توانایی شیطان در اغواگری هر زمانی و مکانی انسان، به نیروی اعطایی خداوند به وی باز می گردد که در ماجرای گفت و شنود میان او و خداوند به وی داده شده است. امام صادق(ع) در روایتی در این باره می فرماید: «ابلیس خطاب به خداوند گفت: خداوندا، با این که تو خداوندی عادل بوده و هرگز در حق کسی ستم روا نمی داری، آیا پاداش اعمال گذشته ام را نمی دهی؟ خداوند فرمود: از پاداش های آخرت نمی دهم ولی، از بهره مندی های دنیایی هر آنچه بخواهی بگو تا در پاداش عبادت هایت به تو بدهم. ابلیس درخواست کرد مرا بر فرزندان آدم مسلط کن، آن را پذیرفت. درخواست کرد که مرا مانند خون در سراسر وجودشان راه ده، فرمود: راهت دادم. سپس ابلیس درخواست کرد به من توانایی ای بده که، به هر صورتی که بخواهم در برابر آدمیان به آن صورت درآیم. خداوند آن را نیز پذیرفت. ابلیس قانع نشده و گفت خدایا بیشتر از این ها به من بده، خداوند فرمود: برای تو و خاندانت، در سینه های بشر قرارگاهی دادم. این جا بود که ابلیس قانع شده و آن سوگند معروف را یاد نمود: «فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک المخلصین؛ به عزتت سوگند همه آنان، جز بندگان خالص از میانشان را گمراه خواهم کرد» (محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 60، دارالکتب الاسلامیه).
2. مراد از این تقاضاهای شیطان که بتوانم به هر صورتی در بیایم، توانایی تصرف در حواس انسان، به هر شکل ممکن است. نیز پیامبر(ص) در حدیثی فرموده اند: شیطان در بنی آدم، همانند خون است که در سراسر بدن جریان دارد (همان، ص 61).
3. افزون بر تصرف در حس، اقدام مزبور در شعور و ادراک آدمی نیز، از جمله راه های اغواگری شیطان بوده و در قرآن کریم بدان اشاره شده است (مائده، آیه 90). رفتارهای سرزده از انسان، هم چون خشم و دروغ گویی از شیوه های مورد اشاره درباره اغواگری شیطان می باشد: امام رضا(ع) از پدران بزرگوارش، از امام علی(ع) نقل کرده که آنان ضمن حدیثی فرمودند: «اما سرمه شیطان خواب و شربتش غضب و مکیدنیش دروغ است». از این دست روایات فراوانند که در منبع ذکر شده در پاورقی شماره 2 از صفحه 58 تا 65 و در ترجمه کتاب شریف المیزان، انتشارات علمی و فکری علامه، از ص 81 تا ص 91 به گونه ای مبسوط، بیان شده است.
4. تجسم شیطان و عمل کردن او به شیوه های مزبور، تجسمی است مثالی و نه مادی؛ یعنی همان گونه که رویدادهای این جهان در عالم رؤیا به شکل مناسب خود مجسم می شود، شیطان نیز در هر گناهی به شکلی در می آید که با نوع آن گناه مناسب می باشد. این رویکرد برخلاف باور برخی از گروه های مذهبی هم چون حشویه یا کیش مجوس است (همان، ص 65). وانگهی چون راه خدا و صراط مستقیم امری معنوی است از این رو، کارکرد شیطان در اغواگری انسان نیز، کارکردی معنوی و مربوط به عالم معناست، نه حسی. همان گونه که مراد از جهات چهارگانه محاصره کنندگی شیطان در آیاتی مانند اعراف، 17 – 16، جهات معنوی است نه مادی و حسی (همان، ص 29).
5. در رویارویی با این محاصره همه جانبه هر زمانی و هر مکانی شیطان، خداوند در قرآن کریم به پایگاه های ارزشمندی اشاره کرده است که، نمونه آشکار آن را در سوره مبارک «ناس» می بینیم: «قل اعوذ برب الناس ملک الناس اله الناس من شر الوسواس الخناس الذی یوسوس فی صدرو الناس؛ بگو به پروردگار مردم پناه می برم به مالک و حاکم مردم. به خدا و معبود مردم. از شر اغواگری های پنهانی (شیطان) که در سینه های آنان وسوسه می کند» (ناس، آیات 5 – 1).
برای چنگ انداختن به دام های بنیان برانداز شیطان، در آیات شریف مزبور، بر روی سه ویژگی بزرگ از اوصاف خداوند؛ یعنی ربوبیت، مالکیت و الوهیت او تکیه شده است. پیداست مراد از این پناهندگی، گونه زبانی تنها نبوده؛ بلکه باید با اندیشه، باور و رفتار او در هم آمیزد: با گفتن «رب الناس» خود را زیر تربیت الهی قرار دهد، با گفتن «ملک الناس» و ملک او به حساب آوردن خود، بنده سر بر فرمانش شود و بالاخره با گفتن «اله الناس» در راه بندگی او گام نهاده و از بندگی غیر او، دوری می کند و این همه، سه برنامه پیشگیری و رهایی از دام وسوسه گران و از جمله شیطان است (آیت الله ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 27، ص 472 – 470).
ستیز و مجاهده با شیطان کاری مستمر و دایمی است و تا انسان در این عالم زنده است و زندگی می کند ادامه دارد. و دام های شیطان برای انسان های با تقوا و دارای کمال و شناخت بیشتر، ظریفتر و پیچیده تر و مخفی تر است. نخستین گام در مبارزه با شیطان این است که اطاعت از او را به تدریج کم نموده و به آهستگی از شبکه های دام او خارج شویم هر چند در این مبارزه ممکن است پای انسان بلغزد و در مواردی فریب او را بخورد. هر چقدر ارتباط انسان با خدای متعال و معرفت نسبت به او عمیق تر و گسترده تر باشد، تسلط شیطان بر او کمتر است. چنانچه خدای متعال در این مورد می فرماید: انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون ؛ M}شیطان تسلطی بر کسانی که مؤمن بوده و بر پروردگارشان توکل می کنند ندارد{M (نحل، آیه 99)و نیز می فرماید: ان عبادی لیس لک علیهم سلطان؛ M}تو (شیطان) بر بندگان خاص من تسلط و نفوذی نداری{M (اسراء، آیه 65)
به طور کلی کار شیطان وسوسه کردن است و با پناه بردن دائمی به خداوند و ارتباط پیوسته با او و توسل و ربط با اولیای الهی(ع) می توان از این وسوسه ها رها شد و یا آن را به حداقل رسانید و شیطان را تسلیم نمود، چنانچه در روایت داریم که پیامبر بزرگ اسلام(ص) فرمودند: شیطان من به دست من مؤمن و رام گردید. پس بهترین راه حل، توجه کامل و دایمی به خداوند متعال و اولیائش و خود را در قلعه استوار و نفوذ ناپذیر او و اولیای پاک او درآوردن و رعایت کامل تقوای الهی کردن است.
برای مبارزه با گناه و هواهای نفسانی رعایت چند نکته لازم است و از آنجا که افراد از نظر روحیه و فکر متفاوت هستند برخی از نکات برای بعضی از اشخاص کاربردی تر می باشد و تشخیص این مطلب با خود شما است.
یک) کوچک نشمردن هیچ گناهی هرچند به نظر صغیره باشد.
دو) عزم جدی و آهنین بر ترک معصیت و مراقبت جدی و دائمی نسبت به تمام افعال خود.
سه) شرط نمودن با خدا مبنی بر ترک معصیت و هم چنین از او استعانت جستن.
چهار) هر گاه فکر گناه و وسوسه آن به ذهن آمد بلافاصله آن را از لوح ذهن خارج کردن و توجه خود رابه خدا و امور شریفه مشغول داشتن .
جدیت و موفقیت در این امر پیروزی بزرگی است و در واقع دفع دشمن شیطان نفس از همان خاکریز اول است .
قرآن مجید در وصف پارسایان می فرماید: «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذاهم مبصرون; پرهیزگاران چون گرفتار وسوسه شیطان شوند هماندم متذکر (یاد خدا) شده و بصیرت یابند» (اعراف, آیه 201)
پنج) مطالعه و تفکر پیرامون عواقب سوء و وخیم گناه. (در این رابطه مطالعه کتب پیرامون معاد مانند معاد شهید دستغیب و معاد شهید مطهری بسیار نافع و لازم است)
شش) خود را همواره در محضر حق تعالی دانستن و او را به یقین در همه حال مراقب و بینای به افعال خود نگریستن.
هفت) استمداد از خداوند و دعا و نیایش که فرمود: «اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود هیچ کدام به فضیلت و تزکیه روی نمی آوردید» (و لو لا فضل الله علیکم و رحمته ما زکی منکم من احد ابدا و لکن الله یزکی من یشاء)(نور، آیه 21)
هشت) جایگزین سازی اعمال و عادات نیکو; مانند شرکت دائمی در نماز جماعت، نماز شب، زیارت اهل قبور و دعا. «ان الحسنات یذهبن السیئات»(هود، آیه 114) ; خوبی ها سرانجام میدان را بر بدی ها تنگ خواهد کرد و آنها را از بین خواهد برد.
نه) توجه به چهره کریه و زشتی واقعی گناهان.
ده) برای ترک معاصی لازم است در بسیاری از موارد انسان از مکروهات و چه بسا از برخی مباحات نیز چشم پوشد تا او را به انجام زشتی ها نزدیک نسازند.
یازده) در حد ممکن دوری جستن از مکان ها و شرایطی که آدمی را به گناه ترغیب می نماید.
دوازده) تقویت اراده از راههای معقول و مشروع نظیر روزه داری در ایام خاص (دوشنبه یا پنجشنبه هر هفته).
سیزده) محاسبه نفس همه روزه و در صورت رخداد خطا خود را محاکمه و توبیخ نمودن و بلافاصله استغفار کردن.
چهارده) مطالعه پیرامون زندگی پارسایان و زاهدان و مطالعه کتب اخلاقی و …
پانزده) ذکر و یاد خدا
عصاره آنچه تا حال مطرح شد ذکر و یاد خداوند است.
ذکر خدا آثار مثبت فراوانی دارد. «ذکر» از آن جهت که با ذاکر اتحاد وجودی می یابد و ذکر خدا با حضور او همراه است، پس ذاکر خود را در مشهد و محضر خدا حاضر می بیند و از کمال قرب بهره مند می شود. در نتیجه بر محور حیااز بسیاری از افکار پلید و اخلاق زشت و اعمال نکوهیده احتراز می کند.
این که انسان «حیا» را سرلوحه افکار و اعمال خود قرار دهد از مهمترین اهداف تربیتی اسلام شمرده می شود. خداوند در اولین آیات نازل شده بر پیامبر – صلی الله علیه و آله – روی این اصل تربیتی تاکید بسیار نموده، آنجا که می فرماید: آیا انسان نمی داند ( و حیا نمی کند) از این که خدا او را می بیند؟ (الم یعلم بأن الله یری)(علق، آیه 14)
مومن با این ویژگی در مصاف با اهریمن درون و بیرون که او را به هوی فرا می خواند و بساط هوس را را به روی او می گشاید، (بر آنها) پیروز می شود به طوری که برای دفع هر خطر آلودگی به گناه محفوظ می ماند یا برای رفع گناه مرتکب شده، تائبانه کوشش می کند. از سوی دیگر شیطان که عامل نسیان و غفلت از حق است با ذکر خدا رانده می شود. پس ذکر و یاد خدا یکی از دو اثر مثبت را خواهد داشت: یکی آن که مانع غفلت است و به اصطلاح جنبه دفع خطر دارد و دیگر آنکه نسیان پدید آمده را به توجه تبدیل می کند و به تعبیری جنبه رفع خطر دارد.
نکته مهمی که درباره ذکر خدا باید مراعات شود استمرار آن است. شیطان هرگز از تعدی نسبت به انسان صرف نظر نمی کند، بنابراین باید عامل دفع یا رفع آن نیز استمرار داشته باشد. از این رو به «ذکر کثیر» امر شده است. «یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا»(احزاب، آیه 41)
یکی از مهمترین نمونه های ذکر، تلاوت قرآن است. سعی کنید از هر فرصتی برای این منظور استفاده کرده، آیات قرآن را با توجه به معانی و مفاهیم آن قرائت نمائید. مخصوصا شبها سوره واقعه را بخوانید. در باره فضیلت تلاوت این سوره از پیامبر عظیم الشأن اسلام نقل شده که فرمود: کسی که سوره واقعه را بخواند، نوشته می شود که این فرد از غافلان نیست.(تفسیر مجمع البیان، ج9 ص212، به نقل از تفسیر نمونه، ج23 ص194)
به قول حافظ (علیه الرحمه):
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه باک دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
مطالعه کنید: شهید دستغیب، قیامت و قرآن (تفسیر سوره طور)
در مورد این که آیا شیطان همه جا حضور دارد و همه جا انسان را وسوسه می کند باید گفت: بله شیطان و نسل و طایفه و فرزندان او در همه جا حضور دارند. البته در جاهایی که امکان وسوسه کردن وجود داشته باشد و زمینه اغوا و گمراهی فراهم باشد.
قرآن کریم در آیه 27 سوره مبارکه اعراف می فرماید: «انه یراکم هو و قبیله من حیث لاترونهم؛ او (شیطان) و همکاران و دار و دسته اش شما را می بینند و شما آنها را نمی بینید» یعنی در حقیقت آن جا که تصور می کنید فقط خودتان هستید و خودتان، ممکن است شیطان حضور داشته باشد و به راستی در برابر چنین دشمن ناپیدایی که لحظات حمله او رانمی توان پیش بینی نمود باید همیشه آماده دفاع بود.
البته شیطان و طایفه اش هرگز اجازه ورود به منطقه روح و قلب افرادی که آمادگی خود را برای پذیرش دعوت آنها اعلام نکرده اند ندارند و به تعبیر دیگر گام های نخستین از طرف خود انسان برداشته می شود و اجازه ورود به کشور تن از طرف او داده می شود و تنها پس از موافقت خود انسان است که شیطان می تواند از مرزهای روح او بگذرد. بنابراین کسانی که دریچه روح خود را به روی شیاطین ببندند، آنها قدرت عبور از آن را ندارند.
در سوره مبارکه نحل، آیه 99 و 100 می خوانیم: «انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون انما سلطانه علی الذین یتولونه والذین هم به مشرکون؛ شیطان تسلطی بر اهل ایمان و اهل توکل بر خداوند را ندارد و تنها بر کسانی که او را ولی و سرپرست خود قرار داده و کسانی که او را پرستش می کنند، تسلط دارد یعنی هر چند ما شیطان و همکارانش را نمی بینیم ولی رد پای آنها را می توانیم مشاهده کنیم. هر جا مجلس گناه است و در هر نقطه ای وسایل معصیت فراهم باشد و هر زمان پای زرق و برق دنیا و تجمل پرستی به میان آید، شیطان آماده حمله است. به هنگام طغیان غرایز و برافروخته شدن آتش خشم و غضب، حضور شیطان قطعی است.
2. مراد از این تقاضاهای شیطان که بتوانم به هر صورتی در بیایم، توانایی تصرف در حواس انسان، به هر شکل ممکن است. نیز پیامبر(ص) در حدیثی فرموده اند: شیطان در بنی آدم، همانند خون است که در سراسر بدن جریان دارد (همان، ص 61).
3. افزون بر تصرف در حس، اقدام مزبور در شعور و ادراک آدمی نیز، از جمله راه های اغواگری شیطان بوده و در قرآن کریم بدان اشاره شده است (مائده، آیه 90). رفتارهای سرزده از انسان، هم چون خشم و دروغ گویی از شیوه های مورد اشاره درباره اغواگری شیطان می باشد: امام رضا(ع) از پدران بزرگوارش، از امام علی(ع) نقل کرده که آنان ضمن حدیثی فرمودند: «اما سرمه شیطان خواب و شربتش غضب و مکیدنیش دروغ است». از این دست روایات فراوانند که در منبع ذکر شده در پاورقی شماره 2 از صفحه 58 تا 65 و در ترجمه کتاب شریف المیزان، انتشارات علمی و فکری علامه، از ص 81 تا ص 91 به گونه ای مبسوط، بیان شده است.
4. تجسم شیطان و عمل کردن او به شیوه های مزبور، تجسمی است مثالی و نه مادی؛ یعنی همان گونه که رویدادهای این جهان در عالم رؤیا به شکل مناسب خود مجسم می شود، شیطان نیز در هر گناهی به شکلی در می آید که با نوع آن گناه مناسب می باشد. این رویکرد برخلاف باور برخی از گروه های مذهبی هم چون حشویه یا کیش مجوس است (همان، ص 65). وانگهی چون راه خدا و صراط مستقیم امری معنوی است از این رو، کارکرد شیطان در اغواگری انسان نیز، کارکردی معنوی و مربوط به عالم معناست، نه حسی. همان گونه که مراد از جهات چهارگانه محاصره کنندگی شیطان در آیاتی مانند اعراف، 17 – 16، جهات معنوی است نه مادی و حسی (همان، ص 29).
5. در رویارویی با این محاصره همه جانبه هر زمانی و هر مکانی شیطان، خداوند در قرآن کریم به پایگاه های ارزشمندی اشاره کرده است که، نمونه آشکار آن را در سوره مبارک «ناس» می بینیم: «قل اعوذ برب الناس ملک الناس اله الناس من شر الوسواس الخناس الذی یوسوس فی صدرو الناس؛ بگو به پروردگار مردم پناه می برم به مالک و حاکم مردم. به خدا و معبود مردم. از شر اغواگری های پنهانی (شیطان) که در سینه های آنان وسوسه می کند» (ناس، آیات 5 – 1).
برای چنگ انداختن به دام های بنیان برانداز شیطان، در آیات شریف مزبور، بر روی سه ویژگی بزرگ از اوصاف خداوند؛ یعنی ربوبیت، مالکیت و الوهیت او تکیه شده است. پیداست مراد از این پناهندگی، گونه زبانی تنها نبوده؛ بلکه باید با اندیشه، باور و رفتار او در هم آمیزد: با گفتن «رب الناس» خود را زیر تربیت الهی قرار دهد، با گفتن «ملک الناس» و ملک او به حساب آوردن خود، بنده سر بر فرمانش شود و بالاخره با گفتن «اله الناس» در راه بندگی او گام نهاده و از بندگی غیر او، دوری می کند و این همه، سه برنامه پیشگیری و رهایی از دام وسوسه گران و از جمله شیطان است (آیت الله ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 27، ص 472 – 470).
ستیز و مجاهده با شیطان کاری مستمر و دایمی است و تا انسان در این عالم زنده است و زندگی می کند ادامه دارد. و دام های شیطان برای انسان های با تقوا و دارای کمال و شناخت بیشتر، ظریفتر و پیچیده تر و مخفی تر است. نخستین گام در مبارزه با شیطان این است که اطاعت از او را به تدریج کم نموده و به آهستگی از شبکه های دام او خارج شویم هر چند در این مبارزه ممکن است پای انسان بلغزد و در مواردی فریب او را بخورد. هر چقدر ارتباط انسان با خدای متعال و معرفت نسبت به او عمیق تر و گسترده تر باشد، تسلط شیطان بر او کمتر است. چنانچه خدای متعال در این مورد می فرماید: انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون ؛ M}شیطان تسلطی بر کسانی که مؤمن بوده و بر پروردگارشان توکل می کنند ندارد{M (نحل، آیه 99)و نیز می فرماید: ان عبادی لیس لک علیهم سلطان؛ M}تو (شیطان) بر بندگان خاص من تسلط و نفوذی نداری{M (اسراء، آیه 65)
به طور کلی کار شیطان وسوسه کردن است و با پناه بردن دائمی به خداوند و ارتباط پیوسته با او و توسل و ربط با اولیای الهی(ع) می توان از این وسوسه ها رها شد و یا آن را به حداقل رسانید و شیطان را تسلیم نمود، چنانچه در روایت داریم که پیامبر بزرگ اسلام(ص) فرمودند: شیطان من به دست من مؤمن و رام گردید. پس بهترین راه حل، توجه کامل و دایمی به خداوند متعال و اولیائش و خود را در قلعه استوار و نفوذ ناپذیر او و اولیای پاک او درآوردن و رعایت کامل تقوای الهی کردن است.
برای مبارزه با گناه و هواهای نفسانی رعایت چند نکته لازم است و از آنجا که افراد از نظر روحیه و فکر متفاوت هستند برخی از نکات برای بعضی از اشخاص کاربردی تر می باشد و تشخیص این مطلب با خود شما است.
یک) کوچک نشمردن هیچ گناهی هرچند به نظر صغیره باشد.
دو) عزم جدی و آهنین بر ترک معصیت و مراقبت جدی و دائمی نسبت به تمام افعال خود.
سه) شرط نمودن با خدا مبنی بر ترک معصیت و هم چنین از او استعانت جستن.
چهار) هر گاه فکر گناه و وسوسه آن به ذهن آمد بلافاصله آن را از لوح ذهن خارج کردن و توجه خود رابه خدا و امور شریفه مشغول داشتن .
جدیت و موفقیت در این امر پیروزی بزرگی است و در واقع دفع دشمن شیطان نفس از همان خاکریز اول است .
قرآن مجید در وصف پارسایان می فرماید: «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذاهم مبصرون; پرهیزگاران چون گرفتار وسوسه شیطان شوند هماندم متذکر (یاد خدا) شده و بصیرت یابند» (اعراف, آیه 201)
پنج) مطالعه و تفکر پیرامون عواقب سوء و وخیم گناه. (در این رابطه مطالعه کتب پیرامون معاد مانند معاد شهید دستغیب و معاد شهید مطهری بسیار نافع و لازم است)
شش) خود را همواره در محضر حق تعالی دانستن و او را به یقین در همه حال مراقب و بینای به افعال خود نگریستن.
هفت) استمداد از خداوند و دعا و نیایش که فرمود: «اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود هیچ کدام به فضیلت و تزکیه روی نمی آوردید» (و لو لا فضل الله علیکم و رحمته ما زکی منکم من احد ابدا و لکن الله یزکی من یشاء)(نور، آیه 21)
هشت) جایگزین سازی اعمال و عادات نیکو; مانند شرکت دائمی در نماز جماعت، نماز شب، زیارت اهل قبور و دعا. «ان الحسنات یذهبن السیئات»(هود، آیه 114) ; خوبی ها سرانجام میدان را بر بدی ها تنگ خواهد کرد و آنها را از بین خواهد برد.
نه) توجه به چهره کریه و زشتی واقعی گناهان.
ده) برای ترک معاصی لازم است در بسیاری از موارد انسان از مکروهات و چه بسا از برخی مباحات نیز چشم پوشد تا او را به انجام زشتی ها نزدیک نسازند.
یازده) در حد ممکن دوری جستن از مکان ها و شرایطی که آدمی را به گناه ترغیب می نماید.
دوازده) تقویت اراده از راههای معقول و مشروع نظیر روزه داری در ایام خاص (دوشنبه یا پنجشنبه هر هفته).
سیزده) محاسبه نفس همه روزه و در صورت رخداد خطا خود را محاکمه و توبیخ نمودن و بلافاصله استغفار کردن.
چهارده) مطالعه پیرامون زندگی پارسایان و زاهدان و مطالعه کتب اخلاقی و …
پانزده) ذکر و یاد خدا
عصاره آنچه تا حال مطرح شد ذکر و یاد خداوند است.
ذکر خدا آثار مثبت فراوانی دارد. «ذکر» از آن جهت که با ذاکر اتحاد وجودی می یابد و ذکر خدا با حضور او همراه است، پس ذاکر خود را در مشهد و محضر خدا حاضر می بیند و از کمال قرب بهره مند می شود. در نتیجه بر محور حیااز بسیاری از افکار پلید و اخلاق زشت و اعمال نکوهیده احتراز می کند.
این که انسان «حیا» را سرلوحه افکار و اعمال خود قرار دهد از مهمترین اهداف تربیتی اسلام شمرده می شود. خداوند در اولین آیات نازل شده بر پیامبر – صلی الله علیه و آله – روی این اصل تربیتی تاکید بسیار نموده، آنجا که می فرماید: آیا انسان نمی داند ( و حیا نمی کند) از این که خدا او را می بیند؟ (الم یعلم بأن الله یری)(علق، آیه 14)
مومن با این ویژگی در مصاف با اهریمن درون و بیرون که او را به هوی فرا می خواند و بساط هوس را را به روی او می گشاید، (بر آنها) پیروز می شود به طوری که برای دفع هر خطر آلودگی به گناه محفوظ می ماند یا برای رفع گناه مرتکب شده، تائبانه کوشش می کند. از سوی دیگر شیطان که عامل نسیان و غفلت از حق است با ذکر خدا رانده می شود. پس ذکر و یاد خدا یکی از دو اثر مثبت را خواهد داشت: یکی آن که مانع غفلت است و به اصطلاح جنبه دفع خطر دارد و دیگر آنکه نسیان پدید آمده را به توجه تبدیل می کند و به تعبیری جنبه رفع خطر دارد.
نکته مهمی که درباره ذکر خدا باید مراعات شود استمرار آن است. شیطان هرگز از تعدی نسبت به انسان صرف نظر نمی کند، بنابراین باید عامل دفع یا رفع آن نیز استمرار داشته باشد. از این رو به «ذکر کثیر» امر شده است. «یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا»(احزاب، آیه 41)
یکی از مهمترین نمونه های ذکر، تلاوت قرآن است. سعی کنید از هر فرصتی برای این منظور استفاده کرده، آیات قرآن را با توجه به معانی و مفاهیم آن قرائت نمائید. مخصوصا شبها سوره واقعه را بخوانید. در باره فضیلت تلاوت این سوره از پیامبر عظیم الشأن اسلام نقل شده که فرمود: کسی که سوره واقعه را بخواند، نوشته می شود که این فرد از غافلان نیست.(تفسیر مجمع البیان، ج9 ص212، به نقل از تفسیر نمونه، ج23 ص194)
به قول حافظ (علیه الرحمه):
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه باک دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
مطالعه کنید: شهید دستغیب، قیامت و قرآن (تفسیر سوره طور)
در مورد این که آیا شیطان همه جا حضور دارد و همه جا انسان را وسوسه می کند باید گفت: بله شیطان و نسل و طایفه و فرزندان او در همه جا حضور دارند. البته در جاهایی که امکان وسوسه کردن وجود داشته باشد و زمینه اغوا و گمراهی فراهم باشد.
قرآن کریم در آیه 27 سوره مبارکه اعراف می فرماید: «انه یراکم هو و قبیله من حیث لاترونهم؛ او (شیطان) و همکاران و دار و دسته اش شما را می بینند و شما آنها را نمی بینید» یعنی در حقیقت آن جا که تصور می کنید فقط خودتان هستید و خودتان، ممکن است شیطان حضور داشته باشد و به راستی در برابر چنین دشمن ناپیدایی که لحظات حمله او رانمی توان پیش بینی نمود باید همیشه آماده دفاع بود.
البته شیطان و طایفه اش هرگز اجازه ورود به منطقه روح و قلب افرادی که آمادگی خود را برای پذیرش دعوت آنها اعلام نکرده اند ندارند و به تعبیر دیگر گام های نخستین از طرف خود انسان برداشته می شود و اجازه ورود به کشور تن از طرف او داده می شود و تنها پس از موافقت خود انسان است که شیطان می تواند از مرزهای روح او بگذرد. بنابراین کسانی که دریچه روح خود را به روی شیاطین ببندند، آنها قدرت عبور از آن را ندارند.
در سوره مبارکه نحل، آیه 99 و 100 می خوانیم: «انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون انما سلطانه علی الذین یتولونه والذین هم به مشرکون؛ شیطان تسلطی بر اهل ایمان و اهل توکل بر خداوند را ندارد و تنها بر کسانی که او را ولی و سرپرست خود قرار داده و کسانی که او را پرستش می کنند، تسلط دارد یعنی هر چند ما شیطان و همکارانش را نمی بینیم ولی رد پای آنها را می توانیم مشاهده کنیم. هر جا مجلس گناه است و در هر نقطه ای وسایل معصیت فراهم باشد و هر زمان پای زرق و برق دنیا و تجمل پرستی به میان آید، شیطان آماده حمله است. به هنگام طغیان غرایز و برافروخته شدن آتش خشم و غضب، حضور شیطان قطعی است.