طلسمات

خانه » همه » مذهبی » فکر می کنی زیارتگاه های ما با زیارتگاه های بت پرستان چه فرقی می کند. آیا زیارتگاه، بت دست ساز ما نیست؟

فکر می کنی زیارتگاه های ما با زیارتگاه های بت پرستان چه فرقی می کند. آیا زیارتگاه، بت دست ساز ما نیست؟

تفاوت بین بت و بتخانه و عبادت بتها با اولیاء خدا و زیارتگاه اولیاء الله و زیارت قبور ایشان با اندک دقتی روشن وآشکار است. از نظر بت پرستان بتها مجسمه ها نمادهایی ازموجوداتی فوق طبیعی هستند که تدبیر امور عالم را در دست دارند. از نظر آنها این موجودات فوق طبیعی دارای شأن الوهیت و خدایی هستند لکن خود ، زیر نظر خدایی بزرگترند و می توانند در پیشگاه آن خدای بزرگ شفاعت کنند . بت پرستان معتقدند که انسانها باید این موجودات فوق بشری را عبادت کنند تا از لطف آنها برخوردار شوند . از نظر بسیاری از بت پرستان خدای بزرگ و خالق کلّ فراتر از آن است که انسان بتواند او را عبادت کند لذا معتقدند که انسان باید فقط خدایان و مدبرین عالم را پرستش کند. بنابراین بتخانه در نظر بت پرستان عبادتگاه بتهاست نه عبادتگاه خدای بزرگ و خالق کلّ. اما اولیاءخدا(انبیاء ،ائمه اطهارو صلحا ) به اعتقاد شیعیان اولاً بشرند و ثانیاً مثل همه انسانها مکلّفند و ثالثاً مدبّر عالم هم نیستند . اینها تنها تفاوتی که با دیگر انسانها دارند این است که با اخلاص کامل مطیع خدا بوده اند؛ وبه همین سبب به خدا نزدیکترند ؛ و از این رو الگو و سرمشق دیگرانند . اینها کسانی هستند که در بندگی خدا از دیگران سبقت گرفته اند ؛ وبه علت همین سبقت گرفتنشان از جانب خداوند متعال امام(جلودار) و هادی(راهنمای ) دیگران شده اند ؛ و خدا ما را مکلف کرده که در مسیر سیر الی الله چشم به آنان بدوزیم و گوش به آنان دهیم تا راه صحیح را گم نکنیم .اینها کسانی هستند که با اطاعت خدا که زنده ی جاوید است به حیات طیبه دست یافته اند و ما نیز مکلفیم که با پیروی از آنها به حیات الهی و طیبه دست یابیم. خداوند متعال در مورد چنین انسانهایی فرموده است :
« یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم » ( انفال / 24)
« افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع ام من لا یهدی الا ان یهدی فما لکم کیف تحکمون »( یونس / 35)
«یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم …» (نساء /59)
بت پرستان بتها را عبادت می کردند و آنها را صاحب مقام شفاعت استقلالی می دانستند و برای آنها شأن ربوبیت وتدبیر عالم را قائل بودند . در حالی که ما اولیاء الهی را بندگان خالص خدا می دانیم که هیچ گونه شأن ربوبیت نیز ندارند . واگر برای آنها مقام شفاعت قائلیم به این دلیل است که خداوند متعال چنین مقامی را برای آنها اثبات نموده و به آ ننها اذن داده است و شفاعت آنها شفاعت مأذونه است و آنها شفاعت نمی کنند مگر کسی را خدا از او راضی باشد . (رک : آیات 28انبیا / نجم 26 /مریم 87 / یونس 3/ زخرف 86) خداوند متعال وقتی از بت پرستان انتقاد می کند اصل شفاعت را ردّ نمی کند بلکه می گوید شما براینکه ادعا می کنید بتها شفیع مردمند هیچ دلیل و برهانی ندارید و چیزی را ادعا می کنید که وجود خارجی ندارد. ( رک : یونس 17و18 )
حال می پردازیم به تفاوت بتخانه ها و زیارتگاهها . گفتیم که بتخانه ، محل عبادت بتهاست نه محل عبادت خدا ؛ درحالی که زیارتگاهها اماکنی هستند برای عبادت خدا . ما به احترام اولیاء خدا در اطراف قبر آنها اماکنی را تأسیس می کنیم تا مردم در آنها نماز به جا آورند و دعا بخوانند و به یاد خدا باشند ؛ و روشن است که عبادت در چنین اماکنی از نظر کیفیت می تواند بهتر از عبادت درخانه باشد ؛ چون در این اماکن انسان تحت تأثیر شخصیت اولیاء الهی سعی می کند که خود را به آنها شبیه تر کند و با حضور قلب بیشتری عبادت کند . لذا زیارتگاههای ما همواره محل تشکیل نمازهای جماعت و تشکیل جلسات دعاست و هیچکس در این زیارتگاهها اولیاءخدا را عبادت نمی کند . اما اگر کسی ادعا کند که تأ سیس عبادتگاه خدا در اطراف قبور اولیاء الهی شرک است جواب می دهیم که اولاً هیچ دلیل شرعی برچنین ادعایی وجود ندارد ؛ لذا بنابر اصالة الاباحه این کار هیچ منع شرعی ندارد ثانیاً اگر این کار جایز نبود اصحاب پیامبر (ص) و از جمله علی (ع) اجازه نمی دادند که پیکر مبارک نبی اکرم (ص) در مسجد مدینه دفن شود . ثالثاً قرآن کریم حکایت می کند که برفراز قبور اصحاب کهف مسجد(عبادتگاهی ) با شد ؛ واگر این کار اشکال شرعی داشت خدا آن را مذمت می نمود در حالی که خدا نه تنها آن را مذمت نکرد بلکه با زبان تأیید از آن سخن گفت . ( رک : کهف 21 )
اما در خصوص ضریح اولیاءالله (ع) گفتنی است که این ضریحها صرفاً برای محافظت ازقبور ایشان است تا تماس زیاد زیارت کنندگان باعث تخریب ظاهر قبور نشود ؛ بخصوص که برخی افراد ممکن است بخواهند مقداری از خاک قبور را جهت تبرک بردارند .در این خصوص آنچه ممکن است باعث شبهه در برخی اذهان شود این است که آیا زیارت کردن و تبرک جستن به قبورو آثاراولیاء الهی شرک نیست ؟ و آیا این هم نوعی پرستش نیست ؟
جواب این است که هر تعظیم واحترام و اظهار علاقه و خضوع وخشوعی به معنای عبادت و پرستش نیست . پرستش آن خضوع و خشوعی است که از روی اعتقاد به ربوبیت مخضوع له باشد لذا اگر کسی برای استاد و معلم خویش خضوع کند نه تنها شرک نیست بلکه عین ثواب است و همچنین خضوع برای والدین . خداوند متعال در این خصوص می فرماید: « واخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل رب ارحمهما کما ربّیانی صغیرا» ( اسراء /24 ) . بلی اگر کسی برای اولیاء الهی شأن ربوبیت قائل شود و با این اعتقاد در برابر آنها خضوع وخشوع نماید یقیناً شرک خواهد بود . اما شیعه دوازده امامی چنین اعتقادی در مورد اولیاء الهی ندارد؛ و البته حساب برخی افراد منحرف که خود را شیعه می نامند و در جلسات خود دم ار ربوبیت اهل بیت می زنند را باید از قاطبه شیعه جدا کرد . اینها افراد شیاد و منحرفی هستند که به نام اهل بیت مردم را به انحراف می کشند . در واقع خشوع وخضوع ما در مقابل اولیاء الهی چیزی نیست جز تعظیم تقوا و عبودیت خداوند متعال . ما این بزرگواران را احترام می کنیم چون الگوی پاکی و تقوا هستند و متقی باید مورد احترام باشد ؛چون خدا او را محترم شمرده و فرموده است « انّ اکرمکم عند الله اتقاکم » (حجرات/ 13) کسی که در نزد خدا محترم است در نزد ما هم محترم خواهد بود ؛ و اگر دوست داران اولیاء خدا از قبور آنها تبرک می جویند و قبور ایشان را می بوسند به نیت احترام و تعظیم وتکریم است نه به نیت عبادت. ما قبر پیامبر خدا و اهل بیت او را به همان نیّتی می بوسیم که جلد قرآن را می بوسیم . ظاهر قرآن چیزی جز چرم وکاغذ و مرکب نیست ؛ ولی هیچ مسلمانی اعم از شیعه وسنی جلد چرمی و صفحات کاغذی قرآن را به نیت چرم وکاغذ نمی بوسد بلکه ما جلد قرآن را می بوسیم به این اعتبار که این چرم وکاغذ و مرکب حامل کلام خداست . ما در واقع کلام خدا را می بوسیم و در برابر کلام خدا خضوع وخشوع نشان می دهیم ؛ و آنگاه که قرآن تلاوت می شود ما به احترام کلام خدا سکوت می کنیم و با ادب و متانت می نشینیم نه به خاطر صدای قاری قرآن . اگرجلد و کاغذ و مرکب قرآن به واسطه حقیقت آن محترم است و بی وضو دست زدن بر کلمات آن حرام است ؛ و نجس کردن آن معصیت است، پس جسم و قبر پیامبر نیز محترم است . قرآن کریم قبل از آن که بر کاغذ نقش بندد در جان پیامبر نقش بسته است و جان او حامل حقیقت قرآن است وجسم او حامل جان او بوده است ؛ پس جسم پیامبر نیز محترم است . ائمه اطهار (ع) نیز وارث علم پیامبرند و حقیقت قرآن را در جان خود دارند ؛ و طبق حدیث متواتر ثقلین اهل بیت (ع) عدل قرآنند و تا قیامت از قرآن جدا نمی شوند ؛ و موجودی که همیشه با قرآن است و وجودش مخزن کلام خداست محترم خواهد بود ؛ واگر گفته شود که بعد از مرگ این بزرگواران ، روح آنان از بدنشان جدا شده است و ارتباط این جسم با روح ، که حامل کلام خداست قطع شده است پس جسم آنان که در قبور است محترم نیست . جواب می دهیم که ارتباط جسم با روح کمتر از ارتباط پیراهن با روح نیست . پیراهن حضرت یوسف (ع) را از مصر به کنعان آوردند و حضرت یعقوب آن را بر چشم نابینای خود مالید و چشمان او به برکت این پیراهن که چند روزی با بدن مبارک حضرت یوسف (ع) تماس داشت بینا شد . ( رک : یوسف / 93-96 ) اگر پیراهن یوسف بعد از جدایی از بدن وی و با فاصله ای زیاد چنین برکتی دارد ، چرا بدن شریف نبی اکرم و اوصیای او که عمری حامل روح آنان بوده و عمری وسیله عبادتهای خالصانه آنها بوده است چنین مبارک نباشد . روایات متعددی درکتب صحاح اهل سنت و کتب شیعه وجود دارند که مردم آب وضوی پیامبررا می گرفتند و برای تبرک به مریضان خود می دادند و پیامبر خدا آنها را از این کار منع نمی کرد . آب دهان آن حضرت چاه بی آب را پر آب می کرد و زخم شمشیررا علاج می نمود و چشم بیمار را شفا می داد . کسی که آب دهانش چنین باشد کل پیکر مبارک او چه برکتی خواهد داشت . لذا اگر ما از قبور اهل بیت (ع) تبرک می جوییم از این جهت است که معتقدیم وجود این بزرگواران به واسطه اتباط با خدا از خدا برکت می گیرد ؛ همانگونه که پیراهن یوسف (ع) برکتی الهی داشت . و اگر کسی گوید که یوسف (ع) زنده بود و وجود الهی او از فاصله دور بر پیراهن او تأثیر می گذاشت در حالی که پیامبر اکرم (ع) و اهل بیت او مرده اند . جواب می دهیم که اولا ائمه اطهار (ع) همگی شهید راه خدا هستند و طبق صریح آیات خدا شهدا زنده اند و می توانند به دوستان خود در دنیا بشارت دهند .( رک : آل عمران / 168-171) ثانیاً هیچکس ادعا نکرده و نمی تواند ادعا کند که مقام شهدا از مقام نبی اکرم (ص) و اهل بیت او برتر است ؛ بنابراینهدا زنده اند دا شهدا زنده اند ثانیاً هیچکس نمی تواند ادعا کند که مقام شهدا از مقام نبی اکرم (ص) و اهل بیت او برتر است ؛ پس اگ اگر شهدا زنده اند پس به نحو اولی پیامبر و آل او هم زنده اند و دقیقا به همین دلیل است که ما در حرم این بزرگواران به ایشان سلام می دهیم چون یقین داریم که آنها زنده اند و وکلام ما را می شنوند وشاهد این ادعا آن است که خدا هم ما را مکلف کرده است که بر آنها سلام دهیم ؛ اگر آنها سلام ما را نمی شنیدند و اظهار دوستی و مودت ما را نمی دیدند خداوند حکیم ما را امر نمی کرد که بر آنان سلام کنیم خداوند متعال در مورد پیامبر (ص) به ما امر کرده است که : «ان الله وملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه وسلموا تسلیما »( احزاب / 56 ) شکی نیست این امر بر مومنین تمام اعصار و قرون است و منحصربه مومنین عصر رسالت نیست . اگر پیامبر این سلام را نمی شنود پس سلام ما چه ارزشی دارد . خداوند متعال در مورد اهل بیت او نیز ما را مکلف کرده است که هرروز چندین بار در تشهد نمازهای یومیه بگوییم « اللّهم صلّ علی محمد و آل محمد » و امر کرده است که بر پیامبر خدا سلام کنیم و بگوییم « السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته » و امر کرده است که بر تمام عباد صالح خدا اعم از زنده و مرده سلام کنیم و بگوییم : « السلام علینا و علی عبادالله الصالحین » وشضکی نیست که اهل بیت (ع) در رأس عبادالله الصالحین هستند ؛ ومگر زیارت غیر از همین سلام دادن و اظهار مودّت است همان مودّتی که طبق آیه (23 شوری ) برجمیع مسلمین واجب است؛ و مگر زیارتنامه های اهل بیت (ع) که در حرمهای آنان خوانده می شود چیزی جز تفسیر و تفصیل همین عبارات نماز و آیات فرآن است. ما در زیارتنامه به انبیاء و اهل بیت سلام می دهیم و مودت خود را نسبت به آنها اظهار می کنیم و از خدا می خواهیم که ما را در زمره پیروان ایشان قرار دهد ؛ آیا این شرک است . اگر این شرک است پس همه مسلمین در نمازشان کار مشرکانه می کنند ؛و خدا ما را به شرک امر کرده است و خدا منزه از آن است که امر به باطل گند .
مطلب آخر در این باب این که از ظاهر کلمات برخی عرفا چنین استفاده می شود که اینها به ربوبیت معصومین (ع) قائلند و برخی اسماء خدا را برای معصومین (ع) اثبات می کنند . شکی نیست که برخی از این افراد از عرفان حقیقی فرسنگها فاصله دارند و تنها برخی کلمات عرفا را یاد گرفته اند ولی از حقیقت آن بی اطلاعند . عرفان نظری یک علم است و هر علمی اصطلاحات خاص خود را دارد ؛ وسزاوار نیست که ازاصطلاحات یک علم ، معانی عرفی آنها را مد نظر قرار داده و شروع به انتقاد و تکفیر کنیم . عرفای واقعی هیچ گاه انسان کامل را خدا یا ربّ نمی دانند بلکه او را خلیفه خدا و متخلّق به اخلاق الله می دانند . لذا می گویند انسان کامل مظهر اسماء خداست یعنی انسان کامل موجودیست که تمام وجودش نمایانگر خداست همان طور که دیگر موجودات عالم نشانه ها و آیات خدا هستند با این تفاوت که انسان کامل ، کاملتری نشانه خداست . در وجود دیگر موجودات بعضی از اسماء خدا جلوه کرده است ولی در وجود چهارده معصوم تمام اسماء خدا جلوه کرده است ؛ و البته مراد از اسماء خدا که در انسان کامل ظهور کرده است اسماء ذاتیه او نیست .خلاصه مطلب این که تمام موجودات آیات خدا هستند و انسان بزرگترین آیه خداست و شکی نیست که این اعتقاد شرک نیست.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد