خانه » همه » مذهبی » من یک ایرانی هستم ولی متأسفانه هنوز نتوانسته ام هدفی برای زندگی خود پیدا کنم من الان درس می خوانم ولی نمی دانم برای چه. زندگی برایم بی معنی است. من دوست دارم همان طور که امامان(ع) گفته اند درس بخوانم و دنبال علم بروم ولی نمی دانم برای چه چیز؟ علم در نظر اسلام چه چیز است، علم حوزوی است یا علوم دیگر مانند پزشکی یا نه ما باید تمام علوم را بخوانیم که کار بسیار مشکلی است؟ من می خواستم بدانم که نقش علم در کامل شدن انسان و رسیدن به خدا چیست؟ آیا ما برای اینکه تبدیل به یک انسان کامل شویم باید دنبال علم برویم؟

من یک ایرانی هستم ولی متأسفانه هنوز نتوانسته ام هدفی برای زندگی خود پیدا کنم من الان درس می خوانم ولی نمی دانم برای چه. زندگی برایم بی معنی است. من دوست دارم همان طور که امامان(ع) گفته اند درس بخوانم و دنبال علم بروم ولی نمی دانم برای چه چیز؟ علم در نظر اسلام چه چیز است، علم حوزوی است یا علوم دیگر مانند پزشکی یا نه ما باید تمام علوم را بخوانیم که کار بسیار مشکلی است؟ من می خواستم بدانم که نقش علم در کامل شدن انسان و رسیدن به خدا چیست؟ آیا ما برای اینکه تبدیل به یک انسان کامل شویم باید دنبال علم برویم؟

همانگونه که شما هم بدان اشاره کرده اید، علم، نخستین و مهمترین مقوله ای است که انسان طالب کمال برای پیشرفت و کمال در انسانیت بدان نیاز دارد. روند شکل گیری شخصیت انسانی انسان و رشد او به این صورت است که در ابتدا هویت بشری انسان ساخته می شود و آدمی بیشتر به صورت یک انسان طبیعی ظهور می یابد، سپس این انسان طبیعی با تحصیل علم به حیات معقول انسانی و یا زندگی عرفانی راه پیدا می کند و به تکمیل صفات انسانی خویش می پردازد. بدون علم به هیچ وجه آدمی نمی تواند در راه کمال خویش قدم بردارد، بلکه در روایت داریم که انسان جاهل با هر قدمی در زندگی خود برمی دارد، از حقیقت دور می شود. بنابراین مسلم و قطعی است که انسان با تحصیل علم و دانش رشد می کند و عمل او هم باید برخواسته در راستای دانایی او باشد، ولی نکته در این است که کدام علم باعث رشد انسانی آدمی می شود و از کجا باید شروع کند.از نظر اسلام تحصیل بعضی علوم واجب عینی است و بر هرکسی واجب است مثل علم عقاید و اخلاق و احکام اسلامی و تحصیل بعضی علوم واجب کفایی است که عده ای باید دنبال آن بروند مثل علوم حوزوی و علوم دانشگاهی که برای حفظ نظام و پیشرفت جامعه لازم است بنابراین علوم مختلف دانشگاهی مثل گیاه پزشکی، زیست شناسی نیز برای عده ای که از عهده آن بر می آیند واجب و لازم است و بعنوان یک وظیفه شرعی می باشد علاوه بر آنکه انسان بانیت خدایی همه امور را می تواند به عبادت تبدیل کند حتی راه رفتن و آب خوردن را.
از نظر اسلام اهمیت و عظمت مقام علم؛ در حدی است که خداوند در قرآن به پیامبرش دستور می دهد: «قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون… ؛ [ای پیامبر!] بگو: آیا کسی که عالم است با کسی که نمی داند برابر است».(زمر، آیه 9)
پیامبر اسلام در مقام ارزش گذاری به علم می فرماید: «طلب علم فریضه علی کل مسلم الا ان الله یحب بغاه علم؛ دانش آموختن بر هر مسلمانی واجب است همانا خدا، طلب کنندگان دانش را دوست دارد».(اصول کافی، ج1، کتاب فضل العلم، ح 1، ص 35)
گرایش به یادگیری علوم به انگیزه های مختلف صورت می گیرد و به طور معمول نیازهای اولیه حیاتی و طبیعی و محسوس جاذبه های بیشتری برای انسان ها دارد. لذا برای فراهم سازی بیشتر آسایش و تسلط بیشتر بر طبیعت، گرایش های مختلف علمی و تخصص های فراوان به وجود آمده است. اما تنها وارستگان و ژرف اندیشان هستند که فراتر از نیازهای اولیه طبیعی و محسوسات به ارتباط نهانی دانش ها و ارتباط جهان هستی با آفریننده آن فکر می کنند و از هدفمندی این همه جنب و جوش ها سخن به میان می آورند.
مهمترین رسالت دین ایجاد انگیزه فراطبیعی در میان انسان ها و جهت دهی صحیح به تلاش های روزانه است به طوری که علاوه بر تأمین نیازهای روزمره زندگی، به هدفمندی و تلاش برای دستیابی به مقصود هستی اقدام کند. از این رو در فرهنگ اسلامی تمام دانش های مورد نیاز برای زندگی بشری دارای اهمیت است و توصیه شده به مقدار لازم و نیاز جامعه، مردم برای فراگیری آن اقدام کنند و از آن به «واجب کفایی» تعبیر شده است.
اما برای همه انسان ها در هر مرتبه علمی که قرار دارند توجه به هدف و هدفمندی جهان و ایمان به مبدأ و معاد لازم و «واجب عینی» شمرده شده است و غفلت اکثریت جامعه بشری جای تأسف دارد زیرا حتی از علوم تجربی و مهندسی نیز می توان به آن هدف مقدس دست یافت و منافاتی با زندگی روزمره ندارد، لذا از نظر قرآن و روایات، علم وسیله است نه هدف؛ آن هم وسیله اى که انسان را به کمال مى رساند و دنیا و آخرت او را آباد مى کند. گفتنى است که ارزش هر علم به ارزش موضوع آن علم است و در این جهت علوم الهى و دینى – با توجه به موضوع آن – از سایر علوم اشرف و برتر است؛ ولى این بدین معنا نیست که علوم دیگر بى اهمیت و بدون ارزش است و علم نیست.
در نگاه کلى قرآن، هر علمى که انسان را به دنیاپرستى سوق دهد و به چنگال مادیات بسپرد و فهم و شعور او را به طرف خواب و عیش و نوش بکشاند هدف نهایى او را تنها وصول به مادیات قرار دهد، چیزى جز ضلالت و گمراهى نیست.
در قرآن کریم آمده است: «ذلک مبلغهم من العلم ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله؛ این آخرین حد آگاهى آنها است و خداوند به حال آن که از راه حق گمراه شده آگاه است».(نجم، آیه 30) پس علوم غیردینى نیز مى تواند نقش آفرین بوده و موجبات سعادت آدمى را فراهم کند. این در صورتى است که هدف تلقى نشود، بلکه وسیله پیشرفت و رسیدن به کمال باشد. از طرف دیگر علوم دینى نیز اگر طالب آن قصد رسیدن به دنیا را داشته باشد، موجب بدبختى انسان مى شود.
خلاصه این که علمی که در روایات و آیات بر آن تأکید شده و از آن تمجید گشته و به عنوان اشرف علوم محسوب می گردد علم خداشناسی است زیرا معلوم این علم از معلوم سایر علوم برتر و اشرف است و هر علمی به اندازه معلوم خود ارزش دارد و روشن است که کسب معرفت و جهان بینی و خداشناسی منحصر به یک رشته نیست.
شخصی ممکن است از علم شیمی آن چنان خدا را بشناسد که از مطالعه کتاب های دینی نشناسد – پس آن چه مهم است شناخت کیمیای هستی است – البته باید پذیرفت بعضی از علوم و رشته ها به این هدف نزدیک تر و کم واسطه ترند. در غیر این صورت از علوم مختلف به عنوان فضل نام برده شده نه کمال.
بنابراین دروس دانشگاهی که در جهت حل مشکلات علمی و گسترش علمی افراد و جامعه خاص بر می دارد نه تنها علم لاینفع نیست بلکه علومی هستند که در خدمت به جامعه و مردم است و کسی که به قصد کمک به مردم و کسب رضایت خداوند و خدمت رسانی به افراد جامعه به تحصیل آن علوم می پردازند، نه تنها پسندیده، بلکه در برخی موارد بر افراد این تحصیل واجب می شود. مثلا آنجا که حل مشکلات مردم و اداره جامعه متوقف بر تحصیل در یکی از رشته های تخصصی باشد.
از طرف دیگر انسان موجودی اجتماعی و وابسته به اجتماع است و همچنان که از مواهب اجتماعی بهره می برد باید به حال اجتماع نیز سودمند باشد گاهی اوقات تحصیل در رشته ای خاص ممکن است به ظاهر برای فردی به طور مستقیم سودی معنوی در بر نداشته باشد ولی چون باعث پیشرفت جامعه به ویژه جامعه اسلامی می گردد و موجب سربلندی و اقتدار و عزت علمی و اقتصادی آن می گردد، تحصیل آن لازم است وتحصیل با چنین انگیزه ای خود از عبادات مهم است. این از ویژگی های دین مقدس اسلام است که پیروان آن در هر حال و کار و شغلی که هستند می توانند با انگیزه و نیت خدایی و قصد خدمت به مردم در حال عبادت باشند با مطالعه در تاریخ به دست می آید که عده زیادی از مردان حق و بزرگان اهل کمال در علوم مختلف زمان خود استاد و متخصص بوده اند یعنی آنها میان تحصیل علومی مثل ریاضیات و زیست شناسی و فیزیک و شیمی و تحصیل در رشته های معارف دینی هیچ گونه تقابل و منافاتی نمی دیده اند و با آن نیت پاک همه را در راه رسیدن به قرب حق و پیمودن راه بندگی به کار می برده اند. پس تحصیل در علوم جانور شناسی نیز مانند علوم دیگر اگر با انگیزه عالم شدن و آشنایی بیشتر با شگفتی های خلقت و نیز تقویت بنیه علمی کشور و رفع نیازهای علمی و تخصصی آن باشد، کاری عبادی و آخرتی است، چون نیت و انگیزه خدایی و معنوی است. بر عکس اگر کسی در رشته معارف تحصیل کند ولی انگیزه او کسب شهرت یا درآمد و یا به دست آوردن منصب و مقامی باشد، هر چند موضوع تحصیلی اش ارزشمند است ولی چون با انگیزه ای الهی ومعنوی انجام نمی گیرد فاقد ارزش است.

ارزش گذاری علم:

از نظر اسلام شرافت و ارزش علم به دو چیز است:
اول موضوع آن است که در این صورت علم خداشناسی و علم خودسازی و هر چه مربوط به رشد و کمال معنوی انسان می شود اشرف علوم است.
دوم هدف و نیت انسان از علم است که درارزش علم دخیل است. اگر هدف از علم کسب رضایت خدا و خدمت به دین و مردم باشد علم دارای شرافت و ارزشی است ولی اگر قصد انسان از عالم شدن دنیا طلبی و برتری جویی و امثال آن باشد علم او بی ارزش است حتی اگر موضوعش توحید و خداشناسی باشد.
بنابراین اگر چه علومی مانند ریاضی، هندسه ، شیمی و مانند آن از نظر موضوع درحد علم خداشناسی و معرفت دینی نیست، ولی چه بسا کسی بتواند عامل دوم یعنی نیت و هدف خود از فراگیری آنها را چنان تقویت کند که ارزش کمتر از علم خداشناسی نداشته باشد . مثلا پزشکی که علم و تخصص خود رادر خدمت به مردم و نجات بیماران قرار دهد و سعی کند از افراد بی بضاعت و کم درآمد پول کمتری بگیرد و یا از سودی که به خاطر طبابت بدست می آورد ، در کمک به محرومین بکار برد. و هدفش تقرب به خدا باشد چه بسا در رتبه اولیای الهی قرار گیرد.
با مطالعه در تاریخ به دست می آید که عده زیادی از بزرگان دینی در علوم مختلف زمان خود استاد و متخصص بوده اند کسانی مانند خواجه نصیرالدین طوسی، بوعلی سینا و… میان تحصیل علومی مثل ریاضیات و زیست شناسی و فیزیک و شیمی و تحصیل در رشته های معارف دینی هیچ گونه تقابل و منافاتی نمی دیده اند و با آن نیت پاک همه را در راه رسیدن به قرب حق و پیمودن راه بندگی به کار می برده اند.
علم نافع چیست؟
در نگاه اسلامى، علمى که نفع ندارد، مطلوب نیست; حتى بزرگان معصوم (ع) از این علم به خداى سبحان پناه برده اند . از رسول خدا (ص) روایت است که فرمود: اللهم اعوذبک من علم لاینفع . (1) و از على (ع) روایت است که فرمود: «خیرى نیست در دانشى که سود ندارد .» (2)
امام کاظم (ع) ماجرایى را از رسول خدا (ص) نقل کرده است که بسیار شایان توجه و تامل است . امام (ع) مى فرماید:
دخل رسول الله (ص) المسجد فاذا جماعة قد اطافوا برجل . «ماهذا؟» فقیل: «علامة .» قال: «و ما العلامة؟» قالوا: «اعلم الناس بانساب العرب و وقائعها و ایام الجاهلیة و بالاشعار العربیة .» فقال النبى (ص): «ذلک علم لایضر من جهله، و لاینفع من علمه .» (میزان الحکمة، ح 14114 به نقل از مالى صدوق، 220/13)
روزى رسول خدا (ص) به مسجد آمد . گروهى را دید که پیرامون مردى گرد آمده اند . پرسید: «این کسیت؟»
گفتند: «علامه است.» فرمود: «در چه چیز علامه است؟»
گفتند: «داناترین مردم به انساب و وقایع عرب است و بیشتر از همه به روزهاى مهم جاهلیت و اشعار عربى آگاه است.»
پیامبر (ص) فرمود: «این را اگر کسى نداند، زیان نمى کند و کسى که مى داند، نفعى نمى برد .»
علم انساب براى نظام جاهلى عرب، که بر مدار روابط خویشى و عشیره اى سازمان مى یافت، نفعى عظیم داشت و آن نظام بدون این علم استمرار نمى یافت; ولى اسلام نظام اجتماعى نوینى را بنیاد نهاد که بر اساس تبارنامه آسمانى و الهى انسان شکل مى گرفت . اسلام همچنان که با نظام جاهلى عرب به ستیز پرداخت، با دانش ها و فنون و ابزارهایى نیز که به آن نظام خدمت مى کرند، به مبارزه پرداخت . به همین دلیل، از علم الانساب، که بنیان هاى فرهنگى و نظام جاهلى را حفظ مى کرد و به دیگران انتقال مى داد، استقبال نکرد و آن را دانشى مفید ندانست .
ترویج علم الانساب در صدر اسلام نسبت هاى جاهلى را همچنان در یاد و خاطر مردم عرب زنده نگاه مى داشت و ترک آن به مصداق «ان الباطل تموت بترک ذکره » موجب زوال آن فرهنگ مى شد .
پیامبر اسلام (ص) علم الانساب را براى محیط اسلامى در روزهاى نخستین، که اعراب هنوز با عواطف و روابط جاهلى مانوس بودند، دانشى بومى نمى دانست و دانش هاى دیگرى را براى فرهنگ اسلامى ضرورى و نافع مى شمرد . رسول اکرم (ص) ضمن بیان این که علم داراى دامنه اى بلند است، آدمى را به بهره گیرى از برترین و بهترین علوم توصیه مى کند و مى فرماید:
العلم اکثر من ان یحصى . فخذ من کل شى ء احسنه . (1)
علم افزون از آن است که به شمارش آید . پس هر دانشى را که بهتر است، فراگیرید .
على (ع) نیز در روایتى براى باز نمودن این حقیقت، از زنبور عسل یاد مى کند که بهترین اجزاى گل را برمى گزیند و از آن دو چیز نفیس مى سازد: یکى عسل که شفاى آدمیان است و دیگر موم که مردم از آن نور مى گیرند . (2) همچنین، امام کاظم (ع) درباره شایسته ترین علوم مى فرماید:
اولى العلم بک ما لایصلح لک العمل الا به و اوجب العمل علیک ما انت مسؤول عن العمل به، و الزم العلم لک ما ذلک على صلاح قبلک و اظهر لک فساده، و احمد العلم عاقبة مازاد فى عملک العاجل فلا تشتغلن بعلم ما لایضرک جهله و لاتغفلن عن علم ما یزید فى جهلک ترکه (3)
شایسته ترین علم براى تو آن است که عمل تو جز بدان اصلاح نشود، و واجب ترین عمل براى تو آن است که در برابرش از تو بازخواست مى کنند و لازم ترین علم براى تو علمى است که قلب تو را به صلاح آورد و فساد قلب را براى تو آشکار سازد، و فرجام آن علمى نیک تر است که بر عمل دنیاى تو بیفزاید . پس خود را به علمى مشغول مساز که ندانستن آن، زیانت نمى رساند و از علمى غافل مشو که ندانستن آن، بر نادانى ات مى افزاید .
از نبى خاتم (ص) روایت است که فرمود:
العلم علمان: علم الادیان و علم الابدان
این روایت حتى اگر در مقام حصر مطلق نیز نباشد، باز هم از دو دسته علم با تایید و ترغیب یاد مى کند: علم ابدان و علم ادیان . یکى به جنبه جسمانى انسان مى پردازد و دیگرى به بعد روحانى و معنوى او توجه دارد . یکى براى سلامت جسم است و دیگرى سلامت روح است هر دو علم گرچه مهم و لازم اند، اما آن علم که سلامت جان و قلب را تامین مى کند، در دیدگاه اسلام مهم تر است . در برخى روایات، معرفت نفس سودمندترین معرفت ها دانسته شده و در برخى دیگر، توحید، ارزشمندترین گزاره شناخته شده است و در برخى دیگر، معرفت نفس با معرفت رب، قرین و همنشین شده است .
اسلام به موازات در هم شکستن مناسبات و روابط خونى و قبیله اى جاهلیت، به تحکیم مناسبات و روابط الهى انسان مى پردازد و به دانشى که نسب نامه آسمانى آدمى را تبیین مى کند، ارج مى نهد . از این رو، معرفت نفس و توحید، در فرهنگ اسلامى، همان نقشى را دارند که علم الانساب در فرهنگ جاهلى عرب داشته است . توحید براى زاد بوم دینى آدمى، معرفتى نافع و ضرورى است و علم الانساب نیز در جغرافیاى فرهنگى جاهلیت عرب، علمى لازم و ضرورى بوده است .
علم الانساب و توحید هر دو علم اند، ولى هر یک به اعتبار موضوع و متعلق خود، براى محیط اجتماعى و فرهنگى ویژه اى نقش کلیدى و ضرورى دارند . هر محیط فرهنگى، در نظام اجتماعى خود، به دسته اى علوم نیازمند است و دیدگاه هاى مختلفى که از حقیقت و هویت علم دارد، در این داورى مشترکند; یعنى اگر ما از دیدگاه پوزیتیویسى نیز به علم بنگریم، باز هم خواهیم پذیرفت که علم دامنه اى بلند دارد و هر فرد و جامعه اى مى تواند دانش متناسب با زاد و بوم خود را برگزیند . البته بومى شدن علم، به لحاظ موضوع، در برخى دیدگاه ها اهمیت بیشترى دارد.
حمید پارسا نیا, مقاله بومی شدن علم, سایت حوزه
——————–
پی نوشت:
1) کنزالفوائد، 2، 31; میزان الحکمة، ح 1412616 .
2) نهج البلاغه، حکمت 338 .
3) اعلام الدین، 305، میزان الحکمة، ح 14138 .
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
1. علم و دین ایان، ایان باربور، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی
2. دین و چشم اندازهای نو، نوشته چند نفر از دانشمندان غربی، ترجمه غلامحسین توکلی
3. عقل سلیم علم، جیکوب برونوسکی، ترجمه کامبیز عزیزی، نشر نی.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد