[انتخابی از کد93130]جاى تردید نیست در این که قرآن کتاب هدایت است و براى سوق دادن بشر به سعادت دنیا و آخرت نازل گردیده است اما اسلوبى ویژه و خاص خود دارد که او را از سایر کتاب ها ممتاز مى کند به این معنى که قرآن در عین پراکنده گویى و بیان مطالب مختلف باز از کمال ارتباط و انسجام برخوردار بوده و جملات آن بمانند درهاى گرانبها و با نظم اعجاب انگیزى به هم متصل و مرتبط مى باشد که در لابلاى این جملات مطالب عالى و حقایق زنده اخلاق وانسانى نهفته است. 2- حقیقت بالا ثابت مى کند که قرآن اسلوب خاصى را داراست که از حدود تعلیم و تعلم خارج است و نمى توان با یاد دادن و یاد گرفتن اسلوب آن را فرا گرفت. افزون برآن ثابت مى کند که قرآن از قانون کلى ذیل هم مستثنى هست و آن اینکه اگر کسى کلام بلیغ و شیرینى را تمرین و بر آن ممارست کند به آسانى مى تواند کلامى مانند آن بیاورد. 3- علت استثناى فوق هم این است که قرآن مجید به موضوعات زیادى متعرض گردیده که در همه این مسائل بهترین و جالبترین حقایق را به بشر ارائه داده است حقایقى که خلل، فساد و بطلان هرگز بر آن راه ندارد و کوچکترین اشکال و ایرادى برآن متوجه نیست و این چیزى است که ذاتاً براى بشر امکان پذیر نمى باشد ازاین رو کسى که مى تواند یک کلمه از کلمات قرآن را بگوید و یا یک جمله از جملات آن را بیاورد مستلزم آن نیست که بتواند مثل قرآن بیاورد زیرا قدرت و توانایى بر مواد و الفاظ هیچگاه مستلزم توانایى بر ترکیبات قرآن نخواهد بود افزون بر آن حلاوت و شیرینى و طراوت موجود در قرآن ناشى از اعجاز هست که بشر از خلق این اعجاز ناتوان و عاجز مى باشد روشن است که اعجاز قرآن در مجموع 4 امر تجلى یافته: الف) فصاحت الفاظ و جمال عبارات ب) بلاغت معانى و علو مفاهیم ج) زیبایى شگفت انگیز نظم و تألیف د) بى نظیرى اسلوب و سبک. از اجتماع عوامل چهارگانه فوق است که تأثیر در نفوس و لذت و حلاوت در حال و نرمى دل و شرح صدر و مانند آن در بشر حاصل مى گردد و به تعبیر استاد مطهرى(ره) بشر از خلق این هندسه بى نظیر موجود در قرآن ناتوان است، [پایان کد انتخابی][پایان کد انتخابی]قرآن می فرماید «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْاِنْسِ وَالْجِنُّ عَلی اَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرآنِ لایَأْتُونَ بِمِثْلِه وَلَوْ کانَ بَعْضَهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً.» این آیه که از یکسو دعوت عامی از همه انسانها کرده و از سوی دیگر با توجه به جاودانگی دعوت قرآن انسانهایی را که در عصر ما و اعصار دیگر زندگی میþکنند شامل میþشود و از سوی سوم با تعبیر به «اِجْتَمَعَتِ» و جمله « بَعْضَهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً» آنها را دعوت به همکاری و همفکری و تعاون در مقابله به مثل میþکند و از سوی چهارم با انواع تحریکات و به اصطلاح بر سر غیرت آوردن طرف با این معارضه همراه است ـ قویترین شکل تحدّی را به خود گرفته است. و هنگامی که با قاطعیت میþگوید «لایَأْتُونَ بِمِثْلِه» (هرگز همانند آن را نمیþآورند) ارتباط و پیوند آن را با ماورای جهان انسانیت روشن میþسازد. قرآن در آیة دیگری سطح تحدّی و دعوت به معارضه به مثل را پایینتر میþآورد و میþگوید «آنها یعنی مخالفان اسلام میþگویند قرآن را به خدا افترا بسته، بگو اگر راست میþگویید شما هم ده سوره مانند این سورهþهای دروغین بیاورید» «اَمْ یَقُولُونَ افْتَریهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَریاتٍ.» به این هم قناعت نمیþکند بلکه میþافزاید «تمام کسانی را که میþتوانید غیر از خدا (برای انجام این امر) به یاری طلبید اگر راست میþگویید» «وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ.» در واقع قرآن تحدی خود را به ده سوره که کمتر از یکدهم کل قرآن است تنزل داده. و در جای دیگر به کمتر از یکصدم تنزل میþدهد و میþفرماید «اگر درباره آنچه بر بنده خود (محمد ص) نازل کردهþایم شک و تردید دارید (لااقل) یک سوره مانند آن را بیاورید» «وَاِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ». سپس میþافزاید «تمام گواهان خود را جز خدا دعوت کنید اگر راست میþگوئید» «وَادْعُوا شُهَدائَکُمْ مِنْ دُونِ اللهِ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ». روشن است که منظور از «گواهان جز خدا»، همفکران و یاوران آنها هستند، زیرا اینها همان کسانی هستند که در نفی رسالت پیامبر به نفع آنها گواهی میþدادند و طبعاً در اینجا باید به آنان کمک کنند تا سورهþای همانند قرآن بیاورند، و الا اگر منظور گواهی دادن بر همانندی آن سوره با قرآن باشد باید قبل از هر کس از خدا گواهی بخواهند. در سوره یونس آیه 38 نیز تحدی به آوردن سورهþای همانند قرآن شده است میþفرماید «آنها میþگویند او قرآن را به دروغ به خدا بسته، بگو اگر راست میþگویید یک سوره همانند آن را بیاورید و هر کس را میþتوانید جز خدا به یاری طلبید» «اَمْ یَقُولُونَ افْتَریهُ قُلْ فَأتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِه وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ». واژه «سُورَة»، شامل سورهþهای بزرگ و کوچک قرآن میþشود و تعبیر به «مِثْلِهِ» اشاره به همانند بودن از تمام جهات است، و جمله «وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ»، تمام ما سِوَی الله را شامل میþشود. بنابراین اگر قرآن زاییده فکر بشر بود، انسان دیگری نیز میþتوانست همانند آن را بیاورد، تا چه رسد به اینکه بخواهد از افراد بیþشماری نیز کمک گیرد، بخصوص اینکه در میان عرب جاهلی، فصحا و بلغا فراوان بودند. و در سوره طور آیه 33، همین معنی به صورت دیگری ذکر شده است، میþفرماید «آنها میþگویند (محمد ـ ص) قرآن را به خدا افتراء بسته، ولی آنها ایمان نمیþآورند (و اصولاً با ایمان آوردن مخالفند) اگر راست میþگویند سخنی همانند آن را بیاورند» «اَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لایُؤْمِنُونَ فَلْیَأْتُوا بِحَدیثٍ مِثْلِهِ اِنْ کانُوا صادِقینَ». «تَقَوّلَ» از «تَقَوُّلْ» به گفته مرحوم «طبرسی» در مجمع البیان به معنی سخنی است که با زحمت و تکلف ساخته میþشود و معمولاً در کذب و دروغ به کار میþرود، چرا که واقعیتی ندارد و محتاج به تکلف است (مجمع البیان ج 9/ 168) تعبیر «بِحَدیثٍ مِثْلِهِ» [سخنی همانند آن] میþتواند اشاره به تمام قرآن، یا چند سوره، یا یک سوره، و یا حتی کمتر از آن باشد، چرا که «حدیث» (سخن) به همه اینها گفته میþشود. و در سوره قصص آیه 49 سخن از آوردن کتابی همانند این کتاب است، میþفرماید «اگر راست میþگویید (که این کتاب از سوی خدا نیست همان گونه که به کتاب موسی (ع) نیز کافر شدید و درباره آن نیز همین را گفتید) کتابی هدایت بخشتر از این از نزد خدا بیاورید تا من از پیروی آن کنم» «قُلْ فَأْتُوا بِکِتابٍ مِنْ عِنْدِ اللهِ هُوَ اَهْدی مِنْهُما اَتَّبَعْهُ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ». سپس برای افشا کردن باطن آلوده آنان و بیان اعجاز قرآن مجید میþافزاید [اگر این پیشنهاد تو را نپذیرفتند بدان که از هوسهای خود پیروی میþکنند] و میþدانند این قرآن یک معجزه الهی است، ولی باز از پذیرش آن امتناع دارند، چرا که با منافع نامشروع و هوای نفس آنها، هماهنگ نیست «فَاِنْ لَمْ یَسْتَجیبُوا لَکَ فاعْلَمْ اَنَّما یَتَّبِعُونَ اَهْواءَهُمْ». یعنی اگر آنها از آوردن مثل آن عاجز شدند، معلوم میþشود این کتاب زاییده فکر بشر نیست وگرنه دلیلی نداشت که با آن همه تلاش و کوششی که برای این کار داشتند، فصیحان و بلیغانی که در اختیار گرفته بودند ناتوان شوند. و در سوره عنکبوت آیه 50 در پاسخ بهانه جویانی که «میþگفتند چرا پیامبر (ص) معجزه ندارد، و آیاتی از سوی پروردگارش بر او نازل نشده» (وَقالُوا لَوْ لا اُنْزِلَ عَلَیْهِ آیاتٌ مِنْ رَبِّه)، میþفرماید «بگو آیات نزد خداست (و به فرمان او نازل میþشود) من تنها انذار کننده آشکار هستم» (قُلْ اِنَّما الآیاتُ عِنْدَ اللهِ وَاِنَّما اَنَا نَذیرٌ مُبینٌ). سپس میþافزاید [آیا برای آنها کافی نیست که این کتاب آسمانی را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها تلاوت میþشود] (اَوَ لَمْ یَکْفِهِمْ اَنّا اَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ یُتْلی عَلَیْهِمْ). یعنی آنها چرا انتظار معجزات دیگری را میþکشند؟ با وجود این معجزه بزرگ و بیþمانند الهی، به این ترتیب با صراحت از اعجاز قرآن خبر میþدهد و با دلالت التزامی، تحدی میþکند و مخالفان را به معارضه میþطلبد. نتیجه این شد که قرآن مجید حداقل در هفت آیه از سورهþهای مختلف، قرآن را به عنوان یک معجزه بزرگ الهی قلمداد کرده و منکران را به طرق مختلف مورد تحدی قرار میþدهد و میþدانیم هرگاه کسی خارق عادتی انجام داد و همگان را به معارضه دعوت کرد و از آن عاجز ماندند دلیل بر اعجاز آن است. پیام قرآن ج 8، حضرت آیت الله مکارم شیرازی و سایر همکاران به نقل از سایت تبیان