الف) در مورد سجده روایت گردیده است که در زمان پیامبر(ص) همه بر خاک کف مسجد النبى سجده مى کردند و براى عدم تأذى از خشونت سنگریزه ها و نیز براى تسطیح آن ماسه نرم ریخته بودند نیز براى جلوگیرى از سوزش در تابستان ها در محل سجده حصیر مى گذاشتند. این مطلب با مبانى فقهى امامیه نیز کاملا سازگار است. زیرا مهر از نظر فقهى موضوعیت ندارد. بلکه تسهیل کننده دسترسى به خاک است. در روایت صحیحه هشام بن حکم که همه فقها طبق آن فتوا داده اند آمده است: انه قال لابى عبدالله – علیه السلام – : اخبرنى عما یجوز السجود علیه و عما لایجوز قال: السجود لایجوز الا على الارض او على ما انبتت الارض الا ما اکل او لبس. فقال له: جعلت فداک ما العله فى ذلک؟ قال: لان السجود خضوع لله عزوجل فلا ینبغى ان یکون على ما یوکل و یلبس. لان ابنا الدنیا عبید ما یاکلون و یلبسون. و الساجد فى سجوده فى عباده الله عزوجل فلا ینبغى ان یضع جبهته فى سجوده على معبود ابنا الدنیا الذین اغتروا بغرورها؛ هشام از حضرت اباعبدالله- امام صادق(ع) پرسید: مرا آگاه ساز بر چه سجده رواست و بر چه ناروا؟ فرمودند: سجده تنها بر زمین و آنچه مى روید جایز است جز آنچه که پوشیدنى و خوردنى است. باز پرسید: فدایت شوم فلسفه آن چیست؟ فرمودند: زیرا سجده خضوع در پیشگاه خداوند عزوجل است. پس نشاید که بر پوشیدنى و خوردنى انجام گیرد. زیرا دنیا گرایان بنده خوردنى ها و پوشیدنى هایند و سجده گر در سجده اش خداى را پرستشگر است, لاجرم نشاید که پیشانى خود بر معبود دنیاگرایان – که فریفته فریبایى آنند – بسایند، (وسائل الشیعه، ج 3، باب 1 از ابواب مایسجد علیه) ب ) در مورد دست ها مدارک تاریخى نشان مى دهند که تا زمان خلیفه دوم دست بسته خواندن نماز معمول نبوده است و در زمان وى هنگامى که اسیران فارس را به حضورش بردند وآنها را در این حالت دید پرسید چرا این گونه ایستاده اید؟ پاسخ دادند که آنان در برابر پادشاهان به نشانه احترام چنین مى ایستند. او از این هیأت خوشش آمد و دستور داد در نماز چنین بایستند. زیرا خدا به تعظیم اولى است. (مستند العروه الوثقى کتاب الصلاه ج 4 ص 446 علامه خویى) 1) در مورد مهر هم – چنان که قبلا گفته شد – خود مهر موضوعیت ندارد. بلکه براساس روایات معصومین(ع) – که جمیع علماى شیعه طبق آن فتوا داده اند – سجده باید برزمین و روییدنى هاى زمین غیر از خوردنى ها و پوشیدنى ها باشد. بنابراین آن حضرت نیز پیشانى برزمین مى سایید و از نظر علماى شیعه نیز سر برخاک زمین یا سنگ و امثال آن نهادن کافى است. 2) اولا چنانکه گذشت همه اهل تسنن این مساله را نپذیرفته اند. ثانیا: به فرض که همه آنها پذیرفته باشند این یک مسأله مبنایى است که آیا اجتهاد در برابر نص جایز است یا نه؟ در مکتب اهل بیت (ع) این مسأله به هیچ وجه جایز نیست ودایره اجتهاد تنها در حوزه کشف و استنباط امورى است که از شارع صادر گردیده نه آوردن رأیى در برابر آن که اصطلاحا اجتهاد رأى مى گویند. طبیعى است کسانى که اجتهاد در برابر نص را جایز بدانند به سادگى همه این امور را مى پذیرند با آن که ممکن است قبول داشته باشند که پیامبر(ص) به گونه دیگرى نماز مى خواندند. این مسأله موارد متعدد دیگرى نیز دارد. علامه سید شرف الدین عاملى هفتاد مورد از مسائلى که خلیفه دوم در برابر نص اجتهاد کرده را مورد بررسى قرار داده است. راى آگاهى بیشتر ر . ک : « اجتهاد در مقابل نص » علامه سید شرف الدین.[پایان کد انتخابی][کامل از کد36573]درباره آیه 5 سوره مائده و معناى «الى» در آن، دانشمند و فقیه سنى مذهب آقاى وهبة الزحبلى مى گوید: «در نزد تمامى دانشمندان و عالمان – از جمله امامان مذاهب چهارگانه اهل سنت – داخل نمودن دو آرنج در شستن واجب است، زیرا حرف «الى» که براى انتهاى غایت است در این جا به معناى «مع» مى باشد مانند دو آیه شریفه {/B«وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِکُمْ»{w13-17w}11:52/} و {/B«لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِکُمْ {w11-15w}4:2/}» که در این دو نیز «الى» به همین معنا است، (الفقه الاسلامى و ادلته، ج 1، ص 218) و درباره نحوه وضو گرفتن پیامبر اکرم(ص) نیز چنین مى گوید: و دارقطنى (از دانشمندان حدیث اهل سنت) از عثمان روایت نموده که گفت: بیایید تا مانند وضوى پیامبر(ص) وضو بگیریم پس صورتش و دو دستش را شست و اطراف دو آرنج را مس کرد و هم چنین دارقطنى از جابر نقل نموده است که گفت: پیامبر(ص) زمانى که وضو مى گرفت آب را بر دو آرنج مى ریخت. مراجعه به متن المیزان (ج 5، ص 220) نشان مى دهد که علامه(ره) «الى» را براى نشان دادن غایت دست مى داند نه غایت شستن؛ یعنى، ایشان «الى» را به همان معناى مشهور انتهاى غایت (تا) دانسته و مى فرماید: «شستن از بالا به پایین امرى طبیعى و عادى است و از روایات معصومین(ع) به دست مى آید که باید همین گونه عمل شود وگرنه از آیه شریفه به دست نمى آید که تنها راه شستن دست، از آرنج است. به عنوان مثال اگر شما به نقاش بگویید دیوار را تا فلان نقطه رنگ بزن، این جمله هیچ دلالتى بر این نکته ندارد که آیا باید از بالا به پایین رنگ زد یا از پایین به بالا. انتهاى غایت؛ یعنى، حد نهایى چیزى را مشخص ساختن، نه چگونگى سیر را. از طرف دیگر برخى از منابع تاریخى حکایت از این دارد که وضوى همه مسلمانان تا خلافت عثمان صورت واحدى داشته و مانند وضوى کنونى شیعه بوده است. این مسأله با آیه قرآن نیز تطبیق دارد که مى فرماید: {/Bوَ اِمْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ {w15-19w}5:6/}، (مائده ، آیه 6). در این آیه خداوند امر به مسح سر و پاها نموده است، در حالیکه اهل تسنن پاها را مى شویند، علت تغییر وضو این بود که عثمان در اواسط دوران خلافت خود نسبت به چگونگى وضوى پیامبر گرفتار تردید شد، او سپس وضوى پیامبر را به شکلى که اکنون در میان اهل سنت مرسوم است اعلام نمود. این قضیه مورد مخالفت بسیارى از صحابه پیامبر واقع شد، لکن حکومت اموى بنا به اغراض سیاسى در نقاط مختلف اسلامى شیوه عثمان را تبلیغ کردند و جوى به وجود آوردند که برخى از صحابه جرأت مخالفت با روش دستگاه حاکم را نداشت و در نتیجه این گونه وضو گرفتن رواج یافت. براى آگاهى بیشتر ر.ک: وضوءالنبى من خلال ملابسات التشریع، على الشهرستانى.
[پایان کد انتخابی] (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 1/100106645)
[پایان کد انتخابی] (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 1/100106645)