خانه » همه » مذهبی » احتراما بفرمائید که تشبیه رابطه خداوند و مخلوقات، به رابطه قطره و دریا صحیح است یا خیر؟ و آیا با این تشبیه دچار تناقض نمی شویم؟

احتراما بفرمائید که تشبیه رابطه خداوند و مخلوقات، به رابطه قطره و دریا صحیح است یا خیر؟ و آیا با این تشبیه دچار تناقض نمی شویم؟


این تشبیه معمولا در سه مورد به کار می رود . گاه برای بیان عظمت خداوند متعال و ناچیز بودن مخلوقات در مقابل خالق متعال به کار می برند ؛ وگاه این تشبیه را جهله صوفیه به کار می برند تا بگویند همانطور که قطره جزء دریا است ، مخلوقات نیز جزء وجود خدا هستند؛ گاه نیز این تشبیه را به کار می برند تا فناء فی الله را در عرفان توضیح دهند. لکن این تشبیه با نگاه دقیق و فلسفی در هر سه مورد نادرست است .
عظمت خدا را با این مثال نمی توان تبیین نمود ؛ چرا که خداوند متعال وجود صرف و منزّه از ماهیت است ؛ در حالی که مخلوقات دارای ماهیّتند؛ و قیاس وجود ماهوی با وجود صرف ، قیاس نادرستی است ؛ به عبارت دیگر خدا واجب الوجود بوده ، و عین وجود است ؛ ولی مخلوقات ممکن الوجودند ؛ و از خود وجودی ندارند ؛ و وجودشان از واجب الوجود است ؛ بنابراین بین آنها قیاس نتوان کرد . باز به عبارت دیگر خدا وجود نامحدود است ؛ درحالی که مخلوقات وجود محدودند؛ و محدود و نامحدود را نمی توان با هم مقایسه نمود ؛ اساسا نامحدود به فهم نمی آید که با چیزی مقایسه شود ؛ چون هرچه به فهم آید محدود به ذهن و عقل انسان شده است ؛ لذا خدا را به ذات نمی توان شناخت ؛ بلکه او را به تجلّیّات ذات می توان شناخت. بنا بر این ، این که گفته شود خدا از هر موجودی بزرگتر و عظیمتر است با نگاه عمیق فلسفی نادرست است ؛ « …عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ رَجُلٌ عِنْدَهُ اللَّهُ أَکْبَرُ فَقَالَ اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَیِّ شَیْ ءٍ فَقَالَ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع حَدَّدْتَهُ فَقَالَ الرَّجُلُ کَیْفَ أَقُولُ قَالَ قُلْ اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ » (الکافی ؛ج1 ؛ص117 ) ( مردی در نزد امام صادق (ع) گفت: الله اکبر ( خدا بزرگتر است ) ؛ امام صادق (ع) پرسیدند: خدا از چه چیزی بزرگتر است؟ مرد گفت : از هر چیزی . امام صادق (ع) فرمودند : خدا را محدود کردی . مرد گفت : چه بگویم ؟ امام(ع) فرمودند: بگو خدا بزرگتر از آن است که به وصف در آید. »
البته با تسامح اشکالی ندارد که گفته شود : خدا بی نهایت بار بزرگتر از هرموجودی است ؛ یا گفته شود : نسبت خدا به خلق مثل نسبت بی نهایت است به اعداد ؛ چون نسبت بی نهایت به هر عددی ــ چه عددبزرگ و چه عددکوچک ــ بی نهایت است .
همچنین نمی توان گفت همانطور که قطره جزء دریا است ،مخلوقات نیز جزء وجودخدا هستند ؛ چون خدا وجود واحد است ؛ و ترکیب بر نمی دارد ؛ چرا که هر مرکّبی نیازمند اجزاء خویش است ؛ و موجود نیازمند نمی تواند واجب الوجود باشد ؛ این تشبیه را بیشتر جهله صوفیه و دراویش نادان و عارف نمایان به کار می برند ؛ و غافلند از این که این اعتقاد عین کفر است ؛ عرفای واقعی برای تقریب به ذهن مثال دیگری می زنند؛ عرفا می گویند: نسبت خدا به خلق مثل نسبت آب است به قطره و دریا و موج و آبشار و یخ و برف و بخار آب و حباب و … ؛ یعنی همان طور که آب ؛ موج یا قطره یا دریا یا … نیست ؛ خدا هم انسان و فرشته و درخت و … نیست ؛ لکن همان طور که قطره و دریا و موج و حباب و … ظهورات مختلف آبند؛ مخلوقاتی مثل انسان و درخت و فرشته و… نیز ظهورات گوناگون اراده خدا هستند.
این مثال در بیان فناء فی الله نیز توسط عارف نمایان و جهله صوفیه و دراویش به کار می رود که باز درست نیست ؛ فناء فی الله در عرفان حقیقی معنای بسیار ژرفی دارد که تا کسی مقدّمات آن را فراهم نکند نائل به فهم آن نمی شود ؛ از همین روست که عارف نمایان در فهم آن دچار اشتباه شده و به چنین مثالهای سستی متوسّل می شوند. عارف حقیقی برای تبیین فناء فی الله می گوید : همانطور که صور ذهنی انسان در اراده او فانیند ؛ مخلوقات نیز در اراده فعلی خدا فانیند ؛ و همان طور که اراده انسان در روح او فانی است ، اراده فعلی خدا نیز در اسماء ذاتی او فانی است ؛ و همان طور که روح در « من » فانی است ، اسماء حق تعالی نیز در ذات او فانیند. اما این که عرفا از این مثال چه مقصودی دارند؟ نیازمند توضیحات فراوانی است که بیان آن در این مختصر نمی گنجد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد