بابیگرى انشعابى از شیخیگرى است . بنیانگذار بابیت، سید على محمد شیرازى ملقب به «باب» است. او در سال 1235ق در شیراز متولد شد، در نوزده سالگى به کربلا رفت و در درس سید کاظم رشتى حاضر شد و پس از مرگ سید کاظم رشتى خود را باب امام زمان(عج) خواند. على محمد در سال 1261ق به دستور والى فارس دستگیر و به شیراز فرستاده شد. وى پس از آن که در مناظره با علماى شیعه شکست خورد اظهار ندامت کرد و در حضور مردم گفت : «لعنت خدا بر کسى که مرا وکیل امام غائب بداند. لعنت خدا بر کسى که مرا باب امام بداند». در عین حال پس از چندى در تبریز ادعاى «مهدویت» کرد و خود را امام زمان خواند و بابیت را که قبلاً ادعا کرده بود به «بابیت علم خداوند تأویل کرد». او در مجلس علما نتوانست ادعاى خود را اثبات کند و از پاسخ مسائل دینى فرو ماند و جملات ساده عربى را غلط خواند. از این رو بار دیگر توبه نامه نوشت؛ اما طولى نکشید که ادعاى پیامبرى کرد و کتاب «بیان» را کتاب آسمانى خویش دانست. او خود را برتر پیامبران و ناسخ اسلام دانسته و بر آن است که با ظهور وى، قیامت بر پا شده است. مناظره باب با نظام العلماء در مجلس ولیعهد ناصرالدین میرزا که به توبه ظاهرى باب انجامید(2) چنین است :
نظام العلما : حکم… که شما ادعاى خود را در حضور علماى اسلام بیان نمایید تا تصدیق و تکذیب آن محقق گردد. اگرچه من اهل علم نیستم و مقام ملازمت دارم و خالى از غرضم، تصدیق من خالى از فایده نخواهد بود و مرا از شما سه سؤال است : اولاً؛ آیا این کتبى که بر سنت و سیاق قرآن و صحیفه و مناجات در اکناف و اطراف ایران منتشر شده از شما است یا نه؟ و آیا آنها را شما تألیف کرده اید و یا به شما بسته اند؟
باب : از خدا است.
نظام العلما : من چندان سواد ندارم، اگر از شما است بگویید آرى و الا نه.
باب : از من است.
نظام العلما : آیا معنى کلام شما که گفتید از خدا است این است که زبان شما مثل شجره طور است؟
باب : روا باشد انا الحق از درختى ، چرا نبود روا از نیکبختى
نظام العلما : این همه آوازها از شه بود؟
باب : رحمت به شما، همین طور است.
نظام العلما : شما را باب مى گویند. چه کسى، کى و کجا بر شما این اسم را گذاشته است؟ معنى باب چیست؟ و آیا شما به این اسم راضى هستید یا نیستید؟
باب : این اسم را خدا به من داده است.
نظام العلما : در کجا؟ در خانه کعبه، بیت المقدس یا بیت المعمور؟
باب : هر کجا باشد اسم خدایى است.
نظام العلما : البته در این صورت راضى هم هستید. معنى باب چیست؟
باب : «انا مدینةالعلم و على بابها»؛ (من شهر علمم و على در آن است) فرموده محمد بن عبداللَّه صلى الله علیه وآله.
نظام العلما : شما باب مدینه علم هستید؟
باب : بلى.
نظام العلما : حمد خدا را که من چهل سال است قدم مى زنم که به خدمت یکى از ابواب برسم، مقدور نمى شود. حال الحمدللَّه در ولایت خودم بر سر بالینم آمد. اگر چنین شد و معلوم گردید شما بابید، منصب کفشدارى را به من دهید.
باب : گویا شما حاج ملا محمود باشید؟
نظام العلما : بلى.
باب : شأن شما اجل است. باید منصب بزرگى به شما داد.
نظام العلما : من همین را مى خواهم، مرا کافى است.
ولیعهد : ما هم این مسند را به شما که بابید تسلیم مى نماییم.
نظام العلما : به قول پیغمبر یا حکیم دیگر که فرموده است : «العلم علمان علم الابدان و علم الادیان» در علم ابدان عرض مى کنم که در معده چه کیفیتى حاصل مى شود که شخص تخمه مى شود؟ بعضى به معالج رفع مى گردد و برخى منجر به سوء هضم مى شود یا به مراق منتهى مى گردد؟
باب : من علم طب نخوانده ام.
ولیعهد : در صورتى که شما باب علوم هستید مى گویید علم طب نخوانده ام! با دعوى شما منافات دارد.
نظام العلما : عیب ندارد. این علم بى طره است، داخل علوم نیست، با بابیت منافات ندارد. پس از باب پرسید : علم ادیان علم اصول است و فروع و اصول مبدأ دارد و معاد. بگویید آیا سمع و بصر و قدرت ، عین ذات هستند یا غیر ذات؟
باب : عین ذات هستند.
نظام العلما : پس خدا متعدد شد و مرکب. ذات با علم دو چیزند که مثل سرکه و شیره عین یکدیگر شدند. مرکب از ذات و علم یا از ذات و قدرت علاوه بر این ذات لا ضد له و لا ندّ له است. علم که عین ذات است، ضد دارد که جهل باشد. علاوه بر این دو مفسده، خدا عالم است، پیغمبر هم عالم است، منهم عالمم. در علم شریک شدیم. ما به الاشتراک داریم. علم خدا از خودش هست و علم ما از او. پس ما به الامتیاز داریم. در نتیجه خدا مشترک شد از مابه الامتیاز و ما به الاشتراک و حال آنکه خدا مرکب نیست.
باب : من حکمت نخوانده ام.
نظام العلما : علم فروع مستنبط از کتاب و سنت است و فهم کتاب و سنت موقوف بر علوم بسیارى مثل صرف و نحو و معانى و بیان و منطق. شما که بابید «قال» را صرف کنید.
باب : کدام قال؟ نظام العلما : قالَ یَقُولُ قَوْلاً، قالا قالُوا قالَتْ قالَتا قُلْنَ. آقاى باب، باقى را شما صرف کنید.
باب : در طفولیت خوانده بودم، فراموش شده.
نظام العلما : در هو الذى یریکم البرق خوفاً و طمعاً؛ خوفاً و طمعاً برحسب ترکیب چیست؟
باب : در نظرم نیست.
نظام العلما : معنى این حدیث را بگویید : لعن اللَّه العیون الثلاثة فانها ظلمت عیناً واحداً.
باب : نمى دانم.
نظام العلما : مأمون خلیفه از حضرت رضاعلیه السلام پرسید : «ما الدلیل على خلافة جدک؟ قال آیة انفسنا قال لولا نسائنا قال لولا ابنائنا» ؛ «وجه استدلال امام رضاعلیه السلام چیست و وجه ردّ مأمون بر امام و ردّ امام بر خلیفه چیست؟»
باب (با تحیر) : این حدیث است؟
نظام العلما : بلى حدیث است. شأن نزول «اِنّا اَعْطَیْناکَ الْکَوثَرَ» معلوم است. حضرت رسول مى گذشت، عاص گفت : این مرد ابتر است، عن قریب مى میرد و اولادى از او نمى ماند. حضرت غمگین شد، از براى تسلیت آن حضرت این سوره نازل گشت. حال بگویید این چه تسلیت است؟
باب : واقعاً شأن نزول سوره این است؟
نظام العلما : آقایان این طور نیست؟ حضار (همگى) : بلى.
باب : مهلت دهید فکر کنم.
نظام العلما : ما در عهد جوانى به اقتضاى سن شوخى مى کردیم و این عبارت علامه را مى گفتیم : «اذا ادخل الرجل على الخنثى والخنثى على الانثى وجب الغسل على الخنثى دون الرجل و الانثى».
باب (پس از فکر) : این عبارت از علامه است؟ حضار : بلى.
نظام العلما : از علامه نباشد، از من باشد. معنى آن را بیان فرمایید. آخر نه شما باب علم اید؟!
باب : چیزى به خاطرم نمى رسد.
نظام العلما : یکى از معجزات پیغمبر قرآن است و اعجاز آن با فصاحت و بلاغت است. تعریف فصاحت چیست و با بلاغت چه فرقى دارد و نسبت بین آنها چیست؟
باب : در نظرم نیست.
نظام العلما : اگر در نماز کسى شک کند بین دو و سه، چه کند؟
باب : بنا را بر دو بگذارد.
ملا محمد مامقانى : اى بى دین، تو شکیات نماز را نمى دانى، ادعاى بابیت مى کنى؟
باب : بنا را بر سه بگذارد. ملا محمد مامقانى : پیدا است دو نشد، سه است. تو نوشته اى که اول کسى که به من ایمان آورد نور محمد و على است؟
باب : بلى. ملا محمد مامقانى : پس تو متبوع و آنها تابع و تو از آنها افضلى؟
علم الهدى : خداوند در قرآن فرموده پنج یک مال را در راه خدا دهید و تو گفته اى یک سوم مال را بدهید! چرا؟
باب : ثلث هم نصف خمس است، چه تفاوت دارد؟ (خنده شدید حضار)
نظام العلما : چند از این الفاظ و اخبار و مجازسوز خواهم سوز با آن سوز ساز من در بند لفظ نیستم. کرامتى مطابق ادعاى خود بر من بنما تا مرید شوم.
باب : چه کرامت مى خواهى؟
نظام العلما : اعلى حضرت در پایش مرض نقرس است. او را صحتى ده.
ولیعهد : دور رفتى! همین شما را تغییر حال داده، جوان کنند، ما این مسند را به او واگذار مى کنیم.
باب : در قوه ندارم.
نظام العلما : عزت بى جهت نمى شود. در عالم لفظ گنگ، در عالم معنى لنگ. چه هنرى دارى؟
باب : آیات فصیحه مى خوانم : «الحمدُ للَّهِ الّذى خلقَ السّمواتِ والارضَ» و تاء سماوات را با «زبر» خواند. ولیعهد (با تبسم) : و ما بتاءٍ و الفٍ قد جُمِعایُکسر فى الجرّ و فى النّصب معاً
باب : اسم من على محمد است. با رب موافق است.
نظام العلما : هر على محمد و محمد على چنین است. گذشته از این، باید شما دعوى ربوبیت کنید نه بابیت.
باب : من آن کسم که هزار سال است انتظار او را مى کشید.
نظام العلما : یعنى شما مهدى صاحب الامرید؟
باب : بلى.
نظام العلما : شخصى یا نوعى؟
باب : شخصى.
نظام العلما : نام او محمد فرزند حسن است و نام مادر او نرجس، صیقل، سوسن است و نام تو على محمد و نام پدر و مادر تو چیز دیگر. زادگاه آن حضرت، سامره است و زادگاه تو شیراز است. سن او بیش از هزار سال، سن تو کمتر از چهل سال است. وانگهى من شما را نفرستاده ام.
باب : دعوى خدایى مى کنید؟
نظام العلما : مثل تو امامى مانند من خدایى مى خواهد.
باب : من به یک روز دو هزار بیت مى نویسم! کسى مى تواند چنین کند؟
نظام العلما : من در دوران توقف در عتبات، آدمى داشتم که هر روزى دو هزار بیت مى نوشت. آخرالامر کور شد. شما هم این عمل را ترک کنید و الا کور خواهید شد.(3)
على محمد نسبت به مخالفانِ عقیده اش، خشونت شدیدى را سفارش نمود و وظیفه فرمانرواى بابى را این مى داند که جز بابى ها کسى را بر زمین باقى نگذارد و غیر از کتاب هاى بابیان، دیگر کتب باید همه محو و نابود شوند و بابیان جز کتاب بیان و دیگر کتب بابیان را نیاموزند.
پس از مرگ محمد شاه قاجار در سال 1264ق مریدان على محمد آشوب هایى در کشور پدید آورده و به قتل و غارت مردم پرداختند. میرزا تقى خان امیرکبیر به جهت فرونشاندن فتنه بابیه در صدد اعدام على محمد برآمد. عاقبت او و یکى از پیروانش به نام محمد على زنوزى در 28 شعبان 1266 در تبریز تیرباران شدند.
……………….) Anotates (……………..1) بابى گرى و بهائى گرى اکنون به کلى از دین اسلام خارج شده اند و از فرق اسلامى به حساب نمى آیند؛ لیکن به لحاظ انشعاب آنها از دین اسلام و وابستگى به شیخیه در این بخش قرار گرفتند.2) متن توبه نامه با دست خط او در کتابخانه مجلس شوراى اسلامى موجود است.3) مهدى پور، شبهات مهدوى دوران ما (نقدى بر بهائیت)، صص 32 – 41. بهائى گرى فرقه اى منشعب از بابى گرى است. بنیانگذار آن میرزا حسینعلى نورى معروف به بهاءاللَّه است. او در سال 1233 در تهران به دنیا آمد و در شمار نخستین گروندگان باب و مبلّغان او قرار گرفت. پس از اعدام باب میرزا یحیى (معروف به صبح ازل) ادعاى جانشینى باب را کرد و چون در آن زمان بیش از نوزده سال نداشت برادرش میرزا حسینعلى (بهاءاللَّه) زمام کارها را در دست گرفت. در سال 1268 بابیان به ناصرالدین شاه تیراندازى کردند و چون شواهدى بر نقش حسینعلى در این کار وجود داشت، در پى دستگیرى و اعدام او برآمدند. او به سفارت روس پناه برد، سفیر و دولت روس از او حمایت کردند و به این وسیله از مرگ نجات یافت. او سپس به بغداد رفت و در نامه اى به سفیر روس از وى و دولت روس قدردانى کرد. در بغداد کنسول دولت انگلیس و نماینده دولت فرانسه با او ملاقات کرد و حمایت دولت هاى خود را به او ابلاغ کرده و تابعیت انگلستان و فرانسه را به او پیشنهاد نمودند. میرزا یحیى (صبح ازل) نیز مخفیانه به بغداد رفت. در این هنگام بغداد، کربلا و نجف مرکز اصلى فعالیت بابیان شد و در پى اختلاف بر سر ادعاى «موعود بیان» یا «من یُظهِرُهُ اللَّه» آدمکشى هاى شدیدى بین بابیان رواج یافت. نزاع بین حسینعلى و میرزایحیى بر سر این ادعا موجب افتراق بابیان به دو فرقه بهائیه (پیروان حسینعلى) و ازلیه (پیروان میرزایحیى) شد. گفته شده است که در پى این منازعات میرزا یحیى برادرش بهاءاللَّه را مسموم کرد و بر اثر آن بهاءاللَّه تا پایان عمر به رعشه دست مبتلا بود. میرزا حسینعلى پس از اعلام «من یُظهِرُهُ اللهى» خویش ادعاى الوهیت و ربوبیت نمود. او خود را «خداى خدایان، آفریدگار جهان، خداى تنهاى زندانى، معبود حقیقى»، «رب مایُرى و مالا یُرى» نامید. پیروانش نیز پس از مرگ وى قبر او را قبله خویش گرفتند. او افزون بر ادعاى ربوبیت، شریعت جدید آورد و کتاب «اقدس» را نگاشت. بهائیان آن را «ناسخ جمیع صحائف» مى دانند. او کتاب هاى دیگرى نیز نوشته است که پر از اغلاط املایى و انشائى است. مهمترین کتاب او «ایقان» است که به خاطر وجود اغلاط بسیار در زمان حیاتش مورد تصحیح و تجدید نظر قرار گرفت. فرقه هاى بابى و بهائى : بعد از اعدام سید على محمد، بابیت به سه فرقه تقسیم شد و بعد از مرگ بهاءاللَّه، نزاعى بین دو برادر (عباس افندى و محمد على) به وجود آمد و به تبع آن دو فرقه دیگر افزوده شد، در نتیجه مجموعاً پنج فرقه شدند : 1 . ازلیه (به رهبرى میرزا یحیى نورى، صبح ازل )، 2 . بهائیه (به رهبرى میرزا حسین على، بهاءاللَّه )، 3 . بابیه خالص (فقط رهبرى سید على محمد باب را قبول دارند )، 4 . بابیه بهائیه عباسیه (قبول رهبرى عبدالبهاء عباس افندى ) 5 . ناقضون (اتباع میرزا محمد على، برادر عبدالبهاء )(1) . عقاید بهاییت : چندى از عقاید و احکام بهائیت عبارت است از : 1 . با ظهور سید على محمد باب اسلام پایان گرفته و اینک دین جدید ظهور کرده و مردم باید همگى بهایى شوند(2) . 2 . پنهان کردن دین (تقیه) ضرورى است. 3 . روزه نوزده روز است، قبل از عید شروع و به عید نوروز ختم مى شود . 4 . نماز جماعت باطل است مگر در نماز میت . 5 . قبله مرقد بهاءاللَّه در شهر عکا است . 6 . حج براى مردان واجب است و بر زنان واجب نیست. «حج» در خانه اى که بهاء در آن اقامت داشته، یا در خانه اى که سیدعلى محمد باب در شیراز در آن سکنى داشته است به جا آورده مى شود . 7 . اعیاد عبارت است از : – عید ولادت باب، اول محرم . – عید ولایت بهاء، دوم محرم . – عید اعلان دعوت باب، پنجم جمادى . – عید نوروز(3)، 8 . نماز پنج تکبیر دارد و در دو وقت خوانده مى شود : یکى هنگام تولد و دیگرى هنگام مرگ . عبادتگاه ها طبق وصیت بهاء باید از نه مناره و یک گنبد تشکیل بشود. این عبادتگاه ها در فرانکفورتِ آلمان، سیدنى در استرالیا، کامپالا در اوگاندا، لیمیت در شیکاگو، پاناماسیتى در پاناما و دهلى نو در هندوستان است(4) . همچنین در فروع تعالیم بهائیت به احکامى برمى خوریم که بعضى از آنها عبارت است از : – ازدواج با محارم غیر از زن پدر، حلال مى باشد . (یعنى با حکم بر حرمت ازدواج با زن پدر، ازدواج با خواهر و دختر و عمه و خاله و دیگران حلال مى گردد! ) – معاملات ربوى آزاد و حلال است . – تمام اشیاء حتى خون، سگ، خوک، بول و… پاک است . – حجاب زنان ملغى مى باشد . – دخالت در سیاست ممنوع مى باشد . در بررسى عقاید، احکام و تاریخ بهائیت به روشنى معلوم مى گردد که استعمار براساس برنامه و طرح از پیش تعیین شده اى، به مرور و در مراحل مختلف، به منسوخ اعلام نمودن دین اسلام و نفى و انکار نبوت، امامت، معاد و تعالیم و قوانین و احکام مقدس و نورانى قرآن پرداخته است. آنان ابتدا ادعاى نیابت خاص حضرت حجت(عج )، پس از آن ادعاى مهدویت، سپس ادعاى نبوت و در آخر ادعاى الوهیت و نسخ اسلام مى نمایند! در پى آن به هدم و نابودى آثار اسلام فرمان مى دهند و به ساختن کعبه جدید! در شیراز اهتمام مى ورزند و با آداب و ادعیه و ذکر و زیارتنامه هاى استعمار ساخته به طواف بر گرد آن مى پردازند! و مطابق با خواست و اهداف استعمار، به رفع حجاب و پوشش زنان فرمان مى دهند و چون همواره از تعالیم و آموزه هاى سیاسى اسلام و تشیع رنج برده اند، از اصل ورود و دخالت در سیاست را ممنوع اعلام مى نمایند! بدین ترتیب همه زمینه ها آماده و مهیا مى شود تا مبانى و ارکان اعتقادى و ارزش هاى اخلاقى و پایبندى هاى معنوى متزلزل شوند و وحدت و یکپارچگى مسلمانان به تفرقه و تشتت تبدیل گردد و از قدرت بى نظیر مذهب تشیع و مراکز علم و فقاهت و مراجع و فقها و علماى بیدار و آگاه که مدافعان راستین اسلام و سنگرهاى مستحکم دفاع از هویت دینى و استقلال و شرف و اعتلا و اقتدار مسلمانان مى باشند، کاسته شود و راه هاى تاخت و تاز و سلطه استعمار خارجى صاف و همواره گردد . بهائیت در نهایت یکى از بارزترین جریانات حامى صهیونیزم و استعمار غرب و برنده مسابقه خدمت به آمریکا، انگلیس و اسرائیل شد و از همین رو همواره مورد پشتیبانى آنها قرار گرفته است. این جریان براى نابودى ایران با هر دولتى همراه شد تا آنجا که عباس افندى جانشین حسینعلى بهاء در جنگ جهانى اول جمال پاشا فرمانده ارتش عثمانى را براى حمله به ایران تشویق نمود.(5) کتاب هاى بهائى ها عبارتند : 1 . الاتقان ؛ 2 . اشراقات والبشارات والطرزات ؛ 3 . مجموعه الواح مبارکه، که وصایاى بهاء به پسران خود مى باشد ؛ 4 . کتاب شیخ ؛ 5 . الدرر البهیة ؛ 6 . الحجج البهیة ؛ 7 . الفرائد ؛ 8 . فصل الخطاب 9 . اقدس . برخى نیز برآنند که این کتاب ها را به بهاء نسبت داده اند ولى او ننوشته است بلکه پیروان او نوشته و به او نسبت داده اند(6) . در کتاب شخصیت و اندیشه هاى کاشف الغطاء از دو کتاب دیگر نیز یاد شده است که عبارتند از : 1 . هفت وادى، 2 . هیکل .(7) ……………….) Anotates (……………..1) المدخل الى دراسة الادیان والمذاهب، ج 3، ص 312، العمید عبدالرزاق محمد اسود .2) شخصیت و اندیشه هاى کاشف الغطاء کتاب «الایات البینات» به کوشش دکتر احمد بهشتى، ص 109، کانون نشر اندیشه اسلامى .3) المدخل الى دراسة الادیان والمذاهب، العمید عبدالرزاق محمد اسود، ج 3، صص 308 – 311، انتشارات الدار العربیة للموسوعات .4) شخصیت و اندیشه هاى کاشف الغطاء، ص 111 و 139، دکتر احمد بهشتى .5) جهت آگاهى بیشتر از رابطه بهائیت و استعمار بنگرید: بهائیت آن گونه که هست، جام جم، ش 29، 6 شهریور 1386، ویژه تاریخ معاصر (ایام).6) المدخل الى دراسة الادیان والمذاهب، ص 311 و 312 .7) براى آگاهى بیشتر ر .ک : الف . دکتر احمد بهشتى، الایات البینات، (شخصیت و اندیشه هاى کاشف الغطاء)، آیت اللَّه العظمى جعفر کاشف الغطاء، نشر اندیشه هاى اسلامى ؛ ب . نورالدین چهاردهى، بهائیت چگونه پدید آمد، انتشارات فتحى ؛ پ . محمد محمدى اشتهاردى، ارمغان استعمار، انتشارات نسل جوان ؛ ت . رضا برنجکار، آشنایى با فرق و مذاهب اسلامى، صص 181 – 194 ؛ ث . ابوتراب هدائى، بهائیت دین نیست ؛ ج . تاریخ باب و بهاء، ترجمه حسن فرید گلپایگانى ؛ چ . جمعى از نویسندگان، قائم، پیامبر، خدا، کدامیک؟ ؛ ح . فضل اللَّه مهتدى، خاطرات صبحى ؛ خ . یوسف فضایى، بابى گرى و بهایى گرى ؛ د . کینیاز دالگورکى، باب و بهاء در ایران ؛
نظام العلما : حکم… که شما ادعاى خود را در حضور علماى اسلام بیان نمایید تا تصدیق و تکذیب آن محقق گردد. اگرچه من اهل علم نیستم و مقام ملازمت دارم و خالى از غرضم، تصدیق من خالى از فایده نخواهد بود و مرا از شما سه سؤال است : اولاً؛ آیا این کتبى که بر سنت و سیاق قرآن و صحیفه و مناجات در اکناف و اطراف ایران منتشر شده از شما است یا نه؟ و آیا آنها را شما تألیف کرده اید و یا به شما بسته اند؟
باب : از خدا است.
نظام العلما : من چندان سواد ندارم، اگر از شما است بگویید آرى و الا نه.
باب : از من است.
نظام العلما : آیا معنى کلام شما که گفتید از خدا است این است که زبان شما مثل شجره طور است؟
باب : روا باشد انا الحق از درختى ، چرا نبود روا از نیکبختى
نظام العلما : این همه آوازها از شه بود؟
باب : رحمت به شما، همین طور است.
نظام العلما : شما را باب مى گویند. چه کسى، کى و کجا بر شما این اسم را گذاشته است؟ معنى باب چیست؟ و آیا شما به این اسم راضى هستید یا نیستید؟
باب : این اسم را خدا به من داده است.
نظام العلما : در کجا؟ در خانه کعبه، بیت المقدس یا بیت المعمور؟
باب : هر کجا باشد اسم خدایى است.
نظام العلما : البته در این صورت راضى هم هستید. معنى باب چیست؟
باب : «انا مدینةالعلم و على بابها»؛ (من شهر علمم و على در آن است) فرموده محمد بن عبداللَّه صلى الله علیه وآله.
نظام العلما : شما باب مدینه علم هستید؟
باب : بلى.
نظام العلما : حمد خدا را که من چهل سال است قدم مى زنم که به خدمت یکى از ابواب برسم، مقدور نمى شود. حال الحمدللَّه در ولایت خودم بر سر بالینم آمد. اگر چنین شد و معلوم گردید شما بابید، منصب کفشدارى را به من دهید.
باب : گویا شما حاج ملا محمود باشید؟
نظام العلما : بلى.
باب : شأن شما اجل است. باید منصب بزرگى به شما داد.
نظام العلما : من همین را مى خواهم، مرا کافى است.
ولیعهد : ما هم این مسند را به شما که بابید تسلیم مى نماییم.
نظام العلما : به قول پیغمبر یا حکیم دیگر که فرموده است : «العلم علمان علم الابدان و علم الادیان» در علم ابدان عرض مى کنم که در معده چه کیفیتى حاصل مى شود که شخص تخمه مى شود؟ بعضى به معالج رفع مى گردد و برخى منجر به سوء هضم مى شود یا به مراق منتهى مى گردد؟
باب : من علم طب نخوانده ام.
ولیعهد : در صورتى که شما باب علوم هستید مى گویید علم طب نخوانده ام! با دعوى شما منافات دارد.
نظام العلما : عیب ندارد. این علم بى طره است، داخل علوم نیست، با بابیت منافات ندارد. پس از باب پرسید : علم ادیان علم اصول است و فروع و اصول مبدأ دارد و معاد. بگویید آیا سمع و بصر و قدرت ، عین ذات هستند یا غیر ذات؟
باب : عین ذات هستند.
نظام العلما : پس خدا متعدد شد و مرکب. ذات با علم دو چیزند که مثل سرکه و شیره عین یکدیگر شدند. مرکب از ذات و علم یا از ذات و قدرت علاوه بر این ذات لا ضد له و لا ندّ له است. علم که عین ذات است، ضد دارد که جهل باشد. علاوه بر این دو مفسده، خدا عالم است، پیغمبر هم عالم است، منهم عالمم. در علم شریک شدیم. ما به الاشتراک داریم. علم خدا از خودش هست و علم ما از او. پس ما به الامتیاز داریم. در نتیجه خدا مشترک شد از مابه الامتیاز و ما به الاشتراک و حال آنکه خدا مرکب نیست.
باب : من حکمت نخوانده ام.
نظام العلما : علم فروع مستنبط از کتاب و سنت است و فهم کتاب و سنت موقوف بر علوم بسیارى مثل صرف و نحو و معانى و بیان و منطق. شما که بابید «قال» را صرف کنید.
باب : کدام قال؟ نظام العلما : قالَ یَقُولُ قَوْلاً، قالا قالُوا قالَتْ قالَتا قُلْنَ. آقاى باب، باقى را شما صرف کنید.
باب : در طفولیت خوانده بودم، فراموش شده.
نظام العلما : در هو الذى یریکم البرق خوفاً و طمعاً؛ خوفاً و طمعاً برحسب ترکیب چیست؟
باب : در نظرم نیست.
نظام العلما : معنى این حدیث را بگویید : لعن اللَّه العیون الثلاثة فانها ظلمت عیناً واحداً.
باب : نمى دانم.
نظام العلما : مأمون خلیفه از حضرت رضاعلیه السلام پرسید : «ما الدلیل على خلافة جدک؟ قال آیة انفسنا قال لولا نسائنا قال لولا ابنائنا» ؛ «وجه استدلال امام رضاعلیه السلام چیست و وجه ردّ مأمون بر امام و ردّ امام بر خلیفه چیست؟»
باب (با تحیر) : این حدیث است؟
نظام العلما : بلى حدیث است. شأن نزول «اِنّا اَعْطَیْناکَ الْکَوثَرَ» معلوم است. حضرت رسول مى گذشت، عاص گفت : این مرد ابتر است، عن قریب مى میرد و اولادى از او نمى ماند. حضرت غمگین شد، از براى تسلیت آن حضرت این سوره نازل گشت. حال بگویید این چه تسلیت است؟
باب : واقعاً شأن نزول سوره این است؟
نظام العلما : آقایان این طور نیست؟ حضار (همگى) : بلى.
باب : مهلت دهید فکر کنم.
نظام العلما : ما در عهد جوانى به اقتضاى سن شوخى مى کردیم و این عبارت علامه را مى گفتیم : «اذا ادخل الرجل على الخنثى والخنثى على الانثى وجب الغسل على الخنثى دون الرجل و الانثى».
باب (پس از فکر) : این عبارت از علامه است؟ حضار : بلى.
نظام العلما : از علامه نباشد، از من باشد. معنى آن را بیان فرمایید. آخر نه شما باب علم اید؟!
باب : چیزى به خاطرم نمى رسد.
نظام العلما : یکى از معجزات پیغمبر قرآن است و اعجاز آن با فصاحت و بلاغت است. تعریف فصاحت چیست و با بلاغت چه فرقى دارد و نسبت بین آنها چیست؟
باب : در نظرم نیست.
نظام العلما : اگر در نماز کسى شک کند بین دو و سه، چه کند؟
باب : بنا را بر دو بگذارد.
ملا محمد مامقانى : اى بى دین، تو شکیات نماز را نمى دانى، ادعاى بابیت مى کنى؟
باب : بنا را بر سه بگذارد. ملا محمد مامقانى : پیدا است دو نشد، سه است. تو نوشته اى که اول کسى که به من ایمان آورد نور محمد و على است؟
باب : بلى. ملا محمد مامقانى : پس تو متبوع و آنها تابع و تو از آنها افضلى؟
علم الهدى : خداوند در قرآن فرموده پنج یک مال را در راه خدا دهید و تو گفته اى یک سوم مال را بدهید! چرا؟
باب : ثلث هم نصف خمس است، چه تفاوت دارد؟ (خنده شدید حضار)
نظام العلما : چند از این الفاظ و اخبار و مجازسوز خواهم سوز با آن سوز ساز من در بند لفظ نیستم. کرامتى مطابق ادعاى خود بر من بنما تا مرید شوم.
باب : چه کرامت مى خواهى؟
نظام العلما : اعلى حضرت در پایش مرض نقرس است. او را صحتى ده.
ولیعهد : دور رفتى! همین شما را تغییر حال داده، جوان کنند، ما این مسند را به او واگذار مى کنیم.
باب : در قوه ندارم.
نظام العلما : عزت بى جهت نمى شود. در عالم لفظ گنگ، در عالم معنى لنگ. چه هنرى دارى؟
باب : آیات فصیحه مى خوانم : «الحمدُ للَّهِ الّذى خلقَ السّمواتِ والارضَ» و تاء سماوات را با «زبر» خواند. ولیعهد (با تبسم) : و ما بتاءٍ و الفٍ قد جُمِعایُکسر فى الجرّ و فى النّصب معاً
باب : اسم من على محمد است. با رب موافق است.
نظام العلما : هر على محمد و محمد على چنین است. گذشته از این، باید شما دعوى ربوبیت کنید نه بابیت.
باب : من آن کسم که هزار سال است انتظار او را مى کشید.
نظام العلما : یعنى شما مهدى صاحب الامرید؟
باب : بلى.
نظام العلما : شخصى یا نوعى؟
باب : شخصى.
نظام العلما : نام او محمد فرزند حسن است و نام مادر او نرجس، صیقل، سوسن است و نام تو على محمد و نام پدر و مادر تو چیز دیگر. زادگاه آن حضرت، سامره است و زادگاه تو شیراز است. سن او بیش از هزار سال، سن تو کمتر از چهل سال است. وانگهى من شما را نفرستاده ام.
باب : دعوى خدایى مى کنید؟
نظام العلما : مثل تو امامى مانند من خدایى مى خواهد.
باب : من به یک روز دو هزار بیت مى نویسم! کسى مى تواند چنین کند؟
نظام العلما : من در دوران توقف در عتبات، آدمى داشتم که هر روزى دو هزار بیت مى نوشت. آخرالامر کور شد. شما هم این عمل را ترک کنید و الا کور خواهید شد.(3)
على محمد نسبت به مخالفانِ عقیده اش، خشونت شدیدى را سفارش نمود و وظیفه فرمانرواى بابى را این مى داند که جز بابى ها کسى را بر زمین باقى نگذارد و غیر از کتاب هاى بابیان، دیگر کتب باید همه محو و نابود شوند و بابیان جز کتاب بیان و دیگر کتب بابیان را نیاموزند.
پس از مرگ محمد شاه قاجار در سال 1264ق مریدان على محمد آشوب هایى در کشور پدید آورده و به قتل و غارت مردم پرداختند. میرزا تقى خان امیرکبیر به جهت فرونشاندن فتنه بابیه در صدد اعدام على محمد برآمد. عاقبت او و یکى از پیروانش به نام محمد على زنوزى در 28 شعبان 1266 در تبریز تیرباران شدند.
……………….) Anotates (……………..1) بابى گرى و بهائى گرى اکنون به کلى از دین اسلام خارج شده اند و از فرق اسلامى به حساب نمى آیند؛ لیکن به لحاظ انشعاب آنها از دین اسلام و وابستگى به شیخیه در این بخش قرار گرفتند.2) متن توبه نامه با دست خط او در کتابخانه مجلس شوراى اسلامى موجود است.3) مهدى پور، شبهات مهدوى دوران ما (نقدى بر بهائیت)، صص 32 – 41. بهائى گرى فرقه اى منشعب از بابى گرى است. بنیانگذار آن میرزا حسینعلى نورى معروف به بهاءاللَّه است. او در سال 1233 در تهران به دنیا آمد و در شمار نخستین گروندگان باب و مبلّغان او قرار گرفت. پس از اعدام باب میرزا یحیى (معروف به صبح ازل) ادعاى جانشینى باب را کرد و چون در آن زمان بیش از نوزده سال نداشت برادرش میرزا حسینعلى (بهاءاللَّه) زمام کارها را در دست گرفت. در سال 1268 بابیان به ناصرالدین شاه تیراندازى کردند و چون شواهدى بر نقش حسینعلى در این کار وجود داشت، در پى دستگیرى و اعدام او برآمدند. او به سفارت روس پناه برد، سفیر و دولت روس از او حمایت کردند و به این وسیله از مرگ نجات یافت. او سپس به بغداد رفت و در نامه اى به سفیر روس از وى و دولت روس قدردانى کرد. در بغداد کنسول دولت انگلیس و نماینده دولت فرانسه با او ملاقات کرد و حمایت دولت هاى خود را به او ابلاغ کرده و تابعیت انگلستان و فرانسه را به او پیشنهاد نمودند. میرزا یحیى (صبح ازل) نیز مخفیانه به بغداد رفت. در این هنگام بغداد، کربلا و نجف مرکز اصلى فعالیت بابیان شد و در پى اختلاف بر سر ادعاى «موعود بیان» یا «من یُظهِرُهُ اللَّه» آدمکشى هاى شدیدى بین بابیان رواج یافت. نزاع بین حسینعلى و میرزایحیى بر سر این ادعا موجب افتراق بابیان به دو فرقه بهائیه (پیروان حسینعلى) و ازلیه (پیروان میرزایحیى) شد. گفته شده است که در پى این منازعات میرزا یحیى برادرش بهاءاللَّه را مسموم کرد و بر اثر آن بهاءاللَّه تا پایان عمر به رعشه دست مبتلا بود. میرزا حسینعلى پس از اعلام «من یُظهِرُهُ اللهى» خویش ادعاى الوهیت و ربوبیت نمود. او خود را «خداى خدایان، آفریدگار جهان، خداى تنهاى زندانى، معبود حقیقى»، «رب مایُرى و مالا یُرى» نامید. پیروانش نیز پس از مرگ وى قبر او را قبله خویش گرفتند. او افزون بر ادعاى ربوبیت، شریعت جدید آورد و کتاب «اقدس» را نگاشت. بهائیان آن را «ناسخ جمیع صحائف» مى دانند. او کتاب هاى دیگرى نیز نوشته است که پر از اغلاط املایى و انشائى است. مهمترین کتاب او «ایقان» است که به خاطر وجود اغلاط بسیار در زمان حیاتش مورد تصحیح و تجدید نظر قرار گرفت. فرقه هاى بابى و بهائى : بعد از اعدام سید على محمد، بابیت به سه فرقه تقسیم شد و بعد از مرگ بهاءاللَّه، نزاعى بین دو برادر (عباس افندى و محمد على) به وجود آمد و به تبع آن دو فرقه دیگر افزوده شد، در نتیجه مجموعاً پنج فرقه شدند : 1 . ازلیه (به رهبرى میرزا یحیى نورى، صبح ازل )، 2 . بهائیه (به رهبرى میرزا حسین على، بهاءاللَّه )، 3 . بابیه خالص (فقط رهبرى سید على محمد باب را قبول دارند )، 4 . بابیه بهائیه عباسیه (قبول رهبرى عبدالبهاء عباس افندى ) 5 . ناقضون (اتباع میرزا محمد على، برادر عبدالبهاء )(1) . عقاید بهاییت : چندى از عقاید و احکام بهائیت عبارت است از : 1 . با ظهور سید على محمد باب اسلام پایان گرفته و اینک دین جدید ظهور کرده و مردم باید همگى بهایى شوند(2) . 2 . پنهان کردن دین (تقیه) ضرورى است. 3 . روزه نوزده روز است، قبل از عید شروع و به عید نوروز ختم مى شود . 4 . نماز جماعت باطل است مگر در نماز میت . 5 . قبله مرقد بهاءاللَّه در شهر عکا است . 6 . حج براى مردان واجب است و بر زنان واجب نیست. «حج» در خانه اى که بهاء در آن اقامت داشته، یا در خانه اى که سیدعلى محمد باب در شیراز در آن سکنى داشته است به جا آورده مى شود . 7 . اعیاد عبارت است از : – عید ولادت باب، اول محرم . – عید ولایت بهاء، دوم محرم . – عید اعلان دعوت باب، پنجم جمادى . – عید نوروز(3)، 8 . نماز پنج تکبیر دارد و در دو وقت خوانده مى شود : یکى هنگام تولد و دیگرى هنگام مرگ . عبادتگاه ها طبق وصیت بهاء باید از نه مناره و یک گنبد تشکیل بشود. این عبادتگاه ها در فرانکفورتِ آلمان، سیدنى در استرالیا، کامپالا در اوگاندا، لیمیت در شیکاگو، پاناماسیتى در پاناما و دهلى نو در هندوستان است(4) . همچنین در فروع تعالیم بهائیت به احکامى برمى خوریم که بعضى از آنها عبارت است از : – ازدواج با محارم غیر از زن پدر، حلال مى باشد . (یعنى با حکم بر حرمت ازدواج با زن پدر، ازدواج با خواهر و دختر و عمه و خاله و دیگران حلال مى گردد! ) – معاملات ربوى آزاد و حلال است . – تمام اشیاء حتى خون، سگ، خوک، بول و… پاک است . – حجاب زنان ملغى مى باشد . – دخالت در سیاست ممنوع مى باشد . در بررسى عقاید، احکام و تاریخ بهائیت به روشنى معلوم مى گردد که استعمار براساس برنامه و طرح از پیش تعیین شده اى، به مرور و در مراحل مختلف، به منسوخ اعلام نمودن دین اسلام و نفى و انکار نبوت، امامت، معاد و تعالیم و قوانین و احکام مقدس و نورانى قرآن پرداخته است. آنان ابتدا ادعاى نیابت خاص حضرت حجت(عج )، پس از آن ادعاى مهدویت، سپس ادعاى نبوت و در آخر ادعاى الوهیت و نسخ اسلام مى نمایند! در پى آن به هدم و نابودى آثار اسلام فرمان مى دهند و به ساختن کعبه جدید! در شیراز اهتمام مى ورزند و با آداب و ادعیه و ذکر و زیارتنامه هاى استعمار ساخته به طواف بر گرد آن مى پردازند! و مطابق با خواست و اهداف استعمار، به رفع حجاب و پوشش زنان فرمان مى دهند و چون همواره از تعالیم و آموزه هاى سیاسى اسلام و تشیع رنج برده اند، از اصل ورود و دخالت در سیاست را ممنوع اعلام مى نمایند! بدین ترتیب همه زمینه ها آماده و مهیا مى شود تا مبانى و ارکان اعتقادى و ارزش هاى اخلاقى و پایبندى هاى معنوى متزلزل شوند و وحدت و یکپارچگى مسلمانان به تفرقه و تشتت تبدیل گردد و از قدرت بى نظیر مذهب تشیع و مراکز علم و فقاهت و مراجع و فقها و علماى بیدار و آگاه که مدافعان راستین اسلام و سنگرهاى مستحکم دفاع از هویت دینى و استقلال و شرف و اعتلا و اقتدار مسلمانان مى باشند، کاسته شود و راه هاى تاخت و تاز و سلطه استعمار خارجى صاف و همواره گردد . بهائیت در نهایت یکى از بارزترین جریانات حامى صهیونیزم و استعمار غرب و برنده مسابقه خدمت به آمریکا، انگلیس و اسرائیل شد و از همین رو همواره مورد پشتیبانى آنها قرار گرفته است. این جریان براى نابودى ایران با هر دولتى همراه شد تا آنجا که عباس افندى جانشین حسینعلى بهاء در جنگ جهانى اول جمال پاشا فرمانده ارتش عثمانى را براى حمله به ایران تشویق نمود.(5) کتاب هاى بهائى ها عبارتند : 1 . الاتقان ؛ 2 . اشراقات والبشارات والطرزات ؛ 3 . مجموعه الواح مبارکه، که وصایاى بهاء به پسران خود مى باشد ؛ 4 . کتاب شیخ ؛ 5 . الدرر البهیة ؛ 6 . الحجج البهیة ؛ 7 . الفرائد ؛ 8 . فصل الخطاب 9 . اقدس . برخى نیز برآنند که این کتاب ها را به بهاء نسبت داده اند ولى او ننوشته است بلکه پیروان او نوشته و به او نسبت داده اند(6) . در کتاب شخصیت و اندیشه هاى کاشف الغطاء از دو کتاب دیگر نیز یاد شده است که عبارتند از : 1 . هفت وادى، 2 . هیکل .(7) ……………….) Anotates (……………..1) المدخل الى دراسة الادیان والمذاهب، ج 3، ص 312، العمید عبدالرزاق محمد اسود .2) شخصیت و اندیشه هاى کاشف الغطاء کتاب «الایات البینات» به کوشش دکتر احمد بهشتى، ص 109، کانون نشر اندیشه اسلامى .3) المدخل الى دراسة الادیان والمذاهب، العمید عبدالرزاق محمد اسود، ج 3، صص 308 – 311، انتشارات الدار العربیة للموسوعات .4) شخصیت و اندیشه هاى کاشف الغطاء، ص 111 و 139، دکتر احمد بهشتى .5) جهت آگاهى بیشتر از رابطه بهائیت و استعمار بنگرید: بهائیت آن گونه که هست، جام جم، ش 29، 6 شهریور 1386، ویژه تاریخ معاصر (ایام).6) المدخل الى دراسة الادیان والمذاهب، ص 311 و 312 .7) براى آگاهى بیشتر ر .ک : الف . دکتر احمد بهشتى، الایات البینات، (شخصیت و اندیشه هاى کاشف الغطاء)، آیت اللَّه العظمى جعفر کاشف الغطاء، نشر اندیشه هاى اسلامى ؛ ب . نورالدین چهاردهى، بهائیت چگونه پدید آمد، انتشارات فتحى ؛ پ . محمد محمدى اشتهاردى، ارمغان استعمار، انتشارات نسل جوان ؛ ت . رضا برنجکار، آشنایى با فرق و مذاهب اسلامى، صص 181 – 194 ؛ ث . ابوتراب هدائى، بهائیت دین نیست ؛ ج . تاریخ باب و بهاء، ترجمه حسن فرید گلپایگانى ؛ چ . جمعى از نویسندگان، قائم، پیامبر، خدا، کدامیک؟ ؛ ح . فضل اللَّه مهتدى، خاطرات صبحى ؛ خ . یوسف فضایى، بابى گرى و بهایى گرى ؛ د . کینیاز دالگورکى، باب و بهاء در ایران ؛