موافقت و مخالفت والدین در ازدواج از دیدگاههای مختف و در چندین رشته علمی مورد بررسی قرار می گیرد و هر یک از این علوم نیز به غرضی خاص و از دریچه ای ویژه به آن می نگرند. به تعبیری دیگر این موضوع یک بحث بین رشته ای است و در علم فقه، حقوق و روان شناسی و جامعه شناسی خانواده مد نظر دانشمندان هر یک از این علوم است و در این میان آنچه هم اکنون مورد توجه است بررسی ضرورت، تأثیر روان شناختی این عنصر در تشکیل خانواده و انجام یک ازدواج موفق می باشد. از دیدگاه روان شناختی نه تنها عدم مخالف و یا موافقت والدین ضرورت یک ازدواج موفق است بلکه شرط انجام یک ازدوج موفق رضایت و همراهی مستمر والدین است. چه بدون تحصیل رضایت آن دو هر یک از دختر و پسر در انجام یک عمل خطیر که نیازمند همراهی و تأیید دیگران است، بدون پشتوانه می مانند و این خود آغاز اضطراب ناخواسته و ورود آفت است. چه بسا فرزندانی که با وجود فراهم بودن تمام شرائط یک ازدواج موفق چون رضایت والدین را به همراه ندارند نتوانند یک زندگی شیرین و همراه با پیشرفتی را پیش روی داشته باشند. در واقع در بررسی روان شناختی این قضیه به پیامدهای ناشی از نبود رضایت و همراهی صمیمانه والدین می پردازیم که اگر ازدواجی بدون موافقت والدین و حتی همراه با مخالفت والدین بنا گذارده شود آیا یک ازدواج موفق است؟ و از پیامدهای منفی مصون می باشد؟ و در یک کلام مخالفت والدین با ازدواج چه تأثیرات مثبت و یا منفی بر روند موفقیت آمیز بودن آن ازدواج دارد؟ مجدداً تکرار می کنیم که نگاه به این قضیه از زاویه روان شناختی است نه فقهی و حقوقی و در این بررسی به تأثیر مخالفت بر ازدواج موفق می پردازیم: بدون تردید تأثیر مثبت ندارد چه مخالفت والدین شرط موفقیت یک ازدواج نیست و یا موافقت والدین شرط شکست و عامل ناموفق بودن ازدواج نیست تا حال که این موافقت به مخالفت بدل شده است پس موفقیت یقیناً بدست می آید و جای شکست را می گیرد. البته میزان تأثیر این پدیده در موفقیت یک ازدواج سخت به نظام ارزشی و فرهنگ خانوادگی وابسته است و در بین تمام نظامهای ارزشی و فرهنگهای خانوادگی هرگز نمی توان نظام و فرهنگی را یافت که مخالفت والدین یا حتی بیگانه خو بودن آنها شرط موفقیت یک ازدواج باشد. لذا بهره مندی از عنصر رضایت والدین از نظر ارزشی و فرهنگی حداقل یک پشتوانه روحی برای جوانان در مسیر ازدواج است تا این راه را با اطمینان خاطر و پشت گرمی کامل طی نمایند. ازدواج کردن بدون توجه به عوامل دیگری که در کنار آن قرار می گیرد خود به خود یک عمل همراه با دل نگرانی و اضطراب است و بواسطه ناآشنا بودن ماهیت عملی و مبهم بودن آینده آن و ناآشنا بودن دو طرف برای همدیگر عملی رازآلود و معماگونه است و لذا هرگز کسی را نمی توانید پیدا کنید که از ابتدا اقدام به ازدواج خود موفقیت آن را برای خویش تضمین کرده باشد. یعنی بگوید چون تمام شرائط را رعایت کرده ام و این فرد همان شخص مورد درخواست من است لذا با اطمینان صد در صد به موفقیت آمیز بودن اقدام می کنم بلکه با وجود رعایت تمام شرائط مورد نظر همچنان از ته دل احساس ابهام و تاریکی _ اگر نگوئیم احساس تردید و دودلی _ می کند. حال آنگاه که یکی از پشتوانه های خود یعنی والدین را و یکی از همراهان اصلی خود یعنی پدر و یا مادر را و یکی از مطمئن ترین پناهگاههای خود یعنی خانواده والدینی را از دست می دهد به اطمینان او می افزاید یا به اضطراب و دل نگرانی او؟ آیا به جرأت او می افزاید و او را در برابر مشکلات تشکیل خانواده مقاوم می سازد یا نه؟ آیا توان او را در حل مشکلات زیاد می سازد و یا اینکه او را ناتوان تر ساخته و تسلیم ناملایمات زندگی می نماید؟ کمترین تأثیر روان شناختی این نوع مخالفت آن است که به میزان دل نگرانی و اضطراب یک جوان جوایی اطمینان و سکون می افزاید. جوانی که از ازدواج آرامش و سکون را می خواست همان میزان آرامش دوران تجرد خود را نیز از کف می دهد و همیشه در حال دل نگرانی، اضطراب به سر می برد و این اضطراب هم خود شکننده است و هم استمرار آن موجب سست شدن بنیان وجودی فرد می گردد و او را اندک اندک تا مرز نابودی پیش می برد چه اضطراب های آنی و گذرا رفتار آدمی را مختل می نماید و اضطراب طولانی مدت و مزمن خود آدمی را نابود می کند و از پای در می آورد. پس از دیدگاه روان شناختی جلب رضایت والدین در ازدواج یک ضرورت بی تردید است و حضور این عامل موجب دلگرمی جوانان به ازدواج و برخورداری آنها از اطمینان به خود و جرأت به عمل و آرامش و سکون گشته و راه بهره مندی از پشتوانه والدینی و تجارب آنها و دلسوزی و نیک اندیشی آنها را هموار می نماید و خرمنی از خوبیها و علم و دانش و تجربه و مصلحت اندیشی دلسوزانه و حتی پشتوانه اقتصادی را فرا روی دو جوان نیازمند تمام این نیکیها می گذارد و مخالفت والدین با ازدواج یعنی محرومیت از تمام این خوبیها و از دست دادن این عناصر ضرری که نمی توان از یکی از آنها حتی چشم پوشید. پر واضح است که ازدواج بی بهره از سرمایه رضایت والدین در واقع به نوعی ازدواج بی بهره از موفقیت کامل خواهد بود. آیا مفهوم این سخن آن است که به محض مخالفت والدین با ازدواج خاصی باید از آن دست شست؟ نه بلکه باید در تحصیل رضایت آنها کوشید. باید بررسی کرد که علت مخالفت آنها چیست؟ آیا آنها دلیلی قانع کننده برای مخالفت خود دارند؟ اگر شما باشید و عقل فارغ از محبت کور و عشق عاری از فهم آیا جوابی برای مخالفت آنها دارید یا نه؟ مخالفت آنها را بجا و مقتضی اندیشه می دانید و محصول عاقبت اندیشی پیران تجربه می شمارید یا نه؟… بهرحال اگر در عمق نهان خانه ی وجدان آنگاه که با خود خلوت می کنید مخالفت آنها را بجا می شمارید پس تسلیم حق شوید و اصرار بر تصمیم غلط خود دست کشید و لیکن اگر مخالفت آنها را بی مورد می شمارید هرگز به دو گروه مخالف و موافق تقسیم نشوید دو جبهه در برابر هم را تشکیل ندیهد و هر یک بر طبل رأی خود مشت مکوبید بلکه در صدد جلب رضایت آنها برآئید. شما باید دو راهکار محبت، اندیشه، عشق ورزی و مصلحت اندیشی خانوادگی والدین خود را به نیز به جبهه موافقین دعوت کنید و جملگی یک صدا فریاد موافقت برآورید و آنگاه اقدام نمائید در راه تحصیل رضایت والدین از همکاری و میان جیگری خیر اندیشان و فامیلهای نزدیک و صاحب نفوذ بر روی والدینتان بهره بگیرید و اصرار و سماجت آمیخته به محبت و فرمانبری و دعا به درگاه حضرت حق را فراموش نکنید. بکارگیری تمام راهکارهای ارائه شده قلب و والدین را به اعلام رضایت خاطر آنهم از صمیم دل نرم می سازد. لازم به یادآوری است که اگر آنها علی رغم سعی و تلاش شما رضایت ندادند به مصلحت شماست که از این ازدواج دست بکشید و حتی در برخی موارد از گذر زمان به عنوان یک عامل مؤثر و هموار کننده و مسیر نیل به هدف بهره بگیرید. بهرحال بدون رضایت والدین اقدام نکنید مگر آنکه مخالفت آنها را برطرف ساخته و ه رضایت بکشانید. و چنانچه احساس کردید لجاجت در کار است نه مخالفت در این صورت از همکاری افراد خیرخواه و آگاه به عنوان واسطه در رفع این حالت کمک بگیرید.
ذکر یک نکته ضرورى به نظر مى رسد و آن این است که قلب جوان به مانند پرنده اى سبکبال است که به راحتى از زمین برخاسته و به هر بامى مى نشیند چه بسا که در این بام ها دام هایى نیز گسترده شده باشد. جوان به اقتضاى غریزه و سلامت فطرت و روان خود به سرعت جذب کشش هاى مختلف مى گردد. این موضوع مقتضاى سن و شرایط جسمى و روحى اوست. اما خداوند به آدمى عقل نیز داده است تا صلاح و فساد خود را سنجیده و تصمیم بگیرد. اگر آدمى مهار خود را به دست عشق کور بسپارد سرنوشت خویش را به تندباد بى لگامى سپرده است که هر آن او را درمعرض تباهى قرار مى دهد. عشق تو به آن دختر امرى استثنایى نیست. لذا باید چشمان خود را باز کنى و ببینى که اگر منهاى کشش – که نوعا بى ثبات بوده و پس از مدتى کوتاه به خاموشى مى گراید – آن دختر شرایط یک همسر خوب و ایده آل را دارد مى توانى اقدام کنى هر چند خویشانت مخالف باشند ولى اگر مخالفت آنها نیز از سر خیرخواهى و مصلحت است سعى کن واقع بینانه تر بر خورد کنى و نظر آنها را نیز جلب نمایى. بنابراین با ایجاد فضایى عاطفى و منطقى با والدین خود به گفتگو بپردازید و علت مخالفتشان را درباره این انتخاب، جویا شوید و اگر از روى دلسوزى و علاقه به شما و آینده زندگى شماست – که به احتمال بسیار قوى چنین است – دلائلشان منطقى و قابل قبول است به نظرشان احترام بگذارید و در آن صورت مسؤولیتى نسبت به آن فرد مورد نظر ندارید. ضمن این که مى توانید او را از تصمیم خود و انصراف از ازدواج با وى آگاه نسازید تا وى دچار مشکل نشود. به هر حال در درجه اول شما باید موافقت والدین خودتان را به هر شکلى که شده جلب کنید چرا که ازدواج و تشکیل خانواده موجب پیوند دو خانواده است نه تنها پیوند 2 نفر و در صورت مخالفت والدین شما، امکان حضور در مراسم پیدا نمى شود و خانواده آن دختر نیز با مخالفت و عدم حضور والدین شما اقدامى نمى کنند.