در پاسخ به این پرسش به چند نکته اشاره می شود:
1. منظور از «زندگی خوب» چیست؟ آیا زندگی خوب به بهره مندی و برخورداری از ثروت فراوان و رفاه مادی است؟
تجربه ها و واقعیت های زندگی و جامعه نشان می دهد که که بسیاری از افراد گر چه از آسایش و رفاه مادی مادی برخوردارند، لکن آرامش روحی و روانی بی بهره هستند، جسم آنها در رفاه است ولی روان و روح آنها در اضطراب و تشویش .یکی از عوامل اساسی آرامش انسان پاکن مال و احساس حلال بودن آن است .بنابراین «زندگی خوب» به زندگی ای گفته می شود که علاوه بر برخورداری از یک رفاه معمولی و نسبی، دارای آرامش و آسایش باشد، به گونه ای که فرد از زندگی خود لذت برده و خشنود از آن باشد و این در سایه تقوی و حلال خواری به دست می آید..
2. از آنجایی که انسان موجودی سیری ناپذیر و اشباع ناپذیر است به هر مرحله و درجه ای از رفاه و بهره های مادی که نایل شود، طالب مرتبه ای بالاتر است و این سیر صعودی همچنان ادامه دارد؛ تنها چیزی که می تواند نیازها و تقاضاهای نامتناهی انسان را سیراب و ارضاء کند، پیوند با وجود نامتناهی است. انسان می تواند در پرتو «قناعت» و در سایه ذکر و یاد و انس با خداوند زندگی لذت بخش و خوشایندی داشته باشد. به قول سعدی، چشم انسان دنیادوست را یا قناعت پر کند یا خاک گور.
3. نکته شایان توجه دیگر اینکه: زندگی دنیا از منظر قرآن کریم، بستر و میدان آزمون و امتحان است؛ انسان با سختی ها و مصایب و مشکلاتی در زندگی روزانه خود مواجه می شود، سعادت دنیوی و اخروی خود را تضمین کرده است.
معیار پیروزی در میدان مشکلات و ناکامی ها، پیروی از تکالیف و فرامین الهی است. اگر انسان خواسته های خداوند را بر خواسته های نامشروع خود ترجیح داد از آن امتحان سرفراز بیرون آمده است. بنابراین انسانی که به دنبال سعادت و نیکبختی دنیوی و اخروی خود است شایسته نیست برای دستیابی به رفاه بیشتر از راه نامشروع- مانند سرقت، مال حرام خوری، رشوه، ربا و … وارد شده و برای کامجویی زودگذر، عذاب و رنج ابدی و دشواری را تحمل کند.
لذا نمی توان به دلیل کمبود حقوق و مزایا، دست به کسب های حرام و نامشروع زد، زیرا این کار یعنی شکست در آزمون الهی و مادی با هلاکت ابدی انسان است.
3. اینکه در سوال مطرح شده « به ناچار مجبوریم از لقمه حرام استفاده کنیم» سخن درستی نیست، زیرا قرار گرفتن در شرایط سخت اقتصادی موجب سلب اختیار از انسان نمی شود، بهترین گواه بر این مدعا وجود انسان های آبرومند و فقیر و در عین حال معتقد و مؤمن، که صورت خود را با سیلی سرخ نگه داشته و نه اینکه با عزت نفس آبروی خود را حفظ می کنند بلکه هرگز دست به کار حرام و حرام خواری نمی زنند زیرا ایمان و اعتقاد آنها مانع از این کار می شود.
خداوند هم در موارد متعددی از فقرایی که عفت و پاکی از خود نشان داده اند تمجید و به آنها مژده های رضایت بخشی داده است:
به عنوان نمونه در سوره بقره آیه 273 آمده است:
« لِلْفُقَراءِ الَّذینَ أُحْصِرُوا فی سَبیلِ اللّهِ لا یَسْتَطیعُونَ ضَرْبًا فِی اْلأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسیماهُمْ لا یَسْئَلُونَ النّاسَ إِلْحافًا؛ از شدت خویشتن داری، فرد بی اطلاع، آنان را توانگر می پندارند. آنها را از سیمایشان می شناسی.»
نتیجه گیری
از آنجایی که خواسته ها و نیازهای انسان پایان و نهایتی ندارد(اصل سیری ناپذیری انسان) و از سوی دیگر زندگی مادی بستر آزمایشی است برای اینکه سنجیده شود کدام یک از انسانها صابر و شکیبا هستند و کدام نیستند.(«لیبلوکم ایکم احسن عملا») و از سوی سوم انسان در شرایط سخت مسلوب الأراده نمی شود. بلکه می تواند با حسن اختیار خود راه کمال را طی کند، پس سخت بودن شرایط مالی و کم بودن حقوق نمی تواند مجوزی برای حرام خوری و تعدی و تجاوز از حدود الهی بشود.
1. منظور از «زندگی خوب» چیست؟ آیا زندگی خوب به بهره مندی و برخورداری از ثروت فراوان و رفاه مادی است؟
تجربه ها و واقعیت های زندگی و جامعه نشان می دهد که که بسیاری از افراد گر چه از آسایش و رفاه مادی مادی برخوردارند، لکن آرامش روحی و روانی بی بهره هستند، جسم آنها در رفاه است ولی روان و روح آنها در اضطراب و تشویش .یکی از عوامل اساسی آرامش انسان پاکن مال و احساس حلال بودن آن است .بنابراین «زندگی خوب» به زندگی ای گفته می شود که علاوه بر برخورداری از یک رفاه معمولی و نسبی، دارای آرامش و آسایش باشد، به گونه ای که فرد از زندگی خود لذت برده و خشنود از آن باشد و این در سایه تقوی و حلال خواری به دست می آید..
2. از آنجایی که انسان موجودی سیری ناپذیر و اشباع ناپذیر است به هر مرحله و درجه ای از رفاه و بهره های مادی که نایل شود، طالب مرتبه ای بالاتر است و این سیر صعودی همچنان ادامه دارد؛ تنها چیزی که می تواند نیازها و تقاضاهای نامتناهی انسان را سیراب و ارضاء کند، پیوند با وجود نامتناهی است. انسان می تواند در پرتو «قناعت» و در سایه ذکر و یاد و انس با خداوند زندگی لذت بخش و خوشایندی داشته باشد. به قول سعدی، چشم انسان دنیادوست را یا قناعت پر کند یا خاک گور.
3. نکته شایان توجه دیگر اینکه: زندگی دنیا از منظر قرآن کریم، بستر و میدان آزمون و امتحان است؛ انسان با سختی ها و مصایب و مشکلاتی در زندگی روزانه خود مواجه می شود، سعادت دنیوی و اخروی خود را تضمین کرده است.
معیار پیروزی در میدان مشکلات و ناکامی ها، پیروی از تکالیف و فرامین الهی است. اگر انسان خواسته های خداوند را بر خواسته های نامشروع خود ترجیح داد از آن امتحان سرفراز بیرون آمده است. بنابراین انسانی که به دنبال سعادت و نیکبختی دنیوی و اخروی خود است شایسته نیست برای دستیابی به رفاه بیشتر از راه نامشروع- مانند سرقت، مال حرام خوری، رشوه، ربا و … وارد شده و برای کامجویی زودگذر، عذاب و رنج ابدی و دشواری را تحمل کند.
لذا نمی توان به دلیل کمبود حقوق و مزایا، دست به کسب های حرام و نامشروع زد، زیرا این کار یعنی شکست در آزمون الهی و مادی با هلاکت ابدی انسان است.
3. اینکه در سوال مطرح شده « به ناچار مجبوریم از لقمه حرام استفاده کنیم» سخن درستی نیست، زیرا قرار گرفتن در شرایط سخت اقتصادی موجب سلب اختیار از انسان نمی شود، بهترین گواه بر این مدعا وجود انسان های آبرومند و فقیر و در عین حال معتقد و مؤمن، که صورت خود را با سیلی سرخ نگه داشته و نه اینکه با عزت نفس آبروی خود را حفظ می کنند بلکه هرگز دست به کار حرام و حرام خواری نمی زنند زیرا ایمان و اعتقاد آنها مانع از این کار می شود.
خداوند هم در موارد متعددی از فقرایی که عفت و پاکی از خود نشان داده اند تمجید و به آنها مژده های رضایت بخشی داده است:
به عنوان نمونه در سوره بقره آیه 273 آمده است:
« لِلْفُقَراءِ الَّذینَ أُحْصِرُوا فی سَبیلِ اللّهِ لا یَسْتَطیعُونَ ضَرْبًا فِی اْلأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسیماهُمْ لا یَسْئَلُونَ النّاسَ إِلْحافًا؛ از شدت خویشتن داری، فرد بی اطلاع، آنان را توانگر می پندارند. آنها را از سیمایشان می شناسی.»
نتیجه گیری
از آنجایی که خواسته ها و نیازهای انسان پایان و نهایتی ندارد(اصل سیری ناپذیری انسان) و از سوی دیگر زندگی مادی بستر آزمایشی است برای اینکه سنجیده شود کدام یک از انسانها صابر و شکیبا هستند و کدام نیستند.(«لیبلوکم ایکم احسن عملا») و از سوی سوم انسان در شرایط سخت مسلوب الأراده نمی شود. بلکه می تواند با حسن اختیار خود راه کمال را طی کند، پس سخت بودن شرایط مالی و کم بودن حقوق نمی تواند مجوزی برای حرام خوری و تعدی و تجاوز از حدود الهی بشود.