براهین عقلی بر یگانگی خدا بسیار زیاد است که در اینجا به دو برهان اشاره می کنیم.
1. فرض می کنیم که دو خدا(واجب الوجود و وجود مطلق) موجود باشد. اگر این دو خدا از هر نظر عین هم باشند دو تا نخواهند بود بلکه عین هم خواهند بود. چون لازمه تعدد این است که اشیاء متعدد متمایز از هم باشند. بنابراین یا یکی از دو خدا باید دارای یک امر وجودی( کمال) است که دیگری فاقد آن است ؛ یا هر کدام دارای یک امر وجودی است که دیگری فاقد آن است . در صورت اول آنکه فاقد یک کمال است خدا نخواهد بود. چون خدا یعنی وجود مطلق و کامل ؛ و موجودی که فاقد یکی ازکمالات باشد وجود کامل نخواهد بود؛ ودر صورت دوم هیچ کدام خدا نخواهند بود چون هر دو ناقصند؛ پس هر دو مخلوق موجود دیگری هستند .
2. خدا یعنی وجود نامحدود. اگر دو خدا موجود باشد لازم می آید که هر دو محدود باشند چون وجود یکی دیگری را محدود می کند و وجود محدود، خدا نخواهد بود. چون هر محدودی ماهیت دارد و هر موجودی که ماهیت دارد، ممکن الوجود است.
براهین قرآنی: براهین قرآنی نیز زیادند که به برخی از آنها به صورت اجمال اشاره می کنیم که تفصیل آنهارا می توانید در کتب تفسیری ملاحظه فرمایید:
11. « اگر در آسمان و زمین جز «الله» خدایان دیگری بودند ، آسمان و زمین فاسد می شدند(نظم جهان به هم می خورد) …»(انبیاء/22)
2. « و هر کسی معبود دیگری را با خدا می خواند بر آن برهانی ندارد».(مؤمنون/117)
یعنی اصل وجود خدا ثابت است بنابراین حداقل یک مصداق برای آن وجود دارد و هیچ برهان عقلی نمی توان بر وجود خدای دوم اقامه کرد ؛ حتی امکان وجود خدای دوم را هم نمی توان اثبات کرد چه رسد به وجود خدای دوم . پس خدا یکی بیش نیست.
3. « آیا معبودی با خداست؟ بگو اگر راست می گویید برهان اقامه کنید»(نمل/64)
4. «یوسف(ع) گفت: «ای دوستان زندانی من! آیا خدایان پراکنده خیر است یا خداوند یکتای غالب»(یوسف/39) یعنی اگر چند خدا وجود داشته باشد یا یکی غالب است و بقیه مغلوب او هستند یا همه در قدرت با هم برابرند. در صورت اول آنکه غالب است خدا خواهد بود و بقیه خدا نیستند چون مغلوبیت با خدا بودن سازگار نیست ودر صورت دوم هیچ کدام از آنها خدا نیستند چون همگی فاقد یک کمالند و آن کمال، قهّار بودن(غالب بودن) است و فاقد کمال نمی تواند خدا باشد ؛ چون خدا یعنی کمال محض و واجد تمام کمالات، خدا یعنی خیر محض و فاقد یک کمال خیر ناقص است.
5 . « خدا هرگز فرزندی برای خود انتخاب نکرده و معبود دیگری با او نیست؛ که اگر چنین می شد هر یک از خدایان، مخلوقات خود را تدبیر و اداره می کردند و بعضی بر بعضی دیگر برتری می جستند …»(مؤمنون/91) تفسیر این آیه را درکتب تفسیری مطالعه فرمایید.
دلایل روایی: دلایل روایی هم بسیار زیادند که چند نمونه را به اجمال ذکر می کنیم.
1. قال علی(ع): « پسرم بدان اگر پروردگارت شریکی داشت حتما فرستادگان آن شریک هم می آمدند و تو آثار فرمانروایی و سلطنت او را می دیدی و حتما کارها و صفات او را می شناختی …»(نهج البلاغه/نامه31) . یعنی هدایت مردم بر خدا لازم است پس اگر خدای دومی بود حتما او هم پیامبرانی می فرستادتا مردم را هدایت کنند . در حالی که در طول تاریخ همواره پیامبران از جانب یک خدا آمده اند و همه به توحید دعوت کرده اند ؛ همچنین اگر خدای دومی در نظام طبیعت بود دو گونه تدبیر و نظم بر طبیعت حاکم می شد در حالی که که یک نظام بر هستی حاکم است والا هستی به هم می خورد و … .
2. امام صادق(ع) خطاب به زندیقی فرمودند: « اینکه تو می گویی خدا دو تاست از سه حال خارج نیست یا هر دو خدا قدیم و قوی هستند یا هر دو ضعیفند یا یکی قوی و دیگری ضعیف است. پس اگر هر دو قوی(قادر) هستند چرا یکی دیگری را دفع نمی کند تا به تنها یی عالم را تدبیر کند و اگر می پنداری که یکی قوی و دیگری ضعیف است، ثابت می شود که خدا یکی است آنچنان که ما می گوییم چون دومی ضعیف است .»(کافی، ج1، ص80) یعنی اگر هر دو ضعیفند که خدا نیستند و اگر یکی قوی و دیگری ضعیف است پس قوی خداست و آن دیگری خدا نیست و اگر هر دو قوی(قادر) هستند ، پس باید با هم درگیر شوند. چون قدرت اقتضاء غلبه دارد و اگر آن دو خدا از قدرت خود استفاده نکنند، قدرت معطل می ماند و معطل مانند قدرت خلاف حکمت است ؛ در حالی که خدا باید حکیم باشد. پس اگر هر دو خدا قادر بودند با هم نزاع می کردند و اگر نزاع می کردند آثار نزاع آنها در عالم دیده می شد و نظم عالم به هم می خورد در حالی که نظم عالم پا برجاست و اساسا اگر دو خدای قادر بود و آنها نزاع می کردند عالمی خلق نمی شد؛ چون یکی جلوی خلق دیگری را می گرفت.
دلائل روایی دیگری نیز در کتب روایی موجود است که یا طولانی هستند یا به شرح طولانی نیاز دارند واین نامه گنجایش ذکر آنها را ندارد. لذا جهت مطالعه بیشتر به منابع زیر مراجعه فرمایید:
– کافی، ج1، کتاب التوحید، ص72-82
– توحید صدوق
– توحید ، شهید مطهری
– توحید ، محسن قرائتی
1. فرض می کنیم که دو خدا(واجب الوجود و وجود مطلق) موجود باشد. اگر این دو خدا از هر نظر عین هم باشند دو تا نخواهند بود بلکه عین هم خواهند بود. چون لازمه تعدد این است که اشیاء متعدد متمایز از هم باشند. بنابراین یا یکی از دو خدا باید دارای یک امر وجودی( کمال) است که دیگری فاقد آن است ؛ یا هر کدام دارای یک امر وجودی است که دیگری فاقد آن است . در صورت اول آنکه فاقد یک کمال است خدا نخواهد بود. چون خدا یعنی وجود مطلق و کامل ؛ و موجودی که فاقد یکی ازکمالات باشد وجود کامل نخواهد بود؛ ودر صورت دوم هیچ کدام خدا نخواهند بود چون هر دو ناقصند؛ پس هر دو مخلوق موجود دیگری هستند .
2. خدا یعنی وجود نامحدود. اگر دو خدا موجود باشد لازم می آید که هر دو محدود باشند چون وجود یکی دیگری را محدود می کند و وجود محدود، خدا نخواهد بود. چون هر محدودی ماهیت دارد و هر موجودی که ماهیت دارد، ممکن الوجود است.
براهین قرآنی: براهین قرآنی نیز زیادند که به برخی از آنها به صورت اجمال اشاره می کنیم که تفصیل آنهارا می توانید در کتب تفسیری ملاحظه فرمایید:
11. « اگر در آسمان و زمین جز «الله» خدایان دیگری بودند ، آسمان و زمین فاسد می شدند(نظم جهان به هم می خورد) …»(انبیاء/22)
2. « و هر کسی معبود دیگری را با خدا می خواند بر آن برهانی ندارد».(مؤمنون/117)
یعنی اصل وجود خدا ثابت است بنابراین حداقل یک مصداق برای آن وجود دارد و هیچ برهان عقلی نمی توان بر وجود خدای دوم اقامه کرد ؛ حتی امکان وجود خدای دوم را هم نمی توان اثبات کرد چه رسد به وجود خدای دوم . پس خدا یکی بیش نیست.
3. « آیا معبودی با خداست؟ بگو اگر راست می گویید برهان اقامه کنید»(نمل/64)
4. «یوسف(ع) گفت: «ای دوستان زندانی من! آیا خدایان پراکنده خیر است یا خداوند یکتای غالب»(یوسف/39) یعنی اگر چند خدا وجود داشته باشد یا یکی غالب است و بقیه مغلوب او هستند یا همه در قدرت با هم برابرند. در صورت اول آنکه غالب است خدا خواهد بود و بقیه خدا نیستند چون مغلوبیت با خدا بودن سازگار نیست ودر صورت دوم هیچ کدام از آنها خدا نیستند چون همگی فاقد یک کمالند و آن کمال، قهّار بودن(غالب بودن) است و فاقد کمال نمی تواند خدا باشد ؛ چون خدا یعنی کمال محض و واجد تمام کمالات، خدا یعنی خیر محض و فاقد یک کمال خیر ناقص است.
5 . « خدا هرگز فرزندی برای خود انتخاب نکرده و معبود دیگری با او نیست؛ که اگر چنین می شد هر یک از خدایان، مخلوقات خود را تدبیر و اداره می کردند و بعضی بر بعضی دیگر برتری می جستند …»(مؤمنون/91) تفسیر این آیه را درکتب تفسیری مطالعه فرمایید.
دلایل روایی: دلایل روایی هم بسیار زیادند که چند نمونه را به اجمال ذکر می کنیم.
1. قال علی(ع): « پسرم بدان اگر پروردگارت شریکی داشت حتما فرستادگان آن شریک هم می آمدند و تو آثار فرمانروایی و سلطنت او را می دیدی و حتما کارها و صفات او را می شناختی …»(نهج البلاغه/نامه31) . یعنی هدایت مردم بر خدا لازم است پس اگر خدای دومی بود حتما او هم پیامبرانی می فرستادتا مردم را هدایت کنند . در حالی که در طول تاریخ همواره پیامبران از جانب یک خدا آمده اند و همه به توحید دعوت کرده اند ؛ همچنین اگر خدای دومی در نظام طبیعت بود دو گونه تدبیر و نظم بر طبیعت حاکم می شد در حالی که که یک نظام بر هستی حاکم است والا هستی به هم می خورد و … .
2. امام صادق(ع) خطاب به زندیقی فرمودند: « اینکه تو می گویی خدا دو تاست از سه حال خارج نیست یا هر دو خدا قدیم و قوی هستند یا هر دو ضعیفند یا یکی قوی و دیگری ضعیف است. پس اگر هر دو قوی(قادر) هستند چرا یکی دیگری را دفع نمی کند تا به تنها یی عالم را تدبیر کند و اگر می پنداری که یکی قوی و دیگری ضعیف است، ثابت می شود که خدا یکی است آنچنان که ما می گوییم چون دومی ضعیف است .»(کافی، ج1، ص80) یعنی اگر هر دو ضعیفند که خدا نیستند و اگر یکی قوی و دیگری ضعیف است پس قوی خداست و آن دیگری خدا نیست و اگر هر دو قوی(قادر) هستند ، پس باید با هم درگیر شوند. چون قدرت اقتضاء غلبه دارد و اگر آن دو خدا از قدرت خود استفاده نکنند، قدرت معطل می ماند و معطل مانند قدرت خلاف حکمت است ؛ در حالی که خدا باید حکیم باشد. پس اگر هر دو خدا قادر بودند با هم نزاع می کردند و اگر نزاع می کردند آثار نزاع آنها در عالم دیده می شد و نظم عالم به هم می خورد در حالی که نظم عالم پا برجاست و اساسا اگر دو خدای قادر بود و آنها نزاع می کردند عالمی خلق نمی شد؛ چون یکی جلوی خلق دیگری را می گرفت.
دلائل روایی دیگری نیز در کتب روایی موجود است که یا طولانی هستند یا به شرح طولانی نیاز دارند واین نامه گنجایش ذکر آنها را ندارد. لذا جهت مطالعه بیشتر به منابع زیر مراجعه فرمایید:
– کافی، ج1، کتاب التوحید، ص72-82
– توحید صدوق
– توحید ، شهید مطهری
– توحید ، محسن قرائتی