازها و خصوصا در اواخر شب، که قلب
فارغ البال است، خیلی موثر است در اصلاح نفس. (30)
23. توسل به امامان معصوم، علیهم
السلام، درهر پگاه
چون صبح، اشتغال به کثرات و ورود در دنیاست و با مخاطره اشتغال به خلق و
غفلت از حق انسان مواجه است، خوب است انسان سالک بیدار، دراین موقع باریک برای ورود
دراین ظلمتکده تاریک، به حق تعالی متوسل شود و به حضرتش منقطع گردد و چون خود را در
آن محضر شریف، آبرومند نمی بیند، به اولیاء امر و شفعاء انس و جان یعنی رسول ختمی،
صلی علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام متوسل گردد و آن ذوات شریفه را شفیع و
واسطه قرار دهد.
و چون برای هر روز، خفیر و مجیری است، پس روزشنبه به وجود مبارک رسول خدا صلی الله
علیه و آله و روز یکشنبه به حضرت امیرالمومین علیهم السلام و روز دوشنبه به امامان
همامان سبطان، علیهماالسلام و روز سه شنبه به حضرات سجاد و باقر و صادق علیهم
السلام و روز چهارشنبه به حضرات کاظم و رضا و تقی و نقی علیهم السلام و روز پنجشنبه
به حضرت عسکری علیه السلام و روز جمعه به ولی امر، عجل الله فرجه الشریف، متعلق است.
مناسب آن است که در تعقیب نماز صبح، برای ورود دراین بحر مهلک ظلمانی و دامگاه مهیب
شیطانی، متوسل به خفرای آن روز شود و با شفاعت آنها، که مقربان بارگاه قدس و محرمان
سراپرده انس اند، از حق تعالی، رفع شر شیطان و نفس اماره بالسوء را طلب کند و در
اتمام و قبول عبادات ناقصه و مناسبک غیرلایقه، آن بزرگواران را، واسطه قرار دهد.
البته حق تعالی، چنانچه محمد صلی الله علیه و آله و دودمان او را وسایط هدایت و
راهنماهای ما مقرر فرموده و به برکات آنها امت را از ضلالت و جهل نجات مرحمت فرموده
به وسیله و شفاعت آنها قصور ما را ترمیم و نقص ما را تتمیم فرماید و اطاعت و عبادات
ناقابل ما را قبول می فرماید. (31) و دراین توسل، باید به
گوش جان نوش کند. و به قلب خود بیابد که: گاه شود، ولی امر، متصل به ملاء اعلی و
اقلام علیه و الواح مجرده شود و برای او مکاشفه تامه جمیع موجودات شود. و گاه اتصال
به الواح سافله حاصل شود. پس مدتی مقدر را کشف فرماید و تمام صفحه کون نیز در محضر
ولای مابی او حاضر است و هرچه از امور واقع شود به نظر آن حضرات بگذرد و در روایات
عرض اعمال بر ولی امر، وارد است که: هر پنجشنبه و دوشنبه، عرض اعمال بر رسول خدا و
ائمه هدی، علیهم السلام شود و در بعضی روایات است که: درهر صبح و در بعضی هم صبح و
شب، عرض شود اعمال عباد و اینها به حسب اجمال و تفصیل و جمع و تفریق است. (32)
24. انفاق و ایثار، ماده فساد را
از درون انسان قطع کند
در آیه شریفه آمده است: (لن تنالواالبر حتی تنفقوا مما تحبون)
هرگز به خوبی نایل نشوید مگر این که در راه خدا انفاق کنید از آنچه دوست دارید.
… باید دانست که انسان با علاقه مندی و محبت به مال و منال و زخارف دنیویه بزرگ
شده است و تربیت گردیده و این علاقه در اعماق قلب او، جایگزین گردیده و منشا بیشتر
مفاسد اخلاقی و اعمالی، بلکه مفاسد دینی، همین علاقه است… اگر انسان به واسطه
صدقات و ایثار بر نفس، این علاقه را بتواند سلب کند یا کم کند، البته قطع ماده فاسد
و جرثومه قبایح را کرده و طریق نیل به حصول معارف و انقطاع به عالم غیب و ملکوت و
حصول ملکات فاضله و اخلاق کامله را، برای خود مفتوح نموده (33)
25. دعای (یا من اظهر الجمیل)
تحفه حق برای رسول خداست
از ادعیه شریفه که بسیار فضیلت دارد و نیز مشتمل بر آداب مناجات بنده با
حق است و مشتمل بر تعداد عطایای کامله الهیه است که با حال قنوت که حال مناجات و
انقطاع به حق است، تناسب تام دارد و بعضی از مشایخ بزرگ (رحمهم الله) بر آن تقریبا،
مواظبت داشتند، دعای [یا من اظهر الجمیل] است که از کنوز عرش است و تحفه حق برای
رسول خداست و برای هر یک از فقرات آن، فضایل و ثواب های بسیار است، چنانچه در توحید
صدوق رحمه الله است.(34)
26. مناجات شعبانیه، انسان را به
یک جایی می رساند
مناجات شعبانیه را خواندید؟ بخوانید آقا، مناجات شعبانیه از مناجات هایی
است که اگر انسان دنبالش برود و فکر در او بکند، انسان را به یک جایی می رساند. آن
کسی که این مناجات را گفته و همه ائمه به حسب روایات می خواندند، اینها، آنهایی
بودند که وارسته از همه چیز بودند.(35)
برگرفته از روزنامه کیهان 9/3/90
پی نوشت ها
1- ره عشق، .28
2- نقطه عطف، .42
3 و4، همان، 43، .40
5– ره عشق، .38
6– حجرات آیه، .12
7– نقطه عطف، 14، .11
8– همان، .15
9– همان، .17
10– همان، 26، .25
11 و 12 -همان، 33، 32، .31
13– اربعین حدیث، ج 1، .207
14– همان، .278
15– همان، ج 2، .175
16– ره عشق، .25
17– نقطه عطف، .24
18– اربعین حدیث، ج 1، .279
19– همان، .15
20– همان، .207
21– همان، ج 2، .54
22– همان، ج 2، .63
23– نقطه عطف، .42
24– ره عشق، .29
25– ره عشق، .35
26– محمد، آیه .24
27– واقعه، آیات 79، 78، .77
28– ره عشق، 27، .28
29– نقطه عطف، .19
30– اربعین حدیث، ج 1، .207
31– آداب الصلوه، .409
32– همان، .370
33– اربعین حدیث، ج 2، .150
34– آداب الصلوه، .405
35– صحیفه نور، ج 19، .158