خانه » همه » مذهبی » آیا در تاریخ ذکر شده نماز صبح حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) قضا شده باشد و اگر جواب مثبت یا منفی است چه دلایلی مبنی بر امکان داشتن یا نداشتن این واقعه وجود دارد؟

آیا در تاریخ ذکر شده نماز صبح حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) قضا شده باشد و اگر جواب مثبت یا منفی است چه دلایلی مبنی بر امکان داشتن یا نداشتن این واقعه وجود دارد؟

در تتبعی که انجام گرفت چیزی در منابع شیعی در این رابطه پیدا نشد، اما بحثهایی پیرامون سهو النبی وجود دارد که در این رابطه مورخین به دو دسته تقسیم می شوند کسانی قائل به سهو برای پیامبر در امورات غیر وحی هستند ولی عقیده خاصه شیعیه اثنی عشری براین است که پیامبر شخصیتی است که در تمام ابعاد زندگیشان دارای عصمت بوده است. لذا در نوشتار زیر به دلایلی مبنی بر عدم سهوالنبی اشاره شده که امید است مورد توجه قرار گیرد.
پیامبر کسی است که از طرف خدا برای ارشاد مردم آمده است. فلذا عقلا لازم است که در دریافت وحی و حفظ و ابلاغ آن معصوم باشد تا برای مردم اطمینان حاصل شود که آنچه او ابلاغ می کند کلام خداست. اما افزون بر این که پیامبر مبلغ وحی است، مفسر قولی و فعلی آن نیز هست. احکامی که در قرآن آمده در مواردی کلی است و به جزئیات آنها اشاره نشده است. از طرف دیگر آموزه های قرآن دارای سطوح مختلفی است و برخی از آنها فراعقلی است و با عقل عادی و اجتهاد بشری بدون روشنگریی های معصومانه و دانش افاضه شده از سوی خدا فراچنگ نمی آیند از این رو چنین اموری را تنها خود پیامبر و ائمه تبیین و تفسیر می کنند. فلذا عقلا لازم است که نبی در درک وحی و تفسیر آن و عمل به آن نیز معصوم باشد. تا برای مردم یقین حاصل شود که آنچه پیامبر در تفسیر قول خدا می گوید درست است و نیز آنچه انجام می دهد همان است که خدا که به انجامش امر کرده است.
برخی از مسلمین پیامبر را در درک دین (وحی) معصوم دانسته ولی گفته اند ممکن است پیامبر در تبیین قولی یا فعلی وحی دچار خطا و اشتباه شود. یاگرفتار شک و فراموشی شود. مثلا ممکن است نبی در حال نماز در تعداد رکعات خوانده شده شک کند. یا سهوا نماز چهار رکعتی را سه رکعتی بخواند یا در حال بیان مطلب دینی به زبانش کلمه ای جاری شود که منظور او نبوده است. به نظر اکثر علمای شیعه اینگونه خطا نیز از نبی جایز نیست. چون نبی مفسر قولی و فعلی وحی است. و هر حرفی و عملی که از او صادر می شود مردم آن را بر خود حجت تلقی می کنند و آن را به حساب امر خدا می گذارند. اگر نبی مثلا نماز چهار رکعتی را سه رکعتی بخواند و خودش نیز متوجه سهو خود نشود ممکن است بیننده خیال کند که نماز ظهر سه رکعت است یا خیال کند که نماز ظهر را هم می توان سه رکعتی خواند هم چهار رکعتی. یعنی نماز ظهر بین سه و چهار رکعت تخییری است. در مورد اشتباه زبانی نیز روشن است که چه فاجعه ای رخ می دهد.
مسلمین دین را از احادیث پیامبر می گیرند اگر بنا شود که او در بیان خود دچار اشتباه شود کلام او از حجیت می افتد چون کلام پیامبر از این جهت متن دین محسوب می شود که ما آن را کلام خدا می دانیم و اگر بنا باشد که پیامبر در بیان اشتباه کند نمی توانیم کلام او را کلام خدا بدانیم. بنابراین به همان علت که پیامبر در ابلاغ دین باید معصوم باشد در تبیین دین هم باید معصوم باشد. با این که پیامبر در تبیین دین معصومانه عمل کرده است باز این همه اختلاف بین مسلمین به وجود آمده است. پیامبر 23 سال بین مردم وضو گرفته و نماز خوانده است ولی امروز نماز و وضوی شیعه کجا و نماز و وضوی اهل سنت کجا. اگر صدور چنین خطاهایی از پیامبر جایز می شد آنگاه تصور کنید چه فاجعه ای رخ می داد. همچنین اگر پیامبر در تبیین دین سهو و نیسان داشت اعتماد مردم به حرف او از بین می رفت مردم می گفتند کسی که به قول خود احاطه و تسلط ندارد چطور مدعی است که از آسمان ها و از بهشت و جهنم خبر می دهد.
این دلیل در واقع بخشی از برهان انزجار است که علمای شیعه مطرح کرده اند. انزجار در لغت به معنی دفع است و به عقیده علمای شیعه نبی و امام باید از هر چیزی که به هرنوعی مردم را از نبی یا امام دور می کند مبرا باشد من جمله از سهو در تبیین. افزون بر این چنین سهوهایی که با مقام معنوی پیامبر نیز سازگار نیست. سهو در هنگام عبادت ناشی از عدم حضور قلب است و پریشانی فکر، وحال آن که مقام نبی مقام عنداللهی است و مقام ارتباط و اتصال با خدا و عالم ملکوت است، در مورد چنین سهوهایی ممکن است گفته شود:
چه مانعی دارد که پیامبر در خلوت دچار سهو در عبادت بشود. مثلا در جایی که کسی نیست در حال روزه سهوا آب بخورد. در جواب می گوییم، عصمت نوعی ملکه بسیار قوی است. نوعی قوت وجود است.اگرسهو در تنهایی ممکن باشد در اجتماع که عوامل پرت کننده حواس بسیار است بیشتر امکان دارد تا در خلوت و سکوت و تنهایی. ملکه عصمت وجود داشته باشد در همه جا حکم خود را دارد. و اگر وجود نداشته باشد نیز همین طور.عصمت از سهو در عبادت ناشی از مقام معنوی پیامبر است نه یک چیز عاریتی که پیامبر موقع رفتن به جامعه آن را در جیبش بگذارد تا خطا نکند.عده ای نیز گفته اند پیامبر در اموری که ربطی به دین ندارد ممکن است دچار شک یا فراموشی یا سهو و خطا شود. مثلا ممکن است پیامبر سر یک دوراهی راه را اشتباه انتخاب کند یا شک کند که کدام راه او را به مقصدش می رساند. یا مثلا پیامبر چیزی را جایی بگذارد و بعد فراموش کند که کجا گذاشته است.
برخی از پیروان این گمان نیز برآنند که این گونه از امور ممکن است در خلوت برای نبی رخ دهد ولی در حضور مردم چنین سهو و خطاهایی از انبیاء نباید رخ دهد. اگر نبی در حضور مردم دچار فراموشی یا سهو شود اعتماد مردم از او سلب می شود. اکثر مردم چنین قدرتی را ندارند که بتوانند تحلیل کنند که این امور ربطی به رسالت پیامبر ندارد. اگر کسی مدعی رؤیت عالم غیب باشد و آنگاه در حضور مردم دنبال وسیله گمشده خودش بگردد آیا مردم از او سلب اعتماد نمی کنند. آیا کسی که از گوشه خانه خود خبر ندارد و آخر یک جاده را نمی بیند چگونه ادعا می کند که از آخرت خبر دارد و از جزئیات بهشت و جهنم خبر می دهد. فلذا لازم است که خدا در چنین اموری پیامبر خود را یاری کند تا نقض غرض نشود چون خدا پیامبر را فرستاده است تا مردم به او اعتماد کنند و از طریق او امر خدا را دریافت کنند و چنین خطاهایی معمولا اعتماد مردم را سلب می کند.
البته ممکن است گفته شود که مردم نباید این گونه قضاوت کنند. این که قضاوت مردم درست یا نادرست مساله ای است که جداگانه باید بررسی شود. اما سخن از یک واقعیت در میان مردم است که بالاخره در این گونه موارد چنین اتفاقی رخ می دهد و مردم سلب اعتماد می کنند. به ویژه آن که دشمنان پیامبران نیز از این مساله سوء استفاده های تبلیغی زیادی می کنند و دستاویزی مناسب برای گریزش مردم از پیامبران به دست می آورند.
از چشم اندازی دیگر اگر عمیق نگاه کنیم، این دیدگاه نیز وجود دارد که هیچ امری در عالم خارج از حوزه وحی نمی باشد. قرآن علم منزل خداست. قرآن از مرتبه اعیان ثابته که عالم علمی است تنزل یافته و نقشه ملفوظ و مکتوب تمام عالم است. عالم قرآن تکوینی است و قرآن عالم تدوینی. به حکم آیات قرآن، این قرآن بر قلب پیامبر نازل شده است. و روشن است که حامل قرآن دانا به تمام آن است پس پیامبر دانا به تمام قرآن است.پس پیامبر عالم به تمام امور عالم است. البته به اذن الله و بواسطه وحی الهی پس هیچ جهلی نسبت به امور عالم ندارد. و فراموشی و سهو و خطا ناشی از جهل است. فراموشی زوال علم است. شک عین جهل است و شهود و خطا از غفلت است. ممکن است گفته شود که خدا پیامبر را از جنس خودمان برای ما فرستاد تا در تصحیح خطاهای خارج از حوزه وحی به بهترین نحو عمل نموده است و استغفار نمایند تا اسوه حسنه باشند و این مایه انزجار نیست.
درباره کلمه انزجار گفتیم که مراد علما از انزجار، سلب اعتماد است نه معنی فارسی آن، اما استغفار از خطای خارج از حوزه وحی معنی ندارد. استغفار برای گناه است که عملی اختیاری است نه خطا و سهو که غیراختیاری هستند. چرا که امر غیراختیاری نمی تواند موضوع تکلیف باشد. البته استغفار نیز مراتب و درجاتی دارد که برخی از آنها حتی برای سهو هم نیست، بلکه فلسفه های دیگری دارد. (ر.ک: شاکرین، پرسش ها و پاسخ ها، ج 7، ص 127- 130، قم، معارف) همچنین امور نامربوط به وحی- اگر فرض کنیم که چنین امور وجود دارند – نقشی در رشد معنوی انسان ندارند و تنها اموری دنیوی هستند والا لازم می آمد که خداوند متعال آنها را برای بشر تشریع کند.
بنابراین در این گونه از امور نیازی به الگوی الهی هم وجود ندارد. در قرآن کریم سه بار کلمه اسوه به کار رفته است )احزاب، 21 و ممتحنه، 4 و 6) و در هر سه مورد مطلب در مورد خدا و آخرت و مبارزه با شرک و امثال آن است. نه امور خارج از حوزه وحی. انسان کامل الگویی از روی قرآن و قرآن نقشه عالم کبیر و انسان یعنی عالم صغیر است. انسان کامل همان قرآن مجسم است. فلذا الگو بودن او تماما در امور وحیانی است. و قرآن تبیانا لکل شی است فلذا انسان کامل در همه امور اسوه و الگو است.اگر گفته شود پیامبر یا امام توانایی انجام خطا و اشتباه را نداشته باشد پاداش و جزا برایش معنایی نخواهد داشت.
اولا خطا و اشتباه و سهو در شرع مجازات ندارد. سهو و خطا امری غیراختیاری است و متعلق تکلیف نیست. ثانیا عصمت به معنی عدم توانایی به گناه نیست. معصوم کسی است که محال است معصیت را اختیار کند. یعنی ذاتا معصیت برپیامبر ممکن است ولی وقوعا محال است. همان طور که ما نسبت به برخی معاصی معصوم هستیم. خوردن گوشت گندیده شرعا حرام است. خوردن مدفوع انسان حرام است. آتش زدن خود شرعا حرام است و … یک انسان عاقل تا زمانی که عاقل و سالم از نظر روانی است محال است این معاصی را مرتکب شود و اگر مرتکب شد معلوم می شود که عاقل یا سالم نیست.
معصوم کسی است که حقیقت گناه را می بیند، می بیند که غیبت گوشت برادر مرده خوردن است، مال یتیم را به نا حق خوردن، خوردن آتش است و … فلذا محال است که مرتکب این معاصی شود. افراد عادی نیز اگر به چنین بصیرتی شرفیاب شوند نسبت به این گونه معاصی معصوم می شوند.در آخر لازم به ذکر است که عصمت مراتبی دارد. و مراتب آن تابع مراتب معرفت است. همین طور معصیت نیز مراتبی دارد.
برخی امور برای افراد عادی مکروه است ولی برخی از همین امور برای اولیاء الهی حرام است. برخی مباحات نیز برای اولیاء مکروه یا حرامند. برخی مستحبات نیز برای اولیاء واجب یا در حکم واجب است. لذا گفته اند: «حسنات الابرار سیئات المقربین؛ نماز شب برای پیامبران واجب است». و اگر عارف واصل نماز شب را ترک کند از مقام خود ساقط می شود. اطاعت از عقل برای ما واجب است. اما حضرت یونس که از میان قوم خود خارج شد خطا کرد. این خطای مقامی بود، یعنی مناسب شأن او نبود. از اینگونه خطاهای مقامی به ترک اولی تعبیر می کنند.
یکی از علل استغفار پیامبران نیز خطاهای مقامی است. و روشن است که این خطاها،‌ غیر از خطاهای متعارف است و از محل بحث خارج است. و اساسا مردم عادی قاصر از فهم آن هستند. البته در مورد چهارده معصوم چنین خطاهایی نیز رخ نمی دهد. برای آنها نوع دیگری از خطا متصور است که بسیار رقیق تر است. پیامبر حتی برای صحبت کردن با مردم نیز استغفار می کردند. یعنی احساس می کردند که توجه به مردم حتی برای تبلیغ دین نیز ایشان را تا اندازه ای از خدا دور می کند. در حالی که ما در حال تبلیغ دین قربمان به خدا زیادتر می شود. چرا که ما با تبلیغ دین صعود می کنیم ولی پیامبر برای تبلیغ دین باید از مقام خود نازل می شد و در حد فهم مردم سخن می گفت. و به خاطر همین تنزل توبه می کرد. و توبه یعنی بازگشت به خدا. برای ما توبه یعنی بازگشت به خدا از گناه و برای پیامبر توبه یعنی بازگشت به خدا از توجه به حق. پیامبر فرمودند: «انه لیغان علی قلبی حتی استغفر فی الیوم مائه مره؛ بر قلبم پرده ای حائل می شود و به خاطر همین روزی صدبار استغفار می کنم». (ر.ک: آداب الصلاه، امام خمینی)

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد