در تعریف تقوا گفته اند: «حفظ کردن نفس است از آنچه بیم ضررش می رود.»[1]
واژه تقوا از ماده «وقى» به معناى حفظ، صیانت و نگهدارى است. راغب در کتاب مفردات در ذیل «ماده وقى» مى نویسد: «وقایه، عبارت است از محافظت یک چیز از هر چه بدان زیان مى رساند و تقوا یعنى نفس را در حفاظ قرار دادن از آنچه بیم مى رود. تحقیق مطلب، همین است؛ اما گاهى بنا به قاعده استعمال لفظ مسبب در سبب و استعمال لفظ سبب در مسبب، خوف به جاى تقوا و تقوا به جاى خوف استعمال مى گردد.
بخشی از ضررها را عقل سلیم تشخیص می دهد و بخشی را شرع مقدس بیان کرده است و با توجه به این که خواسته های عقل سالم مورد امضای شرع می باشد معنای اصطلاحی تقوا در سخن امام صادق ـ علیه السلام ـ خلاصه می شود:
«… اَن لا یفْقِدَکَ اللهُ حَیْثُ اَمرَکَ و لا یَراکَ حیثُ نَهاکَ»[2]
(تقوا یعنی) آنجا که خداوند دستور داده حاضر باشی، تو را غایب نبیند و آنجا که نهی کرده، تو را مشاهده نکند.
بنابراین انسان باتقوا کسی است که افکار، کردار و گفتار خویش را با معیار عقل و شرع تنظیم کند و هیچ کاری را بدون مشورت آن دو انجام ندهد و فرمان آنها را نیز زیر پا نگذارد.
جایگاه تقوا در اخلاق اسلامی
تقوا در عرف شرع، به معناى نگهدارى نفس از آنچه انسان را به گناه مى کشاند، مى باشد و با ترک این امور ممنوع شرعى و محرمات صورت مى پذیرد.
در آثار دینى، بویژه در نهج البلاغه، تقوا به معناى ملکه اى مقدس که به روح قوت و قدرت مى بخشد و نفس اماره و احساسات سرکش را مطیع و رام مى سازد، به کار رفته است. امام على(ع) در خطبه 114 نهج البلاغه مى فرمایند: «إِن تَقوَى اللَّهِ حَمَت أَولیاءَ اللَّهِ مَحارِمَهُ وَ أَلزَمَت قُلُوبَهُم مَخافَتَهُ حَتّى اَسْهَرَت لَیالِیَهُم وَ أَظمَأَتْ هَواجِرَهُمْ»؛ همانا تقواى الهى، دوستان خدا را از انجام محرمات باز مى دارد، و قلب هایشان را پر از ترس خدا مى سازد؛ چنان که شب هاى آنان با بى خوابى و روزهایشان با تحمل تشنگى و روزه دارى سپرى مى گردد».نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، خطبه 114، (مؤسسه فرهنگى تحقیقاتى امیرالمؤمنین).
در این عبارات، با صراحت تمام، تقوا را حالتى معنوى و روحانى دانسته است که حافظ و نگهبان انسان از گناه مى گردد و ترس از خدا را در وجود انسان تثبیت مى کند. از این جا مى توان دریافت که تقوا به معناى ترس نیست؛ بلکه یکى از آثار تقوا این است که خوف را ملازم دل قرار مى دهد.
در خطبه 16 نهج البلاغه نیز مى فرمایند: «أَلا و إِن التقوى مَطایا ذُلُل حُمِلَ عَلَیها أَهلُها وَ أُعطُوا أَزِمتَها فَأَورَدَتهُمُ الجَنةَ»؛ نهج البلاغه، همان، خطبه 16. همانا تقوا مرکب هاى فرمانبردارى را ماند که سواران خود را، عنان بر دست، وارد بهشت جاویدان مى کند.
در فرهنگ دینی، رکن اساسی اخلاق اسلامی تقواست و بدون آن، اخلاق و ایمان مفهومی ندارد همان طور که امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ فرمود:
«التَّقوی رَئیسُ الاَخلاقِ»[3] و «لاینْفَع الایمانُ بِغیرِ تقوی»[4]
ارزندگی های دیگر تقوا عبارتند از:
1 . ملاک کرامت آدمی
درجه تقوا با درجات قرب الی الله و ارزشمندی انسان، نسبت مستقیم دارد و هر چه آدمی با تقواتر باشد به درگاه ربوبی نزدیکتر و از ارزش بیشتر برخوردار است. قرآن مجید بر این حقیقت، تصریح می کند:
«… انَّ اکرَمَکُم عندَ اللهِ اَتقیکُمْ اِنَّ اللهَ علیمٌ خَبیرٌ»[5]
گرامی ترین شما نزد خدا باتقواترین شماست، همانان خداوند بسیار دانا و آگاه است.
2 . معیار پذیرش اعمال
در دستگاه الهی، دو عنصر ارزشمند معیار قبولی اعمال قرار می گیرد که عبارتند از اخلاص و تقوا. این دو اکسیر گرانبها با هر عملی همراه شوند آن را به درجه قبول می رسانند. و فقدان هر یک از آنها نیز، عمل را از درجه اعتبار ساقط می کند. گرچه از کمیّت قابل توجهی نیز برخوردار باشد. قرآن مجید، این نقش ارزنده تقوا را چنین بازگو می کند:
«… انَّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ المُتَّقینَ»[6]
همانا خداوند (اعمال نیک و صالح را) تنها از باتقوایان می پذیرد.
همچنین عنصر تقوا سبب ارزشمندی مضاعف عمل صالح می گردد و اگر عمل، کم و کوچک هم باشد، آن را بزرگ و فراوان می کند، امام متقیان،علی ـ علیه السلام ـ در این باره می فرماید:
«لا یَقِلُّ عَمَلٌ معَ التَّقوی و کیَفَ یَقِلُّ ما یُتَقَبَّلُ»[7]
هیچ عملی همراه با تقوا، اندک نیست، چگونه چیزی که قبول می شود، کم شمرده شود؟
یکی از یاران امام صادق ـ علیه السلام ـ به نام مفضّل بن عمر می گوید:
«خدمت امام صادق ـ علیه السلام ـ بودم، موضوع اعمال مطرح شد، من گفتم: عملم اندک و ضعیف است امام فرمود: خاموش باش و از خدا آمرزش بخواه! سپس فرمود: عمل اندک همراه با تقوا بهتر از عمل بسیاری است که خالی ازتقوا باشد. پرسیدم: چگونه؟ فرمود: آری! همانند مردی که به دیگران غذا می دهد، با همسایگانش مدارا می کند، درِ خانه اش به روی دیگران باز است ولی (با همه این اعمال) چون در کار حرام به رویش باز شود، بدان درآید. این عمل (زیاد) بدون تقواست. اما مرد دیگری هیچ یک از اعمال یاد شده را انجام نمی دهد ولی اگر در برابر حرامی قرار بگیرد، آن را مرتکب نمی شود. (این هم عملِ کمِ باتقوا!)»[8]
3 . مرکب راهوار سعادت
رسیدن به سعادت ابدی، آرمان فطری همه انسانهاست ولی بیشتر آنها در تشخیص راه سعادت، به اشتباه می روند، از دیدگاه اسلام، تقوای الهی، مرکب راهواری است که صاحب خویش را به سر منزل سعادت می رساند، امام سعادتمندان دنیا در این باره می فرماید:
«اَلا و اِنَّ التَّقوی مَطایا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلیها اَهلُها و اُعطُوا اَزمَّتَها فَاَورَدَتْهُمُ الجنَّةَ»[9]
آگاه باشید که تقوا مرکب رامی است که اهلش بر آن سوار شده، زمام آن را به دست دارند و آنان را به بهشت خواهد رساند.
قرآن مجید این فرجام نیکو را برای متقیان حتمی دانسته، نخست می فرماید:
«… و اعلَموا اَنَّ اللهَ مَعَ المُتَّقینَ»[10]
بدانید که خدا با متقیان است.
این همراهی، فیض و عنایت خاصّ الهی را نصیب انسان با تقوا می کند به گونه ای که محبوب خدا می شود:
«بَلی مَن اَوْفی بِعَهدِهِ و اتَّقی فَاِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُتَقینَ»[11]
آری، هر کس به عهدش وفا کند و تقوا را پیشه سازد (بداند که) همانا خداوند،متقیان را دوست دارد.
و در نهایت،این تفضّل و محبّت الهی، متّقی را در عالیترین منزل سعادت جای می دهد چنان که فرمود:
«إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ * فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِر»ٍ[12]
یقیناً متقیان در باغها و نهرها (ی بهشتی) جای دارند، در جایگاه صدق، نزد پادشاه مقتدر.
4 . آثار ارزشمند
در لابه لای آیات شریف قرآن، فواید گرانقدری برای عنصر تقوا شمرده شده که بر ارج و ارزش آن بسی افزوده است و نشان می دهد که تقوا موتور متحرک خوبیها و سرچشمه فضایل انسانی و سجایای اخلاقی است. شمارش همه آثار تقوا مجال دیگری می طلبد. تنها برای تذکار، برخی را سیاهه می کنیم:
1 . سبب شکستن بن بست های روحی، اجتماعی و حل مشکلات اقتصادی می شود.[13]
2 . به مؤمن، عزّت و سربلندی می بخشد.[14]
3 . در برابر وسوسه های شیطان، مصونیت ایجاد می کند.[15]
4 . برکات آسمانی را نازل می کند.[16]
5 . پیروزی و رستگاری به بار می آورد.[17]
6 . بصیرت و معیار تشخیص حق از باطل را ارزانی می دارد.[18]
7 . بخشش گناهان و پاداش بزرگ در پی دارد.[19]
راه های تقویت تقوا
میل به خوبی ها و گریز از زشتی ها در اندرون انسان ها وجود دارد و کمتر کسی یافت می شود که فطرتاً چنین نباشد و رسالت پیامبران و مربّیان انسان ها،تقویت و تربیت این روحیه در جامعه بشری است و تحقق این هدف مقدس از راه های گوناگونی امکان پذیر است از جمله:
1 . کسب علم
آگاهی از معارف دینی و دانستن حکم خدا و نظر شرع و عقل، لازمه تقواپیشگی است و کسی که از کارهای زشت و زیبا خبر ندارد، نمی تواند آنها را ترک کند و اینها را به جای آورد، قرآن مجید، عالی ترین درجه تقوا را ـ که خوف و خشیت الهی است ـ منحصر در قشر ارزشمند دانشمندان کرده، می فرماید:
«اِنَّما یخشَی اللهَ مِنْ عبادِهِ الْعُلماءُ»[20]
تنها بندگان دانشمند خدا از او می ترسند.
2 . ایمان به خدا
در بیشتر آیات و روایات،تقوا با واژه مقدّس «الله» همراه است و بیانگر آن است که در واقع، «تقوا»، در رابطه با خدا و ایمان به عالم غیب معنا پیدا می کند و باید گفت: یک واژه صد در صد دینی و اسلامی است. قرآن مجید نیز در موارد متعددی، تقوا را مشروط بر ایمان به خدا کرده،می فرماید:
«… وَ اتَّقوُا اللهَ اِنْ کُنْتُم مُؤْمِنینَ»[21]
اگر مؤمن هستید، تقوای الهی پیشه کنید.
امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ نیز در این باره می فرماید:
«اتَّقُوا اللهَ الَّذی اِنْ قُلتُم سَمِعَ وَ اِنَ اَضمَرتُمْ عَلِمَ»[22]
تقوای خدایی را پیشه کنید که اگر بگویید می شنود و اگر پنهان کنید می داند.
از سوی دیگر، ایمان بدون تقوا نیز ایمان واقعی نیست و ارزش چندانی ندارد. به گفته همان امام:
«لا یَنْفَعُ الایمانُ بِغَیرِ تَقْوی»[23]
ایمان بدون تقوا سود نمی دهد.
3 . پرستش خدا
اگر تقوا را به سنگری تشبیه کنیم که مؤمن در آن به جنگ با شیطان می پردازد، عبادت و پرستش، نقش ارتباط مستمرّ و دریافت فرمان و کمک از فرمانده مطلق هستی را ایفا می کند و هر چه این ارتباط قوی تر و بیشتر باشد، رزم، سنگر و رزمنده نیز قوی تر و محفوظ ترند و مأموریت نیکوتر انجام می گیرد و اگر برعکس، ارتباط ضعیف و اندک باشد، آسیب پذیر خواهند شد. قرآن مجید این واقعیت را در دو آیه بیان کرده است؛ نخست درباره مطلق عبادت می فرماید:
«یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»[24]
«ای مردم، پروردگارتان را که شما و پیشینیان شما را آفریده بپرستید، شاید تقوا پیشه کنید»
درباره عبادت خاصی چون روزه می فرماید:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»[25]
ای کسانی که ایمان آورده اید، روزه بر شما مقرّر شده، همان گونه که بر پیشینیانتان مقرر شده بود، شاید متّقی شوید.
به دلایل یاد شده، متّقیان واقعی، عاشق عبادتند و علاوه بر عبادت های واجب ـ که شرط اولیه ایمان و تقواست ـ در هر فرصت مناسبی به راز و نیاز با بی نیاز مطلق می پردازند و با بال تقوا در ملکوت معنویت به پرواز درمی آیند و در این پرواز، بال هایشان نیز قوّت بیشتری می یابد. امام متقیان، علی ـ علیه السلام ـ درباره آن می فرماید:
با گسترده شدن پرده سیاه شب، برپا ایستاده، به تلاوت بخش هایی از قرآن می پردازند، آن را با ترتیل و تأمّل می خوانند و در غم و اندوه (آخرت) فرو می روند و دوای دردشان را از آن جستجو می کنند وقتی به آیه ای شوق انگیز می رسند، در آن طمع می کنند و دل می بندند گویا چشم انداز آینده خویش را در آن می نگرند و هر گاه به آیه ای هراس انگیز بر می خورند گوش های دلشان را بدان می سپارند. گویا فریاد و خروش دوزخ را در بن گوش های خود می شنود. [1] . مفردات، راغب اصفهانی، واژه وقی.
[2] . بحارالانوار، ج 67،ص 285.
[3] . شرح غررالحکم، ج 1، ص 194.
[4] . همان، ج 6، ص 412.
[5] . حجرات (49)، آیه 13.
[6] . مائده (5)، آیه 27.
[7] . نهجالبلاغه، حکمت 91، ص 1129.
[8] . اصول کافی، ج 2، ص 76.
[9] . نهجالبلاغه، خطبه 16، ص 67.
[10] . توبه (9)، آیه 36.
[11] . آل عمران (3)، آیه 76.
[12] . قمر (54)، آیات 54 ـ 55.
[13] . طلاق (65)، آیه 2 ـ 4، و نهجالبلاغه، خطبه 130، ص 403.
[14] . بحارالانوار، ج 67، ص 285، حدیث 7: و اصول کافی، ج 2، ص 76، حدیث 8.
[15] . اعراف (7)، آیه 201.
[16] همان،آیه 96.
[17] . مائده (5)، آیه 100.
[18] . انفال (8)، آیه 29.
[19] . طلاق (65)، آیه 5.
[20] . فاطر (35)، آیه 28.
[21] . مائده (5)، آیات 57، 88 و 112.
[22] . شرح غررالحکم، ج 2، ص 246.
[23] . همان، ج 6، ص 412.
[24] . بقره (2)، آیه 21.
[25] . همان،آیه 183.
از این رو کمرهایشان را (برای رکوع) خم می کنند و پیشانی، زانوها،کف دستها و نوک پاهای خود را برای (سجده) بر خاک می نهند و از خدای بزرگ، آزادی از دوزخ را می طلبند.[1]
4 . چشم پوشی از مادّیات
از دیدگاه قرآن، مظاهر مادّی دنیا «مطاع اندک»[2] است و ارزش آن را ندارد که همّت انسان را به خود معطوف دارد. متقیان ضمن فعالیت های گوناگون اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و … همیشه دل در گروه معشوق واقعی دارند و بر آوردن نیازهای بعد مادّی زندگی را از واقع بینی و تحلیل صحیح مسائل مادّی باز نمی دارد، انسان متّقی، با الهام گیری از کتاب و پیامبر خدا، همه مظاهر مادّی حتّی جسم خویش را فناپذیر می داند و چنین بینشی سبب می شود که؛
ـ نفس را از گرایش های ناروای دنیایی، باز دارد.
ـ از افراط و تفریط در پاسخ دادن به غرایز حیوانی، خودداری کند.
ـ از خصومت ورزی، ثروت اندوزی، جاه طلبی و … پرهیز نماید و ….
امثال چنین اقداماتی، از نتایج تقواست و هر قدر، مؤمن از دلبستگی به دنیا فاصله بگیرد، به تقوای حقیقی نزدیک تر می شود. امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ در کلام نغز و شیوایی، این ارتباط را چنین بیان می کند:
حَرامٌ عَلی کُلِّ قَلْبٍ مُتَوَلِّهٍ بِالدُّنیا اَنْ یَسْکُنَهُ التَّقوی»؛[3]بر هر قلب فریفته دنیا حرام است که تقوا در آن جای گیرد. [1] . نهجالبلاغه، خطبه 183، ص 612 ـ613.
[2] . «قُل مَتاعُ الدّنیا قَلیلٌ» نساء (4)، آیه 77.
[3] . شرح غررالحکم، ج 3، ص 405.
علی اصغر الهامی نیا – اصول اخلاق اسلامی
http://www.andisheqom.com/Files/fazael.php?idVeiw=1221&level=4&subid=1221&page=2
واژه تقوا از ماده «وقى» به معناى حفظ، صیانت و نگهدارى است. راغب در کتاب مفردات در ذیل «ماده وقى» مى نویسد: «وقایه، عبارت است از محافظت یک چیز از هر چه بدان زیان مى رساند و تقوا یعنى نفس را در حفاظ قرار دادن از آنچه بیم مى رود. تحقیق مطلب، همین است؛ اما گاهى بنا به قاعده استعمال لفظ مسبب در سبب و استعمال لفظ سبب در مسبب، خوف به جاى تقوا و تقوا به جاى خوف استعمال مى گردد.
بخشی از ضررها را عقل سلیم تشخیص می دهد و بخشی را شرع مقدس بیان کرده است و با توجه به این که خواسته های عقل سالم مورد امضای شرع می باشد معنای اصطلاحی تقوا در سخن امام صادق ـ علیه السلام ـ خلاصه می شود:
«… اَن لا یفْقِدَکَ اللهُ حَیْثُ اَمرَکَ و لا یَراکَ حیثُ نَهاکَ»[2]
(تقوا یعنی) آنجا که خداوند دستور داده حاضر باشی، تو را غایب نبیند و آنجا که نهی کرده، تو را مشاهده نکند.
بنابراین انسان باتقوا کسی است که افکار، کردار و گفتار خویش را با معیار عقل و شرع تنظیم کند و هیچ کاری را بدون مشورت آن دو انجام ندهد و فرمان آنها را نیز زیر پا نگذارد.
جایگاه تقوا در اخلاق اسلامی
تقوا در عرف شرع، به معناى نگهدارى نفس از آنچه انسان را به گناه مى کشاند، مى باشد و با ترک این امور ممنوع شرعى و محرمات صورت مى پذیرد.
در آثار دینى، بویژه در نهج البلاغه، تقوا به معناى ملکه اى مقدس که به روح قوت و قدرت مى بخشد و نفس اماره و احساسات سرکش را مطیع و رام مى سازد، به کار رفته است. امام على(ع) در خطبه 114 نهج البلاغه مى فرمایند: «إِن تَقوَى اللَّهِ حَمَت أَولیاءَ اللَّهِ مَحارِمَهُ وَ أَلزَمَت قُلُوبَهُم مَخافَتَهُ حَتّى اَسْهَرَت لَیالِیَهُم وَ أَظمَأَتْ هَواجِرَهُمْ»؛ همانا تقواى الهى، دوستان خدا را از انجام محرمات باز مى دارد، و قلب هایشان را پر از ترس خدا مى سازد؛ چنان که شب هاى آنان با بى خوابى و روزهایشان با تحمل تشنگى و روزه دارى سپرى مى گردد».نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، خطبه 114، (مؤسسه فرهنگى تحقیقاتى امیرالمؤمنین).
در این عبارات، با صراحت تمام، تقوا را حالتى معنوى و روحانى دانسته است که حافظ و نگهبان انسان از گناه مى گردد و ترس از خدا را در وجود انسان تثبیت مى کند. از این جا مى توان دریافت که تقوا به معناى ترس نیست؛ بلکه یکى از آثار تقوا این است که خوف را ملازم دل قرار مى دهد.
در خطبه 16 نهج البلاغه نیز مى فرمایند: «أَلا و إِن التقوى مَطایا ذُلُل حُمِلَ عَلَیها أَهلُها وَ أُعطُوا أَزِمتَها فَأَورَدَتهُمُ الجَنةَ»؛ نهج البلاغه، همان، خطبه 16. همانا تقوا مرکب هاى فرمانبردارى را ماند که سواران خود را، عنان بر دست، وارد بهشت جاویدان مى کند.
در فرهنگ دینی، رکن اساسی اخلاق اسلامی تقواست و بدون آن، اخلاق و ایمان مفهومی ندارد همان طور که امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ فرمود:
«التَّقوی رَئیسُ الاَخلاقِ»[3] و «لاینْفَع الایمانُ بِغیرِ تقوی»[4]
ارزندگی های دیگر تقوا عبارتند از:
1 . ملاک کرامت آدمی
درجه تقوا با درجات قرب الی الله و ارزشمندی انسان، نسبت مستقیم دارد و هر چه آدمی با تقواتر باشد به درگاه ربوبی نزدیکتر و از ارزش بیشتر برخوردار است. قرآن مجید بر این حقیقت، تصریح می کند:
«… انَّ اکرَمَکُم عندَ اللهِ اَتقیکُمْ اِنَّ اللهَ علیمٌ خَبیرٌ»[5]
گرامی ترین شما نزد خدا باتقواترین شماست، همانان خداوند بسیار دانا و آگاه است.
2 . معیار پذیرش اعمال
در دستگاه الهی، دو عنصر ارزشمند معیار قبولی اعمال قرار می گیرد که عبارتند از اخلاص و تقوا. این دو اکسیر گرانبها با هر عملی همراه شوند آن را به درجه قبول می رسانند. و فقدان هر یک از آنها نیز، عمل را از درجه اعتبار ساقط می کند. گرچه از کمیّت قابل توجهی نیز برخوردار باشد. قرآن مجید، این نقش ارزنده تقوا را چنین بازگو می کند:
«… انَّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ المُتَّقینَ»[6]
همانا خداوند (اعمال نیک و صالح را) تنها از باتقوایان می پذیرد.
همچنین عنصر تقوا سبب ارزشمندی مضاعف عمل صالح می گردد و اگر عمل، کم و کوچک هم باشد، آن را بزرگ و فراوان می کند، امام متقیان،علی ـ علیه السلام ـ در این باره می فرماید:
«لا یَقِلُّ عَمَلٌ معَ التَّقوی و کیَفَ یَقِلُّ ما یُتَقَبَّلُ»[7]
هیچ عملی همراه با تقوا، اندک نیست، چگونه چیزی که قبول می شود، کم شمرده شود؟
یکی از یاران امام صادق ـ علیه السلام ـ به نام مفضّل بن عمر می گوید:
«خدمت امام صادق ـ علیه السلام ـ بودم، موضوع اعمال مطرح شد، من گفتم: عملم اندک و ضعیف است امام فرمود: خاموش باش و از خدا آمرزش بخواه! سپس فرمود: عمل اندک همراه با تقوا بهتر از عمل بسیاری است که خالی ازتقوا باشد. پرسیدم: چگونه؟ فرمود: آری! همانند مردی که به دیگران غذا می دهد، با همسایگانش مدارا می کند، درِ خانه اش به روی دیگران باز است ولی (با همه این اعمال) چون در کار حرام به رویش باز شود، بدان درآید. این عمل (زیاد) بدون تقواست. اما مرد دیگری هیچ یک از اعمال یاد شده را انجام نمی دهد ولی اگر در برابر حرامی قرار بگیرد، آن را مرتکب نمی شود. (این هم عملِ کمِ باتقوا!)»[8]
3 . مرکب راهوار سعادت
رسیدن به سعادت ابدی، آرمان فطری همه انسانهاست ولی بیشتر آنها در تشخیص راه سعادت، به اشتباه می روند، از دیدگاه اسلام، تقوای الهی، مرکب راهواری است که صاحب خویش را به سر منزل سعادت می رساند، امام سعادتمندان دنیا در این باره می فرماید:
«اَلا و اِنَّ التَّقوی مَطایا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلیها اَهلُها و اُعطُوا اَزمَّتَها فَاَورَدَتْهُمُ الجنَّةَ»[9]
آگاه باشید که تقوا مرکب رامی است که اهلش بر آن سوار شده، زمام آن را به دست دارند و آنان را به بهشت خواهد رساند.
قرآن مجید این فرجام نیکو را برای متقیان حتمی دانسته، نخست می فرماید:
«… و اعلَموا اَنَّ اللهَ مَعَ المُتَّقینَ»[10]
بدانید که خدا با متقیان است.
این همراهی، فیض و عنایت خاصّ الهی را نصیب انسان با تقوا می کند به گونه ای که محبوب خدا می شود:
«بَلی مَن اَوْفی بِعَهدِهِ و اتَّقی فَاِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُتَقینَ»[11]
آری، هر کس به عهدش وفا کند و تقوا را پیشه سازد (بداند که) همانا خداوند،متقیان را دوست دارد.
و در نهایت،این تفضّل و محبّت الهی، متّقی را در عالیترین منزل سعادت جای می دهد چنان که فرمود:
«إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ * فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِر»ٍ[12]
یقیناً متقیان در باغها و نهرها (ی بهشتی) جای دارند، در جایگاه صدق، نزد پادشاه مقتدر.
4 . آثار ارزشمند
در لابه لای آیات شریف قرآن، فواید گرانقدری برای عنصر تقوا شمرده شده که بر ارج و ارزش آن بسی افزوده است و نشان می دهد که تقوا موتور متحرک خوبیها و سرچشمه فضایل انسانی و سجایای اخلاقی است. شمارش همه آثار تقوا مجال دیگری می طلبد. تنها برای تذکار، برخی را سیاهه می کنیم:
1 . سبب شکستن بن بست های روحی، اجتماعی و حل مشکلات اقتصادی می شود.[13]
2 . به مؤمن، عزّت و سربلندی می بخشد.[14]
3 . در برابر وسوسه های شیطان، مصونیت ایجاد می کند.[15]
4 . برکات آسمانی را نازل می کند.[16]
5 . پیروزی و رستگاری به بار می آورد.[17]
6 . بصیرت و معیار تشخیص حق از باطل را ارزانی می دارد.[18]
7 . بخشش گناهان و پاداش بزرگ در پی دارد.[19]
راه های تقویت تقوا
میل به خوبی ها و گریز از زشتی ها در اندرون انسان ها وجود دارد و کمتر کسی یافت می شود که فطرتاً چنین نباشد و رسالت پیامبران و مربّیان انسان ها،تقویت و تربیت این روحیه در جامعه بشری است و تحقق این هدف مقدس از راه های گوناگونی امکان پذیر است از جمله:
1 . کسب علم
آگاهی از معارف دینی و دانستن حکم خدا و نظر شرع و عقل، لازمه تقواپیشگی است و کسی که از کارهای زشت و زیبا خبر ندارد، نمی تواند آنها را ترک کند و اینها را به جای آورد، قرآن مجید، عالی ترین درجه تقوا را ـ که خوف و خشیت الهی است ـ منحصر در قشر ارزشمند دانشمندان کرده، می فرماید:
«اِنَّما یخشَی اللهَ مِنْ عبادِهِ الْعُلماءُ»[20]
تنها بندگان دانشمند خدا از او می ترسند.
2 . ایمان به خدا
در بیشتر آیات و روایات،تقوا با واژه مقدّس «الله» همراه است و بیانگر آن است که در واقع، «تقوا»، در رابطه با خدا و ایمان به عالم غیب معنا پیدا می کند و باید گفت: یک واژه صد در صد دینی و اسلامی است. قرآن مجید نیز در موارد متعددی، تقوا را مشروط بر ایمان به خدا کرده،می فرماید:
«… وَ اتَّقوُا اللهَ اِنْ کُنْتُم مُؤْمِنینَ»[21]
اگر مؤمن هستید، تقوای الهی پیشه کنید.
امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ نیز در این باره می فرماید:
«اتَّقُوا اللهَ الَّذی اِنْ قُلتُم سَمِعَ وَ اِنَ اَضمَرتُمْ عَلِمَ»[22]
تقوای خدایی را پیشه کنید که اگر بگویید می شنود و اگر پنهان کنید می داند.
از سوی دیگر، ایمان بدون تقوا نیز ایمان واقعی نیست و ارزش چندانی ندارد. به گفته همان امام:
«لا یَنْفَعُ الایمانُ بِغَیرِ تَقْوی»[23]
ایمان بدون تقوا سود نمی دهد.
3 . پرستش خدا
اگر تقوا را به سنگری تشبیه کنیم که مؤمن در آن به جنگ با شیطان می پردازد، عبادت و پرستش، نقش ارتباط مستمرّ و دریافت فرمان و کمک از فرمانده مطلق هستی را ایفا می کند و هر چه این ارتباط قوی تر و بیشتر باشد، رزم، سنگر و رزمنده نیز قوی تر و محفوظ ترند و مأموریت نیکوتر انجام می گیرد و اگر برعکس، ارتباط ضعیف و اندک باشد، آسیب پذیر خواهند شد. قرآن مجید این واقعیت را در دو آیه بیان کرده است؛ نخست درباره مطلق عبادت می فرماید:
«یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»[24]
«ای مردم، پروردگارتان را که شما و پیشینیان شما را آفریده بپرستید، شاید تقوا پیشه کنید»
درباره عبادت خاصی چون روزه می فرماید:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»[25]
ای کسانی که ایمان آورده اید، روزه بر شما مقرّر شده، همان گونه که بر پیشینیانتان مقرر شده بود، شاید متّقی شوید.
به دلایل یاد شده، متّقیان واقعی، عاشق عبادتند و علاوه بر عبادت های واجب ـ که شرط اولیه ایمان و تقواست ـ در هر فرصت مناسبی به راز و نیاز با بی نیاز مطلق می پردازند و با بال تقوا در ملکوت معنویت به پرواز درمی آیند و در این پرواز، بال هایشان نیز قوّت بیشتری می یابد. امام متقیان، علی ـ علیه السلام ـ درباره آن می فرماید:
با گسترده شدن پرده سیاه شب، برپا ایستاده، به تلاوت بخش هایی از قرآن می پردازند، آن را با ترتیل و تأمّل می خوانند و در غم و اندوه (آخرت) فرو می روند و دوای دردشان را از آن جستجو می کنند وقتی به آیه ای شوق انگیز می رسند، در آن طمع می کنند و دل می بندند گویا چشم انداز آینده خویش را در آن می نگرند و هر گاه به آیه ای هراس انگیز بر می خورند گوش های دلشان را بدان می سپارند. گویا فریاد و خروش دوزخ را در بن گوش های خود می شنود. [1] . مفردات، راغب اصفهانی، واژه وقی.
[2] . بحارالانوار، ج 67،ص 285.
[3] . شرح غررالحکم، ج 1، ص 194.
[4] . همان، ج 6، ص 412.
[5] . حجرات (49)، آیه 13.
[6] . مائده (5)، آیه 27.
[7] . نهجالبلاغه، حکمت 91، ص 1129.
[8] . اصول کافی، ج 2، ص 76.
[9] . نهجالبلاغه، خطبه 16، ص 67.
[10] . توبه (9)، آیه 36.
[11] . آل عمران (3)، آیه 76.
[12] . قمر (54)، آیات 54 ـ 55.
[13] . طلاق (65)، آیه 2 ـ 4، و نهجالبلاغه، خطبه 130، ص 403.
[14] . بحارالانوار، ج 67، ص 285، حدیث 7: و اصول کافی، ج 2، ص 76، حدیث 8.
[15] . اعراف (7)، آیه 201.
[16] همان،آیه 96.
[17] . مائده (5)، آیه 100.
[18] . انفال (8)، آیه 29.
[19] . طلاق (65)، آیه 5.
[20] . فاطر (35)، آیه 28.
[21] . مائده (5)، آیات 57، 88 و 112.
[22] . شرح غررالحکم، ج 2، ص 246.
[23] . همان، ج 6، ص 412.
[24] . بقره (2)، آیه 21.
[25] . همان،آیه 183.
از این رو کمرهایشان را (برای رکوع) خم می کنند و پیشانی، زانوها،کف دستها و نوک پاهای خود را برای (سجده) بر خاک می نهند و از خدای بزرگ، آزادی از دوزخ را می طلبند.[1]
4 . چشم پوشی از مادّیات
از دیدگاه قرآن، مظاهر مادّی دنیا «مطاع اندک»[2] است و ارزش آن را ندارد که همّت انسان را به خود معطوف دارد. متقیان ضمن فعالیت های گوناگون اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و … همیشه دل در گروه معشوق واقعی دارند و بر آوردن نیازهای بعد مادّی زندگی را از واقع بینی و تحلیل صحیح مسائل مادّی باز نمی دارد، انسان متّقی، با الهام گیری از کتاب و پیامبر خدا، همه مظاهر مادّی حتّی جسم خویش را فناپذیر می داند و چنین بینشی سبب می شود که؛
ـ نفس را از گرایش های ناروای دنیایی، باز دارد.
ـ از افراط و تفریط در پاسخ دادن به غرایز حیوانی، خودداری کند.
ـ از خصومت ورزی، ثروت اندوزی، جاه طلبی و … پرهیز نماید و ….
امثال چنین اقداماتی، از نتایج تقواست و هر قدر، مؤمن از دلبستگی به دنیا فاصله بگیرد، به تقوای حقیقی نزدیک تر می شود. امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ در کلام نغز و شیوایی، این ارتباط را چنین بیان می کند:
حَرامٌ عَلی کُلِّ قَلْبٍ مُتَوَلِّهٍ بِالدُّنیا اَنْ یَسْکُنَهُ التَّقوی»؛[3]بر هر قلب فریفته دنیا حرام است که تقوا در آن جای گیرد. [1] . نهجالبلاغه، خطبه 183، ص 612 ـ613.
[2] . «قُل مَتاعُ الدّنیا قَلیلٌ» نساء (4)، آیه 77.
[3] . شرح غررالحکم، ج 3، ص 405.
علی اصغر الهامی نیا – اصول اخلاق اسلامی
http://www.andisheqom.com/Files/fazael.php?idVeiw=1221&level=4&subid=1221&page=2